۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

میلاد پرتوی از نور ایزدی پرنسس نور پهلوی پیشاپیش خجسته باد




هر آنکس خاطری مجموع و یاری نازنین دارد

سعادت همدمش بادا که دولت همنشین دارد

لب لعل و خط مشکین که آنش هست و اینش نیز

بنازم دلبر خود را که حُسنش آن و این دارد

چهاردهم فروردین شانزده سال پیش، لعبتی پا بر عرصه جهان گذاشت که امروز چونان بدری منیر و نوری زیبنده در دامان برترین و عظیم ترین خاندان تاریخ ایران جلوه گری می کند.

این روز بزرگ٬ زادروز خجسته ی والاحضرت شاهدخت نور پهلوی گل هماره شکوفان و ماه تابان و مروارید غلتان و بزرگ ترین فرزند پادشاه ایران است.

پرنسس بزرگوار ایران٬ در سال یکهزار و سیصد و هفتاد و یک خورشیدی و در چنین روزی از دامان پاک ملکه ایران والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی، همراه با موج شادمانی ایرانیان در سراسر دنیا دیده به جهان گشودند و امروز که حدود شانزده سال از عمر پربرکت ایشان می گذرد همچنان نور دل و دیده ی پدرتاجدار و مادر ارجمندشان و همچنین فخر و سربلندی ایران و ایرانی هستند.

خجسته میلاد این پرنسس بزرگ و پرتو لایزال والاحضرت "شاهدخت نور پهلوی" را نخست به پیشگاه آفتاب عالمیان و سرور ایرانیان٬ نماد فره ایزدی، صاحب اورنگ کیانی ذات ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی شهریار ایران و پدر تاجدار پرنسس شادباش عرض کرده٬ سپس به محضر عالی مقام ملکه والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی مادر بلندجایگاه ایشان٬ حضور مبارک علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی جده پدری شاهدخت نور، در مرتبه بعدی به حضور خواهران گرامی شان والاحضرتان ایمان و فرح دوم پهلوی و در نهایت با تمام وجود به خدمت پرنسس عزیز والاحضرت نور پهلوی خجسته ولادت شان را صمیمانه تبریک و فرخنده باد عرض می کنیم.

از ته قلب آرزومندیم که با رفتن زودهنگام وجود منحوس بیگانگان دین فروش و حرامی٬ زادروز بعدی و زادروزهای دیگر پرنسس نور را در ایران جشن بگیریم و سایه اهورایی خاندان بزرگ سلطنت پهلوی هرچه زودتر بر سر ایران بازگردد.

_____

نگاشته شده در تاریخ یازدهم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

دوازده فروردین نقطه آغازی برای نابودی ایران

دوازدهم فروردین سال پنجاه و هشت را بسیاری یک نقطه پایان برای ایران و آینده ایران می دانند و از نگاه بعضی دیگر- که اقلیت کاسه لیس حکومتی و مخالف با ایران و ایرانی را تشکیل می دهند- رویدادی که ثابت کرد رژیم ستم کار اسلامی بالاترین آرا مردمی!! را کسب کرده است(شایان توجه اینکه دوازده فروردین نزد رژیم وقت به روز جمهوری اسلامی شهره است). به نظرمی رسد این روز شوم یک نقطه شروع، برای نابودی تمام ارزش های والای اخلاقی و بشری بوده باشد.

چنانچه در مقالات پیشتر نوشته شده و البته اکثریت نیز بر این واقعیت واقف هستند سناریوی بر سر کار آمدن ملایان مدت ها پیش به دست پلید بیگانه نگارش شده و اجرای رفراندوم تعیین حکومت- در شرایطی که خاندان بزرگ پادشاهی از ایران رانده شده٬ بزرگان ارتش در زندان بوده و اوضاعی ملوک الطوایفی بر میهن ما حکم ران بود- بسیار شبیه یک نمایش مضحک و فریب افکار عمومی بود.

بر صدر امور نشستن" روح الله خمینی هندی زاده " و رخت بستن آیین پادشاهی از ایران، بی خطرترین راه برای وابسته کردن کشورمان به دنیای غرب بوده و "لابی ابرقدرت های جهان" را از این هراس آسوده می کرد تا مبادا تفکر خودکفایی و پویایی شاهنشاه آریامهر٬ امیدهای این قدرتمندان جاه طلب را برای سلطه بر ایران از میان ببرد. اگرچه خمینی و یارانش، مزد شایسته یی را به دنیای غرب و خصوصن امریکا نپرداخته و آنچنان در همان اوان به قدرت نشستن شان لگدپرانی کردند٬ تا ایران را در تحریم اقتصادی مهلکی- که تا امروز هم ادامه دارد- فرو ببرند اما هر آنچه امروز بر سر ایران و ایرانی می آید و هر تهدیدی که از جانب این حکومت جبار و نامشروع متوجه دنیای آزاد است تنها وابسته و وامدار سناریوی شومی است که در فروردین سال پنجاه و هشت آخرین سکانس آن به اجرا درآمد.

آراگیری دوازده فروردین را بسیاری به یک یورش رمه وار٬ برای تثبیت نابه کارترین شیوه حکومت در تمام تاریخ ایران و جهان(حکومت واپس گرایی) تشبیه می کنند. امروزه دو مهم در این پیرامون به همگان اثبات شده است:

نخست: این رفراندوم نظیر رفراندوم های پوچی که امروزه رژیم اسلامی برگزار می کند نه تنها مردمی و ملی نبوده بلکه یک بازی برای "ملی جلوه دادن" یک سیستم "غیرمردمی " بوده است. سیستمی بر پایه استقلال(یعنی دوری از تمام مواهب و ارزش هایی مانند حقوق بشر که در دنیای غرب رایج است)، آزادی(به معنای آزاد بودن شخص اول فقیه در تمام امور که تا جای ممکن ملت را از دم تیغ خود عبور دهد) و سرانجام جمهوری اسلامی(که به تعبیر واقعی همان جمهوری ولایت فقیه است) در ایران کهن ما استوار شد. امروزه تعداد حقیقی رای دهنده گان را به نظام اسلامی، میان سی تا چهل درصد ارزیابی می کنند. حال آنکه ادعای ملایان در بدو امر حدود نود و هشت درصد بود!

دوم: آن رقم ناچیزی که در آن زمان به علت جهل٬ باور موهومات و یا فریب خوردن از جنجال های دروغین، متمایل به چنین نظامی بوده و به ج ا رای"آری" دادند(گذشته از آن تعداد قابل توجهی که همان ابتدا و با دیدن کشتارهای بیرحمانه رژیم وقت٬ سرکوب های اجتماعی و اوضاع نابه سامان اقتصادی از کرده خود شرمگین شدند)بخش دیگر شان دست کم امروز پشیمان هستند و بعضن به طور علنی ابراز ندامت کرده و آرزو دارند یکبار دیگر فرصتی یابند تا "نه"بزرگی به تک تک سران این رژیم بگویند.

واپسین نکته شایان توجه- که شاید ارتباط چندانی با دو مساله یاد شده نداشته باشد، بحث رقابت رقم زنندگان کودتای شوم بهمن پنجاه و هفت بر سر "مسندگیری" بوده است. سران حزب توده، مجاهدین و اسلامیون(همان اهریمنان پیرو ارتجاع سرخ و سیاه)بر سر به قدرت نشستن سخت درگیر و مشغول به نزاع بوده اند و دو راس دیگر مثلث هرگز باور نداشتند، مهره های شطرنج طوری چیده شوند که سکوی نخستین به نام خمینی شده و جای آن سردمداران تروریست توده یی و مجاهد، یک پیرمرد تروریست و همچنین جاهل و بیمار روانی زمام امور را به دست گیرد. آنچه در کاسه این افراد باقی مانده بود حسرت و اندوه بود و آنچه برای ایران و ایرانی ماند، ترس و دلهره از جلاد پیر و افسار گسیخته یی به نام" روح الله خمینی" و دنباله دارانش.

ملت امروز منتظر است تا هرچه زودتر این سال های سیاه به پایان برسند و فره ایزدی دوباره بر پهنه این میهن خسته از بیداد، متجلی شود و پادشاه خوبان، میراث دار کوروش٬ یادگار آریامهر٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی بر اریکه فرمانروایی جلوس کنند.

________

نگاشته شده در تاریخ دهم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ فروردین ۸, پنجشنبه

سخن دل این حقیر با شهریار ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

معبودا ! ای پروردگار دل های پاک٬ عاشق و بی آلایش ایرانی!

تنها عرض درودی ساده سزاوار ذات شما نیست. از بندبند وجودم و با تمام بارقه یی -که از روشنای این شمع نیمه خاموش باقی مانده -بر وسعت وجود بی کرانه تان درود و ادب می فرستم.

در حالی که درون خلوت سنگین و استخوان سوز این خانه ی تاریک کز کرده ام و در این سو و آن سوی دهشت بارش به گذشته یی می اندیشم که سراپا سبزی و جوانی بود٬ که سراپا تبسم و ترانه و سر تا به پا شور و امید به آینده یی که باید می ساختیمش. آینده یی روشن و فردایی پویا.

سرورا! بزرگا! مهربانا!

زیباترین آوازها لحن شیوای کلام تان٬ مست کننده ترین جام ها ساغر چشمان خمارتان٬ سربلندترین سروها دلارایی قامت بالابلندتان و تنهاترین ذات ها کرامت وجود بی انتهای شماست. کدامین قلب است که در هوای تان نمی تپد؟ کدامین راه است که به لبخند مغرور آن لبان لعل شما پایان نمی یابد؟ کدامین خردمند است که در زوایای ذهنش به شما- که خود تفسیر بی بدیل"خِرَد" هستید- اندیشه نمی کند؟ کدام دیوار است که تصویر روشن شما را قاب نگرفته و کدامین روح است که یاد شما و حضور شما تسخیرش نکرده باشد؟

ذرات وجودم قربانی تان گردد. هستی ام به فدای خاک پای تان شود. دنیایم بلاگردان یک تارموی شما. در ساحت کبریایی تان مجالی برای عرض وجود کردن این مخلوق بی سر و پا مانده است؟ در پرتو بی کرانه رخساره خورشید وارتان٬ جایی برای واگویه های این ظلمت نشین مفتون آفتاب وجودتان هست؟ آیا به این بنده گنهکار٬ به این جان نثار حقیر٬ به این عجز مخفی شده در کالبد بشری٬ به این خلقت شده ی اعجاز دستان ملوکانه تان راهی برای جبران آنچه نکرده است خواهید داد؟ هیهات هیهات که در لایتناهی آن وجود ذی الجود٬ در وسعت بی نهایت آن ذات اهورایی و بر اریکه پراقتدار سروری و پادشاهی تان٬ ای معنی ناب خداوندی و ای خوب تر از خوب ترین٬ ای شیواترین تلفظ الوهیت٬ جایی برای اطاله کلام چون منی نیست.

رضا! معبود و محور آفرینش!

"اعلاحضرت" با تمام بزرگی معنی اش باز برازنده حُسن تابنده وجود شهریاری چون شما نیست. عمری است حیران عظمت این ذات مقدس مانده ام که کدامین واژه توان وصف گوشه یی از کتاب کمالات لایزال چون شمایی را دارد؟ ببخشایید ببخشایید ببخشایید اگر بی قدر و ناچیزم. کائنات از حضور شما نور می گیرند و زمین و آسمان فرمانبردار سخن های شما هستند. این بنده حقیر هم جدای از دیگر بندگان تان نیست. سپاس بی کران تان گویم که این کمترین را آن اندازه ارج و قدر مرحمت فرمودید تا دوستداران و دلداده گان تان دوستم بدارند و دشمنان سیاه پیشه تان دشمنم پندارند.

کنیزتان به فدای شما باد. ستایشگرتان هستم که مجالم دادید تا از فروغ رخ تان پرتوی بنوشم و از زوال و ظلمت غم گرفته ی این موطن ویرانه بیرون بیایم.

به انتظار طلعت روی عالمتاب شما خواهم ماند و به شوق اینکه این بنده بی ارزش را "حق حیات" بخشیدید٬ در هر نفسم شکرگزارتان هستم.

آن هنگام که نام بلند و پرشکوه "پهلوی" بر زبان کسی جاری شود٬ هزاران هزار فرشته صف در صف به کرنش درمی آیند و پشت تاریخ کهن این میهن تن خسته٬ از هیبت نام تان و از شکوه و آوازه نام پدران تان به لرزه می افتد.

جان ناقابلم به قربان تان گردد.

هماره فروزان باشید و هر لحظه خواب این اهریمنان دیو پرست و جاهلان تیره بخت را بیاشوبید که خصم ایران و ننگ ایرانیانند.

فرد فرد عاشقان وطن٬ مشتاق بازگشت شما هستند و فداییِ هر تار مژگان تان.
_________

نگاشته شده در تاریخ هشتم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ فروردین ۶, سه‌شنبه

در پیشگاه خجسته زادروز پرنسس فقید ایرانی والاحضرت لیلا پهلوی





صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالمِ فانی شود خراب

ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن

خورشیدِ مِی ز مشرق ساغر طلوع کرد

گر برگ عیش می طلبی ترکِ خواب کن

هفتم فروردین ماه برابر با میلاد خجسته یی است. در چنین روزی مام میهن گوهر تابنده و درخشانی را در دامان خاندان بزرگ سلطنت پهلوی قرار داد که هیهات امروز آن گوهر یکدانه در میان ما نیست. هفتم فروردین ماه هزار و سیصد و چهل و نه خورشیدی، روز زاده شدن پرنسس فقید٬ شاهدخت پاک نهاد و جاوید ایران والاحضرت لیلا پهلوی است.

افسوس که سخن در باب این دوشیزه گرامی و این شاهدخت والا و نازنین ایرانی بسی دشوار و غمناک است. رسم است در زادروزها که شیرین بنگارند و از شادی و شور بنویسند. چه باید گفت؟ سرگذشت این دخت عظیم الشان و این جواهر کمیاب آریایی، داستان غمگنانه قلبی است که تا واپسین تپش خود به یاد میهنی می تپید که دزدان گردنه زن٬ از پدر تاجدار ایشان ربودند...

والاحضرت شاهدخت لیلاپهلوی چهارمین فرزند علیاحضرت شهبانو و آخرین فرزند اعلاحضرت فقید آریامهر و همچنین شهبانو بودند. ایشان به جهت کم سال بودن همواره مورد توجه و علاقه خاص برادران و خواهران بزرگوار و عالی رتبه خویش قرار داشته و همیشه معصوم ترین و زیباترین لبخندها بر لبان آن دوشیزه بلندمرتبه جلوه گر بود. شاهدخت لیلا از سرشتی لطیف برخوردار بودند. علیاحضرت شهبانو در خاطرات شان می فرمایند: "لیلا عاشق آسمان ابری بود".

پرنسس فقید ایران٬ روحی به وسعت دریا داشتند و در طول عمر کوتاه شان بذر چه بسیار مهربانی ها را بر پهنه قلب ایرانیان پاشیدند و آنچنان بزرگ، رئوف و بخشنده بودند که امروز دست های چاکرشان برای نوشتن کلامی در وصف معظم لها می لرزد...

از آنجا که لحظه لحظه ی حیات شاهدخت لیلا٬ در غم و تنهایی سپری شد و جز تحمل هجرت عزیزان شان از زندگانی طعم دیگری نچشیدند، کمترین ماندم از چه بنویسم تا خوشایند واقع شود.

امیدوارم روح بلند ایشان کوتاهی قلم این حقیر را عفو کند.

زادروز پرنسس گرامی والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی را گرامی داشته و به روح متعالی ایشان درود بی پایان می فرستیم. این زادروز خجسته را نخست به پیشگاه سرور عالمیان، شاهنشاه خوبان، ذات اقدس کبریایی اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی برادر تاجدار ایشان و شهریار هماره برقرار ایران زمین شادباش عرض کرده و سپس به محضر گرامی علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی مادر بزرگوار پرنسس و همچنین خدمت والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی برادر عزیز ایشان و خواهر معظم شاهدخت لیلا٬ والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی و همچنین حضور دیگر خواهرشان والاحضرت شهناز پهلوی صمیمانه تبریک عرض می کنیم.

با آرزوی بازگشت زودهنگام وجود مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی در کنار تک تک وابستگان خاندان جلیل سلطنت پهلوی٬ آن وارثان حقیقی و همیشگی ایران به وطن شان و برقراری آیین فرازمند پادشاهی در کهن میهن مان ایران.

___________

نگاشته شده در تاریخ ششم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

ای پادشه خوبان٬ داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

ساقی چمن و گل را٬ بی روی تو رنگی نیست

شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیم ایم

لطف آنچه تو اندیشی٬ حکم آنچه تو فرمایی

در روزهای آغازین بهار که به رغم رویش جوانه ها و نسیم بهاری، هنوز دل ما بهاری نیست و غم هر ساله را بر هفت سین امسال مان نیز نشانده ایم، غزل زیر را به خاک پای معبود و محبوب میهنم٬ آن پادشاه و حکمران دل های تپنده اهورایی، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی پیشکش می دارم.

در حالی که به جد امید دارم امسال، سال خانه تکانی میهن از لوث وجود نا به کار و شوم این اهریمنان سنگر گرفته در پشت دین باشد و مسیری گشوده شود تا بار دیگر طلعت خجسته روی دلفریب یار را در میهن مان رویت کنیم. آن روز به پای هر قدم پادشاه، هزار سر به سجده خواهند افتاد. روز بزرگی که وارث خانه٬ به خانه باز می گردد. غزل را ملاحظه کنید:

تمام حادثه ها را سراب می بینیم

سرای خویش حبابی بر آب می بینیم

دوباره قصه تکراری همان رویاست

حقیقتی که تو را ما به خواب می بینیم

به چشم های تو ما خیره می شویم آن گاه

تو را غزاله ترین، شعر ناب می بینیم

شب است این حوالی و فقط به رخسارت

طلوع نافذ صد آفتاب می بینیم

هوای مستی عجب کرده ایم در زنجیر

چه در نگاه تو خفته؟ شراب می بینیم

بیا که بی تو نجیب پر از شرافت محض

فضای خانه خود را خراب می بینیم .

________

نگاشته شده در تاریخ چهارم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

پیام ذات اقدس همایونی به مناسبت نوروز هشتاد و هفت خورشیدی

ز در درا و شبستان مان منور کُن

هوای مجلس روحانیان معطر کُن

به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان

بیا بیا و تماشای طاق و منظر کُن

ستاره ی شب هجران نمی فشاند نور

به بام قصر برا و چراغ مَه بر کُن

چو شاهدان چمن زیر دست تواند

کرشمه بر سَمَن و جلوه بر صنوبر کُن

اکنون که به لطف و عظمت ملوکانه پادشاه ایران٬ داریم به ساعت تحویل سال نو و فرا رسیدن بهاری دیگر نزدیک می شویم٬ اراده ملوکانه سرور و چشم و چراغ ملت٬ آفتاب عالمتاب و مهر جاوید و هماره در تلالو ایران٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی چنین بود تا پیام شادباش نوروزی را به مردم شان ابلاغ فرمایند. به راستی که ما باید پیوسته در ستایش آن وجود عزیزی باشیم که اگرچه در غربت٬ بهار را - که یکجا از ذات بی پایان خود حضرتش جلوه می گیرد - به ملت تبریک می گویند.

متن پیام معظم له به شرح زیر است:

هم میهنان عزیزم،

همواره حیات و دوام ملت ها با قابلیت آنها در تولید، حفظ و اشاعۀ فرهنگ خویش در پیوندی تنگاتنگ بوده است. همواره، پایداری هرملتی در عرصۀ تاریخ، با استواری فرهنگی آن ملت عجین بوده است. اهل اندیشه و ایران شناسان، ملت ما را فرهنگجو و سرزمین ایران را از مهمترین بسترهای فرهنگ خیز در پهنۀ تمدن بشری به شمار آورده اند. تا فرهنگ ایران هست؛ تا ایرانی قابلیت خود را در خلق و تولید و سپس پاسداری از ارزش های هنری و ادبی و اخلاقی، در بطن ملت خود، با تمام تکثر آن، زنده نگه دارد؛ ایران و ایرانی زنده و پا برجا خواهد ماند.

در ژرفای سرد و تاریک تحجر، همین پابرجایی فرهنگی بوده و هست که ملت ما را زنده و زاینده نگه داشته است. براستی اگر شما ملت در برابر تهاجم فرهنگ ستیز جاهلیت در این سال ها نایستاده بودید، برچهارشنبه سوری، برتخت جمشید، برچهل ستون و بر نوروز ما چه می رفت؟ این شما ملت ایران و پیشتازان هنری و فرهنگی امان بوده اید، که خداوند جان و خِرد را در برابر این بی خدایان نهاده اید. این شما بودید که جهل را با علم، کراهت را با زیبایی و ماتم این شادی ستیزان را به پایبندی به آئین هزار و هزاران سالۀ خود پاسخ گفتید.

هم میهنانم،

نوروز، ستایش زندگی ست. زندگی، زیباترین زیبایی ها و ارزش ارزش هاست.

هم میهنان عزیزم،

فصلی نو و روزی نو و طرحی نو در پیش است. بهارانتان خجسته و نوروزتان فرخنده باد، که ایرانی نو در پیش است، سربلند و پوینده.

نوروزتان شاد و پیروز باد، که ایرانی آزاد و شکوفا در افق نمایان است که درآن، نخستین و آخرین رسالت دولتمردان و دولتزنانش، هیچ نباشد مگر رفاه، آسایش و امنیت ایرانی.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
دبيرخانه رضا پهلوي
چهارشنبه 29 اسفند 1386

با سپاس از سایت محترم ایران ب ب ب

لینک به تارنمای ملوکانه پادشاه بزرگ ایران رضا شاه دوم پهلوی

جهت شنیدن پیام نوروزی با صدای ملوکانه بر این گزینه کلیک کنید(به علت پایین بودن سرعت اینترنت در داخل ایران امکان دارد به هر دلیل موفق به شنیدن پیام نشوید. در این صورت اشکال خود را مطرح کنید تا بکوشم راهنمایی تان کنم).

ز در درا و شبستان مان منور کُن

هوای مجلس روحانیان معطر کُن

به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان

بیا بیا و تماشای طاق و منظر کُن

ستاره ی شب هجران نمی فشاند نور

به بام قصر برا و چراغ مَه بر کُن

چو شاهدان چمن زیر دست تواند

کرشمه بر سَمَن و جلوه بر صنوبر کُن

اکنون که به لطف و عظمت ملوکانه پادشاه ایران٬ داریم به ساعت تحویل سال نو و فرا رسیدن بهاری دیگر نزدیک می شویم٬ اراده ملوکانه سرور و چشم و چراغ ملت٬ آفتاب عالمتاب و مهر جاوید و هماره در تلالو ایران٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی چنین بود تا پیام شادباش نوروزی را به مردم شان ابلاغ فرمایند. به راستی که ما باید پیوسته در ستایش آن وجود عزیزی باشیم که اگرچه در غربت٬ بهار را - که یکجا از ذات بی پایان خود حضرتش جلوه می گیرد - به ملت تبریک می گویند.

متن پیام معظم له به شرح زیر است:

هم میهنان عزیزم،

همواره حیات و دوام ملت ها با قابلیت آنها در تولید، حفظ و اشاعۀ فرهنگ خویش در پیوندی تنگاتنگ بوده است. همواره، پایداری هرملتی در عرصۀ تاریخ، با استواری فرهنگی آن ملت عجین بوده است. اهل اندیشه و ایران شناسان، ملت ما را فرهنگجو و سرزمین ایران را از مهمترین بسترهای فرهنگ خیز در پهنۀ تمدن بشری به شمار آورده اند. تا فرهنگ ایران هست؛ تا ایرانی قابلیت خود را در خلق و تولید و سپس پاسداری از ارزش های هنری و ادبی و اخلاقی، در بطن ملت خود، با تمام تکثر آن، زنده نگه دارد؛ ایران و ایرانی زنده و پا برجا خواهد ماند.

در ژرفای سرد و تاریک تحجر، همین پابرجایی فرهنگی بوده و هست که ملت ما را زنده و زاینده نگه داشته است. براستی اگر شما ملت در برابر تهاجم فرهنگ ستیز جاهلیت در این سال ها نایستاده بودید، برچهارشنبه سوری، برتخت جمشید، برچهل ستون و بر نوروز ما چه می رفت؟ این شما ملت ایران و پیشتازان هنری و فرهنگی امان بوده اید، که خداوند جان و خِرد را در برابر این بی خدایان نهاده اید. این شما بودید که جهل را با علم، کراهت را با زیبایی و ماتم این شادی ستیزان را به پایبندی به آئین هزار و هزاران سالۀ خود پاسخ گفتید.

هم میهنانم،

نوروز، ستایش زندگی ست. زندگی، زیباترین زیبایی ها و ارزش ارزش هاست.

هم میهنان عزیزم،

فصلی نو و روزی نو و طرحی نو در پیش است. بهارانتان خجسته و نوروزتان فرخنده باد، که ایرانی نو در پیش است، سربلند و پوینده.

نوروزتان شاد و پیروز باد، که ایرانی آزاد و شکوفا در افق نمایان است که درآن، نخستین و آخرین رسالت دولتمردان و دولتزنانش، هیچ نباشد مگر رفاه، آسایش و امنیت ایرانی.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
دبيرخانه رضا پهلوي
چهارشنبه 29 اسفند 1386

با سپاس از سایت محترم ایران ب ب ب

لینک به تارنمای ملوکانه پادشاه بزرگ ایران رضا شاه دوم پهلوی

جهت شنیدن پیام نوروزی با صدای ملوکانه بر این گزینه کلیک کنید(به علت پایین بودن سرعت اینترنت در داخل ایران امکان دارد به هر دلیل موفق به شنیدن پیام نشوید. در این صورت اشکال خود را مطرح کنید تا بکوشم راهنمایی تان کنم).

ز در درا و شبستان مان منور کُن

هوای مجلس روحانیان معطر کُن

به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان

بیا بیا و تماشای طاق و منظر کُن

ستاره ی شب هجران نمی فشاند نور

به بام قصر برا و چراغ مَه بر کُن

چو شاهدان چمن زیر دست تواند

کرشمه بر سَمَن و جلوه بر صنوبر کُن

اکنون که به لطف و عظمت ملوکانه پادشاه ایران٬ داریم به ساعت تحویل سال نو و فرا رسیدن بهاری دیگر نزدیک می شویم٬ اراده ملوکانه سرور و چشم و چراغ ملت٬ آفتاب عالمتاب و مهر جاوید و هماره در تلالو ایران٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی چنین بود تا پیام شادباش نوروزی را به مردم شان ابلاغ فرمایند. به راستی که ما باید پیوسته در ستایش آن وجود عزیزی باشیم که اگرچه در غربت٬ بهار را - که یکجا از ذات بی پایان خود حضرتش جلوه می گیرد - به ملت تبریک می گویند.

متن پیام معظم له به شرح زیر است:

هم میهنان عزیزم،

همواره حیات و دوام ملت ها با قابلیت آنها در تولید، حفظ و اشاعۀ فرهنگ خویش در پیوندی تنگاتنگ بوده است. همواره، پایداری هرملتی در عرصۀ تاریخ، با استواری فرهنگی آن ملت عجین بوده است. اهل اندیشه و ایران شناسان، ملت ما را فرهنگجو و سرزمین ایران را از مهمترین بسترهای فرهنگ خیز در پهنۀ تمدن بشری به شمار آورده اند. تا فرهنگ ایران هست؛ تا ایرانی قابلیت خود را در خلق و تولید و سپس پاسداری از ارزش های هنری و ادبی و اخلاقی، در بطن ملت خود، با تمام تکثر آن، زنده نگه دارد؛ ایران و ایرانی زنده و پا برجا خواهد ماند.

در ژرفای سرد و تاریک تحجر، همین پابرجایی فرهنگی بوده و هست که ملت ما را زنده و زاینده نگه داشته است. براستی اگر شما ملت در برابر تهاجم فرهنگ ستیز جاهلیت در این سال ها نایستاده بودید، برچهارشنبه سوری، برتخت جمشید، برچهل ستون و بر نوروز ما چه می رفت؟ این شما ملت ایران و پیشتازان هنری و فرهنگی امان بوده اید، که خداوند جان و خِرد را در برابر این بی خدایان نهاده اید. این شما بودید که جهل را با علم، کراهت را با زیبایی و ماتم این شادی ستیزان را به پایبندی به آئین هزار و هزاران سالۀ خود پاسخ گفتید.

هم میهنانم،

نوروز، ستایش زندگی ست. زندگی، زیباترین زیبایی ها و ارزش ارزش هاست.

هم میهنان عزیزم،

فصلی نو و روزی نو و طرحی نو در پیش است. بهارانتان خجسته و نوروزتان فرخنده باد، که ایرانی نو در پیش است، سربلند و پوینده.

نوروزتان شاد و پیروز باد، که ایرانی آزاد و شکوفا در افق نمایان است که درآن، نخستین و آخرین رسالت دولتمردان و دولتزنانش، هیچ نباشد مگر رفاه، آسایش و امنیت ایرانی.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
دبيرخانه رضا پهلوي
چهارشنبه 29 اسفند 1386

با سپاس از سایت محترم ایران ب ب ب

لینک به تارنمای ملوکانه پادشاه بزرگ ایران رضا شاه دوم پهلوی

جهت شنیدن پیام نوروزی با صدای ملوکانه بر این گزینه کلیک کنید(به علت پایین بودن سرعت اینترنت در داخل ایران امکان دارد به هر دلیل موفق به شنیدن پیام نشوید. در این صورت اشکال خود را مطرح کنید تا بکوشم راهنمایی تان کنم).

ز در درا و شبستان مان منور کُن

هوای مجلس روحانیان معطر کُن

به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان

بیا بیا و تماشای طاق و منظر کُن

ستاره ی شب هجران نمی فشاند نور

به بام قصر برا و چراغ مَه بر کُن

چو شاهدان چمن زیر دست تواند

کرشمه بر سَمَن و جلوه بر صنوبر کُن

اکنون که به لطف و عظمت ملوکانه پادشاه ایران٬ داریم به ساعت تحویل سال نو و فرا رسیدن بهاری دیگر نزدیک می شویم٬ اراده ملوکانه سرور و چشم و چراغ ملت٬ آفتاب عالمتاب و مهر جاوید و هماره در تلالو ایران٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی چنین بود تا پیام شادباش نوروزی را به مردم شان ابلاغ فرمایند. به راستی که ما باید پیوسته در ستایش آن وجود عزیزی باشیم که اگرچه در غربت٬ بهار را - که یکجا از ذات بی پایان خود حضرتش جلوه می گیرد - به ملت تبریک می گویند.

متن پیام معظم له به شرح زیر است:

هم میهنان عزیزم،

همواره حیات و دوام ملت ها با قابلیت آنها در تولید، حفظ و اشاعۀ فرهنگ خویش در پیوندی تنگاتنگ بوده است. همواره، پایداری هرملتی در عرصۀ تاریخ، با استواری فرهنگی آن ملت عجین بوده است. اهل اندیشه و ایران شناسان، ملت ما را فرهنگجو و سرزمین ایران را از مهمترین بسترهای فرهنگ خیز در پهنۀ تمدن بشری به شمار آورده اند. تا فرهنگ ایران هست؛ تا ایرانی قابلیت خود را در خلق و تولید و سپس پاسداری از ارزش های هنری و ادبی و اخلاقی، در بطن ملت خود، با تمام تکثر آن، زنده نگه دارد؛ ایران و ایرانی زنده و پا برجا خواهد ماند.

در ژرفای سرد و تاریک تحجر، همین پابرجایی فرهنگی بوده و هست که ملت ما را زنده و زاینده نگه داشته است. براستی اگر شما ملت در برابر تهاجم فرهنگ ستیز جاهلیت در این سال ها نایستاده بودید، برچهارشنبه سوری، برتخت جمشید، برچهل ستون و بر نوروز ما چه می رفت؟ این شما ملت ایران و پیشتازان هنری و فرهنگی امان بوده اید، که خداوند جان و خِرد را در برابر این بی خدایان نهاده اید. این شما بودید که جهل را با علم، کراهت را با زیبایی و ماتم این شادی ستیزان را به پایبندی به آئین هزار و هزاران سالۀ خود پاسخ گفتید.

هم میهنانم،

نوروز، ستایش زندگی ست. زندگی، زیباترین زیبایی ها و ارزش ارزش هاست.

هم میهنان عزیزم،

فصلی نو و روزی نو و طرحی نو در پیش است. بهارانتان خجسته و نوروزتان فرخنده باد، که ایرانی نو در پیش است، سربلند و پوینده.

نوروزتان شاد و پیروز باد، که ایرانی آزاد و شکوفا در افق نمایان است که درآن، نخستین و آخرین رسالت دولتمردان و دولتزنانش، هیچ نباشد مگر رفاه، آسایش و امنیت ایرانی.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
دبيرخانه رضا پهلوي
چهارشنبه 29 اسفند 1386

با سپاس از سایت محترم ایران ب ب ب

لینک به تارنمای ملوکانه پادشاه بزرگ ایران رضا شاه دوم پهلوی

جهت شنیدن پیام نوروزی با صدای ملوکانه بر این گزینه کلیک کنید(به علت پایین بودن سرعت اینترنت در داخل ایران امکان دارد به هر دلیل موفق به شنیدن پیام نشوید. در این صورت اشکال خود را مطرح کنید تا بکوشم راهنمایی تان کنم).

_________

نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ اسفند ۲۶, یکشنبه

بهاری دیگر برای ایران در انتظار حضور پادشاه

سالی گذشت و برگ دیگری از سال های عمرمان بر زمین افتاد. سالی گذشت و باز این بغض لجوج آزارم می دهد٬ باز جای خنجری سنگین را در قلب خودم احساس می کنم و باز...باز باز معبود و یگانه پرتو فروزان میهن مان در تبعیدی تلخ بهار دیگری را می آغازند.

مهربانا٬ سرورا٬ معبودا!

شما که خود وسعت بیکرانه بهارید و در شمیم دست های تان و در ابهت گام های تان و در طنین صدای محکم تان٬ هزار هزار هزار بهار را به دریچه یخ بسته سینه هامان مهمان می کنید.

پادشاه نازنین ایران! محبوب تک تک قلب های ایرانی- که با اذن لبخند شما اجازه تپیدن می گیرند- عمری است حسرت دیدن طلعت رخسارتان را٬ پشت پنجره های زخم خورده و تاریک به انتظار ایستاده ایم. عمری است در شب گیسوان تان٬ معنای ناب مبارک ترین طلوع خورشید را نظاره می کنیم و سالیانی است در تب دیدار آن چشمان دریایی و افسون گر شما لابه لای شب ظلمانی و مدید ایران٬ چون شمعی آب می شویم و دم برنمی آوریم.

ای بهتر از بهترین! ای آنکه در وصف نمی گنجید٬ در واژه نمی گنجید و تنها در ذات اقدس و بیکرانه و ملوکانه تان خداوندانه بر ما جلوه گری می کنید. این بهارمرده ی تیره تر از زمستان، تشنه دم مسیحایی شماست. زودتر برگردید. ایران غم گرفته مشتاق قدم های پادشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی است:

ای آفتاب٬ آینه دار جمال تو

مُشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشُستم ولی چه سود؟

کین گوشه نیست در خور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حُسن

یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

مطبوع تر ز نقش تو صورت نبست باز

طغرا نویسِ ابروی مشکین مثال تو

برخاست بوی گل٬ ز درِ آشتی درآی

ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرا رسیدن نوروز باستانی و شکوفایی طبیعت در سایه شکوه خاندان جلیل سلطنت پهلوی٬ پیشاپیش بر تک تک ایرانیان آریایی خجسته باد. با این آرزو که سال هشتاد و هفت خورشیدی سال سلامت٬ شادکامی٬ فربختی و پیروزی برای ملت ایران باشد.

_________

نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

مخدوش سازی وقایع و چهره ها - گونه یی از تروریزم در رژیم اسلامی

مبحث ترور و تروریزم را در پستی به نام "منجلاب تروریزم حربه نخستین و واپسین حکومت اسلامی" آغاز کردیم و شکل ترور فیزیکی در آن مقاله به بحث درآمد. شوربختانه رژیم ولایت فقیه از ابزار گوناگونی برای ترور استفاده می کند که ترور فیزیکی یکی از آنهاست و شاید بعضی تعجب کنند اما نخستین شکل ترور در پروتکل تروریزم اسلامی، همین حذف فیزیکی است و اگر به دلایلی موفق به انجام آن نشوند از "ترور شخصیت"بهره می برند.

این امر در صدر برنامه های اینان جایگاهی ویژه دارد. هرساله به مناسبت هایی مانند دهه فجر!!، پانزدهم خرداد، سالگرد به گور واصل شدن خمینی، مدرس، اندرزگو و...مانند آن میلیون ها تومان سرمایه آماده است تا فیلم و سریال و غیره برای مخدوش سازی حکومت آریامهر فقید و رضا شاه کبیر ساخته شود تا در مقابل برای خرابکاران و مخالفان جائر دوران پهلوی کسب مظلوم نمایی کنند. در مدارس دانش آموزان را به چهارمیخ می کشند تا مقاله ها و پوسترهایی در این زمینه طراحی کنند و با این روش، از حکومت مردمی و ملی شاهنشاهان پهلوی، صورت حکومتی خشن بسازند. مجریان این شکل از ترور، افرادی نقاب بر چهره کشیده، مسلح و چریک نیستند بلکه کادر آموزش و پرورش، سیمای ضد ملی جام جم، هنرمندان ریالی و روزنامه نگاران زرخرید شده توسط رژیم هستند که این وظیفه شوم را بر عهده دارند.

در این صورت از تروریزم، مجریان این عمل احساس راحتی بیشتری دارند زیرا نه تحت تعقیب قرار گرفته و نه دچار ترس از "مقابله به مثل" از سوی مخالفین شان هستند. بر این واقعیت تلخ همگی واقف هستیم در ترور فیزیکی، هدف تنها یکبار می میرد اما در "ترور شخصیت" هدف مدنظر تروریست ها بارها و بارها مورد اهانت و هتاکی واقع شده و هنوز مرهمی بر دل زخم خورده و چرکین آنها نمی نشیند٬ تا از این همه وقاحت خود دست بردارند.

معمولن رژیم دیکتاتوری ملاییزم، واهمه یی از واکنش مخالفینش ندارد. چرایی آن واضح است زیرا مخالفین این جانوران از دست کم شعوری برخوردارند تا به چنین مهملاتی واکنش مشابه نشان ندهند. با یک مثال دنبال می کنیم: بر فرض شما برای ملاقات از یک دیوانه خانه رفته اید و به محض باز شدن درب ها با خیل دیوانه گانی روبه رو می شوید که بعضن حالت تهاجم داشته و برخی دیگر مدام الفاظ زشت بر زبان دارند. شمایی که به عنوان یک مددکار، یک پزشک و حتا یک همدرد و دلسوز پا به چنین مکانی گذاشته اید آیا قادرید همان عبارات رکیک را به آنها برگردانید؟ مسلمن خیر و آیا شما قادرید آنها را به خاطر کلمات ناشایسته یی که دارند نثارتان می کنند تنبیه کنید؟ هیچگاه چنین نخواهید کرد، چرا؟ چون آنها را فاقد درک موقعیت دانسته و می دانید تنبیه بر ایشان کارگر نیست. یک دیوانه بر اساس "خرد"سخن نمی گوید زیرا خردی ندارد و بنیانگذاران یک رژیم مذهبی نیز فاقد "شعور" و "خرد" بوده و در نتیجه، عقل به ما فرمان می دهد تا رفتاری مشابه رفتار این دیوانگان نداشته باشیم.

ترور شخصیت تنها به همین مسیر خاتمه نمی یابد و جنبه های مختلفی را داراست. به عنوان نمونه وقتی رژیم دین سالار سد محکمی بر سر راه خود ببیند که پس از بررسی و تامل فراوان دریابد در صورت انجام سوءقصدی به جان آن شخص اقبالی نخواهد یافت و ریسک بی نتیجه یی را متحمل می شود، از حربه لجن پراکنی بهره می گیرد و اتهاماتی چون: فساد مالی، فساد اخلاقی و... را به دروغ نسبت داده و به خصوص با دست گذاشتن بر احساسات مذهبی کوری که در میان توده یی از مردم به مقدار کم یا زیاد وجود دارد برچسب هایی را انتخاب می کند که این احساسات در مردم به غلیان افتاده و در مورد سوژه مدنظر، دچار انزجار شوند.

آن هنگام که یک آیت الله در برابر این حکومت دیکتاتوری قد برافرازد، بستن اتهامی چون "مشروب خواری" آسان ترین راه برای خدشه دار کردن وجهه این فرد در نزد پیروان اوست و اگر یک هنرمند یا قلم به دست برضد آنها بنگارد و یا جنایات شان را با ظرافت به بوته سرزنش بکشاند، خیلی راحت اتهامات اخلاقی به او منسوب می کنند و البته بحث سانسور قلم و اندیشه خودش مقوله جداگانه یی از ترور است که "ترور اعتقادی" تلقی شده و مطلبی جدا می طلبد.

روشن است اگر "واهمه"یی از اندیشه ی مخالف وجود نداشته باشد یک رژیم دست به ترور شخصیت مخالفین نمی زند زیرا دلایلی محکم و شفاف برای اثبات "غلط بودن" سخن ها و اقدامات مخالفین موجود است اما وقتی حکام جور و جهالتی مانند حاکمین کنونی ایران برای اثبات حقانیت نداشته شان هیچ نوع استدلالی ندارند، ترور یک استراتژی پایه برای زمان خریدن و به وقت اضافه کشاندن بازی است و بی شک وقتی برهان وجود ندارد، خشونت و هتاکی دو تا از ساده ترین ابزار برای ادامه دادن سلطه و قدرت هستند.

عمری اگر باقی بود در یک پست دیگر به بحث ترور اعتقادی خواهم پرداخت که همان ارعاب دگراندیشان است.

_______

نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

خجسته زادروز پادشاه بزرگ و فقید ایران رضا شاه کبیر






پس فردا سالروز ولادت ذات بی کرانه یی است که با زایش او سرنوشت میهن مان ایران از نو نوشته شد. فردا زاد روز آن پادشاه یگانه و آن ذات بی همتا اعلاحضرت فقید رضا شاه کبیر پدر ایران نوین و سرسلسله دودمان جلیل سلطنت پهلوی است.

ایشان در حدود صد و چهل سال پیش از دامان پاک بانویی ساده دل و نیک اندیش به نام "نوش آفرین" قدم به عرصه وجود گذاشتند تا قریب به چهل و پنج سال بعد از آن در سایه وجود مبارک شان صحنه ایران را دگرگون کرده و میهن مان را از سقوط و تباهی نجات دهند.

آن حضرت دوران کودکی را با فقر و محنت پشت سر گذاشته و همواره در این اندیشه بودند که فرصتی یافته و در سقف تاریک ایران و ایرانی طرحی نو در اندازند. رضا شاه کبیر ابتدا وارد ارتش شده و همگون با لیاقت و توانایی بی مثال شان درجه سردار سپه را دریافت نمودند و بارها با سرکوب شورشگران داخلی و خارجی٬ ایران را از سراشیب نابودی رهایی بخشیدند. ایشان پس از چندی به مقام نخست وزیری احمد شاه(واپسین شاه قاجار) برگزیده شدند و در تاریخ نهم آبان ماه و با اعلام انقراض سلسله قاجارها٬ عنان امور به ایشان واگذار گردید تا در تاریخ بیست و دوم آذرماه سال هزار و سیصد و سه خورشیدی به صورت رسمی و با رای قاطع مجلس شورای ملی، رضا پهلوی بر اورنگ فرازمند پادشاهی جلوس کردند تا "رضا شاه "نامیده شوند:

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد

به دست مرحمت یارم در امیدواران زد

چو پیش ِصبح روشن شد که حال مهر گردون چیست

برآمد خنده یی خوش بر غرور کامکاران زد

آن حضرت مبدع تحولات مهم و کم مانندی در تاریخ ایران شده و اراده کردند تا ایران و مردم آن را از چنگال ناکامی نجات دهند. اقدامات زیر گوشه یی از الطاف ملوکانه رضا شاه کبیر هستند:

.دستور احداث راه آهن وصنعت حمل و نقل انسانی توسط قطار

.بخشیدن شناسنامه به ملت و در واقع ثبت هویت آنان برای نخستین بار

.بنیانگذاری صنعت ذوب فولاد برای نخستین بار در ایران

.اجرای طرح ریشه کن سازی بیماری های مسری و عفونی توسط واکسیناسیون که پیش ازآن ملت ایران از چنین امکانی بی بهره بودند

.اعطای هویت به زن ایرانی و رهایی آنان از لباس بدوی و اهانت آمیز چادر و روسری

.تاسیس دانشگاه و امکان تحصیل رایگان برای مردم عادی تا مقطع کارشناسی

.تدبیر برای احداث و ساخت بی شمار راه های شوسه و جاده ها نظیر جاده چالوس و...

.پایه گذاری سیستم نوین ارتش که پیش از آن کشورمان از داشتن یک ارتش قدرتمند بی بهره بود

و...

شکی نیست بیان الطاف بی دریغ ایشان در چند جمله خلاصه نشده و تنها برای شرح بخش هایی از این اقدامات احیاگرانه رضا شاه کبیر نیازمند نوشتن ده ها کتاب و دفتر هستیم.

پیشاپیش این روز بزرگ را-که با ولادت وجود مبارک اعلاحضرت فقید رضا شاه کبیر سرسلسله دودمان سلطنت پهلوی همراه است -گرامی داشته و به روح بزرگ آن ابرمرد درود و تهنیت بی کران می فرستیم.

ولادت با سعادت رضا شاه کبیر را نخست به پیشگاه ملوکانه نوه تاجدار ایشان٬ ذات همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی شادباش عرض کرده و سپس به محضر والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی و والاگهرشاهدخت اشرف پهلوی دو فرزند گرامی و به یادگار مانده از ایشان عرض تبریک داریم و آنگاه به حضور مبارک علیاحضرت شهبانو فرح دیباپهلوی و خدمت سایر نوادگان ایشان و تک تک والاحضرتان، والاگهران، شاهزادگان و شاهدخت ها عرض شادباش فراوان داریم.

_________

نگاشته شده در تاریخ بیست و دوم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی