۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه

پیام مادر معنوی ملت علیاحضرت شهبانو در سالروز وفات آریامهر

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سروخرامان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت

به جفای فلک و غصه دوران نرود

با فرا رسیدن بیست و هشتمین سالروز بدرود حیات گفتن پادشاه فقید و سعید ایران، آریامهر بزرگ ارتشداران محمدرضاشاه پهلوی و به واقع در بیست و هشتمین سالی که از فقدان ابدی آن ابر شهریار می گذرد٬ همسر آن حضرت و همان شهبانوی بی مانندی که تا واپسین نفس های آریامهر بر بالین ایشان شب را به صبح رسانده و در طی اینهمه سال که در تبعید و غربت گذرانده اند هماره با یاد ایران و به عشق هم میهنان زندگی می کنند، اراده کردند تا مانند هر سال پیامی را در پیشگاه سالگرد همسر فقید و تاجدارشان ابلاغ فرمایند.

همه می دانیم که منتهای کوشش معظم لها آزادی و نجات کهن دیارمان از چنگال اهریمنان ویرانگری است که قریب به سی سال است سرپنجه پلید خود را بر گستره پرصلابت ایران انداخته اند تا از وطن عزیزمان منجلابی پر از ننگ بسازند. شهبانوی گرانقدر، پیام چون همیشه پرمغز و پرمحتوای شان را بدین جهت صادر کردند تا ضمن سپاس بزرگوارانه شان از ایرانیان بیداردل- که چون هر سال این دو روز را با یاد شهریاران درگذشته و یا بر مزار آن حضرات گذرانده اند- از کوشش ها و زحمات شاهنشاه آریامهر و اعلاحضرت رضاشاه کبیر در راه احیای ایران و رسیدن میهن ما به اوج قله های تمدن نیز تجلیل و تقدیر کنند.

متن کامل پیام علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی به شرح زیر است:

۵ مرداد۸۷


همایش امروز شما هم میهنان برای بزرگداشت خاطره و خدمات اعلیحضرت رضا شاه کبیر و اعلیحضرت محمدرضا شاه، فرصتی است تا از قدرشناسی همه زنان و مردان مبارزی که در یاد و یادمان های آن دو پادشاه فقید، سربلندی، احترام و عظمت بربادرفته ایران عزیز را یادآور می شوند، سپاسگزاری نمایم.



گذشتِ زمان و فروریزی توهّمات و تبلیغات زهرآگین دشمنان داخلی و خارجی، امروزه بیش از پیش، خاطره و خدمات رضاشاه بزرگ و اعلیحضرت محمدرضا شاه را برجسته و درخشان می سازد.



پادشاهی رضاشاه بزرگ در شرایطی آغاز شده بود که بقول یکی از ناظرین خارجی در آن عصر: ایران، مِلک متروکی بود ... امّا این ملک متروک محروم از کمترین رفاه اقتصادی، امنیّتِ اجتماعی، تجدّد و حاکمیّتِ ملّی، در دوران رضاشاه بزرگ و اعلیحضرت محمدرضا شاه به چنان درجه ای از پیشرفت، ترقّی، استقلال و عظمت ملّی و اعتبار بین المللی رسیده بود که موجبِ رشک بسیاری از کشورها بود.


بی تردید، آنهمه سازندگی، سربلندی و عظمت ملّی و بین المللی در پرتو همکاری و تلاش های شبانه روزیِ زنان و مردان ایراندوست و فداکاری های جانباختگان میهن پرست میسّر شده بود که ایران را آزاد و آباد و سربلند می خواستند. از همین رو، من در این همایش، یاد و نام این سازندگان و جانباختگان میهن را نیز عزیز و گرامی می دارم.



شاهنشاه فقید با نگرانی از آینده ایران، در پاسخ به تاریخ نوشته بودند:



امروز بسیاری ازرش های ملّیِ مردم ما تحت الشعاع روح عوام فریبی و نفاق افکنی و انتقامجوئی قرار گرفته اند، ولی تردیدی ندارم که ارزش های جاودانی در آینده ای نه چندان دور، زندگی از سر خواهند گرفت. تنها پرسشی که برایم مطرح است، این است که بازگشت به روشنائی چه مدّت طول خواهد کشید و ایرانیان تا کِی گرفتار سراب خواهند بود؟.



با وجود تبلیغات سنگین و زهرآگین سال های اخیر، برای من باعث دلگرمیست که می بینم دوران دو پادشاه فقید سلسله پهلوی، امروزه بعنوان دوران رُنسانسِ ایران یا عصر ایرانِ نوین تلّقی می گردد بطوریکه بازگشت به آن پیشرفت، رفاه و عظمت ملّیِ برباد رفته، الهامبخش امید و مبارزه کنونیِ زنان و مردان و خصوصاً جوانان و دانشجویان ایران است.
در پرتو این آگاهی عمومی و بیداری ملّی است که معتقدم شاهنشاه فقید، پاسخ خود را از تاریخ، دریافت کرده اند



با توجه به این بیداری و آگاهی ملّی و اعتلای مبارزات زنان و مردان میهن پرست است که ما نیز – در این همایش – به پُرسش شاهنشاه عزیز و از دست رفته مان پاسخ می دهیم که: بازگشت روشنائی طول نخواهد کشید و با اتحاد و همبستگی ملّی، به گفته حافظ نیک گفتار :





این شام، صبح گردد و این شب، سَـحَر شود



فرح پهلوی

باسپاس ازسایت وزین ایران ب ب ب

_______

نگاشته شده در تاریخ پنجم امرداد دو هزار و پانصد وشصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

بنال بلبل بیدل که جای فریاد است-چهارم و پنجم امرداد فرا رسیدند


بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد، گاهِ وداع یاران

هر کو شراب فُرقت دُردی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

...و شما رفتید پدر٬ رفتید تا سایه اهورایی تان را از سر این شکسته گان سرکوب شده بردارید٬ رفتید تا به حقیقت ناب و زلالی بپیوندید که از روز نخست بدان تعلق داشتید. آری پدر٬ ای پدر همایون تبار٬ ای ذات مبارک و ای عصاره شکوه خدایی در چهارچوبه یک تن رنجور. بزرگوارا ! به کدامین پروردگار سوگند بخوریم و به کدام گریه یکریز پناه ببریم تا باورمان کنید-گرچه لایق خاک پای تان نبودیم اما-عاشقانه خواهان برقرار ماندن حضور مبارک تان بر تارک تخت طاووس و بر اوج رفیع ترین جایگاهی که تنها زیبنده حسن وجود چون شمایی است بوده ایم و افسوس...افسوس پدر نازنین! ما اشتباه کردیم و امروز از کرده های خود سخت پشیمانیم و غمگنانه، خراب افتاده و ویرانه نشین تنها با یاد روزهایی سپری می کنیم که میهن مان بر منتهای غرور و عظمت نشسته و بیگانه به تاراجش نبرده بود.

پدر، ما را ببخشایید.

چهارم و پنجم امرداد ماه٬ دو تاریخ غمناک و پر از حزن برای فرد فرد ما ایرانیان هستند. دو روز سیاه که دست بیرحم تقدیر٬ دو شهریار فرزانه و دو والاتبار یگانه را ازدامان مام میهن باز پس گرفت. چهارم امرداد٬ سالروز سفر به همیشه ی سرسلسله دودمان جلیل سلطنت پهلوی اعلاحضرت رضاشاه کبیر است که شصت و چهار سال پیش در کشوری غریب٬ حیات مادی را بدرود گفتند تا به جاودانه گی تاریخ پیوسته و در کنار نام آوران پرآوازه تاریخ، ستاره گان سربلند سپهر ایرانزمین باشند و... پنجم همین ماه یادآور بیست و هشتمین سالروز به ابدیت پیوستن آریامهر ایران پدر٬ آن پدر مهربان و مهرآفرین است که ایشان نیز دور از دیارشان سایه ملوکانه را از سر این ملت ناسپاس گرفتند تا بر صفحه های پاک قلب های تپنده همیشه زنده بمانند.

شگفت آور است که پس از گذشت نزدیک به سه دهه از این داغ سینه سوز٬ هنوز و تا همیشه حس می کنیم انگار همین لحظه بود که محمد رضا شاه، شاه شاهان٬ بزرگ ایران و آن وجود نازنین ما را ترک گفته اند و گویی همیشه آن ساحل نشین نیل٬ آن فرزانه سفرکرده را با تنی نحیف و در بستر بیماری بی تمنای سرطان٬ با دیده گانی خسته اما خورشیدوار در چشم های مان قاب گرفته ایم و هنوز که هنوز است پرکشیدن آن ذات مبارک را باور نداریم:

سعدی به روزگاران مِهری نشسته بر دل

بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

به امید روزی که جانشین و فرزند برومند آن پادشاه رفته اما جاوید، یادگار پدر آریامهر، شهریار بلندبالای بلندجایگاه هماره برقرار و همیشه پایدار، ذات مبارک شاهانه اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی، با چشم خطاپوش شان ما خطاکاران روسیاه را ببخشایند و هم زمان با خط خوردن عمر شوم رژیم بیگانه دستار به سرهای ایران فروش و نابودی عمامه داران غاصبی که وقیحانه بر سرزمین کوروش بزرگ سر به کولاک برداشته اند، مثال وسعت آفتابی فروزان، با شکوه و خرامان به تخت طاووس بازگردند و آن روز بی تردید پیکر پاک شهریاران آرمیده در غربت( اعلاحضرت فقید رضا شاه کبیر و آریامهر بزرگ محمد رضا شاه پهلوی) را در آغوش خاک وطن جای می دهیم تا بر مزارشان سجده کرده و هزاران هزار بار عرض پوزش و تمنای بخشش کنیم. شاید که در روز بزرگ آزادی ایران و در سایه شهریاری رضاشاه دوم روح پرفتوح آریامهر، ناسپاسی و نادانی ما را عفو کنند.

فرا رسیدن شصت و چهارمین سالروز وفات سرسلسله خاندان سلطنت اعلاحضرت رضا شاه بزرگ و بیست و هشتمین سالروز درگذشت شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران را نخست به پیشگاه ملوکانه جانشین برحق و فرزند تاجدار آن حضرات، ذات عظیم الشان اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی صمیمانه و خاکسارانه تسلیت عرض کرده و سپس به خدمت دیگر فرزندان شاهنشاه سفر کرده والاحضرتان شاهزاده علیرضا و شاهدخت فرحنازپهلوی و همچنین شاهدخت شهناز پهلوی دیگر فرزند به جامانده از آن پادشاه فقید و سعید، سپستر به حضور عروس گرانجایگاه آریامهر، بانوی نخست ایران ملکه والاحضرت یاسمین اعتمادامینی پهلوی و از همه مهم تر و با تمام قلب خود به محضر مبارک ملکه مادر، علیاحضرت فرح دیبا پهلوی شهبانوی بی نظیر ایران عرض تسلیت خود را تقدیم می داریم .با این آرزو که تک تک خاندان بزرگ سلطنت پهلوی به خصوص وجود مبارک شهریار ایران، در سایه مانای بی همتا همواره سلامت، پیروز، برقرار و بردوام باشند.

__________

نگاشته شده در تاریخ سوم امرداد دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ مرداد ۱, سه‌شنبه

درطلعت خجسته میلاد والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی




در آستانه چهارم امردادماه قرار داریم. یک روز تلخ و غم انگیز که تنها رنگ طربناک یک زادروز خجسته آن را آذین بسته است. چنین روزی گرچه سالگرد هجرت اعلاحضرت فقید رضا شاه کبیر آن پادشاه بزرگ ایران است اما یک رخداد خجسته و بی نهایت مبارک را نیز در بطن خود دارد. آری در چنین روزی ملکه مهربان ایران والاحضرت یاسمین قدم بر سر این سرای خاکی گذارده و دیده به جهان گشودند تا امروز همسر، همراه و مونس شهریار دلیر ایران باشند. به راستی که حافظ شیرین گفتار خوش سروده است:

چه مستی است ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر

که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته نکن

که باد صبح٬ نسیم گره گشا آورد

صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است

که مژده طرب از گلشن سبا آورد

والاحضرت یاسمین اعتماد امینی در تهران زاده شده و امروز کنار ابرپادشاه ما رضا شاه دوم پهلوی و در تبعید حضور دارند. ملکه بزرگ منش ایران از دانشگاه جرج واشینگتن امریکا دو مدرک دکترا در رشته حقوق و کارشناسی در علوم سیاسی را کسب فرموده و در شمار وکلای برجسته دادگاه های ایالات متحده مشغول کار می باشند. معظم لها همچنین بنیانگذار انجمن خیریه یی به نام"حمایت از کودکان بیمار ایرانی" هستند و در کنار تمام این کمالات، ملکه یاسمین پهلوی مادر سه شاهدخت فرزانه ایرانی والاحضرتان نور، ایمان و فرح دوم پهلوی نیز می باشند.

خجسته زادروز ملکه والاحضرت یاسمین اعتمادامینی پهلوی را گرامی داشته و به پیشگاه همسر تاجدار ایشان ذات ملوکانه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی عرض شادباش خود را پیشکش داشته و سپستر به حضور انور سه پرنسس بزرگوار و خصوصن به حضور مبارک علیاحضرت شهبانو و بالاتر از همه به محضر خود نازنین والاحضرت یاسمین صمیمانه و عاشقانه فرخنده باد عرض می کنیم.

امید که ملکه یاسمین، در سایه فره ایزدی همسر شهریارشان صدسال زنده و پاینده باشند.

________
نگاشته شده در تاریخ دوم امرداد دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

سخنان شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم در شهر تورنتو


مقارن با رخدادن حوادث اخیر و به خصوص اطوار نظامی رژیم علی خامنه یی(در رزمایش فریبکارانه دو هفته گذشته) و بالا گرفتن جو بحران که موجب تحریک بیشترجهان آزاد و همینطور اسراییل برای اندیشیدن تدبیری جدی برای عبور از جمهوری سرکش و مشکل ساز اسلامی شد٬ در بیست و دوم تیرماه امسال برابر با دوازدهم جولای ۲۰۰۸میلادی٬ شهریار بزرگ منش ایران آن ذات والاتبار و آن یگانه آفتاب همواره فروزان اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی- که امید بازگشت مبارکش٬ مامن شب های تاریک ایرانیان است- اراده کردند تا بیانات همایونی را در شهر تورنتوی کانادا و در انجمن "آینده ایران" چون ستاره تابنده یی در جمع عده یی از ایرانیان فرهیخته مقیم تورنتو ایراد فرمایند.

بخش عمده یی از فرمایشات ملوکانه٬ هشدار اکید به دنیای غرب بوده و اینکه برای تجهیز و پشتیبانی از خیزش ملی ایران بر علیه رژیم٬ فاصله زمانی کوتاهی باقی مانده است.

از آنجا که تا بدین لحظه متن کامل سخنان معظم له و همینطور گفتگویی که آن حضرت با روزنامه "گلوب اند میل"داشته اند به دستم نرسیده تنها بخش هایی که توسط منابع رسمی اعلام شده اند را با برداشت از سایت محترم ایران ب ب ب در زیر آورده ام. به مجردی که رسانه ها متن کامل فرمایشات اعلاحضرت رضا شاه دوم و مصاحبه همایونی با روزنامه "گلوب اند میل" را بازتاب دهند، حقیر نیز در این وبلاگ و در منظر دوستان عزیز قرار خواهم داد.

شهریار ایران با موضع گیری هوشمندانه و شفاف در برابر اشتباه بزرگ دنیای غرب در مذاکره با رژیم ولایت فقیه٬ فرمودند:"غرب باید دریابد که گفتگو دربارة حقوق بشر، آزادی، حقوق زنان، با این رژیم بمانند تجویز سیانور است. بنظر من، تنها چیزی که رژیم را مجبور به تغییر روش خواهد نمود، هویجی نیست که شما از بیرون برای آنان تکان می دهید یا تهدید به حمله برای خنثی کردن امکانات نظامی اشان. بلکه بزرگترین وحشتی که خواب را از چشم سردمداران رژیم می رباید، فقط وحشت از آن است که یک روز مردم در خیابان ها بر علیه آنان بپاخیزند"

رضا شاه دوم در ادامه و با "وقت کشی"توصیف کردن هدف سیاسی احمدی نژاد در زمینه بحث و تبادل نظر با قدرت های جهان تصریح کردند:"هدف رژیم و دولت احمدی نژاد یک بازی وقت کشی می باشد و بس. تا بتوانند با استفاده از زمان بیشتر به بمب اتمی دست یابند"

و سپس تاکید کردند: "فقط زمان کوتاهی باقی مانده است تا اینکه کارها به ابعاد زشت و ناجوری تبدیل نشوند و این یک جنایت عظیم تاریخی برای بشریت و کره زمین خواهد بود، اگر جامعۀ جهانی به این گزینه مردمی در ایران شانس لازم را ندهد. زیرا بعدا بسیار دیر خواهد بود"

پادشاه فرزانه ایران همچنین در راستای دیدگاه بزرگ منشانه شان که حق رقم زدن سرانجام نهایی را به خود ملت واگذار کرده اند چنین فرمودند: "پاشنۀ آشیل این رژیم مطمئنا بدست گرفتن اسلحه، درگیری و جنگ های چندین ساله نمی باشد. بلکه باید شرایطی را به وجود آورد تا با پشتیبانی شما ملت ایران آزادی خود را بازیابد. شما آنجا برای دیکته کردن راه حل و یا دیکته کردن یک سرانجام نهایی به ملت ایران نیستید. بلکه باید بگذارید ملت ایران تصمیم خودشان را بگیرند."
________

نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۲۵, سه‌شنبه

رزمایش سپاه - تمام اقتدار پوشالی حکومت الله

یک هفته بیشتر از رزمایش!! مضحک و پر از نیرنگ جمهوری مطلقه ولایت فقیه نمی گذرد. رژیمی که در بیان پیش پا افتاده ترین سیاست هایش با ملت ایران صادق نیست. حکومت قداره کشان هزاره سوم که در نقاب عوام فریب دین می خواهند با دست یافتن به کلاهک هسته یی دنیا را به ویرانی بکشند و به همین دلیل با جهان آزاد و مراجع ذی الصلاحش نیز حیله گرانه وارد بحث می شود. جمهوری زالوصفت و ایران براندازی که تمام اقتدار پوشالی اش را وامدار پست فطرتان خارجی٬ اوباش داخلی(سپاه و بسیج ) و تروریست های منطقه است. همین و همین.

در باب این رزمایش دروغین سخن های بسیاری گفته شده است. پیش از هر چیز، این واقع را نمی توان کتمان کرد که مانور نظامی از جانب یک مشت سپاهی و پاسدار٬ در برابر امریکا و یا اسراییل با آن توان نظامی غیرقابل تصور٬ مثال گربه یی است که روی پاهایش بلند شده تا موجب وحشت پلنگانی شود که در بیشه یی مغرورانه دراز کشیده اند.

ملایانی که تا چندی پیش در منتهای محنت و در ازای خواندن ورد و دعا و گرفتن خمس و زکات از مردم، عیش مفلوکانه شان را می گذراندند، امروز بی جا درقدرت نشسته و بی جا تر لاف ویران ساختن دنیا و گسترش جهان اسلام را می زنند و البته این پرسش به جاست که چگونه و چه عاملی تا امروز این خفاشان را پابرجا نگه داشته است تا بیشتر و بیشتر با مکیدن خون ملت، بر دیوار ناکام آرزوهای شان آجر بچینند.

رزمایشی که توسط سپاه پاسداران و به نام "رزمایش پیامبر اعظم 3" اجرا شد در حالی که تنها نُه فروند موشک پرتاب شده بود(که بر سر دوربُرد بودن آنها نیز ابهام بسیاری باقی است)، رسانه های حکومتی دم از ده ها فروند زدند و البته عده بیشماری نیز هاج و واج ماندند که چطور نُه فروند موشک، شبیه ماتریکس تکثیر شده و به ده ها بدل شدند.

در یکی از صحنه های این مثلن رزمایش به وضوح روشن است که توسط جلوه های کامپیوتری و به شکل مجازی ساخته شده است و اگر به تضاد و کنتراست رنگ ها دقت کنیم به راحتی این را متوجه خواهیم شد.

و حالا یک پرسش طرح می شود:

کدام عامل رژیم را وادار می سازد، دست به چنین عوام فریبی های مسخره و بی حاصلی بزند تا به کشورهایی که افزون بر هزار برابر اینان قدرت نظامی دارند ضرب شصتی ابلهانه نشان دهد؟

به نظر می رسد پاسخ این پرسش تا حد زیادی واضح باشد. بیم حمله قریب الوقوع اسراییل یا امریکا همواره دغدغه ی تشویش ساز حکومت ملایان است و تنها امری که به این جانیان بالفطره امیدواری می دهد سرعت بخشی روند رسیدن شان به "بمب اتم" است تا با آزمایش آن به مرحله یی که در ذهن تاریک شان رویایی بی فرجام است رسیده و این کابوس آزارنده را به خیال خود تمام کنند.

اینان محاسبه کرده اند دست کم با این عشوه های نظامی و جلوه سازی ها و بزرگ نمایی ها و شیادی های شان قادرند با تحمیق عده یی و ایجاد جنجال نظامی، برای خود زمان بخرند تا در مدتی حدودن یک سال به کلاهک هسته یی دست یابند و به قولی با نشان دادن برگ آس، اسلام ناب بدوی را از این توفان برهانند و بهتر بر جان و مال ملت مان سوار شده و پشت لاشه های متعفنی مانند سیدحسن نصرالله را به در دست گرفتن سلاح اتمی گرم کنند.

پایان ماجرا جز این نیست و چیزی که تعجب برانگیز است سکوت و کج دار و مریض رفتار کردن دنیای غرب با این رژیم فتنه انگیز و ضدبشری است.

تا کی این سکوت ادامه خواهد یافت؟ آیا حرکت شتاب دار زمان و نزدیک شدن مرحله به مرحله این دیوسیرتان دستاربند به سلاح کشتارجمعی، سرعت بیشتری را از جانب تمام دنیا برای عبور از حکومت خطرناک و دنیاستیز اسلامی طلب نمی کند؟

بعضی تنها دو صورت را متصور می کنند:

1-حمله نظامی اسراییل و به خاک و خون کشیده شدن ایران.

2-مهر سکوت احمقانه بر لب زدن دنیای آزاد، تا رسیدن رژیم تروریست اسلامی به کلاهک هسته یی.

و پرواضح است که گزینه سوم و یا به تعبیر ملوکانه شهریار بلندمرتبه ایران اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی "راه سوم"، بسیار عاقلانه تر، مقرون به واقع تر و کم هزینه تر است. راه برانداختن این حکومت بی آنکه نیازی به دخالت نظامی خارجی باشد.

تنها دست یاری به هم دادن هم میهنان مسیر نجات ایران را از زیر سم این جلادان فراهم می سازد. دست یاری دادن تمام آزادی خواهانی که در هر مسلک و با هرنوع دیدگاه سیاسی، امروز فقط به نجات ایران می اندیشند.

بیاییم و تصمیم قاطع خود را برای عبور از این منجلاب بگیریم. عبور از منجلابی که پر از ماران و افعیان خطرناک است. منجلاب سیاهی که غباری از افکار موهوم و خرافه ها احاطه اش کرده است. تنها به دست توانای ایرانیان، میهن عزیز ما آزاد خواهد شد.

در روز آزادی وقت بسیاری برای ترسیم کردن و ساختن فردایی شیرین خواهیم داشت.

"با خبر شدیم یکی از بهترین هنرمندان تاتر و سینمای ایران٬خسرو شکیبایی پس از دست و پنجه نرم کردن با عارضه بدخیم کبدی دیروز در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت. این هنرمند بزرگ در نقش های ماندگاری همچون "هامون" برای همیشه در حافظه هنر دوستان ایرانی جاودانه خواهد بود. خسرو شکیبایی همچنین با داشتن صدای خاص و خاطره انگیز خود٬ سروده های سیدعلی صالحی و سهراب سپهری را نیز به شیوایی دکلمه کرده که هرگز از ذهن ها فراموش نمی شود. فقدان این چهره برجسته هنری را نخست به جامعه هنری ایران و سپس به تک تک ایرانیان تسلیت گفته و آرزومندیم روح وی قرین لطف پروردگار باشد."

________
نگاشته شده در تاریخ بیست و ششم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۲۰, پنجشنبه

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس-در باب افاضات بعضی از گروه های اپوزوسیون

بسیاری از اوقات با خودم کلنجار می روم و می کوشم خود را قانع سازم امروز که بیش از هر زمانی نیازمند اتحاد هستیم و اکنون که مسیر روشن و شفاف و مشخصی برای دست اتحاد دادن گروه ها و تشکل های اپوزیسیون فراهم آمده است و امروزی که رژیم حاکم بر ایران بیش از هر وقت بنا را بر سرکشی گذاشته و بلندپروازی های جاه طلبانه اش دیگر دارد از حد و مرز عبور می کند٬ بهتر است جانب رفاقت و صمیمیت میان جنبش ها و نهادهایی که در سنگر مشترک نبرد با حکومت اسلامی قرار دارند برقرار شود و شاید بهتر باشد به هر سختی و مشکلی کینه های عمیق را - که ناشی از ضربه های عمیق بسیاری از همین چهره ها و احزاب به اصطلاح مخالف به حیثیت ایران و به زندگی ایرانیان است- سر بپوشانیم و یا ببخشیم تا در سایه اتحاد٬ به خواست واحد و مشترک مان دست یابیم اما...

به خاطر می آورم ذات مبارک اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی در یکی از گفتگوهای اخیرشان با تلویزیون "نسیم آزادی" با اشاره به یکی ازضرب المثل های معروف و پرمعنای انگلیسی فرمودند که مشخص کنید دوست دارید مشکل باشید یا راه حل... و اکنون جان نثار با استناد به فرمایش مطایبه آمیز آن حضرت (که ریشه در واقعیت تلخ اپوزیسیون دارد)مایلم که به همین مساله بپردازم و یا به واقع ریشه اینکه چرا هنوز برخی از این تشکل های مخالف رژیم اسلامی، در مقابل روند"اتحاد" مانند سدی ایستاده اند.

آیا این پرسش پیش نمی آید که به اندازه بحث عبور از جمهوری اسلامی٬ عبور از این افراد نیز لازم و ضروری باشد؟ عبارت مضحکی که برخی از این دلقکان نقاب آزادی خواه بر چهره زده به تازگی مطرح کرده و در بوق و کرنای جنجال ساز سیاسی شان می دمند٬ واژه "پهلویزاسیون" است که به صورت وقیحانه یی پرچمداری آن پادشاه عالی مرتبه و فرزانه را مورد سوال قرار می دهند و صدالبته پیداست که این تازه به دوران رسیده های حسرت به دل، از سرسپردگی ایرانیان آزاده و ایران پرست نسبت به رهبری معظم له٬ چه دردی می کشند و چه رشک و حسدی می برند.

اگرچه جای گفتن نیست اما زمانی که دنائت این به ظاهر حامیان آزادی و به واقع مزدوران پنهان حکومت ولایت فقیه، کاسه صبر عاشقان ایران را لبریز کند به ناچار باید پرده از هویت زخم خورده و مبهم این افراد برانداخت تا بیشتر پی ببریم چه عاملی موجب شده تا یک حکومت بدوی و ضد ایرانی نزدیک به سی سال همچنان در قدرت بماند در حالیکه ملتش در بسیاری از مواقع مجاز به نفس کشیدن هم نیستند.

آری همین افراد و همین تفکر کج و آلوده شان بود که منجر به رخداد انقلاب شوم پنجاه و هفت شد. همین ذهن بیمار و مغروق در منجلاب این حضرات اپوزیسیون بود که با بهانه دروغین "دموکراسی"، شرف ایران را از ما گرفت. همین حضور نابخردانه این موجودات ناراضی و ناراحت بود که باعث شد با از دست دادن سایه ایران پدر، میهن ما یکپارچه در سیاهی و عزلت فرو برود و مالکان سرزمین کوروش و داریوش کبیر، مشتی رجاله عمامه به سر باشند و امروز هم گوش و چشم خود را عامدانه بر حقایق بسته و ذهنیت بیمار و نحیف خود را سدی در برابر وسعت اقیانوس وار وجود رضا شاه دوم پهلوی قرار دادند تا فکر و اندیشه ساده لوحان را نسبت به انگیزه آن وجود بلند مرتبه(از به دست گرفتن سکان رهبری مبارزین) مخدوش سازند و بعضی گمراهان و یا افراد کوته بین را در خیال خام خود قانع سازند که ایشان می خواهند به مجرد بازگشت شان تاج و تخت خود را احیا کنند.

باید به این غرض ورزان- که دارند از حماقت بعضی مردم سنگر برای اندیشه سرتاسر وقاحت خود می سازند- گفت که شما سخت در اشتباهید و اگرچه در اشتباه تان همچنان باقی خواهید ماند و گرچه خودتان بهتر از سایرین می دانید که مدعی شما فقط پوچیات حاصل از دیدگاه معیوب شماست و ریشه واقعی ندارد اما به سه اصل توجه کنید. قضاوت بر این سه مورد را به دوش آنهایی می گذارم که بویی از هویت ایرانی برده و حقیقت را به مسلخ سیاست مشتی بی ارزش جاه طلب نمی برند:

1- گرچه ذات همایونی رضا شاه دوم هرگز خود را مدعی تاج و تخت نمی خوانند اما در نگاه قاطبه ملت ایشان وارث تاج وتخت هستند. مقام شاهزادگی و مهم تر از آن پادشاهی آن حضرت یک مقام ذاتی و ماهیتی است و چیزی نیست که فردی بخواهد به ایشان هدیه کند و یا از آن ذات مبارک بستاند.

2- اعلاحضرت رضا شاه دوم همیشه و در قالب تکیه کلامی قاطع، انتخاب حکومت آینده ایران را به خود مردم واگذار کرده و در کمال لطف و کرامت منحصر به فردشان نشستن بر اریکه شهریاری را به رای ملتی واگذار کرده اند که گروهی از نسل پیشین شان -اگرچه از سرنادانی- رفتار بی شرمانه یی با پدر تاجدار و فقید آن حضرت مرتکب شده بودند.

3-رسیدن به آزادی و عبور از حکومتی که چون طاعون خطرناکی بر جان میهن ما رخنه کرده است به هر حالت نیازمند یک رهبر می باشد و پرسش اینجاست که شما موجودات حقیری که در پیشگاه رهبری آن یگانه بی تکرار، جسارت بیجا کرده و از اصطلاح من درآوردی و بی معنای پهلویزاسیون استفاده می کنید کدام گزینه را برای رهبری لایق تر می شناسید؟ نکند خودتان را در این کسوت دیده و در رویاهای تان ملت را شیفته و خواهان خود می دانید و دچار این وهم خطرناک هستید که این مردم -مردمی که تکیه کلام شان نام مبارک اعلاحضرت است و مردمی که بیست و نه سال است با توجه به سطح فرهنگ و نوع بینش شان نام "رضا" ورد زبان شان است - افسون شما افسانه پرستان شده و زیر بیرق تان خواهند رفت تا یکبار دیگر با سر به زمین بخورند؟؟!

به خاک پاک ایران سوگند که هرگز و هرگز و هرگز جایگزینی برای رهبری وجود ندارد که حتا میان جامعه کوچکی از ایرانیان به اندازه یک صد هزارم اعلاحضرت محبوبیت و مقبولیت داشته باشد. دست از توهمات کودکانه و مضحک تان بردارید و مانند یک فرد بالغ اندیشه کنید.

این سنگ اندازی ها برای تان ثمری ندارند پس بیش از این برای ما مسجل نسازید که از نکبت امروز ایران رضایت مندید و مشتاق هستید وطن مان در لجن حکومت دستاربندان بماند. کمی آرام بگیرید و در محضر ابر انسانی که یک تارموی ایشان از دنیای شماها فراتر است ادعای بزرگی و دانایی نکنید. یکی از متفکرین جمله زیبایی دارد که دال بر این است:"کسی که بکوشد بزرگ تر از خود را کوچک کند شخصیت خود را تحقیر کرده است"

از رویای رهبری و از سودای اریکه داری بیرون بیایید. ایرانیان دیگر بازیچه بازی منفور شما نخواهند شد. قاطعانه و بی هیچ تردیدی بدانید مردم ایران٬ بند کفش اعلاحضرت را با تمام ایدئولوژی شماها جا به جا نمی کنند پس این دست و پا زدن شما تنها خودتان را خسته تر می کند:

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان٬ ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم نفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس.

________

نگاشته شده در تاریخ بیست و یکم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه

متن کامل پیام ملوکانه رضا شاه دوم به مناسبت سالگرد هجده تیر

در ضمیر تک تک آزادگان و آزادیخواهان و در متن مبارزه هر وطن پرستی همیشه و هر زمان امید و انگیزه یی نهفته است که به آنان اعتماد به نفس، جرات و شرف مبارزه را موهبت می کند. گرچه هر آنکه قدمی در راه وطن برمی دارد قطعن دیدگاه و هدف مشخصی داشته و اگرچه ممکن است زوایای دید همگان یکی نباشد و بعضن هدف غایی را تفسیر به رای کنند٬ حقیر اطمینان محکمی دارم انگیزه و خط دهنده اصلی مبارزه و قدم برداشتن در راه متعالی آزادی ایران، وجودی جز وجود مبارک اعلاحضرت نبوده و نیست و نخواهد بود.

به مناسبت فرا رسیدن سالگرد هجده تیر٬ مطابق هر سال پدر فرزانه ملت و شهریار هماره برقرار ایران، نظری از سر کرامت بر سر ما انداخته و چونان همیشه اراده فرمودند تا پیامی را بدین مضمون ابلاغ کرده و قلب های افسرده ایرانیان را به لطف کلام شیوا و دلنشین شان به تپیدن درآورند.

ذات مبارک اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی در متن پیامی که به ملت ایران تفقد فرموده اند، نقش دانشجویان و جوانان مبارز را در این روزهای سرنوشت ساز از هر زمانی حیاتی تر دانسته و در سطر های واپسین پیام شاهانه با صراحت اعلام کردند:"من اعتقاد راسخ دارم که راه شما سازندگان ایران فردا، راه پیروزی است".

به راستی که با خواندن هر پیامی از جانب آن خورشید دل انگیز و رخشان، اشک شوق است که میهمان دیده ها می شود و حسی خوشایند سراغ مان را می گیرد که بر کوهی از استواری و ایمان تکیه زده ایم و تکیه گاه مان، جان پناه تاریخ سترگ و بلندبالای ایرانزمین است:

همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

رضاشاه دوم پهلوی در پیام سرتاسر جود و کرامت شان- که از ذات بی پایان یک وجود مطلق سرچشمه می گیرد- اقیانوسی از امید را رو در روی ما نمایان می سازند و انگیزه یی صدچندان تا به زودی قادر شویم ریشه نظام تاریک اندیشان واپس گرای اسلامی را براندازیم و تاریخ را با دست توانای ایرانی دوباره قلم بزنیم.

متن کامل پیام معظم له به شرح زیر است :

سه شنبه 18 تير 1387

هم میهنان عزیزم،

جنبش دانشجویی در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ فریاد آزادیخواهی نسلی بـود که از یک انقلاب بی هدف پیشینیان خود جز خفقان و بی دادگری بهره ای نبرده است.

دانشجویان در آن روز بپا خاستند تا زنجیرهای اسارت را بگسلند و راه را به سوی ترقی و آزادی برای خود و نسل های آینده بازگشایند.

دانشگاه همیشه بستر تحولات سیاسی و مکتب آزاداندیشی و سنگـر مبـارزه با خفقان و بی عدالتی بوده است.

دانشجویان و جوانان برومند ایران

در این روزهای حساس و سرنوشت ساز نقش شما سازندگان ایران فردا از هر زمان حیاتی تراست. شما مواجه با رژیمی هستید که با تمام قدرت در صدد نابودی تاریخ، فرهنگ و هویت ملی شما است با ایرانی و ایرانیت در ستیزاست و بیگانه پرستی را برای خود افتخار می داند.

مقاومت و پایداری شما در مقابل چنین رژیمی قابل ستایش است. من اعتقاد راسخ دارم که راه شما سازندگان ایران فردا، راه پیروزی است.
دراین راه پرفراز و نشیب من همواره همراه با شما در تلاش هستم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

لینک به سایت ملوکانه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی

_________
نگاشته شده در تاریخ نوزدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۱۶, یکشنبه

هجدهم تیر امسال- ترسیم یک حماسه ملی


هجدهم تیرماه٬ یکی از شاخص ترین روزهایی است که حکومت دژخیمان از آن پروا دارد. روزی که دست نحس این سیه دلان، خود کرده آن را رقم زد. آری اگر تاریخ سه دهه گذشته را تورق کنیم هجده تیر سال پنجاه و نه مصادف با دستگیری خلبانان گرانقدر ارتش شاهنشاهی و محاکمه سریع و تیرباران آن وطن پرستان جاودان یاد است.

خمینی در همان زمان با به شهادت رساندن سرداران ایران ٬موجب نخستین جرقه قیام ملت شد و سپستر در سال هفتاد و هشت و با کشتار بی رحمانه دانشجویان پاک این مرز و بوم توسط اوباش ولایت فقیه و درشکل و شمایل نیروی انتظامی و پیراهن شخصی٬ مهر تاییدی جاودانه بر پیشانی این روز سرنوشت ساز خورد تا هر سال با گرامی داشتن این یادمان٬ لرزه برجان رژیم اسلامی انداخته و بیم نابودی زودتر از تصور را در لحظه های عیش شوم شان متبلور سازیم.

هجده تیر را خلبانان رشید ایرانزمین در جوخه های اعدام و با خون خود نوشتند تا سالیانی بعد خون شریف اکبر محمدی و سایر هم سنگرانش پای این غمنامه شیرین را امضا کند و جاده وسیع و روشنی را بگشاید که سرانجامش چیزی جز آزادی و بازیافتن هویت ایران نیست. دیگر کسی وجود ندارد که با شنیدن نام چنین روزی٬ خون غیرت در رگ هایش نجوشد و آشکارا خشم و نفرتش را نسبت به ولایت مطلقه و یارانش بیان نکند.

امسال هجدهم تیرماه وضعی متفاوت از هر سال داشته و بنابر گفته دوستان، خیابان های سرتاسر ایران خصوصن خیابان شاه رضا و کوی دانشگاه تهران، زیر کنترل مداوم مزدوران جمهوری انیرانی اسلامی قرار دارد، بنابراین از دانشجویان و ایرانیاران شجاع خواهشمندیم با شکستن سدها و تدابیر امنیتی این بی وجودان کشتارگر٬ به شکل گسترده به میدان بیایند زیرا اگر ازدحام جمعیت از مرز مشخصی عبور کند اوباش حکومتی عنان امور را از کف خواهند داد.

هجدهم تیر امسال، برگ زرینی در کارنامه ملت ایران خواهد بود.

فردا هجده تیر را فراموش نکنیم و سرسختانه در صحنه کارزار با این دشمنان ویرانگر حاضر شویم. حیثیت ایران در مخاطره یی جدی افتاده است. چیزی نمانده که میهن عزیزمان را به محاق نابودی کامل ببرند.

ایرانی عزیز!

با تکیه بر شرافت خود برخیز!

هجدهم تیرماه روز بیداری است. روزی که خواب را از چشم دستاربندان و ایادی شان(که خود سمبل مسجل کابوس میهن ما هستند)ربوده است.

فردا روز فریاد است. روز قیامی ملی و همه جانبه که در آن فرد فرد ایرانیان، با ایمان به آزادی و بدون توجه به باورها و دیدگاه های سیاسی٬ متحدانه قدم به این عرصه پرشکوه می گذارند تا در اثبات وطن پرستی شان نقش بارزی را ایفا کنند.

با سپاس از وبلاگ شوق رهایی که تصویر بالا از این وبلاگ برداشت شده است

________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

در حساس ترین و سرنوشت سازترین روزها-غزلی پیشکش به دربار ملوکانه

وقایعی که در گذر چندماهه اخیر و به خصوص در طی این چند هفته شاهد بودیم٬ دلگرمی مطبوع و بی سابقه یی به ما می بخشند. از سویی بیت سیدعلی آدم کش و نظام غاصب اسلامی در چم و خم بحران های خودساخته یی -که برآمده از بلندپروازی های جاهلانه شان است- گرفتار آمده و راهی برای نجات نمی یابند. از سوی دیگر مبارزین راه آزادی فعالانه تر به صحنه گام نهاده اند. عاشقان ایران در حرکتی وسیع و همه جانبه اقدام به نصب تمثال های ملوکانه شهریار عالمیان رضا شاه دوم بر در و دیوار شهرهای ایران نموده و سر تا به پای میهن را از لطف رخسار نازنین شاهنشاه ایران نورباران کردند و البته راهپیمایی ها و تجمعات اخیر٬ در حمایت از نام مقدس خلیج پارس و سایر اقدامات وطن دوستانه نیز موجبات خرسندی ایرانیان و پر رنگ شدن نور امید در قلب عاشقان میهن شد که جز سرفرود آوردن در برابر تک تک این عزیزان دلاور٬ جای کردار و سخن دیگری نیست.

شادمانی و شور و شوقی که حقیر احساس می کنم و قاطعانه ایمان دارم هر وطن پرست دیگری نیز بر همین روال بیاندیشد٬ نه فقط آزادی ایران و رهایی مردمانش باشد که پیش از هرچیز و در بالاترین نقطه ذهن هر ایرانی آزاده یی٬ طلوع پرجلالت شکوه خداوندی و رویت رخ مبارک آن یگانه دلدار و آن نماد فره ایزدی اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی در ایران است و هنگامی که اندیشه می کنیم محبوب و موعود و معبودمان به زودی قدم بر چشمان مان خواهند گذاشت و به خانه شان ایران بازخواهند گشت٬ اشتیاق غیر قابل تصوری بندبند وجودمان را فرا می گیرد و تب انتظارمان را تندتر می سازد.

جان نثار غزل زیر را - که دست نوشته ناچیزی ست - به پیشگاه ملوکانه ذات احدیت رضا شاه دوم پهلوی پیشکش کرده ام و امید است لایق خاک پای حضرتش باشد که البته نیست ...

غزل را در زیر بخوانید:

یک مشق دیگر آب، بابا، نان نداریم

اما به مرگ خویشتن اذعان نداریم

در کوچه های موحش و خاموش این شهر

جز رنگ مرگ و وحشت زندان نداریم

حالا که ما شرمنده ی چشم شماییم

حتا برای گریه کردن جان نداریم

وقتی وطن تابوتی از جنس خدا شد

جایی برای حرمت قرآن نداریم

دیشب که سطری از غم انسان سرودم

یادم نبود اینجا دگر انسان نداریم

دیدیم بُت را "بُت شکن" نامش نهادند

دیگر به ابراهیم هم ایمان نداریم

شیطان که بر منبر خدا را اخته کرده ست

ای وای رَه جز سجده بر شیطان نداریم

ما مانده ایم و گردبادی از تباهی

دردی به جان افتاده که درمان نداریم

در ظلمت این خانه ما هرگز امیدی

جز بازگشتت ای مه تابان نداریم

این باغ بوی درد دارد، زود برگرد

ما در حصارِ تشنگی باران نداریم.

_________
نگاشته شده در تاریخ پانزدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم - وبلاگ پاسارگاد یک ساله شد


نکته یی دلکش بگویم خال آن مهرو ببین

عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین

عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش

گفت چشم شیر گیر و غَنجِ آن آهو ببین

حلقه زلفش تماشاخانه ی باد صباست

جان صد صاحبدل آنجا بسته ی یک مو ببین

فردا سیزدهم تیر ماه ٬وبلاگ پاسارگاد یک ساله می شود.

یک سال با شما یاران و هواداران ایران گذشت. یک سال در سایه فره همایونی اعلاحضرت و با گرفتن اذن از ذات مبارک حضرتش، این حقیر قلم زدم و نوشتم و عمر اگر مجال بدهد باز خواهم نوشت. هرچند قلم و نوشته های جان نثار٬ هرگز توان و لیاقت بیان "حقیقت"را در خود نمی بیند، اما تا هستم من همچنان و هماره دوشادوش میهن پرستان و مبارزان همسنگرم می نویسم و درون مایه پوچ شب پرستان آوار شده بر میهن عزیزم را آشکارتر می سازم.

قلم شرمسار و سرافکنده از نوشتن است وقتی در پیشگاه آن سرو رعنا و آن خورشید سراپا فروزَندگی و آن بهتر از بهترین بنویسد. قلم شرمنده و هراسان است هنگامی که در محضر یگانه شهریار ایران و شاهنشاه خوبان٬ ذات با کرامت و ملوکانه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی برخود وظیفه داند که بنویسد و گوشه یی از آن ذات اهورایی را وصف کند.

آرزومندم جان ناقابل این حقیر هرچه زودتر بلاگردان وجود نازنین و شاهانه رضا شاه دوم پهلوی بگردد و اگر نگاه دلارای پادشاه همیشه برقرار میهنم مرا رخصت زیستن می دهد، در تک تک نفس های باقی مانده ام برای نابود ساختن دَجالان دون صفت و خرقه پوشان حاکم بر ایران و در راه محقق شدن یگانه آرمان آریاییان راستین قدم برخواهم داشت تا دامان مام میهن از لوث وجود اهریمنان پاک شود و به لطف وجود معبود بزرگ ایران، باز پرطراوت و معطر گردد.

پایداری پادشاهی پیروزی

_________
نگاشته شده در تاریخ دوازدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی