۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

منجلاب تروریزم حربه نخستین و واپسین حکومت اسلامی

اگرچه پیشتر به این مقوله شوم پرداخته شده اما بنا دارم در چند پست متمادی، باز به بحث ترور و تروریزم بپردازم. پدیده یی که با ظهورحکومت اسلامی در ایران، طوری نهادینه شده و با سجل این حکومت گره خورده است که صریحن می توان گفت از اجزای ماهیتی این جمهوری دیکتاتور است. معنای واژه ترور- که ریشه یی فرانسوی دارد- همان ایجاد وحشت است و البته به همین تعریف ساده بسنده نمی شود و از همین "وحشت" بهره برداری و استفاده های گوناگونی می شود.

از وقوع انقلاب کبیر فرانسه این اصطلاح باب شد زیرا کمیته های انقلابی فرانسه، مدتی کوتاه دست به ترور و قلع و قمع مخالفین شان می زدند که همین موجب نفرت مردم فرانسه از آن انقلاب شد. آنچه برای آنان رویه یی کوتاه مدت بود برای دستاربندان دین فروش نه تنها روشی طولانی مدت، بلکه رمز بقای این رژیم در عبور این سه دهه بوده است. ترورها چندین و چند گونه هستند. به عنوان نمونه شاخص ترین آنها:

ترور فیزیکی

ترور شخصیتی

ترور اعتقادی(به نوعی همان ایجاد محدودیت بیان، که با روش ارعاب٬ تعزیر٬ شکنجه و غیره صورت می گیرد)

هر سه نوع از ترور در دستور کار رژیم حاکم بر امروز ایران وجود دارند. این پست تنها شکل اول را مورد بحث قرارمی دهد تا شکل دوم و سوم ترور- که خود موضوع مجزایی دارند- در حوصله مقالی دیگر به بحث درآیند.

در صورت نخستین یعنی ترور فیزیکی عاملین و مجریان ترور، هدف مورد نظر را "سد راه پیاده شدن افکار خود "یا "عاملی برای پخش و گسترش باورهای مخالف خویش" می بینند. این عمل شوم، از رئوس اهداف حکومت ملایان از بدو پیدایش آنها تا امروز بوده است. دیگر بر کسی پوشیده نیست که لیستی محرمانه با نام "لیست سیاه" در دست شخص اول حکومت وقت قرار داشته که هرکسی برخلاف اهداف و اعمال آنان قدمی برداشته و یا اسنادی را بر ضدشان افشا کند و یا به هر عنوانی سدی بر سر امیال پلیدشان باشد، نام وی بی شک و تردید در این لیست موجود بوده و در برنامه حذف فیزیکی قرار خواهد گرفت.

البته این رژیم از آنجا که وضعیتش مستثنای تمام حکومت ها در سراسر گیتی است و به قولی روی قدارترین تروریست های عصر حاضر را هم سپید کرده است، به صورت علنی نیز بحثی به نام" محاربه" و "ارتداد" را طرح کرده و از احساسات دینی کوری که در قلب بعضی از افراد موجود است بهره می برد تا به نام شهادت و شهادت طلبی، سوژه مورد نظر ملایان(یعنی بزرگان ترور) را به قتل رسانده و اگر خود وی نیز در خلال این حرکت کشته شد، برچسب حاضر و آماده یی به نام "شهید" وجود دارد که پیشوند نام او کرده تا از جنایت خود حماسه یی دروغین بسازند. اینان تزی عملیاتی به نام "جهاد" هم دارند که نبرد با غیرمسلمان تعریف شده و صورتی وسیع و هولناک از تروریزم است.

با تمام این احوال تروریست، همیشه از یک حقیقت غافل است که با مرگ افراد، مرگ ایدئولوژی ها هرگز رخ نخواهند داد. تروریست همیشه گرفتار احساس است و به عقل نهادی خود بهایی نمی دهد. عمدتن افرادی که طراح و تئوریسین ترورها هستند، از هجوم عقده های نهفته رنج می برند و مایلند تنها با نشانه رفتن یک یا چندین و چند انسان، بر آتش گدازنده روح شان آبی بریزند. بد نیست با یک مثال ادامه دهیم: وقتی از دست کودکی خردسال، اسباب بازی مورد علاقه اش را می گیرند یا آن را جلوی چشمش خرد می کنند، کودک شروع به گریه می کند و می کوشد با عامل مخرب هماوردی کند و اگر آن لحظه از کودک بپرسید چه حسی دارد بی تامل خواهد گفت: او را می زنم ...او را می کشم. واضح است کودک هنوز پختگی عقل ندارد و هنوز به درکی منطقی از "کنش" و "واکنش" نرسیده است .او می خواهد تنها دشمنان خود را نابود کند زیرا از مرگ و زندگی و از تبعات گفته اش صد در صد بی اطلاع است. جالب اینجاست که خشم آن کودک ناراضی نیز، دلیلی سست و کم ارزش دارد او در غم شکسته شدن تنها یک اسباب بازی بی قیمت، می خواهد جان بزرگ تر خود را بستاند. کمی دقت کنیم و دو جنبه را مورد توجه قرار دهیم:

1- کودک به عواقب گفته اش نمی اندیشد.

2- دلیل انتقام جویی او دلیلی کم اهمیت است و این دلیل در دنیای بزرگسالان و دنیای عقل و منطق، قابل اغماض و چشم پوشی است.

حالا به وضعیت کنونی و رویه بیست و نه ساله رژیم وقت ایران نقب می زنیم :

یک نویسنده هندی تبار به نام سلمان رشدی دست به قلم می برد تا کتابی بنویسد. کتاب یاد شده مورد خشم تنی از مسلمانان افراطی قرار می گیرد. ماجرا را به گوش خمینی می رسانند و او با شنیدن اینکه رشدی در کتاب خود (آیات شیطانی)به پیامبر اسلام توهین کرده بدون آنکه حتا این کتاب را تورقی کند، درگیر احساسات شده و بی درنگ فرمان قتل یک نویسنده را صادر می کند. چندین جوان نگون بخت نیز تحت القای این فرد نادان، برای ترور آقای رشدی گسیل می شوند و جملگی بی نتیجه به کام مرگ می افتند.

شادروان شاهپور بختیار، در گریزی از سال پنجاه و هفت با تشکیل دولت "مهر و آشتی" وارد عمل شده و به عنوان چهره یی دموکراتیک می تواند به آسانی وجهه ساختگی و شکسته بست خورده ی خمینی را تحت الشعاع قرار دهد و از همان زمان نامش در لیست سیاه قرار گرفته و حتا سوءقصدی به جان وی نیز ناکام می ماند. پس از سلطه حکومت اسلامی اینبار بختیار مغز متفکر یک قیام به نام "نقاب"برای نجات ایران از چنگال ملایان است. این عملیات در ساعات مانده به اجرا، توسط یک عنصر خائن افشا می شود. بسیاری از مجریان کودتای نوژه(نقاب)از جمله شهید خلبان آیت محققی و دیگران دستگیر و تیرباران می شوند اما مبدع این عملیات یعنی بختیار همچنان در پاریس و دور از دست ناپاک جلادان به زندگی ادامه می دهد.

این کودتا اگرچه بدون فرجام اما به ابهت پوشالی نظام اسلامی خدشه یی جدی وارد کرده و این مساله یی نیست که رژیم از آن عبور کند. سال ها طرح ترور شاهپور بختیار توسط وزیر اطلاعات وقت، وزارت کشور و همچنین وزیر امورخارجه وقت در دست بررسی قرار می گیرد تا در نهایت به وسیله جوانکی لبنانی اصل به نام" انیس نقاش" – که سالیانی پیش مرتکب همان ترور ناموفق بود- دکتر بختیار به همراه منشی اش سروش کتیبه به طرز دلخراشی کشته می شوند. شادروان ارتشبد اویسی نیز به عنوان یکی از اعضای نافذ این جنبش، سالیانی پیش در لیست سیاه واقع شده و سرانجام در پاریس ترور می شود.

کارگردانی هلندی و خوش فکر به نام تئو ونگوگ، فیلم تسلیم را می سازد. در آن فیلم صحنه یی است که بر بدن عریان یک زن آیه های قرآن نقش شده است و از همین یک صحنه، رگ تعصب یکی از مسلمانان مراکشی ساکن هلند (محمد بویری)طوری برآمده می شود که این هنرمند را در خیابان با ضربات چاقو به قتل رسانده سرش را از بدنش جدا می کند و در دادگاه محکوم به حبس ابد می شود.

و...

مثال ها بسیار اندک اما برای بیان مقصود کافی بودند. انگیزه هایی خفیف و حقیر برای ترور و خشمی که بر عقل سایه می اندازد(درست مانند آن کودک)و همچنین احساس به بن بست رسیدن که تنها راه باقی مانده را در کشتار جستجو می کنند. طراح ترورهای فیزیکی، در چند ویژگی با هم اشتراک دارند:

الف)مبانی اعتقادی خود را شکننده و رنجور می بینند و هر لحظه در بیم آن هستند که این اعتقادات رنگ ببازند و مسیر نابودی را طی کنند. آنچنان که متفکرین، تصمیم به ترور را به "اراده به تنبیه از ترس شکست خوردن" تعبیر می کنند.

ب)از عواقب عمل خود غافلند یا در شکلی ساده تر از این عواقب خبر ندارند و در نهایت جهل، با این اقدام ددمنشانه از دشمن خود بتی ابدی برای مخالفین خرد و کلان شان می سازند.

پ)شالوده یی بی رحم و جنایت پیشه دارند و غالبن برای اجرای هدف پلید خود، خشک و تر را با هم می سوزانند.

ت)در تصمیم گیری برای هدف قرار دادن قربانی، دچار احساسات و خشم ناشی از سرکوب شخصیت هستند اما در هنگام اجرای توطئه از هوشمندانه ترین روش ها بهره می برند.

با در نظر گرفتن آن دسته از تروریست ها که اخیرن دست به ترورهای انتحاری می زنند و اکثرن در میان گروهک حزب الله، حماس، طالبان و غیره این شکل از ترور رواج دارد دچار یک وضعیت دیگر نیز هستند. آنها از میز محاکمه احتمالی و التماس کردن شان در رویارویی با جوخه اعدام واهمه دارند و ترجیح می دهند با دست خود مرگ خویش را رقم بزنند تا لااقل مجبور به تحمل بازجویی و محاکمه و اعدام نباشند و در حقیقت یک ذلت را با ذلت دیگر معاوضه می کنند.

اگر مجالی باشد در پست های بعدی شکل های دیگری از "ترور" را مورد بحث قرار می دهیم که مانند ترور فیزیکی از رویه های حکومت الله بوده و تا آخرین ساعت برپایی اش همچنان خواهند بود.
_____________

نگاشته شده در تاریخ دوازدهم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: