۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

پیام رضا شاه دوم در پشتیبانی از حرکت اعتراضی مردم آذربایجان

به علت عدم توجه مسوولین جمهوری پلید اسلامی، دریاچه رضاییه(ارومیه) متاسفانه به سوی نابودی در حرکت است. چندی است که مردم دلیر و دلاور آذربایجانی قیامی را به پا کرده و چشم تمامی آزادیخواهان ایرانی را به شجاعت خود خیره ساخته اند.

در راستای جنبشی که از دل مردم آذربایجان برخاسته است، پادشاه و شهریار ایران پیامی حمایت آمیز صادر فرموده اند.

متن کامل پیام اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی را در ادامه می خوانید:

هفتم شهریورماه ۱۳۹۰

هم میهنان عزیزم، ملت سرافراز ایران زمین،

هموطنان غیور آذربایجانی ما در پی خشکسالی در نگینِ سرزمین سبزمان، دریاچۀ ارومیه و حفظ و نگهداری این میراث ملی که متعلق به تمامی مردم این مرز و بوم و آیندگان میهن عزیزمان است با دستانی خالی و بغض های شکسته شده در گلو که حاصل ۳۲ سال ظلم و ستم حکومت استبدادی و اشاعۀ تبعیض قومیتی و مذهبی بین مردم و ایجاد شکاف در اتحاد و یکپارچگی ملی بوده است، براستی با غیرت و همیت خود بار دیگر در برابر این دیو استبداد که هدفی جز ویرانی و افتراق در میهن عزیزمان ایران ندارد دست به اعتراض و ایستادگی زده اند.
یقین داشته باشید این حکومت بقای خود را در ایجاد اختلاف و شکاف بین مردم می بیند. به همین دلیل، باید هشیار باشیم، زیرا تنها راه دستیابی به آزادی، عدالت و برابری در اتحاد ملی است.
بخوبی می دانیــم که خطـۀ سبــز آذربایجان خـاستگاه انقلاب مشروطه و مـردان بـزرگی همچون ستارخــان هــا، باقرخــان ها و کسروی هــا بــوده است وبراستی در هر تحــول آزادی خواهــانه و استبداد ستیزانه تاثیری ژرف داشته است و دلیل این امر جز روحیۀ ظلم ستیزی و میهن پرستی و دادخواهی مردم غیور آذربایجان نمی باشد.

من، ضمن همدردی با خانوادۀ کشته شدگان و دستگیر شدگان این حرکت ملی، به آنها اطمینان میدهم که بهایی که در راه میهن پرداخت کرده اند هیچ گاه فراموش نخواهد شد و حمایت قاطع خود را از قیام مردم آذربایجان اعلام میکنم و بر خود لازم میدانم که در این مقطع حساس تاریخی که هموطنان آذری ما نیاز به پشتیبانی و حمایت عموم ایرانیـان دارند از مردم ایــران بخواهم که با عزمی راسـخ از این جنبش میهن پرستــان آذربایجانی پشتیبــانی کنند، چــرا که آذربایجــان پــرچم دار بسیــاری از جنبش هـای آزادی خواهانه و میهن پرستانه در تاریخ کشورمان بوده است و حقیقتا به عنوان یک ایرانی علاقمند به اتحاد و منافع ملت بر خود می بالم که تاریخ کشورم در مقاطع حساس همواره با نام آذربایجان و مردم غیور آن مزین شده است.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی


______________________
نگاشته شده در تاریخ نهم شهریور دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

طرح جدیدی در تارنمای رضا شاه دوم

شهریار ایران از مدت ها پیش آپشن جدیدی را در تارنمای شاهانه به "پرسش و پاسخ" اختصاص داده و برجسته ترین پرسش های هم میهنان را پاسخ می دهند. این آپشن همچنان سر جای خود برقرار می باشد.

ایشان در راستای تبادل نظر هرچه بیشتر با مردم ایران، اخیرن طرح تازه و شایان توجهی در نظر گرفته و دعوت جدیدی را از هم وطنان به عمل آورده اند.

پیشنهاد اعلاحضرت رضا شاه دوم، در پیام ایشان قرار دارد که می توانید در ادامه بخوانید:
هم میهنان و دوستان گرامی،
من تقریبا حدود ده ماه پیش بخش "پرسش و پاسخ" را بر روی تارنمایم آغاز کردم. تا امروز ۳۳۴ پرسش دریافت شده و ۸،۶۴۲ رای بر روی پرسش هایی که شما آنها را مهمترین برای پاسخگویی برآورد کرده اید داده شده است. ومن به ده پرسشی که بالاترین رای را آورده است به روال آزادمنشانه ای پاسخ داده ام. من فکر می کنم که این روش موجب نزدیکی بیشتر ما شده است و افکار من را برای دستیابی به یک ایران آزاد و دموکراتیک برای شما روشن ترکرده است.
این ماه، من مایلم که پرسش های خودم رابر روی تارنمای رسمی ام RezaPahlavi.org و فیس بوک با شما مطرح کنم که رای شما آنان را قابل پاسخگویی خواهد کرد (البته این بار برخلاف گذشته فاصلۀ زمانی پرسش های مطرح شده ممکن است متفاوت باشد).
نقطه نظرات شما برای من و آیندۀ ایران حائز اهمیت است. من این پرسش ها را با هم میهنانمان در ایران که امکان دسترسی به دنیای خارج را ندارند مطرح خواهم کرد و نظرات آنان را با شما در میان خواهم گذارد.
از پشتیبانی شما در تلاش برای ایرانی آزاد و دموکراتیک سپاسگزارم.
خداوند نگهدار ایران باد.

رضا پهلوی


________________________________________
نگاشته شده در تاریخ دوم شهریور دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

بیست و هشت امرداد قیامی به نام ایران برای تاریخ

کمتر کسی است که تاریخی به نام 28 امرداد 1332 به گوشش ناآشنا بیاید. در مورد این رویداد تاریخی و بزرگ، بحث و نظر فراوان است و هرکسی به زعم خودش، این رخداد تاریخ ساز را تعریف و توصیف می کند. شوربختانه امروز در کشور ایران رسانه یی رسمی وجود ندارد که بتواند مستقل عمل کند و به همین خاطر نسل جوان ایرانی عمومن تصاویر تحریف شده ایادی رژیم اسلامی را در مورد 28 امرداد باور کرده اند. تصاویری که هرگز و هیچگاه نسبتی با واقعیت ندارد اما در ذهن جوانان ایرانی حقنه شده اند.

بیست و هشتم امرداد هرگز یک کودتا نبود که با تعریف دقیق واژه کودتا هیچ ارتباطی نداشت. آنهایی که در این روز بزرگ به خیابان ها آمدند، خود مردم و متعلق به اقشار عادی اجتماع بودند. از کارمند و کارگر تا معلم و تحصیل کرده و از رده های سنی گوناگون که طیفی از جوانان، میانسال ها و پیرترها را شامل می شدند. بایستی بپذیریم مردم عادی که در اقشار و بافت های گوناگون اجتماعی و غیرسازماندهی شده و کاملن غیرسلکتیو به صورت دلخواه به خیابان ها آمدند تا از پادشاه و پدر ملت محمدرضا شاه بزرگ حمایت کنند، هرگز کودتاچی نبوده اند.

کودتا زمانی رخ می دهد که قانونی برای عملکرد سیستم موجود نباشد و یا این قانون مخدوش باشد. اما قانون به وضوح وجود داشت و عزل مصدق توسط شخص شاه، امری قانونی بود که برحسب روال طبیعی خود اتفاق افتاد. جالب اینجاست همانان که قیام میهن دوستانه خود مردم و به نوعی نیاکان ما را کودتا می نامند و هتاکانه قیام شکوهمند بیست و هشت امرداد را زیر سوال می برند، هرگز این پرسش را مطرح نمی کنند که مصدق چرا عزل شد؟

دلیلی وجود نداشت که نخست وزیر بی جهت عزل شود مگر آنکه شرارت و یا خباثت یا در خوشبینانه ترین حالتش، ندانم کاری بزرگی از وی سر زده باشد. دست برقضا محمد مصدق زیرک تر از آن بود که ندانم کارانه ایران را به سمت و سوی ویرانی و آنارشیزم سوق دهد که این موجود بدذات، عامدانه در صدد بود کودتایی رقم بزند اما بیست و هشت امرداد دفتر رویاهای آشوبگرانه مصدق را بست و همین بر دل هواداران منطق ناپذیر دکتر مصدق داغ بزرگی نشانید.

این هواداران مصدق بودند که می خواستند کودتا به پا کنند اما امروز تاریخ به وضوح تحریف و جعل می شود. از یک سو عده یی از مصدق اللهی ها حاضر به پذیرش عیوب و ضعف های مراد و رهبرشان نیستند و از سوی دیگر متوهمین و روان پریشان حزب اللهی و ایادی جمهوری منفور و نامشروع اسلامی، پای سازمان سیا و دولت وقت امریکا را به میان کشیده و آنها را مسبب وقوع قیام بیست و هشت امرداد می دانند که صدالبته هر دو گروه(مصدق اللهی و حزب اللهی) به یک سلک تعلق دارند. هر دو بی بهره از قدرت تحلیل بوده و پرده یی از تعصبات کور، دیدگان شان را پوشانده است. همین موجب می شود که کینه یی ژرف نسبت به خاندان سلطنت پهلوی در دل خود احساس کنند.

قیام بیست و هشت امرداد را گرامی می داریم و به تمامی ایران پرستانی که در آن روز پرشکوه سهمی ادا کرده اند، درود بی پایان می فرستیم.


____________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

گفتگوی اختصاصی رهسا نیوز با رضا شاه دوم

چندی پیش گزارشگر خبرگزاری رهسانیوز، گفت و گوی ویژه یی با شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی انجام داد.


البته متاسفانه بر حسب عدم دقت لازم و احتمالن مقداری عجله، شخصی که وظیفه پیاده کردن مصاحبه بر روی کاغذ و تایپ آن را عهده دار بود، متن را حاوی غلط های املایی و اشتباهات کیبوردی فراوان ارایه داده است و این حقیر تا جایی که در توانم بود ویرایش نمودم. امیدوارم موردی از قلم نیافتاده باشد.

متن کامل این مصاحبه نسبتن طولانی را در ادامه می خوانید:

رهسا نیوز- گروه خبری رهسا نیوز در راستای انجام رسالت و وظیفه خود مبنی بر فراهم نمودن فرصتی برای نشر آرا و افکار و نظریات گروهها و احزاب مختلف در جامعه و همچنین شخصیتهای مستقل سیاسی و اطلاع رسانی همگانی در این زمینه به هموطنان عزیز مبادرت به انجام گفتگویی گرم و صمیمی با آقای رضا پهلوی در مورد دیدگاههای سیاسی وی و همچنین مسائل مربوط به جنبش سبز نموده است که خلاصه ای از این گفتگو بصورت نوشتاری و بصورت کامل در فایل صوتی ضمیمه این مصاحبه منتشر میگردد. ابتدا از ایشان و تمامی کسانی که در هماهنگی و انجام این گفتگو ما را یاری نمودند کمال سپاس و تشکر را داریم.

ساختار و مولفه های نظام سیاسی ایران آینده چگونه باید باشد و نقش شما در این نظام چگونه خواهد بود؟

من در این برهه زمانی که بارها گفتم و باز دوباره تاکید میکنم که من یک هدف و یک وظیفه و یک رسالت برای خود مدعی هستم و انهم کمک کردن به نجات کشورم از این وضعیت وخیمی که در ان بسر میبریم، برای رسیدن به یک دموکراسی و اصل آزادی و حاکمیت مردم، در اصل در آینده ایران چه کسانی مِن جمله خود من نقشی داشته باشم یا نداشته باشم باید واگذار بشود به انتخاب و خواسته مردم ایران که بشود به شکل آزادانه بتوان بیان کرد و آن هم در قالب یک انتخابات آزادی هست که به نظر من تعیین کننده آینده کشور میتواند باشد که به مفهوم تشکیل یک مجلس موسسانی که قانون اساسی آینده کشور، محتوای آن نظام و حتی شکل نظام را بررسی خواهد کرد و به رای عمومی خواهد گذاشت بنابراین تا آن زمانی که ما چنین شرایطی را در داخل ایران نداریم به نظر تنها رسالتی که هر ایرانی که آزادیخواه هست و به اصل دموکراسی و حقوق بشر اعتقاد دارد رسیدن به شرایطی است که در آن بتوان به رای آزادانه مردم رسید تعیین کننده سرنوشت همانا خود مردم ایران هستند و خواهند بود.

اما از نظر اینکه من چه نوع نظامی را شایسته ایران میدانم، اصولا معتقد هستم و فکر کنم با تجربه ای این ۳۲ سال کاملا مشخص شده باشد برای هم میهنانمان که حکومت مذهبی در تضاد قرار میگیرد با اساس برابری و آزادی و دموکراسی، و این ارتباطی به خود مذهب ندارد و مذهب جای خودش را در تمام جوامع آزاد جهان امروز دارد و ما اتفاقا فکر میکنیم که بخشی از گرفتاری این هست که لطمه حکومت مذهبی لطمه زدن به خود مذهب هم بوده کما اینکه همین اتفاق هم در ایران رخ داده بنابراین من اینده ایران را در قالب یک نظام سکولار میبینم، سکولار به معنی جدایی مشخص و کامل دین از حکومت، و در گروه این هست که ما خواهیم توانست به یک حکومت دموکراتیک و به حقوق بشر در ایران برسیم بطوریکه مذهب جای خودش را میتواند داشته باشد و باز تاکید میکنم که نظر من به یک دیدگاه سکولار به هیچ وجه به معنی و مفهوم ضدیت با دین نیست و برعکس حتی به خاطر حفظ حرمت دین و نهادهای دینی است که من این حرف را میزنم و این باور را دارم.

محتوای نظام پس بنابراین باید بر مبنای یک نظام سکولار پارلمانی باشد همانطور که در دموکراسیهای امروز جهان میبینیم و در فرم نهایی اش آن هم بستگی به سلیقه و شرایط آن مملکت دارد. شما امروز نمونه هایش را هم در نظامهای پادشاهی- پارلمانی میبینید از ژاپن بگیرید تا سوئد و نروژ و بلژیک و هلند و اسپانیا و در مدلهای جمهوریش انواع و اقسام مدلها هستند مثل فرانسه، مثل آلمان، مثل امریکا، مثل هند، مثل اسراییل و مثل خیلی از کشورهای مختلف، که البته در قسمت نظامهای جمهوری، نظامهای متفاوتی هستند ولی در نظامهای پادشاهی پارلمانی دموکراتیک کم و بیش به همان فرم و شکل مشاهده میکنید.

این انتخاب هم باز انتخابی هست که مردم آن مملکت یعنی مردم کشور ایران انتخاب بکنند برای خودشان که کدام نوع نظام را ترجیح میدهند و مناسب تر میدانند. امروز برای ما زمان بحث اینکه این یا آن و کدام بهتر است، نیست. آنچه که برای ما مطرح است قبول فقط یک مسئله کلیدی هست و آن اینکه آیا ما میتوانیم آن دموکراسی و آزادی تحت لوای نظام فعلی و حکومت فعلی برسیم و اگر نه؟ بدیل این حکومت چه میتواند باشد که منافع کل جامعه را تامین بکند. من با این دیدگاه هست که نظرات خودم را در این سالها بیان کردم و بر اساس این اصول هست که سهم خود در این مبارزه را پیش میبرم.

شما بارها در مصاحبه های خود بر حمایت از رهبران جنبش سبز اعلام حضور کردید، آیا واقعا شما حاضر به همکاری با آقایان موسوی و کروبی برای رسیدم مردم ایران به یک دموکراسی هستید؟ و اعتراضات ایشان را به رسمیت میشناسید؟

بله، این را قبلا هم اعلام کردم و بار اول که این سوال اخص از من شد حدود دو ماه پیش یا سه ماه پیش بود که در یک برنامه ای از صدای امریکا پخش شد که این سوال از من شد و من به این شکل پاسخ دادم که من با هر کسی که امروز من الجمله آقایان کروبی و موسوی و هر کسی که امروز پذیرای این اصل شدند که ما در جستجوی یک راه حل واقعی در ماورای نظام در قالب یک آلترناتیو نظام سکولار بتوانیم بپردازیم هیچ مشکلی برای همکاری با هیچ فردی ندارم کما اینکه ممکنه از ایدئولوژیها و سلیقه های مختلفی باشند. آنچه که نمیتوانم همکاری داشته باشم کسانی هستند که همچنان به دنبال اصلاح نظامی اصلاح ناپذیر هستند برای اینکه من این کار را بیهوده و بی نتیجه میبینم. بنابراین از این لحاظ اجازه بدهید کاملا شفاف پاسخهای لازم را داده باشم و در این مورد با کسی تعارف ندارم.

دیدگاهتان در مورد فعالیت احزاب و نقش و تاثیر آنها در پیشبرد اهداف سیاسی یک کشور و رساندن مردم به یک دموکراسی چیست؟ و شما در آینده نظام سیاسی ایران در مورد فعالیت احزاب به چه صورت میخواهید با آنها همکاری داشته باشید و آیا این فعالیت ها را به رسمیت میشناسید؟

مسلما، اصلا شما هیچ نظام دموکراتیکی را سراغ دارید که بدون حزب بتواند فعالیتهای انتخاباتی و رقابت در تشکیل قدرت و حکومت را انجام دهد؟ طبیعی است که نه. اصلا تحزب یکی از اولین حقوق انسانی و سیاسی افراد است طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصولادر یک فرایند دموکراتیک. و بنظر من و به احتمال خیلی قوی من ایران آینده را یک ایران چند حزبی می بینم که انواع و اقسام احزاب بتوانند نکته نظرات و سلیقه های تفکرات مختلف را منعکس بکنند، بنابراین مسلما بایستی مشوق این باشیم که برای خیلی فراتر از اصل قانون اساسی مملکت یا ساختارهای حکومتی که معمولا طبق معمول قوای سه گانه هستند در تقویت جامعه مدنی خیلی فراتر از نهادهای دولتی، نهادهای سیاسی باید کوشا و فعال باشند، احزاب که جای خود دارند، سندیکاهای کارگری، انواع و اقسام سازمانها و بنیادهای مختلفی هستند که در بخش غیر انتفاعی و در بخش غیر دولتی، بطور کلی تقویت جامعه مدنی را بر عهده دارند و اینها جز کلیت یک تصویری هست که باید از اینده ایران داشته باشیم که البته در بعد سیاسی اش احزاب هستند که بیشترین نقش را بر عهده دارند.

و طبیعی است که از الان مشوق و پیش بینی احزاب اینده را داشته باشیم چرا این را می گویم برای اینکه نمونه مصر را میخواهم مثال بزنم، ببینید وقتی که یک خلا حکومتی پیش میاید اصولا اگر جامعه متکی نباشد به نیروهای دموکراتیک، که از طریق احزاب خودشان، نتوانند خودشان را در صحنه سیاسی نمایان کنند یک خلا سیاسی پیش میاید که خطری را ایجاد میکند برای نیروهای خواه فرصت طلب که اغلب آنها به احتمال قوی غیر دموکراتیک هستند و باز مملکت از یک مسیر دموکراتیک منحرف میشود و دچار گرفتاری میشود. و برای همین است که میگویم ما امروز میتوانیم تفکرات مختلفی را جستجو بکنیم و حتی پیش بینی موضع های حزبی مان را هم بکنیم آنچه که منتها امروز مهم است و بر روی آن تاکید میکنم این است که تقدم را در یک هدف ملی در مفهوم فرا مذهبی و فرا مسلکی و فرا ایدئولوژیک بدهیم.

در این فاز ما میتوانیم فصل دموکراسی و حقوق بشر را مشوق باشیم با ذکر اهمیت اینکه کلیت نیروهای ازادیخواه و به مفهوم اخص کلمه دموکرات علیرغم اینکه از نظر دیدگاههایشان در قالب پلورالیسم سیاسی اختلاف سلیقه و نطر دارند و هیچ ایرادی هم نداره که داشته باشند ولی در قالب یک هدف مشترک ملی بتوانند امروز با هم همکاری داشته باشند در این الویت. موقعی که ما منزلی داشته باشیم میتوانیم ان وقت سر رنگ کاغذ دیواری آن و موکت آن اختلاف سلیقه داشته باشیم اما تا هنوز خانه را نساختیم دعوا کردن سر رنگ موکت و کاغذ دیواری یک کار بی معناست.

جناب آقای پهلوی بسیاری معتقدند شما در جایگاه یک فعال سیاسی و مخالف نظام سیاسی فعلی ایران آنطور که باید فعال عمل نکردید و منفعل بودید جواب شما به این گروه از عزیزان چیست؟

فکر میکنم برای کسانی که اطلاع داشتند از فعالیتهای ما از زمانی که اینکار را آغاز کردم که برمیگرده به نزدیک به سی و یک سال پیش، بدون اغراق به شما بگویم که تنها چیزی که در زندگیم داشتم فکر به ایران بود و دغدغه ایران و بغیر از این کار دیگر و چیز دیگیری را انجام ندادم در طول این سی و یک سال، اما متاسفانه به علت محدودیتهای اطلاع رسانی و وسایل ارتباط جمعی برای انعکاس این فعالیتها، بسیاری از هم میهنانم شاید اطلاعات در ارتباط با آنچه من در این سالها انجام دادم نداشته باشند. اما این بدلیل این نیست که من کاری نکرده باشم یا تلاشی نداشتم.

ضمنا در نظر بگیرید که شرایطی که امروز در آن قرار داریم، بایستی این سی سال طی میشد و بسیار اتفاقات می افتاد تا زمینه کارهایی که بسیار موثرتر میتوانست باشد در این مرحله از کار فراهم بشود و در زمانیکه من اینکار را آغاز کردم بسیاری از نیروهایی که امروز با من از نزدیک همکاری میکنند، خیلی ببخشید از این اصطلاح استفاده میکنم سی سال پیش سایه من را با تیر میزدند بنابراین باید قبول کنیم که یک مقداری از کار استفاده از تجربه عینی است از شرایطی که بوده و یک تفکر آینده نگر تا اینکه یک موضع گیریهایی نسبت به گذشته و بغضها و کینه ها و درگیریهایی که در قدیم بوده اینها هم بایستی میگذشتیم تا اینکه کار همه ما را ساده تر بکند در جهت ایجاد همبستگی و همکاری که به نظر من نقش کلیدی و طبیعی شخصیتی مثل من هست در این از گذر گاه.

جناب آقای پهلوی برای اطلاع بیشتر مردم با عملکردهای شما ، لطفا از آنچه که درطول این سی سال در مبارزات خودتان به فعل رساندید و همجنین از نتیجه عملکردهایتان بیشتر توضیح بدهید؟

فکر میکنم زمینه همکاری بیشتر، برخورد متمدنانه با صمیمیت و بدون موضع گیریهای تمامیت خواهی که من همیشه سعی کردم تجویز بکنم، توصیه بکنم و نصیحت بکنم امروز بالاخره کم کم دارد نتیجه اش بیشتر مشاهده میشود.

توجه خاص من به داخل کشور و قبل از هر چیزی و بخصوص به نسل امروز مملکت، نسلی که آینده ایران را تشکیل میدهد، نسلی که بیشترین منفعت را یا ضرر را ممکن است ببیند در موفقیت یا عدم موفقیت این حرکت، هزاران هزار ایرانیان گمنام یا بی نامی که از دید من اینها هستند رهبران و تصمیم گیران و اداره کنندگان آینده کشور، تقویت این نسل بوده، وصل کردن این نسل به یکدیگر، رساتر کردن خواسته هاشون چه در سطح کشور چه در سطح بین المللی علی الخصوص، و همیشه تلاش من این بوده که تا جایی که میتونم هر چه رساتر صدای هم میهنانمان را به جهانیان برسانم خواسته هایشان را، باورهایشان را، وضعیتشان را، و بهر حال در حدی که میتوانستم در حد قابلیت یک انسان و امکاناتی که در اختیار داشتم، سعی کردم اینکار را انجام بدهم و فکر میکنم که اگر به کارنامه من در این مورد نگاه بکنید، تعداد سخنرانیهایی که داشتم، مصاحبه هایی که داشتم، دیدارهایی که داشتم، صحبتهایی که با سران مختلف کشورها و دولتهای خارجی چه به عنوان روسای کشورهای خارجی و چه به عنوان نمایندگان مجلس آن کشورها، احزاب سیاسی شان، روشنفکرانشان، بخش دانشگاهیشان و … که میتوانم لیست را ادامه بدهم و این را بصورت مختصرتر ارائه میدهم.

باری تمام این فعالیتها را سعی کردم در قالب این کاری که توجه را ببرم روی اصل قضیه و اینکه مسئله ایران در وهله اول نداشتن آزادی است و نقض حقوق بشر است و نبودن حاکمیت در دست مردم ان کشور، و انچه که توقع و انتظار ما است از جهان اینکه از این خواسته مردم حمایت بکنند و در نظر بگیرند که خونشان از خون ایرانیان نه کم رنگ تر هست و نه پر رنگ تر و اگر یک اصولی را برای خودشان خواهان هستند در دنیای آزاد، این خواسته را بایستی برای کشورهایی مثل کشور ما یا کشورهایی که متاسفانه امروز دارای آزادیها نیستند خواهان باشند. به هر حال توجه را همیشه بردم روی اینکه حرف مردم ایران را بشنوید و سعی کنید که حامی خواسته های ملت کشورم باشید.

جناب آقای پهلوی همانطور که مستحضر هستید در طول این سی و یک سال ما هیچگاه شاهد اتحاد بین اپوزیسیون حتی به صورت مقطعی نبودیم و میدانم که شما در این راستا فعالیتهای زیادی داشتین آیا ابن فعالیتهای شما تا به حال ثمر داده و به مطلوب خودتان در این زمینه رسیده اید؟ اگر نه علت آن چه بوده است؟

اجازه بدهید تا سوال را به نوعی دیگر برایتان پاسخ بدهم چون فکر میکنم مسئله ای که داشتیم در سالهای گذشته، قابل مقایسه با شرایط امروز مملکت نیست. ببینید باز می گویم که در طول این سه دهه گذشته، دو نسل کاملا جدیدی وارد صحنه شدند. نسلی که امروز یعنی آخرین موج اعتراضی را می بینیم در یک نسلی که دیگر طاقت نیاورده و به این شکلی که واقعا جان بر کف در صحنه مبارزات پیش رفتند که مقدار زیادی از جنبش سبز هم مدیون این نهضت و تلاش و خطر کردن جوانان کشورمان هست اگه بخواهیم بگوییم که امروز چه چیزی را میشود اپوزیسیون نامید به نظر من خیلی فرق داره با گروهها یا تشکلها یا احزابی که فرض کنید سی سال پیش یا چهل سال پیش یا پنجاه سال پیش نقشی و یا فعالیتی داشتند، من امروز اپوزیسیون را به مفهوم دیگری تعریف و توصیف میکنم، از دید من اپوزیسیون ایران عبارت است از انواع و اقسام گروه بندیهای اجتماعی در کشورمان که معرفین این بخش ها گاهی در قالب سازمانها و ساختارهای سیاسی خودشان را بیان میکنند یا در فرماسیونها و گروه بندیهای فرض بکنید کارگری یا سندیکاها در حدی که نظام اجازه میدهد، یا به عنوان فعالین حقوق بشر یا به هر حال نمایندگان طیف و گروههای خودشان مثل اقوام مختلف، مذاهب مختلف و به این شکل من فکر نمی کنم که الزاما بایستی فکر کنیم که اگر قرار است امروز ایران اپوزیسیونی داشته باشد حتما بایست به شکل گروههای دیروز یا احزاب دیروز معرفی بشوند، نمی گویم اینها هم نیستند ولی یک تحول فاحشی امروز در ایران رخ داده است.

اگر به داخل ایران نگاه بکنیم مسئله این است که این نهضتها خیلی گسترده تر شدند بدون اینکه الزاما مشخص باشند به مفهوم یک ساختار سازمانی یا حزبی خاص، آن هم علتش این است که سرکوب شدید رژیم و خفگان کامل سیاسی وادار کرده جامعه را به این که به عناوین و اشکال مختلفی فعال باشند و به شکل زیر زمینی تر و پنهانی تری عمل بکنند به دلایل واضحش، بنابراین هماهنگی بین این نوع فعالیتها در داخل با انچه که میتواند ما بقی گروه بندیها یا سازمانها و تشکل های دیروز باشند در یک دیالوگی است که اگر اینها همدیگر را دریافت بکنند هر نوع تشکلی در خارج اگر چنین رابطه ارگانیکی را نداشته باشد به غیر از یک ویترین چینی مفهوم دیگری را نخواهد داشت بنابراین من به دنبال ویترین چینی هیچوقت نبودم ولی به دنبال این بودم که واقعا یک اتصال واقعی بوجود بیاید و ایرانیانی که خارج از ایران هستند فقط در موقعیت حمایت از هم میهنانشان در داخل وارد صحنه بشوند ولی نه به عنوان یک قائم و یا به اصطلاح به مفهوم یک رئیس و نه به عنوان یک قیم، بلکه به عنوان حامیان و پشتیبانی کنندگان.

البته به جایی داریم میرسیم به علتی که خود شما کاملا میدانید و دوستان میدانند، این محیطی که الان در ایران است اجازه به این نمیده که هیچ نوع تشکلی در داخل ایران در مقابله با خود این نظام عملا بتونه دست بکار بشود و برای پر کردن این خلا به نظر میرسد که ابتدا لازم هست که در خارج ایران همبستگی و چنین ساختار هماهنگ شده ای که بتواند منعکس کننده نظرات طیفهای مختلف سیاسی کشور باشد بشرطی که اینها بتوانند سر یک عده مواضع کلیدی توافق داشته باشند و بستر همکاری را بر اساس آن پیش ببرند، تا به مرحله ایجاد فضای آزاد در مملکت برسیم و بتوانند بر آن مبنا با هم همکاری داشته باشند، نه بر مبنای ایدئولوژی و نه بر مبنای اینکه بخواهند از یک موضع حزبی و یا ایدئولوژیک با هم برخورد کنند، بلکه بر اساس یک برخورد و یک دید فراحزبی و فرامسلکی و با یک دید ملی به مفهوم منافع کل جامعه که الویت بدهند به این طرح تا این که بخواهند فقط نکته نظرات حزبی یا تفکر یا عقیدتی یا ایدئولوزیک خودشان پی ببرند.

بنابراین میزان موفقیت یا عدم موفقیت در اصل بستگی مستقیم خواهد داشت به پاسخی که این جریانات فکری امروز به این مهم میدهند. من سعی کردم اصل قضیه رو به عنوان اینکه در الویت کجا است همیشه گوشزد بکنم و در گاهی اوقات متاسفانه خوب پیش نرفتیم و در بعضی مواقع خوب پیش رقتیم و امروز میتوانم به شما بگویم که دو فاکتور هست که کمک کرده به این روند، یکی اینکه اگر تا به حال همچنان نیروهایی بودند که در واقع یک پایشان اینطرف خط بود و یک پایشان آنطرف خط، و هیچ موضع مشخصی و نهایی در ارتباط با اینکه آیا همچنان ما در فاز اصلاح طلبی و اصلاحات هستیم یا واقعا آینده را میخواهیم در ماورای این رژیم جستجو کنیم، این یک نکته است یک مقدار هم پدیدار شدن یک نسلی است که ببخشید اینطور می گویم اضافه بار دیروز را یدک نمی کشند و دیدشان نسبت به آینده است تا اینکه بخواهند برخوردهای سنتی یا دغدغه ها و درگیریهایی که امروز اصلا موضوعیت ندارد برای نسل امروز همچنان مطرح بکنند که عاملی باشد برای نفاق تا اتحاد.

بنابراین فکر میکنم این دو فاکتور باعث شده است خیلی بیشتر امروز در این مورد موفقیت حاصل بکنیم. آیا به فرم ایده آلش رسیدیم ؟ هنوز نه خیر، ولی فکر میکنم بسیار و به مراتب بهتر از هر زمان دیگری در این مورد و به شکل بسیار سریعتری داریم پیش میرویم که این علامت بسیار مثبتی است از دید من.

تهیه و تنظیم: بابک آزادی


____________________________________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

قیام مردم سوریه و همدردی خامنه یی قاتل با بشار اسد

علی خامنه یی به شیوه تمامی دیکتاتورها، قدرت را با تمام جوانب آن خواستار است. خامنه یی شیفته قدرت مطلقه خویش است و این مطلب اصلن تازه گی ندارد که رسم و قانون همیشگی تک تک دیکتاتورهاست.


در اینکه موقعیت سوریه برای دولت نامشروع ایران بسیار استراتژیک است هیچ کس تردید ندارد. البته بقای دیکتاتوری بشار اسد - که خود و پدر جنایتکارش حافظ اسد همواره حامی جمهوری نامشروع اسلامی بوده اند - به سود رژیم ایران است و حفظ قدرت شخص بشار اسد به عنوان یک رییس جمهور مادام العمر، یگانه راه برای حفظ امنیت و ثبات رژیم اسلامی می باشد که اگر غیر از این باشد ولی فقیه بایستی سایه تهدیدی مداوم را بالای سر قدرتش حس کند و در ضمن رژیم اسلامی از بسیاری حمایت های تسلیحاتی بشار اسد نیز محروم خواهد ماند.

حفظ دیکتاتوری بشار اسد به هر صورتی که باشد یک ضرورت برای حکومت ولایی به شمار می رود و به همین خاطر است که سگ های هار جمهوری اسلامی که همین دو سال اندی پیش برای به خاک و خون کشیدن هم وطنان ما به خیابان ها آمده بودند تا مردم را بیرحمانه به گلوله ببندند، امروز به دستور ارباب شان خامنه یی به سوریه اعزام شده اند تا مردم بی دفاع و مبارز سوری را آماج گلوله های خود بسازند.

دیکتاتوری فقط از این نظر مذموم و منفور نیست که باری از استبداد و خودمحوری را بر دوش می کشد. صدالبته دیکتاتوری در ابعاد گوناگون خود متهوع و چندش آور است. دیکتاتوری وقتی خود را تمام قد به تصویر می کشد که حتا برای بقای خود و ادامه استبداد و خودکامگی اش به مرزهای کشوری دیگر وارد می شود و خارجی ها را نیز مورد شکنجه و خشونت قرار می دهد تا این قدرت منفور و شنیع حفظ شود و پا بر جا بماند.

پیام خامنه یی به بشار اسد این است که ای دیکتاتور به پا خیز و مسند قدرت مطلقه ات را حفظ کن! این مطلب عین واقعیت است و یکی از برجسته ترین نمادهای دیکتاتورها، نوع دوستی شان نسبت به یکدیگر است تا آنجا که منافع شان ایجاب کند.

بدیهی ست مردم ایران با مردم مبارز سوری همراه و همدل هستند. چرا که طعم تلخ زیستن در نظام دیکتاتوری را سی و سه سال است تجربه می کنند. اما خامنه یی با بشار اسد جنایتکار یکدل و یک صداست زیرا علی خامنه یی نیز همانند بشار اسد هر شب کابوس سرنگونی قدرت خود و به باد رفتن آرزوهایش را می بیند.

_____________________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

آب بازی ممنوع، تجاوز آزاد - اینجا ایران اسلامی ست

در مملکتی که همه چیز حتا ساده ترین تفریحات ممنوع باشند، جرم آب بازی کردن آنقدر سنگین است که سران نیروی انتظامی مستقیمن وارد عمل شده و افراد آب بازی کننده بی درنگ بازداشت می شوند. اما در همین مملکت پر از ممنوعیت و در همین کشوری که امام زمان بر آن حکومت کرده و آیات قرآن هدایت کننده اش هستند، جان انسان ها آنقدر بی بهاست که هیچکس متوجه مرگ ده ها گرسنه و بی خانمان ایرانی طی یک شبانه روز نمی شود. مرگ انسان ها در ایران اسلامی بی صداست اما بالعکس ننگ و فساد رهبران دینی و آخوندهای مفتخور اصلن بی صدا نیست و تشت رسوایی شان سال هاست که از بام افتاده است.

در همین ایران اسلامی و در مملکت امام زمانی و زیر سلطه ولایت متعفن فقیه، طی ده روز دو ورزشکار مشهور به قتل می رسند و به چند زن و دختر تجاوز می شود اما انگار نیروی انتظامی خواب است و آنقدر به جمع آوری دیش های ماهواره مشغول می باشد که نه تنها جلوی وقوع این جنایات را نمی تواند بگیرد بلکه در امر یافتن سرنخ های اصلی این فجایع نیز عاجز و ناتوان است.

واقعیت را بپذیریم در ایران امروز، حق با مردم نیست بلکه حق با یک شریعت کهنه و هزار و چهارصد ساله است. آنچه که با شئونات اسلامی منطبق نباشد، به سرعت قلع و قمع خواهد شد اما آنچه که به این دین و شریعت کذایی مربوط نباشد، مساله مهمی محسوب نمی شود و اصولن بحث روز نیست. در ایران امروز بحث اصلی به دین و مذهب مربوط است. آن کسی حق بیشتری برای زندگی دارد که تظاهر مذهبی اش بیشتر باشد و آنکه در گردونه اسلام و اسلام خواهی قرار ندارد، نه تنها حق استفاده از امکانات رفاهی را ندارد بلکه بر سر حق زیستن او نیز جای شک و تردید است.

در حکومت الله و در بطن ام القرای اسلامی، آب بازی کردن ممنوع است. گوش دادن به موسیقی فعل حرام، خندیدن مکروه و نشانه جلف بودن است. شادی امری ناپسند به شمار می آید. اما تجاوز جنسی آزاد و گاهی اوقات یک فریضه شرعی است. کشتن انسان ها جهاد و تکلیف الاهی ست. فقر و گرسنگی امری بسیار عادی و طبیعی است و گریه و شیون از مصادیق نزدیکی به خداست!!

اینجا به جهان وارونه تبدیل شده است. ما باید بپذیریم در کشوری زندگی می کنیم که به رغم تاریخ بسیار پرشکوه و مملو از فرهنگ خود، هم اکنون به دست مشتی بی سر و پای رجاله گرفتار آمده است و به همین دلیل همه چیز برعکس است و هیچ چیزی سر جای خودش قرار ندارد.

از کشوری که جای تحصیل کرده ها و متخصصین و فرهنگیانش در زندان باشد اما ارازل و اوباش و قداره کش هایش در کسوت پلیس و به اصطلاح حافظ جان و مال ملت باشند، چه انتظاری بیش از این می توان داشت؟


__________________________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و یکم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

غده سرطانی سپاه پاسداران در اقتصاد

ارگان سپاه از روز اول پیدایش اش همه چیز را به سود خود قبضه کرد و مانند یک غده سرطانی در بند بند وجود ایران ریشه دوانید تا سایه شومش را بر ایران مستولی کند و این روند ادامه یافت تا به امروز رسید.


بدیهی است که مطالبات سپاه تروریستی پاسداران از ملت ایران و از سرمایه ها و منابع آن هیچ پایانی ندارد. این گروه فوق خطرناک از آنجایی که خود را به انواع و اقسام دستگاه های جاسوسی وارداتی مجهز ساخته و برای کشتن و از دم تیغ گذراندن تک تک مردم هیچ واهمه یی ندارد، امروز با اتکا به نیروی شیطانی اش این زمینه را فراهم می بیند که پا فراتر گذاشته و خطرناک ترین قرارگاه خودش قرارگاه خاتم الانبیا را نیز جایگزین قدرتمندترین شرکت های خصوصی تجارتی بنماید.

همین زنگ خطری می تواند باشد برای همه ما و نشان بدهد که سپاه دیر یا زود قصد دارد تمامی ارگان های مهم و شریان های حیاتی مملکت را به سود خودش مصادره کند.

این پیشنهاد سپاه، فراتر از یک پیشنهاد می تواند یک اعلان جنگ رسمی باشد به همه مردم ایران و تهدیدی برای یک خطر جدی که بیخ گوش مردم قرار دارد.

سپاه پاسداران از سالیان پیش و از همان بدو پیدایش خود به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اقتصاد، روابط دیپلماتیک، ساخت سد و پالایشگاه و غیره انگشت دخالتگر خود را آشکار ساخته است و امروز به طور واضح اعلام کرده که می خواهد به جای بخش خصوصی، واردات و صادرات را دربست و کامل قبضه کند.

این تصمیم سپاه همچنین می تواند تمایل این گروه مخرب را برای زیر ذره بین گرفتن اقلام وارداتی و صادراتی نیز نشان بدهد. سپاه پاسداران ظاهرن می خواهد کنترلی دوچندان بر اجناسی داشته باشد که خارج و یا وارد می شوند. ظاهر امر شاید کنترل منکراتی و یا همان وسواس اسلامی باشد اما این کنترل مفهومی جدی تر و خطرناک تر از وسواس اسلامی پاسدارهای رژیم دارد. آنها در صدد کسب سود بیشتر، چند برابر کردن قیمت اجناس ضروری و وارد کردن فشار اقتصادی مضاعف بر جامعه هستند.

_____________________________________
نگاشته شده در تاریخ نوزدهم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

پیاﻡ شهبانو فرﺡ پهلوﯼ به مناسبت سالگرﺩ دﺭگذشت اعلیحضرﺕ محمدرضا شاه پهلوﯼ

پنجم امرداد ماه امسال و در سی و یکمین سالگرد غروب تلخ وجود گرانبهای ایران پدر فقید، پادشاه بزرگ ایران محمد رضا شاه پهلوی، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی مطابق روال همیشه پیامی را صادر فرمودند.


متن کامل پیام علیاحضرت را در ادامه خواهید خواند:

بیست و هفت ژﻭییه٬ ٢٠١۱ – ۵ ﺍمرﺩاﺩ، ١۳۹٠


ﻫم میهنان عزﻳزﻡ:

ﺍز ﺍﻳنکه دﺭ رﻭز پنجم ﺍمرﺩاﺩ ماﻩ ﺍمسال نیز مانند سال ﻫای پیش، دﺭ کشوﺭھای مختلف براﯼ بزﺭگدﺍشت خاطرﻩ ُاعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، پادشاھی که خدماتش برﺍی پیشرفت ﺍﻳراﻥ ﻭ اﻳرﺍنیان فراموش نشدنی است گرد هم آمده اید یا درون خانواده ها، در داخل و خارج ایران، از او یاد کرده اید، و نیز تمام کسانی که در این 31 سال پر درد و غم گذشته در کنار خانواده ما بوده اید صمیمانه سپاسگزارم.
می دﺍنم رﻭزﯼ که تاریخ سال ﻫای پادشاهی اﻭ رﺍ بی حب و بغض برﺭسی کند دﺭ این دنیا نخوﺍھم بوﺩ، ﻭلی خوشوقتم که ھم اکنوﻥ شاھﺩ دﺍوﺭی صحیح هم میهنانم دربارﻩ دﻭرﺍن پادشاھی اﻭ ھستم. می بینم عدﻩُ زﻳادﯼ اﺯ جوﺍنانی که پس اﺯ دﺭگذشت شاھنشاه فقید به دنیا آمده اند یا در آن زمان کودکی بیش نبوده اند، امروز با وجود تمام دروغ هایی که حاکمان امروزی ایران درباره دوران پیش از " انقلاب اسلامی" می گویند، به خوبی دریافته اند که زندگی ایرانیان و موقعیت ایران در منطقه چه بوده است و الان چه گونه است. حتی می شنوم که بعضی از افراد که در هیات حاکمه امروزی ایران مسوولیت هایی به عهده دارند، حتی در میان روحانیون، در مواقعی که جرئت سخن گفتن دارند، می گویند اگر این انقلاب روی نداده بود، امروز به این وضع غم انگیز دچار نشده بودیم.
گفته بوﺩم و بار دﻳگر تکرﺍر می کنم که به یقین پرورﺩگار اﻭ رﺍ دﻭست می دﺍشت که نگذﺍشت وﯼ
شاهد تیره روزی ھموطنانش ﻭ سقوﻁ ایران در وضع غم انگیز امروزی اش باشد.
اﻭ چگونه می توﺍنست شاهد مرﮒ لیلای نازنینش باشد ﻭ نیز چگونه می توﺍنست شاھﺩ مرﮒ علیرضای عزیزش باشد که زندگی خوﺩ رﺍ وقف مطالعه فرﻫنگ باستانی ایرﺍن کرﺩ ﻭ اﻳرﺍن رﺍ به مانند پدﺭش صمیمانه دﻭست می داشت.
می خوﺍهم بدﺍند که فرزند برومندش رضا نیز در تمام این سال ها زندگی اش را وقف میهنش کرده و با وجود تمام مشکلات و گرفتاری ها همراه هم میهنان ایران دوست داخل و خارج در راه آزادی ایران زمین مبارزه می کند.
من چه بگویم موقعی که می بینم بر مادران و پدران و خانواده های داغدار در ایران چه می گذرد.

- چه بگویم که می شنوم بر زندﺍنیان و شکنجه شدگان دﺭ زندﺍن ھا چه می گذرﺩ.

- چه بگویم که بر ﺯناﻥ آﺯاﺩﻩُ چه می گذﺭد.

- چه بگویم که بر خانواده هایی که در فقر و تنگدستی به سر می برند چه می گذرد.

- چه بگوﻳم که بر کارگرﺍن اﻳراﻥ چه می گذﺭﺩ.

- چه بگویم از آنچه بر جوﺍنان اﻳرﺍن می گذرﺩ.

ولی اطمینان دارم که در این سال های تیره و تار، که بر میهن ما، ایران عزیز می گذرد سرﺍنجام نوﺭ بر تارﻳکی پیروز خواهد شد و ایران بار دیگر سمندر وار از خاکستر خود برخواهد خاست.

از تمام نامه ها و پیام های الکترونیکی محبت آمیز شما عزیزان که از داخل و خارج کشور به دستم رسیده است از صمیم قلب تشکر می کنم.
خداوند نگهدار ایران باد.

_______________________________
نگاشته شده در تاریخ یازدهم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی