۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه

دوازده فروردین نقطه آغازی برای نابودی ایران

دوازدهم فروردین سال پنجاه و هشت را بسیاری یک نقطه پایان برای ایران و آینده ایران می دانند و از نگاه بعضی دیگر- که اقلیت کاسه لیس حکومتی و مخالف با ایران و ایرانی را تشکیل می دهند- رویدادی که ثابت کرد رژیم ستم کار اسلامی بالاترین آرا مردمی!! را کسب کرده است(شایان توجه اینکه دوازده فروردین نزد رژیم وقت به روز جمهوری اسلامی شهره است). به نظرمی رسد این روز شوم یک نقطه شروع، برای نابودی تمام ارزش های والای اخلاقی و بشری بوده باشد.

چنانچه در مقالات پیشتر نوشته شده و البته اکثریت نیز بر این واقعیت واقف هستند سناریوی بر سر کار آمدن ملایان مدت ها پیش به دست پلید بیگانه نگارش شده و اجرای رفراندوم تعیین حکومت- در شرایطی که خاندان بزرگ پادشاهی از ایران رانده شده٬ بزرگان ارتش در زندان بوده و اوضاعی ملوک الطوایفی بر میهن ما حکم ران بود- بسیار شبیه یک نمایش مضحک و فریب افکار عمومی بود.

بر صدر امور نشستن" روح الله خمینی هندی زاده " و رخت بستن آیین پادشاهی از ایران، بی خطرترین راه برای وابسته کردن کشورمان به دنیای غرب بوده و "لابی ابرقدرت های جهان" را از این هراس آسوده می کرد تا مبادا تفکر خودکفایی و پویایی شاهنشاه آریامهر٬ امیدهای این قدرتمندان جاه طلب را برای سلطه بر ایران از میان ببرد. اگرچه خمینی و یارانش، مزد شایسته یی را به دنیای غرب و خصوصن امریکا نپرداخته و آنچنان در همان اوان به قدرت نشستن شان لگدپرانی کردند٬ تا ایران را در تحریم اقتصادی مهلکی- که تا امروز هم ادامه دارد- فرو ببرند اما هر آنچه امروز بر سر ایران و ایرانی می آید و هر تهدیدی که از جانب این حکومت جبار و نامشروع متوجه دنیای آزاد است تنها وابسته و وامدار سناریوی شومی است که در فروردین سال پنجاه و هشت آخرین سکانس آن به اجرا درآمد.

آراگیری دوازده فروردین را بسیاری به یک یورش رمه وار٬ برای تثبیت نابه کارترین شیوه حکومت در تمام تاریخ ایران و جهان(حکومت واپس گرایی) تشبیه می کنند. امروزه دو مهم در این پیرامون به همگان اثبات شده است:

نخست: این رفراندوم نظیر رفراندوم های پوچی که امروزه رژیم اسلامی برگزار می کند نه تنها مردمی و ملی نبوده بلکه یک بازی برای "ملی جلوه دادن" یک سیستم "غیرمردمی " بوده است. سیستمی بر پایه استقلال(یعنی دوری از تمام مواهب و ارزش هایی مانند حقوق بشر که در دنیای غرب رایج است)، آزادی(به معنای آزاد بودن شخص اول فقیه در تمام امور که تا جای ممکن ملت را از دم تیغ خود عبور دهد) و سرانجام جمهوری اسلامی(که به تعبیر واقعی همان جمهوری ولایت فقیه است) در ایران کهن ما استوار شد. امروزه تعداد حقیقی رای دهنده گان را به نظام اسلامی، میان سی تا چهل درصد ارزیابی می کنند. حال آنکه ادعای ملایان در بدو امر حدود نود و هشت درصد بود!

دوم: آن رقم ناچیزی که در آن زمان به علت جهل٬ باور موهومات و یا فریب خوردن از جنجال های دروغین، متمایل به چنین نظامی بوده و به ج ا رای"آری" دادند(گذشته از آن تعداد قابل توجهی که همان ابتدا و با دیدن کشتارهای بیرحمانه رژیم وقت٬ سرکوب های اجتماعی و اوضاع نابه سامان اقتصادی از کرده خود شرمگین شدند)بخش دیگر شان دست کم امروز پشیمان هستند و بعضن به طور علنی ابراز ندامت کرده و آرزو دارند یکبار دیگر فرصتی یابند تا "نه"بزرگی به تک تک سران این رژیم بگویند.

واپسین نکته شایان توجه- که شاید ارتباط چندانی با دو مساله یاد شده نداشته باشد، بحث رقابت رقم زنندگان کودتای شوم بهمن پنجاه و هفت بر سر "مسندگیری" بوده است. سران حزب توده، مجاهدین و اسلامیون(همان اهریمنان پیرو ارتجاع سرخ و سیاه)بر سر به قدرت نشستن سخت درگیر و مشغول به نزاع بوده اند و دو راس دیگر مثلث هرگز باور نداشتند، مهره های شطرنج طوری چیده شوند که سکوی نخستین به نام خمینی شده و جای آن سردمداران تروریست توده یی و مجاهد، یک پیرمرد تروریست و همچنین جاهل و بیمار روانی زمام امور را به دست گیرد. آنچه در کاسه این افراد باقی مانده بود حسرت و اندوه بود و آنچه برای ایران و ایرانی ماند، ترس و دلهره از جلاد پیر و افسار گسیخته یی به نام" روح الله خمینی" و دنباله دارانش.

ملت امروز منتظر است تا هرچه زودتر این سال های سیاه به پایان برسند و فره ایزدی دوباره بر پهنه این میهن خسته از بیداد، متجلی شود و پادشاه خوبان، میراث دار کوروش٬ یادگار آریامهر٬ ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی بر اریکه فرمانروایی جلوس کنند.

________

نگاشته شده در تاریخ دهم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: