۱۳۸۶ تیر ۱۸, دوشنبه

سروده یی برای میهنم ایران

این شعر را به میهن عزیز و آریایی خود ایران٬ پیشکش کرده ام که در قالب غزل سروده شده است. ملاحظه کنید:

همیشه یاد تو را توی خواب می بینم

حقیقتی که تو را در سراب می بینم

همیشه باد می آید و موج می گردی

همین که عکس تو را توی آب می بینم

چرا نمی روی از خاطرم٬ نمی پرسی؟

و من سوال تو را بی جواب می بینم

پناه می برم آری به غربتی غمگین

شبی که خانه ی خود را خراب می بینم

به دشت های پر از شعله ات قسم وطنم

یگانه عشق تو را بی حساب می بینم.

__________________

نگاشته شده در تاریخ بیستم تیر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: