۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

تکذیبیه دبیرخانه رضا شاه دوم


چند روز پیش مطلبی دروغین روی خروجی برخی وبسایت ها قرار گرفت. البته مقصود و نیت منتشرکننده گان این فراخوان جعلی، هنوز به درستی روشن و معلوم نیست. نویسنده غیر مسوول این مطلب، مدعی شد که شهریار ایران مردم را به یک تجمع در راستای همبستگی فرا خوانده اند.
   البته این اعلان جعلی، توجه بسیاری را جلب نموده و با توجه به اینکه هم اکنون مناسبت به خصوصی نیز وجود ندارد، عده بسیاری با دبیرخانه معظم له تماس گرفته و صحت یا سقم مطلب را پرس و جو نمودند.
   دبیرخانه شاهانه، بلادرنگ تکذیبیه یی را منتشر کرد که متن آن را در ادامه خواهید خواند.
   متن اطلاعیه ی دبیرخانه رضا شاه دوم پهلوی به شرح زیر است:
اطلاعیه
۵ امرداد ماه ۱۳۹۰
اخیرا متن فراخوانی برای راه پیمایی منتسب به شاهزاده رضا پهلوی بر روی تارنماها مشاهده شده است.
بدینوسیله به آگاهی هم میهنان عزیز می رسانیم که متن مذکور از سوی شاهزاده رضا پهلوی و دبیرخانۀ ایشان صادر نشده است.
لازم است توجه هم میهنان عزیز را به این مهم جلب نماییم که هرگونه پیام و اطلاعیه ای از سوی شاهزاده رضا پهلوی و دبیرخانۀ ایشان بدون درنگ روی تارنمای ایشان قابل ملاحظه خواهد بود.
هر متنی که بر روی تارنمای شاهزاده رضا پهلوی مشاهده نشود فاقد هرگونه اعتبار و سندیت می باشد.
پاینده ایران
دبیرخانۀ رضا پهلوی

________________________________
نگاشته شده در تاریخ هفتم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

در رثای وفات دو پادشاه بزرگ و گرامیداشت ولادت ملکه سرافراز ایران



چهارم و پنجم امرداد، دو روز پیاپی که داغ و دردی عمیق را در خود نهفته دارند. چهارم امرداد سالروز فاجعه یی جانکاه و پنجم امرداد، سالگرد یک ضایعه جبران ناپذیر دیگر است که هرگز و هیچگاه از حافظه تاریخ پاک نخواهند شد.
   چهارم امرداد، البته به یک مناسبت خجسته و خوش یمن نیز مزین می باشد. فراق ابرمردی بی مانند هم قرین با ولادت بانویی بزرگ است. بانویی که سال هاست در اوج عزت و افتخار، همسری مردی را پذیرفته که خود ثلاله ماندگار همان پادشاه فقید و سعید و یادگار ارزنده یی به جا مانده از فرزند اهورایی ایشان است.

والاحضرت یاسمین پهلوی
   والاحضرت پرنسس یاسمین اعتماد امینی پهلوی، به تاریخ چهارم امرداد 1347 خورشیدی در تهران و در دامان خاندانی محترم و خوشنام، دیدگان مبارک را به جهان گشودند.
   این دوشیزه زیبا چهره که بختی بس بلند داشت، در عنفوان جوانی مفتخر گردید تا دستان لطیف ایشان در دستان شهریار و پادشاه جوان ایران رضا شاه دوم قرار بگیرد و بدین سان دوشیزه یاسمین اعتماد امینی هم اکنون، والاحضرت ملکه یاسمین پهلوی نام دارند. بانوی بزرگی که ایرانیان به وجود ارزشمند ایشان می بالند. ایشان دارای لیسانس علوم سیاسی و دکترای وکالت از دانشگاه جرج واشینگتن امریکا می باشند.
   همایون باد سالروز فرخنده پانهاد والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی، ملکه گرانمایه ایران.

اعلاحضرت رضا شاه کبیر
   روزی که آن دلدار دوران گام های مبارک شان را بر این جهان ناقابل خاکی نهادند، شاید کسی نمی توانست تصور کند، یکی از بی همتا و بی بدیل ترین چهره های تاریخ به این دنیا پا نهاده تا جهانی را به فر همایونی اش روشن و منور بسازد.
   رضا شاه کبیر، بسیار زودتر از آنکه کسی تصور کند، قابلیت ها و توانایی های شان را بر همگان آشکار ساختند. اورنگ پادشاهی به راستی زیبنده هیچ وجودی عزیزتر از آن یگانه ی دردانه نبود.
   رضا شاه پهلوی، بنیانگذار سلسله هماره جاوید پهلوی و پدر ایران نو، میهن را از منجلاب خفت و نکبت رهایی بخشیده و به اوج قله های سربلندی رساندند. آن مرد بزرگ در زندگی شخصی شان، رحیم، بخشایشگر و باگذشت بودند. با کینه و دو رویی میانه یی نداشتند. از دروغ بیزار بودند. شجاعت و دلاوری شان مثال زدنی بود. اعلاحضرت رضا شاه بزرگ، به همان اندازه که جدی و مقتدر بودند، قلب شان سرچشمه زلال مهربانی بود و تمایل نداشتند کسی از آن حضرت، رنجشی به دل بگیرد.
   افسوس و صد افسوس که آن یاور بی همتا و آن خورشید پرفروغ، در تبعید و غربت ژوهانسبورگ دل از دلدادگان و عاشقان شان برکندند تا به ابدیت رهسپار شوند. ابدیتی که خط روشنی از نور ناب را از ژوهانسبورگ تا آسمان ها ترسیم می کرد.
  عارض شدن ناگهانی یک حمله ی قلبی بر آن وجود مبارک در بامدادان چهارم امرداد سال 1323 خورشیدی، میان ما و آن محبوب دیواری به بلندای همیشه کشید و تنها حسرتی باقی ماند از تابش آفتابی که از فردای آن روز دیگر طلوع نمی کرد:

کَس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفَرازی نگرفت
زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت...

اعلاحضرت محمد رضا شاه پهلوی
   محمد رضا شاه پهلوی، دردانه فرزند و جگرگوشه رضا شاه کبیر، به راستی جانشین برحق پدر فقید و تاجدارشان بودند. برای ایشان همواره عشق به ایران، حرف اول و آخر را می زد. مهربانی در چشمان شان همواره نمایان بود و به هیچ چیز جز بالندگی و عزت مردمان شان نمی اندیشیدند.
   کوشش های ایشان در راه آبادی هرچه بیشتر ایران، در کلمات و واژه ها به هیچ وجهی قابل توصیف و بیان نیست. هیهات که تقدیر شوم ما مردم سرگشته و بی پناه ایرانی، آنقدر تاریک نوشته شده بود که آن دلارام را نیز از کف دادیم و افسوس و دریغ...
   پادشاه خوبان، اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر، به تاریخ غم افزای پنجم امرداد 1359 خورشیدی در غربت محنت بار قاهره، در آغاز صبحگاهی که بی حضور ایشان، هیچ رنگ و بویی از صبح را با خودش نداشت، جهان فانی را به شوق شراب جاودانگی ترک فرمودند و ما را با هزاران درد بی درمان و بغض بی پایان، تنها به جا گذاشتند.
  بزرگ ارتشتاران محمدرضا شاه، در تبعیدی ناگزیر و در پی عارضه بدخیم طحال که سالیان سال با آن دست به گریبان بودند، به بیکرانه ها پرواز کردند تا نام شان، تصویرشان، یاد و خاطره شان در تمامی قلب های تپنده ایرانی برای ابد باقی بماند و هرسال پنجم امرداد ماه بهانه یی بشود برای یک دل سیر گریستن...

شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت.
  
همراه با فرا رسیدن چهارم امرداد ماه سالروز فقدان اعلاحضرت رضا شاه کبیر و پنجم امردادماه سالگرد اسف بار وفات شاهنشاه آریامهر، نخست به پیشگاه جانشین بلافصل کیان پادشاهی، وارث اریکه سلطنت اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، صمیمانه و چاکرانه عرض تسلیت خود را پیشکش می داریم. آنگاه به خدمت بزرگ شهبانوی ایران، مادر معنوی ملت، علیاحضرت فرح دیبا پهلوی سالگرد این دو فاجعه را تسلیت عرضه می داریم. سپس به حضور گرانقدر والاحضرتان شاهپور غلامرضا و شاهدخت اشرف پهلوی تسلیت عرض نموده و آنگاه به خدمت والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی عرض تسلیت خود را تقدیم می داریم. همچنین به خدمت سه شاهدخت زیبای ایران، والاحضرتان پرنسس نور، ایمان و فرح دوم پهلوی مراتب تسلیت و تعزیت خود را عرضه می نماییم.
   همچنین چهارم امرداد ماه خجسته میلاد باسعادت والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی را به حضور پادشاه ایران، شهبانوی سرافراز و همچنین خود ایشان شادباش و تهنیت عرض می کنیم.
   امید که وجود مبارک شاهنشاه نازنین و یکدانه ایران رضا شاه دوم پهلوی و همسر گرانمایه ایشان ملکه یاسمین همواره در سایه مهر ایزد مانا، پاینده و سلامت و برقرار بماند.

پایداری پادشاهی پیروزی
_____________________________
نگاشته شده در تاریخ چهارم امرداد دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

مرگ تراژیک روح الله داداشی و هزار سوال بی جواب

حادثه ی دلخراشی که برای این قهرمان ملی رخ داد، اگرچه تاسف آور اما اصلن اتفاق تازه یی نبود. طی همین یک ماهه اخیر چندین و چند حادثه تقریبن مشابه اتفاق افتادند که همگی دلالت بر یک چیز دارند: فقدان امنیت و ناتوانی نیروی انتظامی و دستگاه امنیتی نظام در برقراری ثبات و امنیت.


اگر با یک نگاه اجمالی حوادث اخیر را بررسی کنیم، از کشتار فجیع مهسا دختر دانشجو روی پل مدیریت تا تجاوز جنسی به فهیمه معلم بیست و سه ساله، هتک حرمت کودک عقب مانده و قتل دلخراش باربد سه ساله به دست پدر معتادش و یا مرگ غم انگیز پارسای چهارساله که قربانی خشونت مادر معتاد به کراکش شده بود، قطع دست حدیثه نه ساله که او نیز قربانی خشونت والدین خود بوده و یا غرق شدن مشکوک زهرا فرجی قهرمان قایقرانی، یا چاقو خوردن جوانی بیست ساله یی که به خاطر دفاع از از چند زن بی پناه تا یک قدمی مرگ جلو رفت و .....جز سایه سیاه و هولناک ناامنی، چیزی نمی بینیم و این ناامنی فرزند بی درایتی و عدم مدیریت نایب امام زمان! است که از بخت بد و روزگار سیاه ما، مملکت کوروش کبیر به دست چنین عمامه دار بی سر و پایی افتاده است.

روح الله داداشی جوان آتیه داری که چیزی نمانده بود قوی ترین مرد جهان لقب گرفته و بر فراز سکوی قهرمانی کل دنیا بایستد. اما حادثه یی که به نظر بسیاری، مشکوک و غیر عادی به نظر می رسید این قهرمان بین المللی و ورزیده را از ما گرفت و به آغوش سرد خاک سپرد. اگر خیلی خیلی خوش بین باشیم و ابدن نخواهیم انگشت مداخله مستقیم ایادی جمهوری اسلامی را در مرگ این ورزشکار مردمی مفروض نماییم – که اصلن نمی شود نقش آنها را نادیده گرفت – در خوش بینانه ترین حالتش نیز دستگاه امنیتی رژیم و کلن بدنه این حکومت در مرگ آقای داداشی مقصر است.

چه می شود که در این رژیم همواره بودجه برای تامین اسلحه و موشک حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی و بقیه تروریست ها موجود است؟ چه گونه است که حکومت الله متعفن برای بمبگذاری در مراکز مربوط به یهودیان در اقصا نقاط دنیا، همواره پول و نیرو هزینه می کند؟ یا برای حفظ دیکتاتوری بشار اسد شش میلیارد دلار پول مفت نفت ایران را حراج کرده و از کیسه مهمان حاتم بخشی می کند؟ اما اینقدر پول و توانایی ندارد که دو تا پلیس مسلح طی ساعات شبانه روز در خیابان ها و بزرگراه هایی همانند خیابان پونه کرج – که قتلگاه روح الله داداشی بود – گسیل دارد که تا حدودی جلوی این حادثه و حوادث مشابه آن را بگیرد؟

همین حکومت که در مقابل تروریست ها و دیکتاتورها بدجوری دست و دلباز است، از کنترل نسبی مرزهای ایران پس از اینهمه سال هنوز عاجز مانده است و ده ها تُن مواد مخدر هر روز دارند به آسانی وارد کشور شده و با قیمت هایی تقریبن ارزان در اختیار جوانان ما قرار می گیرند.

واقعن جای تاسف است که پلیس ایران خود را موظف به جمع آوری دیش های ماهواره مردم و کتک زدن دخترانی می داند که حجاب اسلامی را رعایت نمی کنند. اما در اثنا هرزگی کردن این پلیس های دروغین، یکی از بهترین و آینده دارترین سرمایه های ورزشی ایران به ضرب چاقو از پا درمی آید و این نیروی انتظامی بدتر از اوباش، قادر نیست امنیت جامعه را در حد و اندازه یی نگه دارد که لااقل قوی ترین مرد ایران قربانی ضربات چاقو نشود.

ولایت مطلقه فقیه یعنی شخص خامنه یی و یا هر نجاست دیگری که بنا باشد جانشین این حیوان باشد، حتا لایق گلوله هم نیست. این جانور را باید هزار بار کشت که حتا اگر هزاران بار بمیرد بازهم تقاص ظلمی را که در حق ملت ایران و حیثیت کشور ما مرتکب شده، پس نخواهد داد.

___________________________________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی  

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

پاسخ های شهریار محبوب ایران به پرسش های مردم در ماه ژوئن

بر طبق روال همیشگی، شهریار ایران رضا شاه دوم پهلوی به پرسش های برگزیده مردم در ماه ژوئن پاسخ فرمودند.

پرسش های مردم در ژوئن امسال و پاسخ های معظم له را می توانید در زیر بخوانید:

پرسش ۱: آیا سکولاریسم که سرچشمه آن درغرب است را میتوان در جامعه سنتی ایران به کار گرفت؟ و با تشکر از شما بابت به کارگیری نظر بنده درباره لینک کردن صفحه پرسش درصفحه اول خواهشمند است پاسخ های ماه پیش به فارسی نیز در سایت قرار بگیرد تا افراد بیشتری امطالب استفاده کنند. حسین، ایران

رضا پهلوی: سکولاریزم که معرف جدایی دین از حکومت است در ابتدای پادشاهی خاندان پهلوی در ایران پایه گرفت و هدف از آن یکی جلوگیری از کشیدن پای مذهب به عرصۀ حکومت بود تا هم حرمت دین و مبشرین آن محفوظ بماند، هم اینکه احکام شرعی که مغایر با مدرنیزم و پیشرفت و توسعۀ مملکت بود اثرگذار نباشد. ولی متاسفانه در اثر انقلاب اسلامی، روحانیت بدنۀ اصلی حکومت را تشکیل داد و نتیجه اش دین گریزی و روحانیت ستیزی و تا حدی تنفر است که امروز در جامعۀ کشور ما حکمفرماست. جامعۀ ما قبل از انقلاب به مفهوم و برداشتی که دارید به آن حد سنتی نبوده و با تجربیات قبل و پس از انقلاب اکنون من براین باورهستم که جامعۀ ایرانی آمادگی پذیرش سکولاریزم را دارد.

پرسش ۲: از حضرتعالی بابت روشن کردن مقاصد پلید سکویی تشکر میکنم. انتظار هوادارانتان نیز این بود که این اتفاق بیفتد. مشخص کردن خط ها با افراد تندرو و بی صلاحیت کاری قابل تحسین است آیا وقت آن نرسیده که یک شبکه رسمی زیر نظر شما ویژه هواداران پادشاهی مشروطه تاسیس شود؟ محمد حسین، پارس

رضا پهلوی: هواداران من کسانی هستند که به اصولی که بدان متعهد هستم نیز باور داشته باشند، ولی کسانی که مدعی طرفداری از من را دارند، اما در عمل برخورد غیر دموکراتیک با سایر تفکرها داشته باشند در تضاد مستقیم با منش و افکار من هستند و من آنها را طرفدار خود نمی پندارم. وجود یک شبکۀ خبررسانی مستقل به منظور هدایت جامعه به سوی دموکراسی و آزادی خواهی کاملا ضروری است، ولی وابستگی چنین شبکه ای را به خودم صحیح نمی بینم.

پرسش ۳: با درود می خواستم بدانم شما تا چه حد به موسیقی علاقه مندید؟ آیا دختران شما که دربیرون ایران بزرگ شده اند موسیقی فارسی گوش می کنند و خواننده محبوب شما وخانواده تان کیست؟ تا چه حد به موسیقی اجتماعی و داریوش علاقه دارید؟ آیا با داریوش تاکنون دیداری داشته اید؟ ایرانی، ایران

رضا پهلوی: من همیشه از موسیقی لذت می برم و در زندگی من جای خاص خود را دارد. فرزندان من هم همینطور. من با خواننده های ایرانی نسل خودم آشنایی نزدیک دارم و در فرصت های مختلف با آنها ملاقات داشته ام و از شنیدن صدای آنها لذت می برم. داریوش هم یکی از خوانندگان نسل من است که مورد علاقه ام نیز میباشد.

پرسش ۴: شاهزاده رضا پهلوی با سلام و آرزوی سلامتی و مؤفقیت شما و سایر آزادی خواهان من از دانشجویان ایرانی هستم.می خواهم بدانم جوانان ایرانی چگونه می توانند با شما همکاری و در ارتباط باشند؟ به امید آزادی میهن مان ایران..."میلاد، ایران

رضا پهلوی: وقت من درحد امکان در اختیار و تماس با هم میهنان عزیزم است و طیف وسیعی از آنها از طریق اینترنت، ای میل و تلفن با من تماس می گیرند و از طریق تارنمای شخصی من www.rezapahlavi.org می توانید نحوۀ ارتباط و همکاری را پیدا کنید.

پرسش ۵: درود بر شهریار ایران نگهبان میراث فرهنگی چند هزارساله ایران وظیفه ایرانیان خارج از کشور درسازمان دهی فلج کردن رژیم در ایران جهت اعتصابات را بفرمایید باسپاس ریموند رادیو طلوع جمیله و ریموند، انگلستان

رضا پهلوی: به نظر من بهترین روش در بسیج نیروهای آزادیخواه، مبارزات مدنی و بدون خشونت است و در شرایط موجود از طریق ارتباطات الکترونیکی، و پشتیبانی های مالی و یا رسا کردن صدای آنان و انعکاس آن به سیاستگذاران می توان به فراهم نمودن این زمینه یاری رسانید.

پرسش ۶: درود به شاهزاده عزیز سوال من از جنابعالی این هست که چرا اکثر مخالفین نظام با خود در گیر هستند تا با نظام چطور میشود در طرفداران نظام نفوذ کرد و آنها را به سفف پیوستن به مردم تشویق کرد سپاسگزارم. ارشان، کانادا

رضا پهلوی: مخالفین نظام در سی سال گذشته اکثرا از سد مواضع ایدئولوژیکی که باعث عدم همفکری و همکاری بوده گذشته اند و به تحول قابل توجهی دست یافته اند و شاهد هستیم که در مورد اصول پایداری، شامل حقوق بشر، دموکراسی و آزادیخواهی خیلی به هم نزدیک شده اند و توافق نسبی پیدا کرده اند. اما در مورد آنان که می گویند طرفدار نظام هستند تا زمانی که یک بدیل سازمان یافته در مقابل این رژیم را احساس نکنند، مطمئنا از رژیم دور نخواهند شد، تنها در صورتی از رژیم جدا خواهند شد که بدیل قابل اطمینانی در دسترس داشته باشند.

پرسش ۷: درود به شاهزاده، برای ترویج اندیشها شما احتیاج به یک رسانه یا گروه تبلیغاتی هست، چرا از جوانانی که حاضر هستند با جان دل با دبیرخانه شما هم کاری کنند استفاده نمی کنید با تشکر آیدین. آیدین، ارومیه

رضا پهلوی: من همکاری جوانان عزیز را همیشه استقبال می کنم و هستند کسانی که از مدت ها پیش این همکاری را شروع کرده اند و سعی می کنم که آنرا گسترده تر کنم. وجود یک رسانه به منظور رساندن آگاهی و ارتباط با هم میهنان می تواند نقش موثری ایفا کند و ایجاد یک رسانۀ قوی و موثر نیازمند امکانات وسیع و همه جانبه است.

پرسش ۸: با درود لطفا بفرمایید در مورد همبستگی اپوزیسیونهای خارج از کشور در چه مرحله ای هستید و آیا همچنان در تلاش هستید متشکرم. یک دوست، سوئد

رضا پهلوی: تلاش برای ایجاد یک هم بستگی برسراصول کلی همچنان ادامه دارد و کار ساده ای نبوده و احتیاج به زمان و یک تجدید نظر اساسی فکری و عقیدتی در برخورد با مسایل زمان حال را داشت. خوشبختانه به نتایج خوبی داریم می رسیم.

پرسش ۹: درود بر شاهنشاه رضا شاه پهلوی ۳ سوال دارم ۱- دلیل عدم همکاری شما با گروه هایی مثل گروه نظامی سیاسی عقاب ایران چیست؟ داوود‎, ایران‎

رضا پهلوی: من همیشه مشوق همۀ نیروهای سیاسی آزادیخواه بوده ام – و این روش ادامه دارد. مواضع من دفاع از یک روش مبارزاتی که بر مبنای پرهیز از خشونت و نافرمانی مدنی باشد بوده وهست و مشوق تمامی سازمان هایی که با کاربرد این روش و در همکاری با یکدیگر اقدام می کنند هستم. در این راستا من از جزییات استراتژی یا تاکتیک این سازمان اطلاعی ندارم و به همین دلیل موضع مشخصی نمی توانم اتخاذ نمایم.

پرسش ۱۰: درود بر اعلیحضرت رضا شاه پهلوی. با توجه به خدمات بسیار بزرگ و فراموش نشدنی پدربزرگتان به این مرز و بوم بسیاری از جوانان ایران در حال حاضر اطلاعات درستی از این بزرگوار ندارند. آیا شما تلاشی برای شناساندن رضا شاه کبیر به مردم انجام نمی دهید؟ جوان ملی گرا، ایران

رضا پهلوی: خدمات ارزندۀ مردان بزرگ هیچگاه از نظر تاریخ نگاران پنهان نمی ماند. من فکر می کنم که مورخین با انصاف در جهت آگاه سازی جامعه نقش خود را در این مورد به خوبی ایفا کرده اند. تا آنجا که اطلاع دارم در مورد رضاشاه کبیر هم در خارج و هم در ایران مطالب بسیاری منتشر شده است و در دسترس عموم است.

پیوند با زبان انگلیسی به تارنمای شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی


________________________
نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

پیام پادشاه ایران به مناسبت سالگرد جنبش ۱۸ تیر

هجدهم تیر ماه امسال، همانند سال های گذشته شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده فرمودند تا پیامی را به مناسبت سالروز قیام شکوهمند دانشجویی به هم میهنان ابلاغ کنند.

متن کامل پیام آن حضرت را در ادامه می خوانید:

هجدهم تیر ماه ۱۳۹۰

از دانشگاه نمی توان مکتب ساخت

هم میهنان ام، همانگونه که روشنی را نمی توان کشت، باور به آزادی و گرایش به دانش را نیز نمی توان از جان آدمی برون کرد، چرا که گوهر خدایی آدمی او را همواره به سوی آزادی و آزادگی رهنمون می شود؛ ایرانیان نام آفریدگار هستی را اورمزد نهادند و معنی آن را خداوند جان و خـرد دانستند؛ پس چنین مردمانی را که ایــزد را بنیاد خِرد و مهر می داننــد، چگونه می توان از انباشت خرد و دانش دور داشت؟ مردمانی که می گویند توانا بود هر که دانا بود، آری، به راستی چنین برگزیده مردمانی را چگونه می توان از پیشرفت در دانستن و ساختن بازشان داشت؟ شکی نیست: کاروان خرد و دانش در ایران زمین کاروانی است کهن و گرانبار، که کسی را یارای بازایستاندن آن نیست: نه گـُجَسته اسکندران کهن و نه ضحاکان نوین.

پس همۀ آن شبزدگان و تاریک منشان بیگانه خویی که امروز بر آن شده اند تا کوردلانه، چنان همۀ راهزنان و روشنی دُزدان تاریخ، خان پُر مایه ی دانش و بستر نیکی افزای آزادی را در میهن ما برچینند، بدانند که جز گره در باد زدن و روی بی رنگ خویش را هر چه سیه فام تر کردن، کاری از آنان برنیاید؛

آنان خیز برداشته انــد تا تنگی، منش و تــاریکی گویش خود را بر نهادهـای ما چیــره کنند؛ می کوشند تا زن ستیزی بیمارگون خود را به سان داد و هنجاری پرسش ناپذیـر بــه نمایش گذارنــد و با تکیه بــه کوتــه بینی بنیادی شان میان دختران و پسران دانش پژوه ما پردۀ جدایی و دوری برکشند؛ آری، آنان، سبکسرانه و بـا بی آزرمی ای بی هماننــد بر این شده اند تا در سرزمین پوران دخت ها و رودابه ها، تا در سرزمین گُرد آفریدها و تهمینه ها، زنان پاک گوهر ما را از چشم مردان نیک نژاد مان دور بدارند.

ایرانیان، گام دیگر این کهنه اندیشان که از تاریک خانۀ تاریخ برامده اند و کردار شان همانند همان بیگانگان ددمنشی است که پس از تاخت و تاز تباهی آورشان به ایرانزمین، به گواه همۀ تاریخ پژوهان دو سده خاموشی را بر میهن ما چیره کردند و فرهنگ و هنر ایرانزمین را تا پرتگاه نابودی به پیش راندند، آنگونه که خود می گویند، "اسلامی سازی علوم انسانی" است. ولی آیــا بـه راستــی این چنین سبکسرانـه و به دور از هر گونـه منطق کارشناســی بــه اسلامی سازی دانش ها و دانشگاه ها پرداختن می تواند چیزی باشد جز یک انقلاب فرهنگی دوم و باری دیگر، چون از همان آغاز درآمدشان به خاک ما، تیغ نادانی را از نیام برکشیدن و برگردن راستی و راستان برنهادن؟ و آیا چنین کاری را هرگز می توان خردپسند و همساز با فرهنگ و آئین ما دانست؟ دادن پاسخ نه به چنین پرسشی بی شک سخت نیست.

بر کسی ناپیدا نیست که ایران را که فرزانه مردانی چون بزرگمهر ها و برزویه ها و آذربادها را به جهان پیشکش کرد، هماره، و در سراسر تاریخ، کانون آزادی اندیشه و بُردباری دینی دانسته اند. ایرانـزمین، در اوج توانمندی اش، هیچگاه دین خود را بر کسی زور نکرد و دین هیچ سرزمینی را نیز، به زور از او نستاند.

آشنا ترین نمونه اش در تاریخ های رومی آمده است: هنگامی که پژوهندگان و دانایی دوستان یونانی تبار از چنگال تاریک اندیشی روم مسیحی به سوی تیسفون، یعنی به سوی آزادی و داد ایرانی گریختند، با روی باز ایرانیان فرهنگ دوست روبرو گشتند؛ آری، تنها در آن هنگام و در پناه آزادی و داد ایرانی بود که آن دانشی مردان یونانی تبار توانستند در بزرگ ترین دانشگاه آن روز جهان، یعنی در دانشگاه جندی شاهپور، بدون بیم و هراس از پیگرد بنیادگرایان روم مسیحی، آسوده سرانه به آموزش و پژوهش بپردازند.

و امروز، در همان سرزمین، اشغالــگرانـی کوردل بــراین شده انـد تا ایـــران ما را تـا مرز بی انــدازگی و بی توشگی و بی مایگی بــرنامه ریــزی شـدۀ خویش پاییـن آورنــد و جامۀ عقب ماندگی خود را بر تن دانش و هنر ما کنند. مردم ایرانزمین اما، به چنین خام اندیشی زمان پریشانه ای پاسخی کوبنده خواهند گفت.

هم میهنانم، من شکی ندارم که درخت کهن سال آزادی و دانش از بوم میهن ما برکندنی نیست. زنان و مردان ایرانی با پشتیبانی و همدلی یکدیگر بر این تیره بختی بیگانه بنیاد پیروز خواهند شد و چراغ دانش باری دیگر فروغ دیرینه ی خود را بازخواهد یافت. آزادی استوار بر آزادگی، گوهر نازُدودنی ایرانزمین است و ایرانزمین، گوهر نازُدودنی خود را بازخواهد یافت.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای پادشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی


_________________________
نگاشته شده در تاریخ نوزدهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

هجده تیر به خیابان ها بشتابیم

من آن موجم که آرامش ندارم


به آسانی سر سازش ندارم

هجده تیر یادآور قیام خون، همه به خیابان ها بشتابیم. هجدهم تیر ماه امسال دوازدهمین سالروز حرکتی خودجوش و مردمی است. این حرکت از بطن ملتی بیرون آمد که از سیاست های خصمانه دیکتاتور بزرگی به نام ولی فقیه به خشم آمده بود. ملتی که آن روز بیداری را تجربه کرد و پس از آن بارها و بارها خصوصن در نهضتی به نام جنبش سبز، آن بیداری را در شکلی پخته تر و آگاهانه تر تکرار کرد.

هجده تیر در خانه ها نخواهیم ماند و به خیابان ها خواهیم آمد تا نشان بدهیم همچنان همان ملت بیدار هستیم و هر روز نیز بیدارتر و هشیارتر خواهیم شد. ما به پاس خون شهیدانی که در سپیده دم هجده تیر دوازده سال پیش، به دست دژخیمان بسیجی به خاک و خون کشیده شدند، این روز تاریخی را هرگز به سکوت و انفعال سپری نخواهیم کرد. اکبرها، نداها، ترانه ها، کیانوش ها و سهراب ها به نوعی فرزندان همین قیام هستند که خون زلال شان سرآغاز خیزش میلیون ها ایرانی است.

بی شک هرچه تعداد مردم بیشتر باشد، نیروهای سرکوبگر و سگ های حرامزاده خامنه یی ناکارآمدتر شده و مقابله با مردم، برای شان دشوار و غیرممکن خواهد شد.

هم میهنان مان، خواهران و برادران مان را در خیابان ها تنها نمی گذاریم و به جمع دلدادگان آزادی خواهیم پیوست.

وعده ما روز هجدهم تیر ماه از ساعت هجده تا بیست، از چهار راه پهلوی(ولیعصر) تا میدان تجریش.

____________________________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

نامه سرگشاده رضا شاه دوم پهلوی به دبیرکل سازمان ملل متحد عالیجناب بان کی مون

شاهنشاه ایران طی دو سه سال گذشته، برای دومین بار اقدام به نوشتن نامه یی به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد نمودند.


ایشان در تاریخ سوم تیر ماه امسال، طی نامه یی سرگشاده خطاب به بان کی مون، صراحتن سیاست های سرکوبگرانه و خشونت آمیز جمهوری اسلامی را محکوم کرده و از آقای بان کی مون خواستند تا با آگاهی کامل از وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در ایران و شرایط اسف بار هم میهنان داخل نشین، نهایت تلاش خود را برای پایان دادن به این وضعیت شوم به کار گیرد.

متن کامل نامه سرگشاده رضا شاه دوم پهلوی به آقای بان کی مون را در ادامه خواهید خواند:

سوم تیرماه ۱۳۹۰

عالیجناب بان کی مون

دبیر کل محترم سازمان ملل متحد:

قصدم از نوشتن این نامه این است که تجاوز فاحش و مستمر دولت جمهوری اسلامی ایران را به حقوق و آزادی های اساسی مردم ایران به جناب عالی یادآور شوم. مطمئن باشید که در نوشتن این نامه انگیزه ای جز بازتابیدن صدای حق جویانۀ میلیون ها تن از هم میهنانم نداشته ام؛ میلیون ها زن و مردی که با تحمل خطرهای بی شمار، از آزار و زندان گرفته تا شکنجه و کشتار، از اعتراض به رفتار هولناک حاکمان ایران نما و دشمن خوی خویش دست برنداشته اند. رژیمی که در بی رحمی و خونریزی به یقین بدیلی برایش در تاریخ بلند ایران نمی توان یافت.

در هفته های اخیر، موجی تازه از خشونت ها و سرکوبی های وحشیانه و وصف ناشدنی، صدها تن دیگر از روزنامه نگاران، نویسندگان کوشندگان حقوق بشر، که جز حقگوئی و حق جوئی گناهی ندارنــد، یا اسیر زنــدان شده اند و یا قربانی شکنجه های دلخراش و اعدام های برق آسا و مخفیانه. از میان آنان از هاله سحابی، و هدی صابر یاد می کنم. نخستین، هنگام شرکت در مراسم خاکسپاری و سوگواری پدرخویش که زبان به انتقاد از حاکمان غاصب گشوده بود، آماج حملۀ خشونت بار مأموران رژیم شد و جان باخت و آن دیگر در اعتصاب غذا در زندان و محرومیت از دارو و درمان. این دو نیز، چون دیگر قربانیان رژیم گناهی جز اعتراض به سرکوبی های بی امان و تجاوزهای روزانه و روزافزونش به آزادی ها و حقوق خود نداشتند.

جناب آقای دبیر کل:

من در این نامه مایلم از جنابعالی، که در مقام خود معرّف و پاسدار والاترین ارزش های جامعۀ بین الملل اید، تقاضا کنم به صدای اعتراض مردم دربند ایران بیشتر از پیش توجه کنید و، با عنایت به یکی از مهمترین هدف های سازمان ملل متحد، که در بند ۳ از مادۀ ۱ منشور این سازمان تصریح شده است، رهبــران جمهوری اسلامی ایــران را فــرا خوانید که «حقوق و آزادی های اساسی مردم ایران را بدون هیچگونه تبعیض نژادی، جنسیتی، قومی و مذهبی محترم» شمرند.

به احتمال بسیار، دعوت شما در گوش های ناشنوای رهبرانی که با زبانی جز زبان خشونت آشنائی ندارند طنینی نخواهد داشت و پاسخی نخواهد گرفت. امّا، اطمینان داشته باشید که این دعوت در ذهن و قلب همۀ آنانی که تشنۀ زندگی در صلح و امنیت و آزادی اند بازتابی بس پرطنین و پرشور خواهد داشت، به ویژه در دل مردم ایران که بیشتر از یک قرن پیش برای دسترسی به حقوق و آزادی های خود دلیرانه کوشیدند و زودتر از هر جامعۀ دیگری در خاورمیانه نیز به بسیاری از آن ها دست یافتند.

تجاوز مستمر و خشونت بار به این آزادی ها و حقوق آشکارا مهمترین هدف رژیم جمهوری اسلامی در همۀ سال های درازی بوده است که از تولد نامبارکش می گذرد. دشمنی بی امان رهبران جمهوری اسلامی با حقوق بشر خود مهم ترین انگیــزۀ سرپیچی کــامل آنان از اجــرای همۀ تعهدات بین المللی است که دولت های ایران برای تأمین و تضمین این حقوق بر عهده گرفته بوده اند.

جناب آقای دبیر کل:

هرچه بر دامنه و شدّت تجاوز رژیم نسبت به آزادی ها و حقوق مردم ایران افزوده می شود، خطرهای بیشتر و هولناک تری جان زندانیان سیاسی ایران را تهدید خواهند کرد. ازهمین روست که آزادی هرچه زودتر آنان ضرورت و فوریت بیشتری می یابد. امیدوارم جنابعالی بتوانید با بهره جوئی از همۀ امکاناتی که در اختیار دارید تحقق این هدف را میسر کنید.

با احترام و امید به دریافت پاسخ مساعد جنابعالی به این نامه،

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای پادشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

__________________________
نگاشته شده در تاریخ شانزدهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

وبلاگ پاسارگاد چهار ساله شد

چهاردهم تیرماه یعنی امروز، تارنگار پاسارگاد چهار سال را سپری کرده و به پنجمین سال راه اندازی اش وارد شد. طی چهار سالی که با شما دوستان عزیز و در کنارتان بودم، این حقیر از شما بسیار آموختم و همپای تان تجربه های فراوانی به دست آوردم. امید که بتوانم همچنان با شما و قسمتی از شما باشم و در کنار تک تک دوستان مبارز جامعه مجازی، در راه آزادی میهن محبوب مان از چنگال بدکاران اسلام فروش، قدمی هرچند کوچک را بردارم.


امروز که دقیقن چهار سال از بازگشایی وبلاگ پاسارگاد می گذرد و به گواهی شمارنده، تاکنون بیش از دویست و سی هزار بازدید از این تارنگار به عمل آمده است، از صمیم قلب امیدوارم تا بتوانم هر روز بهتر از دیروز باشم و گام هایم را از گذشته محکم تر بردارم.

امید بسیار دارم که بتوانم در راه محبوب و معبودم، دلدار و یگانه ام، بهترینم، عمر و جان و هستی ام، امیدم، قلب ام، همه زندگی ام، آن نازنین ترین شاهنشاه خوبان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی که عمر و نفسم بلاگردان وجود گرامی شان باشد، جان ناقابلم را فدا کنم که این برترین سعادت است.

همچنان و تا آخرین لحظه ی عمر، برای رهایی ایران عزیز خواهم جنگید و هیچگاه حتا یک قدم عقب نخواهم نشست که راه ما، راه آزادی ایران و دستیابی به دموکراسی و سکیولاریزم است. در آینده یی که اصلن دور نیست و چشم انداز آن از هم اکنون نمایان است.

_________________________
نگاشته شده در تاریخ چهاردهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

گفت و گوی شهریار ایران با خودنویس

مصاحبه ی اخیر شهریار ایران رضا شاه دوم با خودنویس، طی روزهای اخیر بسیار خبرساز شده و در صدر موضوعات پربحث رسانه ها قرار گرفت.

اعلاحضرت مانند همیشه بسیار شفاف و روشن، دیدگاه های شان را بیان فرموده و اهداف شان را در صحنه سیاست و جامعه به وضوح تمام ترسیم کردند.

متنی که پیش روی شماست حاصل مصاحبه خودنویس با رضا شاه دوم پهلوی می باشد که دیدگاه های شخصی خبرنگار خودنویس نیز به بخش آغازین آن الصاق گردیده است. این قلم کوچک ترین تغییری در نوشته های شخصی گزارشگر خودنویس اعمال نکرده است و اصل متن را در ادامه می خوانید. گرچه بسیاری از جملات این خبرنگار مورد تایید نمی باشند.

متن کامل را در زیر خواهیم خواند:

آخرین ولی‌عهد ایران می‌گوید که انتخاب نهایی‌اش، انتخاب مردم ایران است، چه جمهوری بخواهند چه پادشاهی، گرچه خودش مدل پادشاهی کاملا مشروطه که شاه نماد همبستگی ملی است را می‌پسندد. او می‌گوید: «برای من محتوای حکومت اهمیت دارد نه شکل ظاهری آن، من به یک نظام سکولار که جدایی دین از حکومت کاملا رعایت شود به عنوان یک پیش شرط دموکراسی و حقوق بشر و یک دموکراسی پارلمانی که پاسخگوی مردم باشد اعتقاد دارم.» نخستین بخش گفتگو با رضا پهلوی را امروز می‌خوانید.

‎گفتگو با رضا پهلوی آسان است و آسان نیست! برنامه فشرده او باعث می‌شود که مسوولین دفترش با وجود تمام تلاش، بعد از مدت‌ها وقتی برای گفتگو میان برنامه‌های دیگر پیدا کنند. اتفاقا وقت بسیار خوبی هم هست، درست چند روز بعد از اینکه از امیر ارجمند در باره عدم گفتگو با سلطنت‌طلبان، حتی اگر به دموکراسی اعتقاد داشته باشند سوال کرده بودم. امیر ارجمند، هر گونه ارتباط «شورای هماهنگی» با سلطنت‌طلبان را خط قرمز خوانده بود. بسیاری از «مشروطه‌خواهان» بر خلاف تصور میلیون‌ها ایرانی که تنها منابع تاریخی‌شان، محصولات آموزش و پرورش و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی بوده، نگاه‌شان معطوف به «سلطه» نیست. رضا پهلوی می‌گوید که عنوان سلطنت که ریشه در «سلطه» دارد را نمی‌پسندد و «پادشاهی» مناسب‌تر است.

‎رضا پهلوی، شاید از نظر سنی با صاحب عکس کتاب‌های دوران کودکی ما فرق کرده باشد، اما چشمانش و نگاهش تغییر چندانی نکرده است. خیلی راحت با تو می‌نشیند و حرف می‌زند و از موضع بالا هم نگاه نمی‌کند. بعضی از مسوولان جمهوری اسلامی که با آنها حرف زده‌ام و گفتگو کرده‌ام، اینچنین نبوده‌اند. اما کسی که روزی می‌توانست سلطان باشد، روبرو من در رستورانی در شمال غرب پایتخت آمریکا نشسته و داریم خیلی راحت حرف می‌زنیم. از «دموکراسی»، «سکولاریسم»، «آزادی انتخابات» و «شاه‌اللهی‌ها».

‎بسیاری از کسانی که او را می‌شناسند یا کارهای‌اش را دنبال کرده‌اند، می‌گویند با وجودی که رضا پهلوی می‌خواهد بدون مقایسه با دیگران او را بشناسند، اما نام «پهلوی» باعث می‌شود انتظار از او از سوی گروه‌های مختلف زیادتر از خواست او باشد. مخالفان از او انتظار دارند که در مقابل موارد نقض حقوق بشر در دوران پهلوی موضع بگیرد، موافقان «ایدئولوژیک» تحمل هیچگونه عقب‌نشینی از هر آنچه در سال‌های حاکمیت پدرش اتفاق افتاده ندارند. خودش در باره مشکلات با کسانی که به هر چیزی برخورد «ایدئولوژیک» می‌کنند حرف می‌زند، وقتی در باره «شاه‌اللهی‌ها» بحث به میان می‌آید.

‎رضا پهلوی اعتقاد دارد که ایران به نظامی سکولاری احتیاج دارد که سنگ‌بنای‌اش، اعلامیه جهانی حقوق بشر است، اما این عملا بر خلاف نظامی است که پدربزرگ‌اش به ارمغان آورد. ایران دوران رضاشاه هم نگاه‌اش سکولار بود، اما همه چیز «دیکته» می‌شد.

‎برخی از کسانی که پیش از این گفتگو طرف مشورت بوده‌اند می‌گویند که رضا پهلوی «نرم‌خو»تر از آنی است که حامیان جدی سلطنت از او انتظار دارند.

‎وقتی از او درباره کاریکاتورش می‌پرسم، استقبال می‌کند؛ درست برخلاف سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید... تفاوت جالبی است.

‎اما چیزی که موقع گفتگو رو نکردم این بود که من هم «آبانی» هستم. اگر یک روز دیر به دنیا نیامده بودم، در سال‌های قبل از انقلاب تولدم همیشه تعطیل بود و البته در سال‌های بعد از انقلاب فحش می‌خوردم! به هر شکل نمی‌دانم بابت به‌دنیا آمدن در ۵ آبان باید خوشحال باشم یا نه!

ا‎ولین سوال من از رضا پهلوی در باره موقعیتی است که خود را در آن می‌بیند؛ شاه‌زاده است؟ پادشاه است؟ فعال سیاسی است یا فعال حقوق بشر؟

‎رضا پهلوی: من یک ایرانی هستم که از آن روزی که از مملکتم خارج شدم، به قصد ادامه تحصیل در خلبانی بود که اتفاق سال ۵۷ افتاد و از آن زمان در خارج از کشور هستم و با اکراه مجبور به زندگی در تبعید شدم. ولی از همان آغاز کار معتقد بودم که راه ایران و راه ترقی و بهزیستی ایران قطعا نمی‌تواند از طریق یک حکومت مذهبی باشد که نمونه‌اش را در قرون وسطی در اروپا که امروز نمود‌اش را در قرن بیست و یکم مشاهده می‌کنیم، البته این سی سال باید می‌گذشت تا هم‌میهنان ما آگاه بشوند از عواقب و مفهموم آن که زندگی در این حکومت چیست. من از اول خودم را یک ایرانی آزادی‌خواه می‌پنداشتم و با این قصد این سی سال مبارزه را انجام داده‌ام که آنچه از مردم ایران به کلی گرفته شد که حق حاکمیت‌شان بوده مجددا به مردم برگردانیم. و این حاصل و هدف کار من بوده است. حالا به من چه لقبی بدهند یا چه تعریفی کنند، به بیان و گفتار هم‌میهنان و ناظران واگذار می‌کنم و من دنبال هیچ لقبی نیستم.

‎- سوال بعدی من در باره نگاه برخی حامیان اوست که او را فقط «سلطان» می‌خواهند؛ اما خودش گفته که می‌خواهد در هر چارچوبی که ممکن باشد، چه جمهوری و چه سلطنت فعالیت کند.

‎رضا پهلوی: من این مساله را در سه کتاب و سخنرانی‌های متعددی طرح کرده‌ام. برای من محتوای حکومت اهمیت دارد نه شکل ظاهری آن، من به یک نظام سکولار که جدایی دین از حکومت کاملا رعایت شود به عنوان یک پیش شرط دموکراسی و حقوق بشر و یک دموکراسی پارلمانی که پاسخگوی مردم باشد اعتقاد دارم و فکر می‌کنم دست یافتن به این دموکراسی را می‌شود هم در فرمول یک نظام پادشاهی و هم در فرمول یک نظام جمهوری پیدا کرد. همینطور که امروز شما می‌توانید در ژاپن، کره، سوئد، فنلاند، در اسپانیا یا در پرتغال، در فرانسه یا در هلند، در کانادا و یا در آمریکا هر دو فرم نظام را داشته باشید که محتوایی دموکراتیک دارند اما شکل نهایی متفاوت است. اما اگر شخصا از من می‌پرسید که کدام شکل نظام را شایسته برای ایران می‌پندارم، تمایل من به نظام پادشاهی است، تنها به این دلیل که به عنوان یک مقام فراحزبی و فراسیاسی، بدون هیچ نوع مسوولیت سیاسی یا حکومتی، اما به عنوان سمبل وحدت و به عنوان یک عاملی که می‌تواند یک‌پارچگی مردمی را شاید فراتر از آنچه در یک نظام جمهوری بتوان یافت، بتواند انجام دهد. مع‌هذا نطفه من به این مساله بسته نشده. یادمان باشد، پدربزرگ خود من در زمانی که به قدرت رسید می‌خواست ایران را مثل ترکیه به یک جمهوری تبدیل کند اما به دلایل متعددی دیدند که ممکن است کار نکند و بنابرین همیشه گفته‌ام، تا زمانی که مردم ایران، اهمیت و نقش چنین نهادی را می‌توانند تجسم کنند یا محتاج‌اش باشند، در اختیارشان هست، هر موقع هم دیدند که نیازی به چنین نهادی نیست برای حفظ یک‌پارچگی طبیعتا عمر طبیعی خودش را صرف خواهد کرد و شاید مملکت ما آماده‌تر باشد برای فرم یک جمهوری. به هر حال من هیچ دغدغه شخصی در باره شکل نظام ندارم؛ مهم این است که نظام دموکراتیک باشد.

‎- پدر بزرگ رضا پهلوی نظامی سکولار به ارمغان آورد که بسیاری آنرا یک دیکتاتوری می خوانند؛ چه تفاوتی وجود دارد میان نظام سکولار رضا شاه با رضا پهلوی؟

‎رضا پهلوی: شما در کشور ژاپن یک نظام لائیک دارید، که در آن مذهب رسمی نیست، جدایی کامل دین از حکومت است، پادشاهی هم هست، کاملا دموکراتیک به روز هم هست. اگر قرار باشد من الگویی بدهم و چنین آینده‌ای را جستجو کنیم، من آن فرم می‌بینم. سیستمی که بخواهیم در قرن بیست و یکم در آینده تجسم کنیم، نمی‌توان به تعریف نظام‌هایی که در اوائل قرن بیستم در ایران شکل گرفته مجسم کرد. اصلا ایران عوض شده، جامعه‌اش تحصیل‌کرده تر است، جامعه آماده‌تر است، ذهنیت جامع، رشد تکاملی سیاسی مملکت قابل مقایسه با اواخر دوران قاجار و شروع پادشاهی پدربزرگم نیست. طبیعی است که اگر شما بخواهید فرم حکومت هفتاد سال پیش را در قرن بیست و یکم پیاده کنید، اولا عملی نیست و قابل قبول هیچکس نخواهد بود. بنابراین شما می‌توانید به یک نظام سکولار دست پیدا کنید، چرا که عملا ثابت شده در کل جهان، چرا که اگر بخواهید یک چیز «مطلقه» را وارد قوانین حکومتی بکنید، اجبار باعث یک نوع تبعیض‌هایی خواهد شد و ایجاد نابرابری خواهد کرد، به همین دلیل باید دین از حکومت جدا باشد و سکولاریسم ثابت کرده که دموکراسی قابل انجام نیست و حقوق بشر قابل دست‌یابی نیست یا برابری کامل در مقابل قانون، علیرغم هر مذهب و طیف که باشید، غیر قابل دستیابی است و به خاطر این می‌گویم که این نظام باید سکولار باشد، اما در قالب دموکراتیک.‎

سکولاریسم به خاطر این است که به حقوق بشر برسیم یا حقوق بشر رعایت شود. یکی از پایه‌های دموکراسی و نتایج طبیعی یک نظام قانون‌مند که حقوق بشر را رعایت می‌کند، یک نظام [سکولار] است.‎

حقوق بشر را نمی‌توان در چارچوب حکومت‌های ایدئولوژیکی، فاشیستی و توتالیتر پیدا کرد. یکی از عوامل کلیدی در رعایت حقوق همه انسان‌ها در برابر قانون، سکولاریسم است و هر گاه یک پارامترمذهبی واردش بکنید، اتوماتیک یک برتری برای آن قائل می‌شوید که آغاز نابرابری است. اشکال در مذهب نیست، اشکال در ورود مذهب به حکومت است. دین جای خودش را دارد و به هر فرد مربوط است...تنها راهی که می‌شود برابری را تضمین کرد، وارد نشدن هر دینی در حکومت است. از این نظر، من سکولاریسم را پیش شرط دموکراسی می‌دانم.

‎- از رضا پهلوی در باره بخشی از کسانی که در قدرت بوده‌اند و اصلاح‌طلب خوانده می‌شوند پرسیدم؛ که خاستگاه‌شان روشن‌فکری دینی است.

‎رضا پهلوی: نگاه کنید، صورت مساله چیست؟ شما یا اعتقاد به یک نظام سکولار به مفهوم حکومت و دین جدای از هم دارید یا ندارید. اگر اعتقاد دارید به یک نظام ولایی یا مذهبی یا نظامی که پایه‌اش دین است، هر چقدر بزک‌اش کنید واصلاح‌اش کنید، نمی‌توانید وعوض‌اش کنید چون ماهیت‌اش از بین می‌رود. من یکی پرسش‌ که از اصلاح‌طلبان دینی دارم این است که کدام بخش از نظام دینی را می‌توانید با اصلاح‌اش به خواست‌های دموکراتیک‌تان [اگر می‌گویید هست]دست پیدا کنید؟ شما وقتی چنین نظامی را زیر سوال می‌برید و به شما عنوان محاربه می‌زنند تا حق نفس کشیدن نداشته باشید، و بلکه حق رای هم ندارید، چه جوری می خواهید اصلاح‌اش کنید. وقتی که قانون اساسی نظام عملا به نمایندگان امکان قانون‌گذاری نمی‌دهد و گروهی جامعه صغیر می‌پندارد و محتاج یک قیم می‌داند، چطور می‌توان به دموکراسی دست پیدا کرد. وانگهی اگر همه اجزای این شیر را جدا کنید که دیگر شیر نیست! چه اصراری دارید که همین نظام را ترمیم کنید. خب جای‌اش یک نظام مردمی/عرفی بیاورید. خب ببینید کشورهای دموکراتیک، آزادی مذهب تضمین شده و در آزادی مذهب هست که روحانیت‌های آن مذاهب حفظ می‌شود. باید تصدیق کرد که در سی سال گذشته بوده که این حکومت بزرگ‌ترین آسیب را به خود مذهب وارد آورده. مگر امروز کنار گرفتن مردم از مذهب و ضدیت با روحانیت به جای باریک نکشیده که صدای روحانیت هم در آمده [ که اکثرشان در نظام هم نبوده‌اند]. اسلام در آمریکا اما بیشترین رشد خود را داشته. اینجا آزاد است اما در ایران نه. فقط در قالب دموکراتیک است که هم آزادی انتخاب مذهب را دارید، آزادی سیاسی‌اتان را دارید، اما نه در نظام مذهبی، آزادی دینی خودتان را هم ندارید!

پیوند به تارنمای شکوهمند اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی


___________________________
نگاشته شده در تاریخ سیزدهم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی