۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

ضایعه فقدان والاگهر پرنسس آزاده شفیق

یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش

می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد

محترم دار در آن طره ی عنبرشکنش

پنجم اسفند ماه امسال، آبستن رخدادی تلخ و غم انگیز بود. بار دیگر یک بزرگوار دیگر، ما را در اندوه و حسرت تنها گذاشت تا به معشوق بپیوندد.

با کمال تاسف و تاثر آگاه شدیم پنجشنبه پنجم اسفند ماه، والاگهر پرنسس آزاده شفیق پهلوی نیا، گرانمایه دخت والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی در سن پنجاه سالگی و پس از تحمل دوره طولانی بیماری جانکاه، یاران و دلدادگان را برای همیشه رها کرده و به سرچشمه زوال ناپذیر حقیقت پیوستند.

بخش مهمی از عمر پربار ایشان به مبارزه با اهریمنان، در راه آزادی ایران سپری شد. والاگهر آزاده از زمان وقوع انقلاب شوم و منحوس اسلامی، تا واپسین دم حیات زمینی شان لحظه یی از مبارزه دست نکشیده و تمام توش و توان خود را مصروف رهایی ایران نمودند. ایشان با کمک بهروز صور اسرافیل روزنامه یی به نام ایران آزاد را سرپرستی می کرده و در راهپیمایی های جوانان ایرانی، دوشادوش آنان حضور می یافتند.

یاد ایشان را گرامی می داریم. فقدان والاگهر پرنسس آزاده شفیق را نخست به محضر اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی پادشاه ایران تسلیت عرضه داشته و سپس به پیشگاه والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی، همچنین به حضور والاحضرت شاهپور غلام رضا پهلوی یادگاران گرانمایه رضا شاه کبیر و به خدمت والاگهر شهرام قوام پهلوی نیا برادر ایشان چاکرانه تسلیت عرض کرده و از یگانه بی همتا برای این بزرگواران ایران ساز شکیبایی آرزومندیم.

امید که در سایه ی ایزد کردگار، یکایک خاندان جلیل سلطنت پهلوی همواره سلامت، پیروز و برقرار باشند.

روح پرفتوح والاگهر آزاده شفیق پهلوی نیا، بانوی نام آور ایرانی و نوه والاتبار اعلاحضرت رضا شاه کبیر شاد باد.
__________________________________
نگاشته شده در تاریخ هشتم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

بیانیه رضا شاه دوم در مورد حضور شرم آور رژیم تهران در کمیسیون وضعیت بانوان سازمان ملل متحد

هر دو سال یکبار، نشست ده روزه یی در سازمان ملل متحد، پیرامون وضعیت زنان برگزار می شود و چهل و پنج کشور را نیز به عضویت می پذیرد. این نشست که امسال از تاریخ سوم اسفند ماه آغاز شده و تا سیزدهم همین ماه ادامه خواهد داشت، به حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی بانوان در سرتاسر جهان می پردازد.

بر کسی پوشیده نیست که رژیم دیکتاتوری اسلامی ایران، بیشتر از هر سیستم و نظام دیگری و حتا وخیم تر از شیوخ دگم و اسلام گرای منطقه، بر قوانین زن ستیز و جنایت بار خود پافشاری دارد و در این رهگذر، زن ایرانی را عملن از تمام حقوق حقه خود ساقط نموده و شان زن را در حد یک مستخدم روزمزد و تابع مطلق مرد نزول داده است.

احکام هولناک اسلامی، اگرچه مردان ایرانی را نیز در تنگنا و مصیبت فراوان قرار داده است اما بار فشاری مضاعف را بر شانه های زنان انداخته و آنها را حتا از اولیه ترین حقوق خود که انتخاب نوع پوشاک می باشد محروم ساخته است.

در رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی، بی هیچ تردیدی زنان زیر ستم محض قرار دارند و در تمام طول عمر خود از هیچ گونه حقی برخوردار نیستند و تنها زمانی می توانند از حق زندگی بهره مند باشند که فرمانبردار محض اوامر مرد خود باقی بمانند. بنا به گفته خود ملایان اسلامی به نقل از متون دینی، بهترین زن، زنی است که نزد مردم عزیز و نزد شوهر خود ذلیل باشد. این جمله شرم آور از متن خود اسلام برداشت شده و مانند برخی قوانین مجعول و ابداعی اخیر، طی این سی و دو سال شوم به اسلام افزوده نشده است بلکه به خود این مکتب تیره و انسان ستیز تعلق دارد.

امسال جمهوری متعفن اسلامی به شکل مزورانه یی برای شرکت در نشست وضعیت بانوان، اعلام آمادگی نمود. این اعلام آمادگی، خشم بسیاری از ایرانیان آزاده را برانگیخته ساخت. قطعن ورود نماینده یی از جمهوری نامشروع اسلامی به مثابه اهانتی آشکار به این مجمع می توانست باشد.

در این راستا بزرگمرد و شاهنشاه سرافراز ایران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی که همواره دقت و توجهی خاص به وضعیت زنان ایران داشته و حمایت بی دریغ خود را از فعالیت های اجتماعی زن ایرانی بارها و بارها اعلام فرموده اند، در تاریخ دوم اسفند ماه، بیانیه یی را به اراده ملوکانه صادر کردند.

ایشان در متن بیانیه شاهانه، این اقدام رژیم اسلامی را تزویرآمیز خوانده و شرکت نماینده یی از رژیم ولایی را یک رسوایی و همینطور استهزای این کمیسیون تلقی کردند.

متن کامل پیام رضا شاه دوم را در ادامه می خوانیم:

دوم اسفند ماه ۱۳۸9

امروز، در یک اقدام تزویرآمیز بی سابقه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی ایران در کمیسیــون بــررسی وضعیــــت زنــــان در سازمــــان ملــــل متحــــد کـــه پنجـــاه و پنجمین جلسۀ (UN CSW) خود را برگذار خواهد کرد، حضور خواهد یافت.

هدف تعریف شدۀ کمیسیون بررسی وضعیت زنان سازمان ملل آن است که نقش: "سازماندهی در ارتقا شناخت جنسیتی در سطوح ملی داشته باشد." حال چگونه است که جمهوری اسلامی که در به اصطلاح قانون اساسی اش تبعیض برعلیه زنان در تمامی سطوح، شامل مشاغلی که آنها می توانند بدان اشتغال ورزند و تمامی قوانین خانواده جاری است، و همچنین جرائم وحشتناکی که بر علیه زنانی که حقوق دموکراتیک خود را خواهان هستند اعمال کرده است، واجد شرایط برای حضور یافتن در چنین کمیسیونی می شود، به سختی می توان درک کرد و این توهینی تلقی می شود به زنان و مردان مبارز در سطح جهانی.

شرکت رژیم تهران یک رسوایی و استهزا برای کمیسیون بررسی وضعیت زنان سازمان ملل است. به نام نسرین ستوده ها، هما دارابی ها، و نداها می خواهیم که به حضور این رژیم زن ستیز خاتمه داده شود. اگرنه، ما به کشورهای عضو کمیسیون مراجعه خواهیم کرد و از آنان خواهیم خواست که استعفا دهند و با رژیمی که قاتل امیدها، آرزوها و حقوق انسانی میلیون ها زن ایرانی است همراه نشوند.

ما امروز، بیش از همیشه، بیاد دکتر مارتین لوترکینگ هستیم که گفت: "ما کلام دشمنانمان را فراموش خواهیم کرد ولی به آسانی سکوت دوستانمان را فراموش نخواهیم کرد."

خداوند نگهدار تمامی زنان شجاع ایران باد و آنان را از این حکمروایی سی و دو سالۀ ستمگران برهاند.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای شکوهمند اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی
_____________________________________________
نگاشته شده در تاریخ هفتم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

نماهنگی پیشکش به آستان مبارک والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی

اکنون که چهل و هشت روز از فراق دردناک و اسف بار آن والاحضرت دردانه و آن نوگل پرپر شده در هجمه بی رحم ترین توفان تاریخ می گذرد، همچنان دل های ما آکنده از اندوه و ماتم است.

این داغ همچنان تازه است و هر روز که می گذرد بر گرانی این بار سنگین افزوده می شود. به راستی مگر می شود این مصیبت جانکاه را تحمل کرد؟ می شود مگر لب به دندان گزید و هیچ نگفت؟ چه گونه آن بهار پرجوانه به خزان نشست؟ چه طور آن دردانه دوران، دل از یاران خود برگرفت و رفت؟

حالا چهل و هشت روز از به حقیقت پیوستن والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی، گل بوستان سلطنت سپری می شود. اگرچه این داغ شرح بیان ندارد اما زمانه بی امان، بر ما حرمان زدگان بی اقبال می تازد و می گذرد. این روزها میهن ما چون همیشه دردمند است و گرگ خونخواری چون ولی فقیه همچنان بر مسند مجعول خود ترک تازی می کند. اگرچه این شب تاریک مانا نیست و خواهد گذشت اما تحمل آن فوق طاقت ماست.

این حقیر در سوگ ماتم شاهپور علیرضا پهلوی، یک نماهنگ را طراحی کرده ام که چاکرانه به پیشگاه روح پرفتوح آن حضرت تقدیم می دارم.

آهنگ این ویدئوکلیپ از آثار جاودانه آقای داریوش اقبالی است به نام "سراب ردپای تو". مدت زمان آن چهار دقیقه و نوزده ثانیه می باشد. حجم این کلیپ کمتر از هفت مگابایت است و با کلیک بر لینک زیر می توانید آن را از سایت فور شیرد دانلود کنید:

لینک دانلود نماهنگ 
_____________
نگاشته شده در تاریخ دوم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

پیام شاهنشاه ایران در مورد قربانیان تازه ی مهرورزی حکومت خدا بر زمین

حضور قهرمانانه و دلیرانه مردم ایران در روز بیست و پنجم بهمن ماه، بار دیگر اثبات کرد که جنبش رهایی ایران، نه تنها خاموش نشده بلکه به وضوح در متن جامعه جریان دارد.
روز بیست و پنج بهمن، هرچند نماد شجاعت و از جان گذشتگی مردم آزادی خواه ایران بود اما در کمال تاسف قربانیان زیادی را نیز بر جای گذاشت. مطابق معمول سگ های هار پاسبان ولایت فقیه - که ثابت کرده اند هیچ تعلقی به این مرز و بوم ندارند - به صحنه مبارزه ملت آزادی طلب گسیل شده و بی رحمانه بسیاری از مردم را به خاک و خون کشیدند.
با توجه به اینکه باور ما این است خون این جان باختگان سربلند، ضامن آزادی زودهنگام ماست، اما شهادت این عزیزان، قلب یکایک ایرانیان را به درد آورد.
در این راستا و یک روز پس از قیام معترضین، شاهنشاه خوبان اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده فرمودند تا پیامی را در همین رابطه به ملت ایران ابلاغ کنند.
متن کامل پیام شهریار ایران را در ادامه خواهیم خواند:
بیست و ششم بهمن ماه ۱۳۸۹
هم میهنان عزیزم،یک بار دیگر رهبران رژیم ولائی به مردم حق طلب و رزمندۀ میهن، به مردم آزادۀ سراسر جهان ثابت کردند که در خشونت و بی رحمی، و در تجاوز آشکار و مدام به حقوق انسان ها، بدیلی در میان رهبران خود کامه و خشونت ورز جهان ندارند. این بزرگ ترین جنایت کاران تاریخ بشر، از سوئی، در بی شرمی تمام به تحسین جنبش آزادی خواهانۀ ملت های همسایۀ ایران بر می خیزند و از سوی دیگر مسلم ترین حق مردم میهن ما را، که حق تجمع آرام و مسالمت آمیز است وحشیانه می شکنند، و زنان و مردان بی سلاح و بی گناه را برای هزارمین بار به خاک و خون می کشند و راهی زندان و شکنجه می کنند. هیچ نیروی اشغال گری در تاریخ جهان با مردم اسیر آن نکرده است که «جانشینان» خدا بر سر «هموطنانشان» آورده اند؟من در همان حال که به سهم خود بار دیگر سر تعظیم در برابر شهامت و پایداری هم میهنان رزمنده و حق طلبم فرود می آورم، به بازماندگان فرزندان برومند دیگری از ایران، که به صف صدها هزارتن از قربانیان دیگر رژیم اشغالگر پیوست، تسلیت می گویم و امیدوارم که مرا در این درد جانکاه با خود شریک بدانند.پاسداران موظف به نگهبانی حقوق و آزادی های ملت، اکنون که ملت ایران مصمم است که حقوق حقه خود را بدست آورد و آزاد باشد، حقی که سعادت همۀ فرزندان ایران زمین را تامین کند و راه را برای آینـده ای شکوفـا بازگشایـد از شما انتظار می رود که در این مسیر سرنوشت ساز آنها را یاری دهید و به خود آیید چون فرزندان شما فرزندان ایرانند و ما همه ایرانی هستیم. همچنان اطمینان دارم که خون پاک فرزندان ایران، این قربانیان فراموش نشدنی راه آزادی و انسانیت، به هدر نخواهد رفت. یقین بدانیم بسی زودتر از آن که اشغالگران انسان ستیز می پندارند، آفتاب عمرشان چون آفتاب عمر دیگر خودکامگان جهان به سر خواهد آمد.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
پیوند به تارنمای شاهانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی
____________
نگاشته شده در تاریخ بیست و هشتم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

پیام رضا شاه دوم در مورد راهپیمایی بیست و پنجم بهمن ماه

بیست و پنجم بهمن ماه – دیروز – همانگونه که انتظار می رفت، مشارکت و حضور مردم گسترده و بی شمار بود. بنا به گفته شاهدان عینی، سرتاسر خیابان شاه رضا(انقلاب) به خصوص از میدان فردوسی تا میدان بیست و چهار اسفند(انقلاب) سیل خروشان جمعیت از هر سو جاری بود. البته جمعیت مردم معترض، از سمت آریاشهر و میدان فوزیه(امام حسین)، بزرگراه همت و همچنین شرق تهران به سوی میدان شهیاد آریامهر (آزادی) در حرکت بودند و در اطراف میدان بیست و چهار اسفند، به بیشترین تعداد رسیدند. راهپیمایی به طور رسمی از ساعت دو بعد از ظهر به وقت تهران آغاز شد و پس از گذشت یک ساعت به اوج خود رسید. سگ های هار ولایت فقیه در لباس منفور نیروی انتظامی و همچنین گرگ های گرسنه لباس شخصی تا دندان مسلح، به سمت مردم آگاه و پاکبازی که سلاحی جز شرافت و ایمان خود نداشتند حمله ور می شدند. آنچه در بیست و پنجم بهمن رخ داد، نمادی از دلیری و شهامت ملت ایران بود که بار دیگر نشان دادند از سی و دو سال دیکتاتوری ولایت فقیه به تنگ آمده و در صدد ایجاد تغییری اساسی می باشند. پدر و شهریار بلندمرتبه ایران، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی دو روز پیش از برگزاری این راهپیمایی، اراده فرمودند تا در این رابطه پیامی را به مردم ایران ابلاغ کنند. ایشان در متن پیام شاهانه، اظهار امیدواری کردند که رهبران فاسد جمهوری اسلامی از پیروزی ملت های ستم کشیده درس گرفته و با این راهپیمایی مخالفت نورزند. متن کامل پیام معظم له به شرح زیر می باشد: بیست و سوم بهمن ماه ۱۳۸۹ خواھران و برادران عزيزو مبارزم بی نهایت خوشحالم که می بینم موج بزرگی که در سال های اخیر برای احقاق حقوق و آزادی های سرکوب شدۀ خویش به راه انداخته اید چنین فراگیر شده و در تونس و مصر به ساحل پیروزی رسیده است. این پیروزی ها نشانی تازه و انکار ناپذیر دیگر از نیروی لایزال مردم بی سلاح اما آهنین اراده ای است که می توانـد حاکمان خشونت گر را به عقب راند و به تسلیم وادارد. همین نیروی لایزال است که امروز مردم آزادیخواه جهان را به تحسین و زمامدارانشان را به پشتیانی از تلاش پیگیر اما مسالمت آمیز ملت ها در راه آزادی و رهائی کشانده. امروز پیروزی هر جنبش آزادی خواهانه ای در تقویت روحیه و استحکام ارادۀ کوشندگان راه آزادی در هرگوشۀ جهان تأثیری به سزا دارد. یقین دارم که پیروزی درخشان و تاریخی مردم مصر نیز ارادۀ شما برای شرکت در تجمعات و راه پیمائی های روز ۲۵ بهمن و تداوم مبارزات را استوارتر و امیدتان به پیروزی نهائی علیه حاکمان غاصب و ستمگر را بیش از پیش کرده است.امیدوارم که رژیم بیگانه با آزادی و حق، در مخالفت با راه پیمائی مسالمت آمیز شما برای شرکت در شادکامی مردم آزاده و آزاد شدۀ مصر اصرار نورزد. امیدوارم که درس پیروزی های برق آسا و پی در پی ستم کشیدگان بر ستم گران بر رهبران غافل و فاسد «جمهوری اسلامی» پنهان نمانده باشد. امیدوارم بدانند که هرچه بیشتر خشونت ورزند و هرچه فضا را بر مردم لب به جان رسیده ایران تنگ تر سازند، فنای مسلم حکومت تبه کار خویش را نزدیک تر کرده اند. امیدوارم که نیروی های انتظامی و نظامی ایران نیز از آنچه در مصر روی داده است درسی بزرگ آموخته باشند و از هر خشونتی علیه خواهران و برادران، هم کیشان و هم میهنان بی گناه خود بپرهیزند و بیش از پیش به خیر و صلاح ملت بیاندیشند تا حمایت از حکومت ظالمان، بدانند که پیروزی راه پیمایان حق طلب در نهایت پیروزی آنان خواهد بود.برای همۀ شما هم میهنان آزاده و آزادی خواهم در آزمون دیگری که پیش رو دارید آرزوی توفیق دارم و خـود را در کنــار شما می دانم. با هــر فرصت و امکانی که می یابم می کوشم تا ندای رسای آزادی خواهانۀ شما را به گوش همۀ آزادگان جهان برسانم. مطمئنم که تلاش پیگیر و قهرمانانۀ شما در راه آزادی و بهروزی، پیروزی نهایی را بهمراه خواهد داشت.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
پیوند به تارنمای شکوهمند اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی پادشاه ایران
_______________
نگاشته شده در تاریخ بیست و ششم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

پیام ملوکانه رضا شاه دوم به مناسبت سالگرد تولد تاریکی در آستانه بازگشت روشنایی

رخ نمود فاجعه کثیف سال 57 و چیرگی وحشیانه دستار به سرها، ایران ما را بیشتر از یک هزاره به عقب برد و همچنین سیاست های دیکتاتور مابانه سران رژیم نامشروع جمهوری اسلامی، شوربختانه جان بسیاری از بهترین فرزندان این مرز و بوم را ستاند.
اما آنچه که این روزها سبب خوشحالی است به پاخیزی سایر ملت ها بر ضد ظلم است که همین باعث ایجاد انگیزه بیشتر در مردم ایران و راسخ تر شدن عزم ایشان برای سرنگون سازی رژیم متهوع اسلامی می شود.
امروز عملکرد مردمان مصر و تونس، الگوهای شفافی برای مردم ایران است. اگرچه عمق و وخامت دیکتاتوری علی خامنه یی به مراتب بیشتر و مهیب تر از دیکتاتورهای ملایمی چون بن علی و حسنی مبارک می باشد اما ملت ایران در سال 1388 و حوادث پس از انتصابات ریاست جمهوری، نه تنها به حاکمین رجاله ایران بلکه به همه جهانیان نشان داد شجاعت و دلیری اش وصف ناشدنی است و بر همین اصل جای امید بسیاری وجود داشته و به تعبیر شهریار بلند مرتبه ایران، اکنون در آستانه بازگشت روشنایی قرار داریم.
همراه با فرا رسیدن بیست و دوم بهمن، سالگرد شوم انقلاب نامبارک خمینی، چونان سال های گذشته شهریار و پدر مهربان ملت ایران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده فرمودند تا پیام ملوکانه را صادر فرمایند.
متن کامل پیام شاهنشاه به شرح زیر است:
بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۸۹
هم میهنانم،
در این غم انگیز سالگردِ تولدِ نامبارک «جمهوری اسلامی» خشنودم که در برخی از جوامع اطراف میهن عزیز ما موجی تازه در راه پیکار برای آزادی بپا خاسته است، این موج خودجوش هرروز توانی تازه می گیرد و بذری تازه از امید در دل آزادیخواهان می نشاند. از تونس تا مصر و یمن، مردمانی همبسته و مصمّم، ناهراسیده از خطر، آوای رهائی از اسارت سر داده و غاصبان آزادی ها و حقوقشان را دلاورانه به چالش کشیده اند. شماری بزرگ و روز افزون از زن و مرد و پیر و جوان، از هر صنف و پیشه ای، و با هر مرام و مذهبی، بدون فراخوان هیچ رهبری، به این موج پیوسته اند. این پیکارگران راه آزادی به کمتر از دستیابی به همۀ آزادی ها و حقوق پایمال شده خویش تا این لحظه قانع نشده اند و امیدوار باشیم که هرگز نخواهند شد.
به یاد داشته باشیم که هرجنبش آزادی خواهانه ای کمابیش از جنبش های مشابه خود الهام می گیرد، به ویژه در روزگارما که انقلاب ارتباطات داد و ستد اندیشه ها و آرمان ها، و پراکندن خبر رویدادها، را چنان آسان کرده که گوئی در جهان مرزی در میان نیست. جنبش آزادیخواهانه و خود جوش ما نیز- که نظام ولایتی را به لرزه درآورده و در صف رهبرانش شکافی ژرف و کاری برجای گذاشته، از پیکارهای آزادی خواهانۀ دیگر مردمان الهامی نو و جانی تازه گرفته است.
تردید نکنیم تندبادی که امروز از رهگذر پیکار بی امان آزادی خواهان در همسایگی ما وزیدن گرفته رهبران رژیم را بیش از همیشه هراسان کرده است. آنان به چشم دیده اند، و هنـوز می بینند، که نـه تنها در سرزمینی کـه غاصبانه برآن مسلط شده اند، بلکه در سرزمین های استبداد زدۀ دیگر، با هیچ ترفند و خشونتی مردمان محروم از حقوق و آزادی را از ادامۀ پیکار منصرف نمی توان کرد.
هم میهنان آزاده ام،
یقین دارم که همۀ شما نیز تلاش پیگیر این مبارزان راه آزادی و رهائی را به فال نیک گرفته اید و با هر گامی که آنان به سوی پیروزی بر می دارند شما نیز به چیرگی نهائی خود بر دشمنان امیدوار تر می شوید. مطمئنم که جوانان آزاده و پرشور و هشیار وطن نیز پیکار سی ساله با حکومت ولائی را در همبستگی خلل ناپذیر، با پرهیز از خشونت، و پشتیبانی روزافزون همۀ مردم آزاد جهان، به اوجی تازه خواهند رساند و ایران عزیز و کهن سال را از دوران تاریکی و تباهی به دوران روشنائی و بهروزی رهنمون خواهند شد.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
پیوند به تارنمای ملوکانه پادشاه فرزانه ایران اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی
_________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و چهارم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

انقلاب کثیف 57 و عقده های خمینی گجستگ

با وقوع انقلاب 57 و چیرگی متجاسرین، ایران هرچه را که اندوخته بود باخت و گرفتار عقب گردی موحش و تاسف بار گردید که نه فقط ذهنیت جهانیان را نسبت به خود تغییر داد بلکه واژگون کرد.
بیست و دوم بهمن مسیر نابودی و اضمحلال میهن ما آغاز شد و شوربختانه هرچه گذشت این زوال و اضمحلال، مسیر تندتر و شتابدارتری به خود گرفت. تصور اشتباه و نابه جای برخی آنجاست که فکر می کنند شخص روح الله خمینی وجهه یی متفاوت از علی خامنه یی داشته است. اما بر خلاف این ذهنیت غلط و کودکانه، خمینی هیولای خون آشامی بود که حتا همین علی خامنه یی جانی جائر مفسد نیز با همه کوشش خودش نمی تواند یک خمینی دیگر با تمام ابعاد بی رحمی و کشتارگری اش باشد.
خمینی در شقاوت و بی شرمی همتایی نداشت و خوشبختانه با مرگ خوش یمنش برای همیشه از صفحه روزگار محو شد و بعید است تا قرن های دیگر چنین مجنون آدمکشی در این حد پست و بی پروا ظهور کند.
خمینی گجستگ به عنوان یک کودک نامشروع و نیمه هندی، از ابتدای ورودش به ایران و قدم گذاشتنش به حوزه علمیه قم، در ذهن خودش رویای بزرگ شدن داشت و از آنجایی که هیچ چیز در سرشت، ظاهر و طینتش موجود نبود که وی را به عنوان شخصی معقول و مهم مطرح و برجسته سازد در نتیجه همواره کوهی از عقده های درمان نشدنی را به دوش می کشید. آنچنان که تاریخ جهان گواهی می دهد همواره پشت هر ناآرامی، شرارت و تخریبی، عقده هایی پنهان و آرزوهایی سرکوفته وجود دارند. به عنوان نمونه آدولف هیتلر در سال های آغازین جوانی اش کوشیده بود که به دانشگاه وین راه یابد اما پذیرفته نشده بود و برخی بر این باورند که شاید اگر او به آرزوی ناکامش می رسید آنچنان کینه یی از نوع بشر در نهادش شکل نمی گرفت که دنیا را به آتش بکشد.
در مورد شخص روح الله خمینی به عنوان یک کودک حرامزاده و بی پیشینه، دلایل بسیاری برای شکل گرفتن عقده ها و گره های پیچیده در ذهن وی وجود داشتند. خمینی اصولن هویت و شناسنامه یی نداشت. با مصادیق زندگی مدرن آشنا نبود. از تعلیم و تربیت بی بهره بود. سواد و آگاهی های اجتماعی اش در حد زیر صفر بودند. او حتا نمی توانست به طور طبیعی حرف بزند و با ورودش به حوزه کذایی علمیه نیز اقبالی کسب نکرد و موفق به گرفتن درجه اجتهاد نیز نشد.
خمینی اصولن شخصی واخورده بود. پیشانی نوشت وی عزت و احترام نبود اما با میل و ولعی اهریمنی و هولناک سعی می کرد هرآنچه را ندارد و نباید هم داشته باشد به مطمئن ترین و کامل ترین شکل ممکن کسب کند. او برای رسیدن به آرزوهای مضحک و دور و درازش تنها راه را در شرارت و ناآرامی می دید.
اتفاقن خمینی هیچ شوق و علاقه یی به دین اسلام نداشت. اصولن تک تک افرادی که چند صباحی را در حوزه های علمیه می گذرانند بهتر از هر کس دیگری به ماهیت وحشتناک، بی منطق و غیر قابل تحمل دین اسلام پی می برند و در نتیجه بیش از دیگران از آن روی گردان هستند اما به قول حضرت حافظ: واعظان این جلوه در محراب و منبر می کنند...
روح الله خمینی با کسب اندکی معلومات نسبت به قوانین اسلامی دریافته بود که این دین و دگماتیزم نهادینه شده در آن می تواند بهترین حربه برای به بند کشیدن ملت و تبدیل کردن آنها به گوسفندانی تحت نام امت اسلامی باشد. خمینی مانند بیشتر هم ترازان مذهبی خودش قلبن کوچک ترین تعلق خاطری به اسلام نداشت اما صرفن حسادت وی به جایگاه رفیع مرد بزرگی همچون شاهنشاه آریامهر بود که خمینی را برای مبارزه یی مضحک و احمقانه ترغیب می نمود.
خمینی به ارزش هایی حسادت می ورزید که در بطن وجود خاندان پهلوی جریان داشتند. خمینی مصر بود کسی شود که لیاقت و توان آن را نداشت. روح الله مجنون و بی سر و پا در صدد بود تکیه بر جای بزرگان بزند و آنقدر در ترسیم رویاهای بی موردش پافشاری کرد تا به قیمت بر باد رفتن حیثیت چند هزار ساله کشوری چون ایران، او توانست به آرزویش برسد و آنگاه تا واپسین لحظه حیات منفورش به کشتار مشغول شد و بیشمار مردم ایران را به خاک و خون کشید.
آن گروه از اوباش که در بهمن شوم و خان و مان برانداز 1357 خمینی را همراهی کردند، بسیاری شان به علت فقر فرهنگی و عدم شعور، از موقعیت پیرامون خودشان غافل بودند که چه ضربه جبران ناپذیری به وطن خود وارد می سازند و هنگامی به خود آمدند که خیلی دیر شده بود.
امروز که سی و دو سال از سفر پدر محبوب و پادشاه فقید ایران اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی و خاندان جلیل سلطنت می گذرد، ایران هر لحظه و هر ثانیه به مصیبتی بزرگ گرفتار بوده است. در واقع ایران در روز بیست و دوم بهمن 57 قربانی عقده های کفتار پیر و شیادی چون روح الله خمینی گردید و از آن پس به قول فرموده شاهنشاه فقید، وحشتی بزرگ بر این مملکت حاکم شد و تا امروز نیز این وحشت دایمی دست از گریبان مردم ایران برنداشته است.
همواره امیدواریم که به زودی زود، سایه کثیف و جهنمی رژیم نامشروع جمهوری اسلامی از وطن عزیزمان ایران زدوده شود و با تابش خورشید وجود نازنین دلدار و معبود ایران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، بار دیگر آزادی، اقتدار، آبرو و سرافرازی به کشورمان بازگردد و با پایان گرفتن این زمستان طولانی و چند ده ساله، دوباره عطر بهار در فضای میهن بپیچد.
فرا رسیدن بیست و دوم بهمن ماه، سالروز عزای ملی را به یکایک هم میهنان عزیز تسلیت عرض می کنیم.
_______________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و یکم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

پیام پادشاه ایران در سوگ وفات زنده یاد دکتر داریوش همایون

داریوش همایون، در طول عمر پرحاصلش چه بسیار خدماتی به فرهنگ، ادب و جامعه ایران روا داشت. می توان به جرات گفت او در زمره مردان ممتاز روزگار خود بود. تلاش ها و کوشش های خستگی ناپذیر ایشان در تمام سالیان سیاه، سخت و غمباری که پس از وقوع انقلاب نحس اسلامی، در غربت گذشتند نمی تواند از یاد و خاطره کسی محو شود.
این استاد ارجمند و به معنی واقعی کلمه ایرانی راستین، در اوج نیروی مبارزاتی، ناگهان در پی یک زمین خوردگی ساده به حالت کما رفتند و متاسفانه در تاریخ هشتم بهمن، ما را در بهت و اندوه توامان فرو برده و در شهر ژنو سوییس به دیدار معبود شتافتند.
او متولد پنج مهرماه 1307 خورشیدی در تهران بود. طی عمر بسیار پربار روانشاد زنده نام داریوش همایون، وی این افتخار را داشت تا در سایه سلطنت شکوهمند پهلوی بتواند به سمت وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب شده و همچنین سخنگوی دولت باشد. ایشان به کسب علم اهتمام ورزیده و موفق به اخذ دکترای حقوق از دانشگاه تهران گردید. مقارن با فاجعه ننگین بهمن پنجاه و هفت و برپایی جو خفقان و کشتار، این مرد بزرگ گرفتار زندان اهریمنان جمهوری فاسق اسلامی گردید. البته با حمله شبانه عده یی ناشناس به زندان، آقای همایون توانست بگریزد و بی درنگ ایران را به مقصد فرانسه ترک نماید.
طی سال هایی که گذشت دکتر همایون به عنوان مریدی خالص و عاشقی وفادار برای نظام پادشاهی، همواره مفتخر بود که نقش مشاوری دلسوز و صادق را برای دربار شهریار نازنین غربت نشین ایفا نماید. داریوش عزیز کوشید که صداقت و انسانیت خود را به پیشگاه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اثبات کند.
دکتر داریوش همایون بی شک از مردان ماندگار تاریخ ایران است. کسی که بر گردن تاریخ این مرز و بوم حقی جاودانه دارد.
متعاقب با پخش خبر تلخ درگذشت نابهنگام استاد فرهیخته داریوش همایون، یگانه پادشاه و ضامن اقتدار ایران، دلبر و دلدار ما، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده کردند تا پیامی را در سوگ آن زنده یاد منتشر فرمایند.
متن کامل پیام ملوکانه را در ادامه خواهیم خواند:
۱۰ بهمن ماه ۱۳۸۹
با رفتن داریوش همایون، آزادی خواهان ایران سخنگوئی فرهیخته و توانا، مبارزان علیه استبداد و ارتجاع همسنگری پرشور و هشیار و یاران و پیروان مکتبش آموزگاری خردمند را از کف داده اند. کسی نیست اکنون که جایش را پر کند و چون او بتواند برای گرد هم آوردن نیروها و جنبش های آزادی خواه ایران پیوسته بکوشد بی آن که عناد کوته بینان و بداندیشان او را در بارۀ درستی هدف به تردید اندازد.
همایون در بیان اعتقاداتش هرگز در بند ملاحظات شخصی و مصلحت سیاسی اش نبود. گرچه نظام پادشاهی مشروطه را نظامی مناسب تاریخ و اوضاع و احوال ایران می شمرد و در برشمردن پیشرفت های ایران در دوران نیاکانم زبانی فصیح و قلمی شیوا داشت، امّا هرگز بر خطاها و کاستی های آن دوران پرده نمی کشید و نقشی را که در پراکندن بذر انقلاب ویرانگر داشتند انکار نمی کرد. اگر بزرگی در پهنۀ سیاست را بتوان به توانائی درک واقع بینانۀ منافع ملّی، آشنائی با ابزار تأمین این منافع و شهامت رویاروئی با احساسات و تعصبات خطرخیز مردمان، تعبیر کرد، بی تردید همایون را باید از مردان بزرگ عرصۀ سیاسی ایران معاصر شمرد.
در این دوران دراز دوری از وطن من از رایزنی های ارزنده و تجربــه های آموزنده اش بهره بسیار بردم و به همین روی از رفتنش سخت افسرده ام. یقین دارم که همۀ دوستان و یاران و پیروان او نیز با به یادآوردن سخنان حکیمانه و راهنمائی های ارزنده و عشق ناب و بی کرانش به ایران درد نبودش را تسکین خواهند داد.
روانش شاد و یادش در خاطر همۀ عاشقان ایران ماندگار باد
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
پیوند به تارنمای مبارک شاهنشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی
________________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

اتحاد واژه ی گمشده - کلید رهایی(نوشتار دوم و پایانی)

مشکلی که ما امروز از آن رنج می بریم صرفن عدم برخورداری از اتحاد و نبود واژگان مشترک است. واژگان مشترک بدین معنا که ما بایستی یاد بگیریم ارزش های مشترک را به عنوان اصولی خدشه ناپذیر در مقابل ارزش های بی ارزش نظام اسلامی مطرح کنیم و با پرچم باورهای مشترک مان به جنگ چنین اهریمنی برویم.
مشکل اینجاست که بسیاری از دوست نمایان و آنهایی که دم از اصلاحات کذایی می زنند، جای تلاش برای یافتن پرچم مشترک و پیوند دادن واژگانی که به عنوان ایده هایی همگانی می توانند مطرح شوند، از همان ابتدا مرز بندی را شروع کرده و حتا بعضن به صراحت از یاران خود برائت می جویند. حقیقت تلخی که ناگزیریم بر آن تامل کنیم، جهالت و کوته بینی دوست نمایان است. این واقعیت تلخ از دید کثیف جمهوری اسلامی نیز پنهان نمانده و طبعن این مطلب تلخ برای آنان به مثابه شهد شیرینی است که رمز بقا و ادامه قدرت مطلقه شان است.
بزرگ ترین گرفتاری ما ملت ستمدیده و رنج کشیده ایرانی، جفای دوستان نادان است. این دوستان نابخرد علارغم اشراف شان بر وسعت فاجعه یی که طی این سی و چند سال به دست رژیم رقم خورده و همچنان در حال ادامه یافتن است، کینه های گذشته را پیش رو می آورند و در واقع گذشته یی را که در ذهن خود ساخته اند چون سدی در مقابل آینده قرار می دهند.
تنها شخصیتی که در میان مخالفین نامدار جمهوری ولایی، مقتدرانه و بی هیچ گونه بیمی از بازخورد بیان این مطلب، واژه اتحاد را سرافرازانه بر زبان آورده و به کرات بر آن تاکید می ورزد، شخص اعلاحضرت رضا شاه دوم هستند که افزون بر صدها بار این واژه را که بی شک رمز رهایی ما ایرانیان است از لبان مبارک ایشان شنیده ایم.
معنی اتحاد این است که بر سر یک حرف مشترک به میدان بیاییم. اتحاد یعنی صرفن به هدف مشترک مان بیاندیشیم و تعیین وضعیت و سرنوشت نهایی ایران را پس از سرنگونی کامل نظام اسلامی، به آحاد مردم بسپاریم.
اتحاد مخالفین نظام، همان چیزی است که سبب وحشت سران نظام خواهد شد. هنگامی که در جریان جنبش سبز و فریادهای آزادی خواهانه مردم ایران، بسیاری از بزرگان اپوزیسیون با مردم داخل همراهی نمودند، آنچنان برای رژیم وحشت انگیز شد که شخص خامنه یی بیش از سه چهار بار در متن یکی از اراجیف خود بر این مطلب تاکید کرد.
اتحادی که حتا به شکلی مقطعی و نه چندان منسجم، توانسته باشد وحشت را به بند بند وجود دیکتاتور بزرگ قرن بیاندازد، اگر بنا باشد به صورت اتحادی همه جانبه و یکپارچه عمل کند بی شک پرونده جمهوری اسلامی را خاتمه داده و آن را به زباله دان تاریخ رهسپار خواهد کرد.
طرح عملی این اتحاد می تواند بر اساس آنچه گفته شد با یافتن ایده ها و ارزش های مشترک پیاده شود. به عنوان نخستین اصل باید بپذیریم که همه ما در یک کشتی هستیم و خودمان موظف هستیم کشتی مان را از میان توفان و خطر نجات داده و به ساحل برسانیم. چیزی که نیاز داریم پیش از هر چیزی درک کنیم این است که سرنوشت ایران و خود ایران متعلق به همه ماست و هر آسیبی که از سوی این نظام بر پیکره میهن ما و حیثیت آن وارد می شود بر ما نیز وارد می آید.
فراتر از همه خود دوستی ها و من پرستی ها، ایران سرفصل مشترک یکایک ماست و چه بخواهیم و چه نخواهیم نمی توانیم به سرنوشت و وضعیت کنونی اش بی اعتنا باشیم.
پافشاری بر یکسری ذهنیت های غلط که نشان دهنده کژفهمی و عدم درک از موقعیت است، خسارات جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد. سوگ مندانه برخی از افرادی که مدعی آزادی خواهی هستند، آنچنان بر پاره یی کینه های مجهول و موهوم پای می فشارند که فراموش می کنند میهن مان ایران هم اکنون در چه شرایط اسف باری قرار گرفته است. عدم فهم و درک وضعیت فعلی، به مانند پاک کردن صورت مساله است که سود و ثمر آن متعلق به اوباش جمهوری اسلامی و زیان و ضرر آن سهم مردم ایران خواهد بود.
امروز ما سلطنت طلبان در کنار اصلاح طلبان، هواخواهان نهضت آزادی، توده یی ها، مجاهدین و... این فرصت را داریم که واژه های مشترک مان را پیدا کنیم. نزدیک ترین و دردست ترین کلمه اکنون " آزادی" می باشد. پیشتر از تحقق هر آرمانی برای تک تک ما صرف نظر از هر نوع دیدگاه سیاسی، نخستین هدف آزادی و رهایی ایران از یوغ استبداد است. به هر رو اتحاد کلید پیروزی ماست. کلیدی که عامدانه از کنار آن می گذریم. چرا که هنوز به قدرت و برنده گی این حربه باور کامل نیافته ایم.
برای آینده ایران و اینکه چه نوع سیستمی بر آن حاکم باشد می توان طی یک رفراندوم آزاد تصمیم گرفت. ما به عنوان آن بخش از پیکره مام وطن که به فرازمندی و استحکام نظام پادشاهی در سایه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی باور قطعی داریم، بر اساس فرموده خود ایشان، آتیه ایران را به یک رفراندوم آزاد واگذار می کنیم که در آن هرکسی فقط یک رای داشته باشد. و امروز را نیز می گذاریم برای نابود ساختن نظام منحوسی چون جمهوری اسلامی که می دانیم بقای آن مساوی با فنای کشور عزیزمان خواهد بود.
__________________
نگاشته شده در تاریخ دوازدهم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی