۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

همایون باد نهم آبان زادروز مردی فراتر از بشر








برخیز که بهار آمده است. بیا و آمدن یار را به نظاره بنشین. کسی می آید که از هرچه هست بهتر است. کسی می آید آنسوتر از ذهن های ما، کسی که ماورای اندیشه ها گام برمی دارد. کسی که از بی نهایت محض، به لهجه یی آشنا صدای مان می زند. در بگشا و ببین که این نگار آشنا از سمت مشرق آرزوها، خرامان خرامان به فتح دل های ما می آید.

   ببین چه دشت خرم است. ببین بهار شادمانه می آید. این چه بهاری است در قلب پاییز، این چه بهاری است که عطر دلفریبش، مشام آدمی را مسرور می سازد. فردا برترین عید تاریخ است. فردا تاریخ تحول انسان است. فردا طلوع حقیقی آفتاب است. فردا ... فردا ... فردا...

    فردا نهم آبان، خجسته زادروز مردی به وسعت ابدیت است. فردا ولادت دردانه یی ست که رویت رخسار بی مانندش، چشم زمین و آسمان را به خود خیره و مجذوب ساخته است. ای برتر از هرچه هست، ای حقیقت مجسم، رخ بنما که جهانی به انتظار تماشای تو ایستاده است.
   نهم آبان، سالروز آشنایی است. این روز بزرگ و به یادماندنی، برای همه ایرانیان – چه یاران و دوستداران واقعی اش و چه ایرانی نمایان – روزی است که با روزهای دیگر فرق دارد.
   پنجاه و یک سال پیش، سال 1339 خورشیدی، در چنین لحظاتی مردم ایران صمیمانه منتظر و چشم به راه بودند. در این عید سعید و فرخنده جانشین برحق خاندان هماره جاوید سلطنت پهلوی، دیدگان مبارک شان را به دنیا گشودند و بدین سان فصل تازه یی آغاز گردید:

ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات، خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان، خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِتوست
کاش جاوید، بدان کوی، مرا هم ببرد
    
شاه شاهان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، یگانه دوران، فرزند شاهنشاه بزرگ آریامهر، ثلاله کوروش کبیر، یادگار روشن و خرم ترین روزهای ایران، پدر سرافراز میهن ما، آن گل همیشه شادان به تاریخ نهم آبان ماه سال 1339 خورشیدی، ساعت یازده و پنجاه و پنج دقیقه صبح دوشنبه، قدوم ملوکانه را بر چشم کاینات گذاشته و اجلاس جلوس فرمودند. این کودک زیبا در این تاریخ خوش یمن، برای نخستین بار جهانی را با چشمان معصوم و درخشان شان نگریستند که سالیان بعد، قرار بود آن وجود نازنین شان منشا تغییراتی بزرگ در آن باشد.
   خبر رسمی بارداری بانوی اول ایران، علیاحضرت شهبانو فرح، چند روز مانده به نوروز سال سی و نه، توسط دربار پهلوی اعلام گردید و از آن پس مردم ایران برای رسیدن این ولادت پرشکوه ثانیه شماری می کردند.
   زایش این طفل محبوب، موج بی نظیری از شادمانی را میان عموم مردم به راه انداخت. تا جایی که حتا در روستاها و شهرهای کوچک، رقص های محلی به پا شد و هرکسی به وسع خودش می خواست تا در این شادی مردمی سهمی ایفا کند.
   سال ها از پی هم گذشتند و شهریار ایران آرام آرام از کودکی عبور کرده و قدم به نوجوانی نهادند. در وجود ایشان توانایی های منحصر به فردی نمایان بود. تا جایی که از همان کودکی علاوه بر زبان پارسی، با انگلیسی و فرانسه آشنایی داشته و قادر به مکالمه نیز بودند. در رشته های گوناگون ورزشی همچون اسکی، پاتیناژ، تنیس، فوتبال، والیبال، شنا و.... از همان اوان خردسالی مهارتی خاص داشتند. شاهزاده رضا( رضا شاه دوم) علاقه مخصوصی به خلبانی داشته و چون زمینه و استعداد شگرفی در این رشته از خود نشان دادند، پدر فقید و تاجدارشان شخصن به ایشان پرواز را آموخته و ولیعهد نوجوان اولین پرواز مستقل خود را در سن سیزده سالگی انجام دادند.
  بنا به فرموده خود ایشان از آنجا که قرار نبود ولیعهد ایرانزمین، شرایطی متفاوت از بقیه داشته باشد، در نتیجه رضا شاه دوم در کنار سایر همسالان خود و تحت شرایطی یکسان به مدرسه رفته و حتا به قول خود حضرتش، در مواقع لزوم بر ایشان سختگیری مضاعفی نسبت به دیگران به عمل می آمد. ایشان همچنین به عضویت سپاه دانش نیز درآمده و همراه با همسالان شان برای کمک به مردم محروم روستاها و آموزش های لازم به آنان، عازم شدند.
  تعلق خاطر مخصوصی که شهریار نازنین، نسبت به امور ورزش در ایران داشتند سبب شد تا بکوشند وضعیت ورزش و امکانات آن را در کشور بهبود ببخشند. شوربختانه وقوع شورش منحوس خمینی کثیف، این مجال را به والاحضرت نداد تا تک تک برنامه های شان را عملی سازند.
  امروز سال ها از ولادت شاهنشاه محبوب می گذرد. اکنون پادشاه ایران در تبعیدی ناگزیر حضور دارند و ایران عزیز نیز، بی صاحب و بی کس، به ویرانه یی پر از دشنه و دشنام تبدیل شده است. موطنی که جای خاندان سرافراز پادشاهی در آن خالی باشد، البته کنام بیگانگان و شب پرستان می گردد و صدالبته مسیر زوال و نابودی را به سرعت طی می کند. چنین فاجعه یی دور از حضور پاک و آسمانی خاندان جلیل سلطنت پهلوی و در حضور پلید جلادان اسلام فروش، برای کشور ما رخ داد و در مدت سی و سه سال، از آن ایران آزاد، آباد و پررونق، ویرانه یی مملو از یاس و مصیبت و بیچارگی بر جای ماند.
   اگرچه وطن ما به این روز افتاده و چه بسیار عزیزان و دلیران و سرمایه هایی را از کف داده است اما شادکامی ما اینجاست که آن دُر یگانه و آن شاهنشاه فرزانه، آن سرمایه بی تکرار و آن اقیانوس بی انتها، سایه پرفروغ شان از همان ژرفنای غربت بر سر ما قرار داشته و وجود سراسر نور و تلالوشان مثال خورشیدی لایزال، از اوج غربت بر پهنه ایران عزیز می تابد. امید که این سایه ملوکانه همواره پاینده و مستدام بماند و این حقیر جان نثار، قربانی وجود گرانمایه ایشان گردد.
   عید سعید نهم آبان سالروز ولادت خداوند ایران را گرامی می داریم. فرا رسیدن این عید خجسته را نخست به پیشگاه آن وجود گرانمایه، پدر و شهریار ایران، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، شادباش و تهنیت بی کران عرضه می داریم. آنگاه فرا رسیدن فرخنده زادروز پادشاه خوبان را به حضور انور بانوی مهربان ایران، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی صمیمانه تبریک عرض می کنیم. سپس به حضور مبارک ملکه سربلند مان، والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی شادباش بی پایان نثار می داریم. همچنین به خدمت والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی این عید پرمیمنت را فرخنده باد عرضه داشته و به محضر والاحضرتان شاهدخت نور، ایمان و فرح دوم پهلوی زادروز پدر تاجدارشان را تبریک و شادباش عرض می نماییم.
   امید که خدای یکتا وجود بی بدیل شهنشاه بزرگ ایران ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی را هزار سال بر سر این آب و خاک مستدام و برقرار نگاه دارد تا در حضور آن یار یگانه، کهن میهن ما به آزادی و سرافرازی راه یابد.

نهم آبان سالروز پانهاد رضا شاه دوم، بر یکایک ایرانیان فرخنده و شاد باد...
 _________________________________

نگاشته شده در تاریخ هشتم آبان دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

دلنوشته یی پیشکش به خاک پای رضا شاه دوم( در آستانه نهم آبان)

زادروز تو زادروز سپیده ی سحر است. زادروز تو چه قدر حرف برای گفتن دارد. ای بهتر از هرچه عشق، روشن تر از هرچه ستاره، بیدارتر از خورشید، ای خفته در چشمان سیاه تو هزاران هزار راز نگفته. بگو به کدام واژه خطابت کنم، بگو به کدامین نام صدایت بزنم که نام تو تکرار ترنم باران است، که نام تو آغاز احساس شگرف آزادی است ای بزرگمرد.
   تو در توصیف نمی گنجی که وصف نام تو در وسع کوتاه من نیست. نمی دانم کجا تو را دیده ام. کجای این دشت بی انتها، صدای تو را شنیده ام. چه گونه رویای مرا تسخیر کرده یی، چه گونه مرا به سرانگشت گرفته یی نمی دانم. نمی دانم ای تخیل مبهم، ای ادامه ی نامکرر ترانه ی تنهایی، نام تو را مگر می شود آسان خطاب کرد که این بغض ناپیدا، گلوی مرا تنگ می فشارَد.
   فراتر از اندیشه یی، ماورای این جملاتی، آنسوتر از این قصیده های بی پایان، تو در فرادست ترین سمت کاینات، بر مسند خداوندی ات جهانی را به نظاره نشسته یی. خوشا به حال کسی که با نسیم نفس های تو از خواب برمی خیزد. خوشا به حال کسی که در حضور شگفت انگیز وجود لایزالت، تمام وجودش به رعشه افتاده است.
   چشمان خمار تو شراب های کهنه را به یاد می آورد. تارهای مژگان تو تعبیر بی خوابی من است. هر بار که پلک می زنی قصیده یی تازه جان می گیرد. نگاهم کنی یا نه، فرقی ندارد چرا که عمری است مستی چشم تو، هستی مرا تباه کرده، قرن هاست که چشم سیاه تو، شالوده جهان را برهم زده است. هزاره هاست که ناز چشمان تو بستر اینهمه غزل های عاشقانه است. نازنین! بگو از کدام سوی مشرق آمده یی که از رخسار حیرت انگیزت اینقدر خورشید می بارد. بگو از کدام سرزمین آمده یی که رد پای تو ستاره باران است.
   چه قدر به ستایش لب های تو محتاجم هنگامی که به لبخندی بی بهانه دنیا را روشن می کنی. چه قدر به بوسیدن جای پای تو درین جاده محتاجم وقتی همه می دانند واژه ی انتظار، در حسرت شنیدن صدای پای تو آفریده شد. ای کسی که از تصور بشر فراتری، کی می آیی که این ابرهای سترون، به شوق چشم های تو ببارند. کی می آیی که ذوق درخت ها گل کند و از زمین و زمان شکوفه ببارد. کی قدم بر چشم مان می گذاری که اولین بهار ما با عطر دل انگیز تن تو آغاز شود.
____________________________________

نگاشته شده در تاریخ هفتم آبان دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

نماهنگ شب میلاد – پیشکشی به محضر شهریار ایران

در آستانه عید سعید و شکوهمند نهم آبان قرار داریم. زادروز کسی که عالمی برای تحسین وجود نازنین ایشان کم است. خجسته میلاد پادشاه خوبان در راه است و ما سر به زیر و خاشع، آمدن این فرخنده عید را نظاره می کنیم.


در آستانه فرا رسیدن عید بزرگ نهم آبان، ولادت با سعادت شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، این حقیر نماهنگی را آماده کرده ام که به پیشگاه ملوکانه ایشان عرضه می دارم.

نماهنگ شب میلاد که بر اساس یکی از ترانه های زیبای آقای امید، ساخته شده است را از لینک زیر در سایت فورشیرد، می توانید دانلود کنید:

لینک دانلود

_______________________________
نگاشته شده در تاریخ ششم آبان دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

خجسته باد چهار آبان – فرخنده زادروز اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی







آمدی ای بهار دل انگیز، آمدی ای از هرچه هست بهتر و بی بدیل تر، آمدی ای ابرمرد و چشم های ما به قامت سرافراز تو مبهوت مانده است.

ای وجود نازنین ات آکنده به عطر هرچه بهار، چه خوش آمدی و این دل های ما عجیب به شوق رسیدن زادروز تو می تپد.

فردا چهارم آبان، تاریخی است که فراتر از از هر تاریخی، شکوه و جلالتی بس شگفت انگیز را در اذهان ما تداعی می کند. چهار آبان زادروز با سعادت مردی است که سرتاپای میهن ما نشان از وجود مبارک ایشان دارد و امروز، همگی ما بی هیچ تعارفی بودن مان را وامدار آن وجود گرانقدر می باشیم. اگرچه سالیانی بس دراز است که سایه اهورایی شاهنشاه و سرور ما، اعلاحضرت محمد رضا شاه پهلوی بر سر ما قرار ندارد. اما هرچه داریم و هرآنچه می توانستیم داشته باشیم، از دولت سر آن شاه مهربان است.

امروز نود و دو سال از آن زایش شکوهمند می گذرد. ما ایرانیان در هر کجا که باشیم - چه در ایران و چه در سایر کشورها – فرا رسیدن چهار آبان قلب های مان را به تپش وامی دارد. یاد ایشان، نام شان و یادگارهای شان، آن اندازه ابهت و عظمت دارند که توگویی محمدرضا شاه کبیر، همین امروز نیز در بین مان حضور دارند.

ولادت مردی از تبار خورشید:

بانو علیاحضرت تاج الملوک آیرملو، به تاریخ 4 آبان 1298 خورشیدی، مفتخر به مادری دو دردانه بی همتا شدند. ولادت خجسته ی محمد رضای کوچک و خواهر توامان شان اشرف(والاگهر)، جمع خاندان مهربان و با صفای شان را شادمانی دوچندان بخشید:

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ببر اندوه دل و مژده ی دلدار بیار

نکته روح فزا از دهن دوست بگو

نامه خوش خبر از عالمِ اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه یی از نفحات نفس یار بیار

مدت زمانی نه چندان طولانی پس از ولادت یافتن آن دو مروارید غلتان، پدر بزرگوارشان رضا، به مقام پادشاهی نایل آمده و اعلاحضرت رضا شاه کبیر نام گرفتند. رضا شاه بزرگ، فرزند دلبندشان محمدرضا شاه را طی مراسمی خاص، در سن هفت سالگی به مقام ولایتعهدی منصوب فرمودند.

محمد رضا شاه در نوجوانی و به دستور پدر تاجدارشان، به مدرسه لو روزه در شهر لوزان سوییس عزیمت فرمودند تا ضمن ادامه تحصیل، با فرهنگ ها و آداب سایر کشورها نیز آشناتر شده و برای جانشینی پدر، آماده گردند. ایشان پس از بازگشت به ایران، تحصیلات شان را در دانشکده افسری ادامه دادند و در سن نوزده سالگی همسر اختیار کردند.

نخستین همسر ایشان فوزیه نام داشت. پرنسس فوزیه خواهر ملک فاروق و دارای اصلیت مصری بود. اگرچه فوزیه از برخی جهات، زوج شایسته یی برای شاهزاده جوان بود اما شوربختانه تفاهم عمیقی میان آن دو وجود نداشت که همین سرانجام سایه جدایی را حکمفرما کرد.

اعلاحضرت محمدرضا شاه دیگرباره همسری اختیار کردند. ثریا اسفندیاری دوشیزه یی زیبا و عاشقی ثابت قدم که حاضر بود جهان را به چشمان پادشاه ببخشد. آنچه در این ازدواج نیز، ابرهای تیره کدورت را پدید آورد، ناتوانی ثریا در باردار شدن بود. وی هرگز قادر نبود ولیعهدی به دربار شاهانه هدیه کند. پس طلاق سرنوشت محتوم بود و ثریا نیز صمیمانه حقیقت را پذیرفت.

سومین ازدواج همایونی، نه تنها دربار پهلوی را به وجود معطر ولیعهد، زینت بخشید، بلکه شخص شاه را با بزرگ بانویی بس مهربان، همنشین و همدم ساخت. این ازدواج مبارک، تا واپسین لحظه از حضور اقیانوس وار آن شاهنشاه فقید، ادامه یافت. وجود گرانمایه شهبانو فرح پهلوی، دربار را رونقی دیگر بخشید.

سال ها از پی هم می گذشتند و اعلاحضرت محمدرضا شاه، با همتی بلند و عزمی راسخ، درحال زدودن عیوب فقر، بی خان و مانی، بیماری ها و غیره از پیکره ایران بودند. ایشان اصلن خوش نداشتند که پادشاه سرزمینی با مردم فقیر باشند که آرمان ایشان، برچیده شدن کامل نظام ارباب و رعیت و به اوج رساندن وضعیت معیشتی مردم بود.

افسوس که سرنوشت محتوم مردم ایران، تیره بختی و ناکامی بود. وقوع شورشی منحوس در سال 57 منجر به سفر آن پادشاه محبوب از ایران گردید.

آن سفر، واپسین سفر بزرگمرد ایران ساز بود و در دیاری بیگانه، جهان را به شوق جانان ترک فرمودند. امروز نام اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی، قرین با نام ایران است. نام مبارک ایشان، هرکسی را به یاد روزگاری می اندازد که میهن ما از هرلحاظ در اوج اقتدار قرار داشت. کشوری آزاد، آباد، خرم و نیرومند که شوربختانه امروز به ویرانه یی غم انگیز تبدیل شده و از انزوای سیاسی محض رنج می بَرَد.

بالطبع همه ما به انتظار روزی هستیم که خاندان افتخار آفرین پهلوی به ایران بازگردند. خاندانی که نام بلندشان، شناسنامه ایران عزیز است.

چهارم آبان سالروز ولادت شکوهمند پادشاه فقید و سعید ایرانزمین، اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی را گرامی می داریم و به روح پرفتوح آن حضرت درود بی پایان نثار می کنیم. این عید خجسته را نخست به پیشگاه فرزند تاجدار ایشان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی صمیمانه و خاشعانه شادباش عرضه می داریم. آنگاه به حضور مبارک شهبانوی بلند آوازه ایران، علیاحضرت فرح دیبا پهلوی، سالروز پانهاد شاهنشاه فقید را عرض تبریک داریم. آنگاه به محضر پرجلالت والاگهر شاهدخت اشرف پهلوی، خواهر توامان ایشان، زادروز برادر گرانمایه و همچنین زادروز فرخنده خود ایشان را شادباش بی کران عرض می نماییم. سپس به محضر والاحضرت شاهپور غلام رضا پهلوی میلاد با سعادت اعلاحضرت فقید را فرخنده باد عرضه نموده و همچنین به خدمت والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شهناز پهلوی این عید بزرگ را شادباش عرض می کنیم. همینطور به حضور انور والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی و سه نور چشم دربار، والاحضرتان شاهدخت نور، ایمان و فرح دوم پهلوی این میلاد مبارک را شادباش بی نهایت عرضه می داریم.

عید سعید چهارم آبان بر یکایک ایرانیان خجسته باد...


________________
نگاشته شده در تاریخ سوم آبان دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

گفتگوی شهریار ایران با بخش فارسی صدای آلمان


کمتر از یک هفته پیش، بخش فارسی زبان صدای آلمان، گفت و گوی مفصلی را در محضر شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی به انجام رسانید.

   متن کامل مصاحبه ویژه دکتر جمشید فاروقی رییس بخش فارسی زبان صدای آلمان و الاهه خوشنام را با پادشاه محبوب ایران، همراه با شرح و تفضیلات خود خبرگزاری دویچه وله در ادامه خواهید خواند:

رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران اپوزیسیون در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه‌وله به بررسی رویدادهای سیاسی در ایران پرداخت. تحولات در خاورمیانه و آرایش نیروهای سیاسی از جمله موضوعات این گفت‌وگو بودند.

رویدادهای سیاسی در ایران، از دو سال و اندی پیش به این سو، مردم و فعالان سیاسی را بیش از گذشته، درگیر با آینده کشور کرده است. انتخابات مجلس، ماجرای مناقشات هسته‌ای، بحران کشورهای خاورمیانه و عربی، اعدام ها و سرکوب‌ها... همه و همه انگیزه آن شد که با رضا پهلوی به عنوان یکی از رهبران مخالفان در برونمرز به گفت‌وگو بنشینیم.
قرار مصاحبه را از دو ماه پیش گذاشته بودیم. رویدادهای اخیر و اتهام آمریکا به ایران برای یک سوء قصد تروریستی در خاک آن کشور، سبب شد که نخستین پرسش را در همین زمینه مطرح کنیم.

آقای شاهزاده رضا پهلوی، اگر اجازه بدهید، از آخرین خبر شروع کنیم. ایالات متحده آمریکا جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده است که قصد عملیات تروریستی در خاک آن کشور را داشته است، ترور سفیر عربستان و برنامه‌ای برای حمله به سفارت‌خانه‌های عربستان و اسرائیل. این اتهام به‌هرحال اتهام بزرگی است. ارزیابی شما چیست؟

برای هیچ کدام از ما ایرانیان، که سالهاست می‌دانیم ماهیت و ذات رژیم چیست، جای تعجب نیست از این که کار به این جور جاها برسد. مهم این است که جهانیان بالاخره بفهمند که به خاطر این ذهنیت و به خاطر این ذات نمی‌توان به این نظام اعتمادی داشت، نه به حرفهایشان و نه به کارهایی که ادعایش را می‌کنند. در واقع به این نتیجه برسند که تا زمانی که چنین نظامی در صحنه است، ما متوجه انواع و اقسام گرفتاری‌ها خواهیم بود. حال چه در ارتباط با کشورهای غربی و چه در ارتباط با کشورهای منطقه.
به‌هرحال معضل ما ایرانیان در هر صورت به جایی می‌رسد که جهانیان متوجه این مسئله شوند که نه تنها می‌تواند چنین تهدیدی را این نظام برای دنیا  داشته باشد، بلکه از همه چیز مهم‌تر چه بلایی بر سر مردم خود ایران آورده. آیا وقت این نرسیده که جهان فراتر از آنچه تا به‌حال پیش برده است، قدمهای بیشتری بردارد؟ از یکسو برای تحت فشار گذاشتن بیشتر نظام به دلیل این نوع اقداماتش. و از سوی دیگر و مهم‌تر از آن، در جایی که می‌بینیم بسیاری از ملت‌های منطقه امروز برای آزادی کامل به‌پاخاسته‌اند، که مسلماً مردم ایران در صدر این جنبش قرار داشته‌اند، امروز در این جهت قدمهایی بردارند که مسئله فقط از دید منافع امنیتی و استراتژیکی جهانیان نباشد، بلکه بتواند به نفع مردم و ملت ما باشد که از روز اول از اولین اسرای این نظام بود‌ند. و این که در آن مسیر هم بشود اقدامات بیشتری را از دنیا طلب کرد و انتظار داشت.
تنها راه چاره، گذر از این نظام است
آقای رضا پهلوی در ارتباط با همین صحبت شما و اشاره‌ای که به منطقه کردید و مشکلاتی که برخی از کشورهای منطقه و کشورهای عرب‌زبان و همین طور اسراییل با جمهوری اسلامی داشته‌اند، برخی از کارشناسان پس از انتشار این خبر مدعی شدند که این اتهام تأثیر گسترده‌ای بر اوضاع خاورمیانه و سیاست آمریکا و همچنین سیاست خارجی خیلی از کشورهای عربی منطقه خواهد داشت. البته نگرانی اسراییل پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای ایران و حمایتی که ایران از «حماس» و گروههای تندرو فلسطینی می‌کند را نیز نمی‌بایست از یاد ببریم. حالا پرسش این است. شما می‌گویید جهان آزاد باید گامهای بیشتری بردارد. آیا این گامهای بیشتر باعث افزایش تنش نمی‌شود؟ آیا سیاست درست در شرایط کنونی دامن زدن به تنش در مناسبات با جمهوری اسلامی است، یا کاستن از گستره این تنش؟
اجازه دهید من توضیحی در راستای کارهایی که به ایران و کاری که ما به‌عنوان ایرانیان آزادی‌خواه داریم، مطرح کنم تا شاید تا حدودی دقیق‌تر بتوان روند کار را پیش‌بینی یا فرض کرد. آنچه مسلم است این است که تاکنون جهانیان با یک واقعیت موجودی سروکار داشته‌اند به نام جمهوری اسلامی، حالا گذشته از آنچه مردم ایران با آن درگیر بوده‌اند. حال تا زمانی که به شکل ملموسی گزینه‌ای که بیانگر راهکاری باشد و خارج از نظام جمهوری اسلامی به عنوان بدیل نظام معرفش باشد، در صحنه ظهور پیدا نکند، نه کار نیروهای آزادی‌خواه از این پس بهتر پیش خواهد رفت تا به نتیجه نهایی برسند، نه جهانیان خواهند دانست که حالا اگر نظام نه، پس با چه کسی باید سروکار داشته باشند.
ما امروز به مرحله‌ای رسیده‌ایم که می دانیم از طریق اصلاح چنین نظامی هرگز به جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که این نظام سر کار است، به‌هیچ وجه من‌الوجوهی ملت ایران به آزادی‌ها، به رفاه اجتماعی، به بهبود اوضاع اقتصادی یا به هیچ خواست دیگر‌ش نخواهد رسید. بنابراین تنها راه چاره گذر از این نظام است.
اما برنامه‌ی سیاسی ما. همه تشکل‌های سیاسی که خواسته‌هایشان هماهنگ با خواست اکثریت مردم آزادی‌خواه ایران است، اعم از نیروهای دموکراتیک سکولار، تا دیگر تشکل‌ها، باید از این پس جمعی را تشکیل دهند، که معرف خواسته‌های مردم ایران باشد. حالا می توانیم نامش را مثلا کنگره ملی بگذاریم، یا مجمع یا هر نام دیگری.
خوشبختانه امروز من با ارتباطات به روزی که با هم‌میهنان‌مان در داخل و خارج از کشور دارم، می‌دانم که می‌توانیم بساط یک همکاری سیاسی وسیع و یک پارچه را بین گسترده‌ترین نیروهای سیاسی آزادی خواه مملکت به وجود بیاوریم.این نیروهای سیاسی ممکن است از نظر سلیقه‌ای و حتی ایدئولوژیکی با هم اختلاف نظر داشته باشند، ولی مهم این است که در اساس با هم هم نظرباشند. با چنین نیروئی ما می‌توانیم بر اساس یک سری برنامه‌ها و طرح‌ها وارد عمل شویم.
از طرف دیگر با جهانیان وارد یک تعامل شویم. به این مفهوم که زمانی که نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ‌وجه پاسخگوی هیچ کدام از انتظارات، چه مردم ایران و چه جهانیان نیست، دنیا رسماً بتواند با نیروهای معرف این آلترناتیو، وارد یک دیالوگ مستقیم شود. منتهی در حال حاضر ما باید تمرکزمان را بگذاریم بر این که در نتیجه‌ی تمامی این تلاش‌ها به جائی برسیم که نیروهای مبارز بتوانند، پس از تقسیم صحیح کار، اهرم اجرائی آن را به دست گیرند و استراتژی و ادامه‌ی مبارزه را با هم میهنان‌شان هماهنگ کنند. 
از سوی دیگر، در بدنه همین نظام هستند کسانی که به این نظام هیچ اعتقادی ندارند، و به دلایل مختلف می‌خواهند از این بدنه خارج شوند. مساله‌ای که من آن را بسیار مهم تلقی می‌کنم. خود این افراد از خدا می‌خواهند که برگردند به جرگه‌ی مردم و در ماورای نظام برای خودشان جایی در آینده داشته باشند که حتماً هم باید داشته باشند. حالا چه پاسدار باشند، چه در کادرهای مدیریت همین حکومت، یا در بخش‌های دیگرش. به‌هرحال این‌ها از مردم ایران جدا نیستند. بنابراین جایی هم باید برای‌این‌ها باشد که بتوانند به آن ربط پیدا کنند. این امروز ارجحیت کار ما است.
آرایش جدید صحنه
شما صحبت از گروههای مختلف کردید. این گروههایی که نام بردید چه کسانی هستند؟ آیا بخش اصلاح‌طلب حاکمیت جهموری اسلامی، مجاهدین خلق و گروههای دیگر اپوزیسیون را در نظر می‌گیرید؟ در عین حال اکثریت خاموشی هم وجود دارد که تا به ‌حال هیچ موضع مشخصی را از سوی خودشان اعلام نکرده‌اند. چه گونه شما می‌خواهید این‌ها را با همدیگر پیوند دهید و چه گونه ازاین گروههای اپوزیسیون داخل کشور از خارج حمایت خواهید کرد؟
بسیاری از نیروهایی که سازگار هستند با این ایده و با این طرح و برنامه،  خودشان را همراه خواهند کرد. مبنای کارما یک هدف است. اساس این هدف هم خواست یک نظام دموکراتیک سکولار، به‌عنوان یک بدیل سیاسی برای نظام حکومتی فعلی است. این بدیل سیاسی هم به موقع نمایان خواهد شد. البته عده‌ای هستند که تمامیت‌خواهند، خودمحور هستند، اصل قضیه را درک نکرده‌اند، خواسته‌ی واقعی نسل امروز را شاید احساس نمی‌کنند. ولی بعضی‌ها احساس کرده‌اند.
ایران با هیچ جای دیگر قابل مقایسه نیست
آقای رضا پهلوی شما از منطقه‌ی بحران‌زده‌ی خاورمیانه صحبت کردید و به تحولات سیاسی در برخی از این کشورهای عربی اشاره کردید. آیا می‌شود سرنوشت مبارک را با سرنوشت محمدرضاشاه مقایسه کرد یا اصولاً شما چه پیامی در تغییر و تحولاتی که هم‌اکنون در کشورهای عربی در جریان است می‌بینید و چه تشابه و تفاوتی بین سرنوشت آقای مبارک و محمدرضاشاه ۳۲ سال پیش قائلید؟ آیا خطر اسلام‌گرایی کشورهای عربی را نیز تهدید می‌کند؟
شما صحبت از یک زمان متفاوت با شرایط متفاوتی را می‌کنید. شرایط ایران ۳۰ سال پیش، در زمانی که جنگ سرد همچنان وجود داشت، و شرایط عینی آن زمان و تفکرات آن زمان بخش متفکر ایران یا نیروهای سیاسی آن زمان، با شرایط امروز و ذهنیت امروز و شرایط عینی امروز کشور و جهان، دو دنیای متفاوت است.
بنابراین من نمی‌توانم شباهتی یا پاراللی را بین آنچه ۳۰ سال پیش در ایران بود با شرایط امروزی  مشاهده کنم. این قیاس درستی نخواهد بود. اما اصل قضیه چیست؟ در آن‌زمان جنگ سرد حاکم بود و جهان چهره‌ای دوقطبی داشت. برخی حکومت‌ها در آن زمان از دید جهان غرب می‌بایست در مقابله با امپرتوری شوروی سر کار می‌بودند. بسیاری از این حکومت‌ها ذات دموکراتیک هم نداشتند.
اما پس از فروپاشی شوروی غرب می‌بایست حکومت‌های غیردموکراتیک را تحت فشار قرار می‌داد. یا بایستی آن‌ها هم تغییر ماهوی در رفتار با شهروندان خودشان می‌دادند. در آنصورت امروز کار به جائی نمی‌رسید که سی سال پس از آن تاریخ، در بحرانی که مثلا در مصر پیش آمده، بگویند فردی مثل مبارک را پایین کشیدیم، حالا خلائی را که به وجود آمده چگونه جبران کنیم. اگر قرار است اخوان المسلمین جایش را پرکند، سرمایه گذاری برای دموکراتیزه کردن چنین کشوری خطرناک خواهد بود. 
خب باید از روز اول فکر می‌کردید که تقویت جامعه‌مدنی و نهادهای دموکراتیک در آن کشورها، در آینده شانس بیشتری برای همکاری باقی خواهد گذاشت. خیلی از این جریانات، حال چه یمنی باشید چه بحرینی چه مصری چه لیبیائی و چه سوری، زودتر و راحت‌تر می‌توانستند به نتیجه برسند. به همین دلیل است که سالها من به جهان آزاد و به‌خصوص جهان غرب بارها این را تأکید کردم که شما در این ۳۲ سال موجودیت جمهوری اسلامی تنها دیالوگی که داشتید، با رژیم جمهوری اسلامی و سرکردگانش بود و کوچکترین تلاشی در ایجاد دیالوگ با نیروهای واقعاً آزادی‌خواه و دموکرات نداشته‌اید.
اگر قرار است در ایران چنین اتفاقاتی بیافتد، شما اگر آن بخش را تقویت نکنید، قطعاً خیلی مشکل‌تر خواهد بود برای مردم آزاده‌ی ایران و جامعه‌مدنی ایران که واقعاً بتوانند نهادهای دموکراتیک را در مملکت تقویت کنند، تا خدای ناکرده در کشور ما نیز یک وضعیت خلاء پیش نیآید. البته این را نمی‌گویم چون ایرانی هستم و طبیعتاً ما از خودمان تعریف می‌کنیم، ولی حقیقت این است که ایران را با هیچ کدام از این کشورها نمی‌توان مقایسه کرد. ایران یک تاریخ بسیار پرمحتوایی دارد از نظر تجربیات سیاسی ملت خودش. جامعه‌‌ی بسیار پویایی دارد، بخش مدنی بسیار آن هم بسیار قوی‌تر است.
اما رویدادهای سیاسی در ایران در چند دهه اخیر نتوانست ما را به نتیجه‌ی نهایی این ترقی‌ها و ترقی‌خواهی‌ها، یعنی مفهوم آزادی و دموکراسی، برساند. اما بسیاری از این کشورها ئی را که برخی‌شان حتی موجودیت خارجی یک سده‌ی پیش در جهان نداشتند، نمی‌توان با کشور ایران مقایسه کرد، که چندین قرن سابقه‌ی تمدنی دارد.
بختیارهای تازه را در نسل جدید بجوئید!
شما از خودتان و از ایران صحبت کردید. من بناچار باید کمی به عقب برگردم. این صحبت‌هایی که امروز شما در مورد حکومت سکولار می‌کنید، این همان حرفی است که دکتر شاپور بختیار از همان نخستین روزی که سرکار آمد روی آن تأکید داشت. چرا شما بعد از آمدن به پاریس نتوانستید با او که در واقع حرف امروز شما را دائماً تکرار می‌کرد، به توافق برسید؟ امروز شما صحبت از اتحاد و پیوند و وحدت میان همه نیروها می‌کنید. در حالی که من فکر می‌کنم ملت ایران انتظاری از شما دارد، این که پاسخ دهید چرا آن زمان با فردی که همین حرفها را می‌زد نتوانستید توافق کنید؟
اتفاقاً من با دکتر بختیار توافق داشتم. شما برگردید به ذهنیت خودمان و به آن از نظر فرهنگ سیاسی عقب‌مانده‌ی خودمان نگاه کنید. وگرنه امیدوار بودم که امروز بختیار زنده بود. چون به بختیارها امروز بیش از هر زمانی احتیاج داریم. اما بختیارهای دیروزی که شما جست‌وجو می‌کنید، من امروز در نسل امروزی ایران سراغ دارم، حتی صد برابر بهتر. و از شما دعوت می‌کنم بروید و نسل امروزی ایران را دریابید. نسلی که نه تنها فهمیده مفهوم آزادی چیست، بلکه نسلی است که حاضر به پرداخت بهای رسیدن به آزادی است. نسلی که مفهوم پلورالیسم را جذب کرده است. نسلی که چشم بسته حرف هیچ کسی را قبول نمی‌کند. تحقیق می‌کند، بررسی می‌کند، نقد می‌کند. از خود و دیگری. نسلی که احترام به عقیده‌ی مخالف خودش را قبول دارد و از آن دفاع می‌کند.
درخواست اصلی درخواست آزادی است. درخواست اصلی درخواست حاکمیت است. اما روش کار در مورد کشور ما باید براساس داده‌ها و واقعیات خود ایران باشد. ما که نمی‌توانیم خودمان را با لیبی یا تونس مقایسه کنیم. بنابراین در دیالوگی که هم‌اکنون بین این نیروها و نمایندگان‌شان هست، اتخاذ راهکارهایی است که پاسخگوی خواسته‌های اصلی باشد. براساس متدهایی که در درون کارساز باشد و همین طور ساختارهایی که باید در خارج از ایران برای ادامه‌ی این پیکار، برای هماهنگی، برای رهنمودهای لازم، برای تقسیم کار و برای تعامل و ارتباط و دیالوگ با نهادهای بین‌المللی، حالا چه دولتی چه بخش خصوصی، برای حمایت از این پیکار، و دستیابی به آزادی باید به‌وجود آورد.
شما برای چنین کاری خط قرمزتان تا کجاست؟ خط قرمزی که قبلاً احتمالاً راجع به آن صحبت کرده‌اید. تا کجا پیش می‌روید؟
اولاً خط قرمز مقاله‌ای است که در بلاگ جدید خودم مطرح کرده‌ام. این که مسئله‌ی ما اختلاف نظر به اصطلاح بین یک جمهوری‌خواه و یک مشروطه‌خواه نیست. مسئله‌ی ما خط قرمز بین آزادی‌خواهان است و تمامیت‌خواهان. این یک. خط قرمز دیگر من این است که من به‌هیچ قیمتی حاضر نیستم در هیچ برنامه‌ای که در آن خشونت به‌کار برده شود شرکت کنم. من اعتقاد دارم که تنها از راه نافرمانی مدنی و به دور از خشونت است که می‌توانیم با کمترین هزینه برای جامعه‌مان به یک نتیجه‌ی دموکراتیک  برسیم. البته بخش مهمی از این خواسته این است که ما باید معتقد باشیم به اصل عفو عمومی و آشتی ملی.
باید معتقد باشیم به لغو حکم اعدام برای همیشه در کشورمان. باید قبول کنیم نیروهایی که دستورگیرنده بودند برای سرکوب، نباید در آینده‌ی ایران مورد مواخذه قرار گیرند و باید شامل این عفو شوند. بیآییم کمیته‌ای را تشکیل دهیم، همان طور که در آفریقای جنوبی ماندلا به‌وجود آورد، برای شناسایی حقیقت، اما بخشش و فراتر رفتن . لااقل اگر به خاطر منافع ملی کشور، بسیاری از خانواده‌هایی که شهید داده‌اند، کشته‌داده‌اند، اعدامی داشته‌اند، قبول کنند که اگر در این میان جبران خسارت‌شان نشده، اما لااقل حقیقت بیان شده باشد. نوعی مرهم تا نهایتاً این فصل سیاه تاریخ کشورمان را ببندد. در هر دوره‌ای که به این کشور و یا شهروندان آن ظلم شده باشد، راه بازگشت را باید به سوی صمیمیت، رفاه، آسایش، و امنیت گشود تا از این فصل عبور کنیم. تا به جای ذهنیتی که فقط خواسته است گریه را به چشم مردم آورد، آینده‌ای داشته باشیم که مردم بتوانند مجدداً خنده بر لب‌های‌شان داشته باشند.
بهترین گزینه: نافرمانی مدنی
آقای رضا پهلوی شما از نافرمانی مدنی به‌عنوان یک شیوه‌ی مؤثر در مقابله با حکومت جمهوری اسلامی صحبت کردید. حال آن‌که برخی از نیروها، نافرمانی مدنی را در مقابله با توان سرکوب‌گری حکومت ناموثر می‌دانند و از راهکارهای نظامی سخن می‌گویند. در صورتی که یک چنین سناریویی متحقق شود و نیروهای خارجی به ایران حمله کنند، شما چه سیاستی را دنبال می‌کنید؟
من مخالف هر نوع مداخله‌ی خارجی در سناریوی آینده‌ی ایران هستم. به چند دلیل. اولاً کارساز نخواهد بود. دوماً هزینه‌اش بسیار برای مملکت ما بالا خواهد بود. سوماً فاقد هر نوع مشروعیت درانظارعمومی کشور خودمان خواهد بود و باز ریش سرنوشت خودمان را، گرچه شاید آزاد شویم، گرو همان نیروهای در واقع نجات‌بخش خواهد بود، برای همیشه. آیا ما می‌خواهیم واقعاً سرنوشت کشورمان را مجدداً نیروهای خارجی تعیین کنند؟
همان طور که گفتم، من پوزیسیونم مشخص است و این یک پیشنهادی است که به هم‌میهنانم می‌دهم، در مقابل گزینه‌های دیگر. اما تعهد من صرفاً در این رابطه است و تا آنجا که به من مربوط می‌شود تعهد من، قرارداد من با هم‌میهنانم در این راستا است. حالا انتخاب با خودشان است. البته صد گزینه‌ی دیگر هم هست. بروید دنبال کودتا، بروید دنبال جنگ چریکی، بروید دنبال حمله نظامی. بله، این آلترناتیوها هم محتمل است. ولی من دنبالش نیستم، به‌هیچ عنوان مدافعش نیستم و آنچه گفتم و پوزیسیون من است، به نظر من کاملاً شفاف و روشن بیان‌شده است.
حقوق برابر برای همه اقوام
شما از جنبش فراگیر اعتراضی صحبت کردید. شکل گرفتن یک جنبش فراگیر در ایران زمانی ممکن است که اقلیت‌های قومی، زبانی و دینی نیز در این جنبش مشارکت داشته باشند. به نظر شما، چه راهکاری می‌تواند در جلب و همگرایی این اقلیت‌ها با جنبش اعتراضی موثر واقع شود؟
اگر برنامه‌ی پیشنهادی آزادی‌خواهان امروز ایران این باشد، که برسیم به تضمین برابری کامل هر شهروند ایرانی در مقابل قانون، که هیچ نوع تبعیضی علیه هیچ شهروندی دارای هر قومیت، مذهب یا اندیشه‌ی سیاسی، اعمال نشود، تضمین‌اش در مبتنی کردن قانون اساسی آینده‌ی کشور است بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر.
و در این بحث که میزان تمرکز یا عدم تمرکز حکومت برای دموکراتیک‌تر شدن مسائل و تا حدودی خودگردانی‌های محلی را هم مورد نظر قرار دهیم مجلس مؤسسان آینده‌ی کشور روی این مسائل باید نظرپردازی کند. تا نهایتاً هم‌میهنان‌مان بتوانند یک تصمیم بسیار مشخصی را بر مبنای پیشنهادات بحث شده اتخاذ کنند. در این راستا است که ما می‌توانیم به حداکثر ممکن خواسته‌های گروه‌بندی‌ها یا تشکل‌ها چه اجتماعی چه سیاسی کشورمان، در قالب یک نظام دموکراتیک پارلمانی برسیم.
من فکر می‌کنم مهم‌ترین مسئله‌ای که در همه جهان هم به اثبات رسیده این است که دموکراسی بدون جدایی مشخص دین از دولت امکان پذیر نخواهد بود. این به مفهوم ستیز با مذهب و خواسته‌های مذهبی نیست. حکومت مذهبی اساساً ثابت شده، دلیل واضح آن را هم در ایران امروز می‌بینیم، نمی‌تواند پاسخگوی یک آینده‌ی دموکراتیک و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی باشد بین انسانها. این کاملاً مشخص شده است.
آقای رضا پهلوی، آیا شما حاضرید در صورت شرایط موجود و لازم خودتان را کاندید ریاست جمهوری در ایران کنید؟
اصلاً مسئله‌ی ما در حال حاضر تشکیل حکومت نیست که بخواهیم در شکلش بحث کنیم. شما دارید سئوالی را طرح می‌کنید که کمک به اتحاد اپوزیسیون نمی‌کند. تنها رسالتی که من امروز برای خودم می‌شناسم، و وظیفه‌ی میهنی و سیاسی من است به‌عنوان شخصیتی که مردم ایران از نظر بُرد و توانمندی  یک سرمایه‌ی سیاسی دارد در جهتی خرج می‌کند یک چیز بیشتر نیست، و آن رسیدن به آن روزی است که مردم ایران بتوانند در آزادی کامل بروند به صندوق‌های رأی و در تصمیم‌گیری نسبت به آینده‌ی خودشان، از محتوای نظام بگیرید تا شکل نهایی‌اش، نظر دهند.
آن روز خط پایانی وظیفه‌ی امروزی من است. فردا مردم ایران باید تصمیم گیرند که مثلاً فرض کنید آیا می‌خواهیم شخص رضا پهلوی کاره‌ای باشد یا نباشد و یا در چه قالبی. اصلاً دغدغه‌ی من آن نیست. مسئله‌ی امروزی ما نجات کشور است. مسئله‌ی امروزی ما رسیدن به دموکراسی است. مسئله‌ی ما کشوری است که در آن هر روز نقض حقوق بشر می‌شود و اصلاً دموکراسی موجود نیست.
تا زمانی که ما نتوانیم در کشورمان فضای باز سیاسی ایجاد کنیم، چه طور می‌خواهیم افکارعمومی را بسنجیم. مهم‌ترین قدمی که می‌توانیم برداریم، هرچه زودتر رسیدن به این فضا است. این مسائل دیگر مربوط به این که چه کسی طرفدار کدام شکل نظام هست، نیست. والله نیست. بیآیید اول به آن آزادی برسیم، بعد بپردازیم به مراحل بعدی. ما هنوز خانه را نساخته، می خواهیم دعوا سر رنگ موکت و کاغذ دیواری کنیم، اصل قضیه را نفهمیدیم.
کاملاً درست است. ما سئوالاتی را مطرح می‌کنیم که مردم در واقع دل‌شان می‌خواهد پاسخ‌هایش را از زبان شما بشنوند.
البته. گفته‌ی من را شخصی نگیرید.
ممنون از وقتی که به ما دادید.
با آرزوی پیروزی برای تمام آزادی‌خواهان ایران.
گفت‌و گو کنندگان: دکتر جمشید فاروقی، رئیس بخش فارسی صدای آلمان و الهه خوشنام
تحریریه: مصطفی ملکان
_________________________________
نگاشته شده در تاریخ سی ام مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

فاحشه یی به نام فرج الله سلحشور


در میان هنرفروشان وابسته به مرکز قدرت مطلقه، امثال سلحشورها وجود دارند. وی تنها نمونه از تبهکاران وابسته به رژیم اسلامی نیست اما به خاطر ادبیات سخیف و چاله میدانی و بی پروایی محض او در بیان آرا و اعتقادات شنیع اش، در بین اهالی هنر به عنوان نماد دگماتیزم و ارتجاع شهرت یافته است.


فرج الله سلحشور، به هیچ وجه نشانه یی از فرهنگ و هنر ندارد. علاوه برآنکه آثار وی کاملن غیرخلاقانه و خشن به نظر می رسند، خودش نیز از تمدن و فرهنگ بویی نبرده است. امثال سلحشور به سلک ایرانیان هیچ تعلقی ندارند. مدعیات اخیر وی پیرامون هنرمندان زن سینمای ایران، نشان از منتهای جهالت و کژاندیشی سلحشور دارد و به خوبی نشان می دهد سلحشور فرزند خلف انقلاب منحوس خمینی است. با همان ایده های شوم و همان ذهن بیمار و خالی از شرافت و شعور.

آنچه که بیش از هرچیز سلحشور را به واهمه انداخت و موجب اظهارات خشمناک او گردید، احتمال حضور آنجلیناجولی ستاره معروف امریکایی در ایران بود. نکته اینجاست که آنجلیناجولی هرکه و هرچه باشد، امثال سلحشور را به عنوان شاگرد آشپز قصر خود قبول نمی کند. پس اینهمه دغدغه و پریشان خاطری سلحشور چه سببی دارد؟

اکنون که سلحشور مزدور زیر بار تلخ و گزنده ترین واکنش ها از سوی مردم و هنرمندان قرار گرفته، احتمال دارد از جملات مضحک و نسنجیده اش – که قطعن پیامدهای شغلی بدی برای وی خواهند داشت – پشیمان باشد (که فرصتی برای بیان این پشیمانی وجود ندارد). اما فقط جهت آگاهی برخی افراد که هنوز در توهم اصلاح این حکومت به سر می برند بایستی یادآور شد که سلحشور نه یک رادیکال و افراطی حامی رژیم اسلامی که وی با تمام منویات و ذهنیاتش، نماد بارز و آشکار خود حکومت اسلامی است.

سلحشورها هرگز فراتر و افراطی تر از رهبران خراب و فاسد خود گام برنداشته اند. اندیشه ها و ذهنیات آنان، برآیندی جامع و کامل از ذهنیات رهبران شان(خمینی و خامنه یی) است. همین جملات شنیع و زننده یی که فرج الله روان پریش، صراحتن و شاید تحت تاثیر احساسات لحظه یی به زبان آورد، همان جملاتی هستند که پایه ها و ارکان حکومت الله را تشکیل می دهند. دخالت در امور شخصی دیگران( نوع رابطه جنسی) و برچسب زنی به صورت های مختلف(همجنس باز، فاحشه و غیره) اصلی ترین راهکار بقای نظام ولایت فقیه بوده و هست.

امروز دیگر فاحشه هایی مانند سلحشور به آخر خط رسیده اند، همانگونه که رهبر اوباش شان علی خامنه یی به نقطه پایان خود نزدیک شده است. تمام این عربده کشی ها و بدمستی های آنها نشانه فرا رسیدن مرگ زودهنگام شان می باشد. اما طنز قضیه اینجاست که دین مداران قرن بیست و یکم، حاضر نیستند تمام شدن خود را بپذیرند.

__________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

پیام رضا شاه دوم پهلوی در مورد لغو مجازات اعدام در راستای عفو عمومی و آشتی ملی

به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی مبارزه با اعدام و همچنین تهدید مداوم رژیم استبدادی اسلامی برای اعدام آقای کشیش ندرخانی، پادشاه ایران پیامی را صادر فرموده اند.


رضا شاه دوم پهلوی با تاکید بر اهمیت آزادی اندیشه، واضحن خشم خود را از جنایات رژیم ضدبشری حاکم بر ایران آشکار ساختند.

متن کامل پیام شهریار ایران رضا شاه دوم را در زیر می خوانید:

بیست و یکم مهرماه ۱۳۹۰

هم میهنان عزیزم،

در هفته مبارزه با اعدام بسر می بریم. مدافعین حقوق بشر، متفکرین و کنشگران سیاسی و مدنی برای برون رفت از بحران های انسانی در ایران به بحث و گفتگو پرداخته اند و این در حالی است که مراسم اعدام در اقصی نقاط ایران اجرا می شود.

بر برگ برگ وبگاه های خبری سخن از اعدام انسانها در ایران است. اخیرا، پنج نفر در ارومیه و سه نفر در سمنان اعدام شدند و اعدام ها ی دیگری در پیش است. در حالیکه از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد، ۱۴۰ کشور مجازات اعدام را لغو کرده یا آن را اجرا نمی‌کنند، ایران از لحاظ تعداد اعدام‌ سرانه در جهان، مقام اول را دارد و مراسم اعدام، با تبلیغات وسیع برای تماشای جان دادن یک انسان، در ملاء عام انجام می شود.

یوسف ندرخانی،

یوسف ندرخانی نماد انسان آزاده ایست که حق انتخاب عقیدۀ شخصی خود را مانند هر انسان دیگری دارد. به زندان افکندن یوسف، حبس کردن آزادی اندیشه است. اعدام او یعنی قتل انتخاب و مرگ آزادی عقیده.

هم میهنانم، همه با هم برخیزیم و فریاد مخالفت و اعتراض خود را به دیکتاتوری مذهبی، و نقض حقوق بشر توسط دستگاه قضایی ایران را به گوش جهانیان برسانیم. خیزش و فریاد اعتراض ما می تواند یوسف ندرخانی را که تنها بعلت باورهای مذهبی اش به دام این نظام افتاده است را نجات دهد.

من خواستار لغو مجازات اعدام، یکبار برای همیشه در ایران هستم، همچنین از کمیسیون عالی حقوق بشر سازمان ملل می خواهم تا برای آزادی بدون قید و شرط کشیش یوسف ندرخانی اقدامات لازم را بعمل آورد و خانواده وی را تحت پوشش و حمایت جامعۀ بین الملل قرار دهد.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای شکوهمند اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

___________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

خجسته باد 22 مهر فرخنده زادروز علیاحضرت شهبانو فرح

خوش آمدی ای از تبار باران، سرو سهی، بانوی آفتاب و آسمان، خوش آمدی ای مادر میهن، سربلند صبور، ای بهترین از هرچه بنامیم و خطاب کنیم...


فردا بیست و دوم مهرماه است. تاریخی که بی شک برای هر ایرانی، آشنا و دل انگیز می نماید. تاریخی که یادآور رویدادی بزرگ و به یاد ماندنی است. سرو خرامانی که زینت باغ و بوستان خرم پهلوی است و وجود بی نهایت گرانمایه اش، سبب افتخار و بالندگی هر ایرانی، در این روز شکوهمند قدوم مبارک شان را بر چشمان خورشید گذاشته و پا بر عرصه حیات نهادند:

زلف بر باد مده تا نَدَهی بر بادم

ناز بنیاد مکُن تا نکنی بنیادم

زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم

طُره را تاب مده تا ندهی بر بادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگِ گُلم

قد برافراز که از سَرو کنی آزادم

بیست و دو مهرماه، زادروز بزرگ بانوی ما، شهبانوی ما، صاحب دل های ما، سرمنشا شور و شعور و غرور ما، نازنین ما علیاحضرت فرح دیبا پهلوی است. مادر معنوی ملت ایران و سرآمد آگاهی و خرد.

در سال 1318 خورشیدی و در مهر ماهی آکنده از عطر یار، خانه کوچک و مصفای سروان سهراب دیبا، میزبان وجود خورشیدسای شهبانوی بزرگ ایران بود. بانویی که سال ها بعد پیوندی عاشقانه با شاهنشاه و پدر گرانمایه ایران بست و سرانگشتان توانمند ایشان سرمنشا حرکاتی موثر و تاریخ ساز گردید.

ولادت این دخت زیبا که طالعی بس خجسته داشتند، سبب خرسندی پدر و مادر ایشان شد. شادروان بانو فریده دیبا، به تک دختر عزیزشان محبت زیادی داشتند خصوصن که این دوشیزه پارسا در کودکی طعم تلخ فوت پدرشان را تجربه کرده بودند.

دوشیزه فرح به سبب هوش و استعداد فراوان شان برای تحصیل به فرانسه رفتند تا در رشته معماری به عنوان یکی از اولین دختران ایرانی پیشرو در این رشته، تحصیل کنند. هنگامی که پادشاه ایران اعلاحضرت محمدرضا شاه اراده کرده بودند تا از نزدیک با دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه ملاقات کنند، نخستین ملاقات میان شاه ایران و دوشیزه فرح رخ داد که در ادامه به ازدواج این دو یار عاشق منتهی شد.

شهبانو فرح پهلوی یک سال پس از ورود به دربار شاهانه، به مادری جانشین و میراث دار ابدی خاندان سلطنت مفتخر گردیدند. در لحظه شکوهمند ولادت وارث سلطنت والاحضرت رضا پهلوی، شادکامی پادشاه فقید ایران وصف ناشدنی بود.

شهبانو چهار دردانه ی بی مانند را به دربار جاودان پهلوی، هدیه کردند. کوشش ها و زحمات علیاحضرت برای بهبود وضعیت فرهنگی، بهداشتی و درمانی مردم در ذهن ها و خاطره های یکایک ایرانیان پایدار و ماندگار است. وجود عزیز شهبانوی نازنین همچنان خیرخواه ملت ایران و همصدا با فریاد آزادی خواهی آنها می باشد.

علیاحضرت فرح امروز در کمال مهر و صمیمیت چشم به سپیده دمی دوخته اند که نوید درخشش خورشیدی پرتلالو در آسمان ایران است. خورشیدی که قطعن برخواهد آمد و سیاهی این شب تیره و دل آزار را محو خواهد کرد.

با یک دنیا سعادت و افتخار، فرا رسیدن بیست و دو مهر ماه فرخنده زادروز شهبانوی والاتبار ایران را گرامی داشته و نخست به پیشگاه پدر و شهریار ایران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی شادباش بی پایان عرضه می داریم. آنگاه این عید خجسته را به حضور والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی دخت گرامی ایشان تبریک بی پایان عرض نموده و سپس به خدمت والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی این میلاد شکوهمند را فرخنده باد عرض می کنیم. همچنین به محضر والاحضرتان شاهدخت نور، ایمان و فرح دوم پهلوی این ولادت باسعادت را شادمانه تبریک عرضه می داریم. و بالاخره در نهایت چاکری و خاکساری، فرا رسیدن 22 مهرماه سالروز پانهاد گرانمایه شهبانوی ایران علیاحضرت فرح دیبا پهلوی را به خدمت خود ایشان شادباش و مبارک باد عرض می کنیم.

امید که وجود پربهای علیاحضرت فرح در سایه فرزند برومند و تاجدارشان اعلاحضرت رضا شاه دوم، همواره پاینده، پیروز، برقرار و سلامت بماند.

روز ولادت شهبانوی ایران(روز مادر) بر یکایک ایرانیان خجسته باد...

_______________
نگاشته شده در تاریخ بیست و یکم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

پیام رضا شاه دوم به مناسبت درگذشت مهرداد مشایخی

استاد مهرداد مشایخی یکی از مفاخر علمی و پژوهشی کشورمان، در تاریخ سیزده مهر(برابر با 5 اکتبر) در واشنگتن به سبب ابتلا به عارضه بدخیم لوزالمعده جهان خاکی را ترک گفت.

ایشان به عنوان چهره یی محبوب در ذهن ها و خاطره ها ماندگار است که علاوه بر پژوهش های علمی، حضوری فعال در صحنه مبارزات سیاسی داشته و در میان اپوزیسیون ایرانی، آقای مشایخی یکی از کسانی بود که به هیچ عنوان حاضر به بقای جمهوری اسلامی نبوده و مصرانه براندازی سیستم ولایی را خواهان بود.

درگذشت این جامعه شناس آزادی خواه، ایرانیان داخل و خارج را متاثر و اندوهگین ساخت. مقارن با پخش خبر درگذشت مهرداد مشایخی، شهریار و شاهنشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی پیامی را صادر فرمودند.

متن کامل پیام پادشاه را در ادامه بخوانید:

هفدهم مهرماه ۱۳۹۰

در گذشت مهرداد مشايخی، جامعه شناس، پژوهشگر، فعال سياسی - اجتماعی و روشنفکر آزادی خواه، مردم ایران، خصوصا جامعۀ روشنفکری را سوگوار نمود. تلاش خستگی ناپذیر او در راه آگاهی بخشی به مردم کشورش بویژه نسل جوان، نقشی اساسی در نهادینه کردن تفکر جامعه مدنی داشته است.

هرچند که او دیگر در کنار ما نیست تا از مبارزات مسالمت جویانه، عدالت اجتماعی، تقویت جامعه مدنی و گذار به دموکراسی در ایران سخن بگوید، ولیکن قلم و اندیشۀ وی جاودانه خواهد ماند.

این فقدان بزرگ را به ملت ایران و بویژه خانوادۀ ایشان تسلیت گفته و برای آنان صبر و شکیبایی آرزو دارم.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای ملوکانه پادشاه ایران رضا شاه دوم پهلوی


___________________________________
نگاشته شده در تاریخ بیستم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

سخنی با شما - دلنوشته های پادشاه ایران

شهریار بزرگ ایران، در کنار برنامه های ارتباطی بیشمارشان با هم میهنان، اخیرن در اقدامی بسیار جالب توجه، آکونتی در وبسایت بالاترین گشوده و همچنین وبلاگی تازه و حاوی محتوایی بی نهایت صمیمانه را بازگشایی فرموده اند.

وبلاگ رضا شاه دوم پهلوی، سخنی با شما نام دارد که یو آر ال آن نیز با همین نام و در فضای بلاگ اسپات می باشد. این وبلاگ که بیشتر از یک ماه از تاسیس آن می گذرد، حاوی دلنوشته های شخصی آن حضرت و عاشقانه های شان نسبت به ایران می باشد. طرح باز کردن چنین فضایی، بنا به گفته خود ایشان در یک شب توفانی به ذهن شان خطور کرد که فردای همان شب به اجرا درآوردند.

متون دست نوشته ایشان به اندازه یی دلنشین و روح افزاست که انسان را ساعاتی طولانی در خود فرو برده و مجذوب می سازد.

سخنی با شما به راستی سخن ناب انسانی بس بزرگ است که خود را عینن یک ایرانی معمولی می داند. کسی از جنس مردم و در کنار آنان. در اندیشه ژرف و بی نهایت وسیع پادشاه ایران به عنوان یکی از برترین مردان ایران، هیچ چیز جز سرنوشت میهن مان و آزادی ایران عزیز، جایگاهی ندارد.

شاهنشاه مهربان ایران، فقط به فردایی می اندیشند که این شب تیره و ظلمانی از موطن شان رخت بربسته باشد. همین اندیشه والا در جای جای متن وبلاگ شان وجود دارد و به روشنی نمایان است.

وبلاگ اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، یادگار دردانه ی آریامهر کبیر را می توانید در لینک زیر رویت نمایید:

لینک وبلاگ سخنی با شما


_____________________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

محمود عباس اشتباه می کند یا خامنه یی جنایتکار؟


به نظر می رسد محمود عباس تنها چهره مورد قبول خود اعراب فلسطینی و همچنین دولتمردان جهان باشد. مسبب مشکلات فلسطینیان طی این سال ها خودشان بوده اند و نه دولت اسراییل. بدیهی است که اگر از سالیان پیش کوشش می کردند با استفاده از رهبری معقول و متعادل، جایی برای خود در نقشه جهان پیدا کنند امروز سرگرم برگزاری جشن سالگرد استقلال شان بودند. نه اینکه اسراییل شصت و چندمین سالگرد استقلال خود را جشن بگیرد اما مردم فلسطین به خاطر حماقت شان همچنان اندرخم یک کوچه باشند.
   البته طی سه دهه ی اخیر و با روی کار آمدن حکومت غاصب و فاسد جمهوری اسلامی، وضعیت اعراب فلسطینی هزار مرتبه وخیم تر از گذشته شد. اگر تا پیش از ظهور شوم خمینی در عرصه سیاست ایران، مشکل مردم فلسطین صرفن در فقدان مرزهایی مشخص خلاصه می شد اکنون آنها با اختاپوس هولناکی رو به رو هستند که انتفاضه نام دارد و به مثابه انگلی خطرناک، خون اعراب را می مکد تا رشد کند. مشکل امروز فلسطین، پنهان شدن مردم شان در پشت حصار مخوف و وحشتناکی به نام انتفاضه است که در اشکال گروهک هایی تروریستی مانند حماس و جهاد اسلامی و غیره خود را نشان می دهد.
   امروز اکثریت قاطع مردم جهان از تمام فلسطینیان بیزار اند چرا که آنها را بخشی از چریک های وحشی و بی شرم حماس و حزب الله و غیره می بینند. مردم جهان و حتا ایران حق دارند نتوانند هیچ گونه همذات پنداری با فلسطینیان داشته باشند چرا که اکنون تنها بازدهی آنها قتل و آدم کشی است.
   مقصر چنین قضاوتی صد البته مردم نیستند بلکه در درجه اول دولت پلید جمهوری اسلامی و ولی فقیه آن است که این گروهک های نامشروع را به لحاظ لجستیکی تغذیه کرده و یا به جهت تک تیراندازی و خرابکاری تربیت و تجهیز می کند. البته مقصر دوم شاید خود مردم فلسطین باشند که در طول این سال ها نخواستند وجهه بارزی از شعور، سیاست و علم خود به نمایش بگذارند.
   امروز شخصی به نام محمود عباس در صحنه سیاست جهانی وجود دارد که به معنی کلمه دلسوز هم وطنان خود می باشد. سیاست عباس، حل مساله است نه پاک کردن صورت مساله و چنین سیاستی بدیهی است که مقبول گرگ خونخواری چون خامنه یی و حکومت ضد بشری وی نیست. آنچه مطلوب علی خامنه یی است گرفتار ماندن فلسطینیان در مرداب کنونی است که اگر ادامه یابد هرگز از آن بیرون نخواهند جست.
   سی سال یا چهل سال دیگر کشور اسراییل صدمین سال استقلال خود را جشن می گیرد و اگر بنا باشد روند پیشرفت اعراب، به صورتی باشد که امروز هست، آنها جشن یک روزگی کشورشان را نیز برگزار نخواهند کرد. ما بسیار امیدواریم که شر و فتنه حکومت الله، هرچه زودتر از میهن مان کم بشود. زیرا مشکل نظام ولایی نه تنها گریبان مردم ایران را می فشارد بلکه معضلی برای همه مردم جهان و حتا اعراب فلسطینی است. 
__________________________

نگاشته شده در تاریخ دوازدهم مهر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی