۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

وقتی ایادی تروریزم اسلامی یکدیگر را کیش و مات می کنند- در باب دستگیری ریگی

چهارم اسفند امسال عبدالمالک ریگی سرکرده حزب جند الله – به نوعی شعبه دوم حزب الله - دستگیر شد. این خبر به ظاهر یک سطر بیشتر نیست اما اگر به چند و چون اهداف وی و نحوه دستگیری اش پرداخته شود، زوایای دیگری از ماجرا نمایان می شوند که شاید اهمیت شان بیشتر باشد.

پیش از آنچه پیرامون نحوه دستگیری ریگی - که به کرات توسط رسانه های وابسته رژیم تکرار شده توضیح داده شود - بهتر است به سراغ محمود المبحوح برویم. یک تروریست مادر زاد که ناخواسته در فراهم شدن زمینه دستگیری ریگی نقش مهمی یافت.

محمود المبحوح یکی از بنیانگذاران گردان های عز الدین قسام شاخه نظامی حماس که به علت شرارت و روحیه قساوتگر خود حدود دوازده سال پیش از نوار غزه تبعید شده بود، در تاریخ یکم بهمن ماه(بیستم ژانویه)امسال یعنی افزون بر یک ماه پیش در حالی به قتل رسید که تنها یک روز از اقامت پنهانی اش در دوبی می گذشت. مبحوح روز پیش از هلاک شدن اش، سوریه را با گذرنامه قلابی و دست ساز به مقصد دوبی ترک کرده و با هویتی جعلی در یک هتل گرانقیمت و مجلل اقامت گزیده بود. مبحوح که از طراحان با سابقه عملیات های تروریستی انتحاری به کشور اسراییل و قتل عام بی شمار شهروندان عادی اسراییلی بوده است در سن پنجاه سالگی توسط ماده یی سمی و قوی به قتل رسید.

از قسمت ژورنالیستی خبر به هلاکت رسیدن این جانی بالفطره که بگذریم آنچه در پشت پرده گذشت از اهمیت شایانی برخوردار می باشد. وزارت اطلاعات جمهوری خامنه یی که به وضوح از سفر مخفیانه و غیر قانونی این سرکرده حماس مطلع بوده طی یک تماس پنهانی و فوق محرمانه با سازمان امنیتی کشور اسراییل، ایشان را از سفر مبحوح آدمکش به دوبی آگاه می سازد. اطلاعات فوق العاده دقیق هستند. شماره پرواز، مشخصات فردی مبحوح و همه و همه کامل، دقیق و بی نقص اند. تکاوران اسراییلی طی عملیاتی هوشمندانه مبحوح را در هتل یاد شده به سزای اعمالش می رسانند.

دستگاه امنیتی اسراییل بالطبع مایل نیست کمک وزارت اطلاعات حکومت اسلامی را بی پاسخ بگذارد( در عین اینکه رژیم ولایت فقیه نیز در ازای این حرکت خود چشم به پاداشی در خور توجه دوخته است) بنابراین اسراییل به عنوان عکس العملی مهرآمیز، رژیم اسلامی را از پروازی مطلع می سازد که عبدالمالک ریگی رییس حزب تروریستی جند الله قصد داشته تا به وسیله آن دوبی را به مقصد بیشکک(پایتخت قرقیزستان) ترک نماید. مسیر این پرواز به گونه یی بود که باید از فراز آسمان بندر عباس عبور می کرد. نیروهای امنیتی رژیم اسلامی با شلیک چند ضد هوایی، خلبان هواپیمای حامل ریگی را ناچار به فرودی اضطراری می سازند. پس از دستگیری رهبر جند الله و ساعاتی توقف اجباری، سرانجام هواپیمای مزبور اجازه پرواز یافته و خاک ایران را ترک می کند.

موضوع اینجا صرفن لطف و همکاری کشور اسراییل نیست. البته اسراییل به عنوان یکی از کشورهایی که تقریبن بیشترین هزینه را بابت تروریزم اسلامی پرداخت نموده و به کرات قربانی داده است شاید نقش جالب توجهی در ریپورت و دستگیر کردن یک تروریست همانند ریگی داشته باشد. اما همه مطلب این نیست.

دستگیری ریگی به عنوان یک اسلام گرای افراطی که سال های سال جوانان بیگناه و مظلوم ایرانی را به جرم خدمت اجباری سربازی و مسافران از همه جا بی خبر جاده ها را به خاطر تعصبات کوردلانه اش قتل عام کرده و چه بسیار خانواده های ایرانی را برای همیشه داغدار کرده، امروز ابدن نه تکان دهنده است و نه جالب توجه و از همه مهم تر جای هیچ نوع ابراز تحسین و تمجیدی نیست چرا که عوامل وزارت آدمکش و جلاد اطلاعات هنری نکرده اند.

اینکه ایادی جمهوری ولایی هنری نکرده اند نه صرفن به خاطر آنکه وزارت اطلاعات وابسته به جمهوری اسلامی است و جمهوری اسلامی از نخستین ثانیه پیدایش خود تا واپسین دقیقه عمر کثیفش از نگر میهن پرستان و ایرانیان واقعی رژیمی مردود و نامشروع تلقی می شود. اگر همین وزارت اطلاعات در کنار اینهمه ارعاب گری و به کشتن دادن بهترین جوانان مملکت ما، یکبار نیز در عملیاتی با ارزش نقشی را بازی کند، می توان فارغ از دنائت و رذالت و هم وطن کشی این سازمان، داخل پرانتز هوش و سرعت عملش را نیز تحسین کرد اما افسوس...

دستگیری عبدالمالک ریگی نه به لحاظ زمانی ارزشی داشت که گروه اسلامی جندالله نه شش هفته و شش ماه و یک سال، بلکه حدود شش سال جنایت کرده و سرها را از بدن ها جدا ساختند. به لحاظ هوش امنیتی و اطلاعاتی رژیم اسلامی نیز این ماجرا جای هیچگونه تقدیری ندارد که اگر دست منت سیستم امنیتی کشور اسراییل نبود این معجزه الاهی و امام زمانی رخ نداده و ریگی اکنون در امنیت خاطر تمام مشغول طراحی یک عملیات تروریستی جدید بود.

ریگی و ریگی ها به عنوان نمادهایی از تروریزم اسلامی بایستی روزی در پیشگاه دادگاهی عادل و عاقل – و البته نه بیدادگاه های رژیم اسلامی- محاکمه و محکوم به اشد مجازات گردند. ریگی در کنار رجوی ها، ملاعمر و ایادی طالبان، حماس، حزب الله لبنان و از همه مهم تر یک یک سران جمهوری تروریست پرور اسلامی باید به فرمان قانون و در حضور ملت های مظلوم، به سزای اعمال ننگین شان برسند. این را کسی شک و تردیدی ندارد اما صحبت اینجاست که ریگی وارث و فرزند اعتقادی همین سیستم و حکومت است. عبدالمالک ریگی نیز بخشی از تفکر مرگ اندیش و شقاوت آمیز اسلامی می باشد که به همین نظام و ساختار تعلق دارد و تافته جدا بافته نیست.

آیا می توان تصور کرد جنایات ریگی بیش از جنایات فلان مقام بلند پایه سپاه پاسداران است؟ آیا می شود صد هزار از امثال ریگی ها را با انگشت کوچک حسن نصرالله جانی بالفطره قیاس نمود که از هر انگشتش جویبار خون بی گناهان جاری می باشد؟

عبدالمالک ریگی اگر بیست سال دیگر نیز به فعالیت خود ادامه می داد موفق نمی شد یک دهم روح الله خمینی مرتکب قتل شود. مشکل ما اینجاست که امروز آدمکشان اصلی آزاد و فارغ از هر دغدغه یی روی دریای خون ملت قهقهه سر داده اند. بحث ما اینجاست که عبدالمالک نیز یک بخش کوچک از این اختاپوس بزرگ بود که به عنوان مهره یی سوخته قربانی شد اما عبدالمالک اصلی که شخص علی خامنه یی است اکنون نه تنها آزاد بوده بلکه در اوج قدرت نیز قرار دارد و بر مسند خلافت نامشروعش تکیه زده، بی پریشان خیالی هر ساعت فرمان قتل فرزندان ایران را صادر می کند. درد ما جایی است که تفکر تروریزم همچنان بر مملکت ما حکمرانی می کند اما بازداشت یک تروریست جزء و دست چندم باید به تیتر نخست رسانه های مهم بدل شود.

ریگی و ریگی ها به عنوان فرزندان برحق بنیادگرایی، بی ارزش تر از آن اند که مورد بحث قرار گیرند. مشکل اصلی ملت ایران، هیولایی به نام تروریزم دینی است که باید هرچه زودتر به مسلخ برود. وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، قوه قضاییه وووو ابر جلادهایی هستند که به خون یکایک هم میهنان ما تشنه اند. ریگی شاید تمام شده باشد اما ریگی های اصلی هنوز در صدر قدرت ایستاده اند.
______________

نگاشته شده در تاریخ هشتم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

سیاهه یی بی مقدار پیشکش به محضر پادشاه بزرگ ایران

شما در این فلسفه های ساده نمی گنجید. نام برگزیده تان ورای ادراک ماست. بارها گفته ام که نام تان را نخستین بار از زبان ملایک شنیدم. تا یادم است نام شما در گوشم بود. تاریخ آموختن نام تو، در کوتاهی عمر سیاره ها جا نمی شود. باور کنید که نام شما را پیش از زاده شدن یاد گرفتم. پیش از پدید آمدن هستی. در عوالمی دور و زمانی دورتر. نام شما در عهد ازل بر زبان خدا آواز شد. او خودش می خواست نامت را با خط زرین بر پیشانی کائنات بنویسد و بدین سان تو زیور آفرینش شدی.

نام شما رمز خلقت است. نگاه تان دفتری بی کرانه مملو از شعر و شعور. لب های تان طعم شرابی کهنه که سال هاست از مستی حیرت آورش بیدار نمی شوم. شما را می شناسم. همانید که ابرها را فرمان دادید ببارند. همان که یک اشاره ابروانش بس است که پشت آسمان بلرزد. آن بزرگی که دست هایش تجسم رستاخیز است و بر درخشش چشمان مغرورش، خورشید همیشه رَشک می بَرَد.

شما همانید که نخُستین خط آفرینش را قلم زدید. جهان در سیطره آفتاب حضورتان عرض اندام می کند. شما همان نگار نازنینید که به حرمت پا نهادتان، ایزد از پلکان اریکه خداوندی اش پایین آمد تا به تلالو نگاه تان خوش آمد بگوید.

هرچه هست از شماست. نام پرفتوح تان تجلی شکوهی ست بی انکار. شما از تبار آفتابید و این من سر سپرده ی دلخسته در بضاعتم نیست پرتو بی کرانه وجودی را وصف کنم که یک یک ذرات هستی از نور لایزالش نشاءت گرفته اند.

ای گرفتار کمند گیسوان تو این دل وامانده!

در خیل انبوه خاکساران پاکباز درگاه کبریایی ات، جایی برای سجود طلب می کنم. از خاک پای تو سهمی تمنا دارم که بر دیده توتیا کنم. از پیشگاه تان گوشه چشمی تضرع می دارم که بتوانم سرافرازی را باور کنم.

هیهات که تیر مژگان آتش افروزتان با خون گرم و تازه قلبم پیوندی دیرینه دارد. افسوس به حکم آن تبسم پر غرور تو سال هاست که به تعداد هر ثانیه جان می دهم. دریغا که شکستن، یگانه سهم این برگ خشکیده پاییزی است وقتی تن آکنده از بهارتان، شمیم دل انگیز شکوفه بارانی دوباره را به این باغ بی پناه بشارت می دهد.

ای برتر از هرچه هست، فرا دست ذهن، ماورای کلمات، شهریار خوبانم رضا !

سرنوشت ما پشت پلک های شماست. بودن ما از حضور تو سرچشمه می گیرد. ما در تو معنا می یابیم. در سینه اگر نفسی هست به اذن چشم های توست. شما شاه بیت قصیده بلند روزگارانید. راه ما به چشمان خیال انگیز تان تمام خواهد شد که شما سرآغاز جاودانگی جهانید.
________________

نگاشته شده در تاریخ دوم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

گفتگوی شاهانه دلدار ایران با رادیو زمانه

برگزاری جشن سالگرد اشغال ایران توسط رژیم جنایتکار اسلامی، بیست و دوم بهمن امسال برگزار شد. این مراسم منحوس اگرچه هر ساله از سوی دولت، سازماندهی و اجرا می شد امسال به خاطر یکسری مسایل منحصر به فرد، حال و هوای متفاوتی یافته بود تا جایی که تبدیل به یکی از بحث انگیزترین مراسم های سال گردید.

تجمعی که از ماه ها پیش، فراخوان حضور در آن توسط جوانان هوادار جنبش سبز اعلام شده بود اگرچه به خاطر اشتباهاتی که تئوریسین های درونی آن مرتکب شدند آنچنان که انتظار می رفت ثمربخش نبود. هرچند تلاش ارزنده جوانان غیور ایرانی و ضرب و شتم بسیاری از آنان توسط سگ های هار ولی فقیه، توانست بازتاب جهانی بیابد و همینطور سبب اضطراب و وحشت دیگر باره سران جمهوری اسلامی شود. تجمع اعتراض آمیز بیست و دوم بهمن به هر روی و فارغ از حاشیه های بی شمارش، به هیچ عنوان نمی تواند یک شکست برای این جنبش محسوب شود. گرچه انتظاری که آحاد ملت داشتند فراتر از آنی بود که به وقوع پیوست.

شوربختانه تعدادی از پایگاه های خبری بیش از آنکه رفیقان قافله باشند شرکای دزدان اند. آنها همواره در موقعیت های بحرانی پشت به آزادی خواهان می ایستند تا روی گشاده شان به سمت و سوی سران جمهوری اسلامی باشد و از آنجایی که بارها و بارها این رسانه ها چهره مرموز و دوست نداشتنی شان را برای مان آشکار ساخته اند دیگر آزموده را آزمودن خطاست. ما پیشاپیش از نوع نگرش شان به وقایع مختلف آگاهیم و از همین رو بر تحلیل ها و تعبیرهای شان مهر تایید نمی زنیم. یکی از این رسانه های وطن فروش و مزور، رادیو زمانه است که اخیرن و در تاریخ بیست و سوم بهمن برای یک گفتگوی تلفنی از محضر اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی کسب اجازه نموده و مصاحبه یی را با معظم له ترتیب داده که در سطور بعدی خواهید خواند.

پژمان اکبر زاده گزارشگر رادیو زمانه، مطابق با احوال قاطبه این رسانه های کژپندار، به هیچ روی ادب و شئون لازم را در کلام و عباراتش رعایت نکرده و در طراحی و عرضه پرسش هایش نیز تمام سعی خود را کرده تا چشمکی دوستانه به جمهوری نامردم ولی فقیه زده باشد.

حکایت درد دل ما با این وطن فروشان فراتر از آن است که در یک مقاله جای بگیرد. مشکل اصلی اینجاست که این پایگاه های خبر پراکنی، نقاب عوام فریبانه آزادی خواهی را نیز بر چهره قرار داده اند تا به دروغ خود را دوست ملت معرفی کنند. حال آنکه رزومه کاری اکثرشان به وضوح نشان می دهد تلاش های شان بیشتر به سود حکومت الله بوده و به زیان این ملت بخت برگشته اما...

گزارش زیر - که برای رعایت امانت، واژه به واژه از اصل متن برداشت شده است - حاصل گفتگوی تلفنی گزارشگر رادیو زمانه با ذات اقدس ملوکانه رضا شاه دوم می باشد. آن حضرت منت گذارده و به تک تک پرسش های این خبرنگار پاسخ فرموده اند. شایان توجه اینکه پیاده سازی فایل صوتی این مصاحبه و تایپ آن نیز به دست کارکنان وبسایت خبری رادیو زمانه انجام شده است.

پادشاه ایران در طی این گفت و گو نکاتی بسیار مهم و کلیدی را خاطر نشان کرده و خصوصن از جهانیان خواستند تا مردم داخل ایران را به لحاظ تکنولوژیک مورد حمایت و پشتیبانی قرار دهند.

متن کامل این گزارش را در ادامه می خوانید:

در سی و یکمین سال‌گرد پیروی انقلاب اسلامی در ایران، راهپیمایی‌های ایرانیان در گوشه و کنار دنبا برگزار شد.

در خارج از ایران، در بسیاری از شهرها، ایرانیان مهاجر در برابر سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی یا پارلمان، گردهمایی‌های اعتراضی برگزار کردند.

ولی در داخل ایران نظر به تدابیر شدید امنیتی، مخالفان دولت مجال ابراز مخالفت را هم‌چون ماه‌های گذشته نیافتند
آن‌چه در رسانه‌های جهانی بازتاب بیش‌تری یافت نیز حضور چشم‌گیر هواداران دولت در ایران بود.

این موضوع چه تاثیری در نگاه بین‌المللی به مسایل ایران دارد؟ آیا حکومت ایران می‌تواند این موضوع را به‌عنوان یک موفقیت، هرچند موقتی، ارزیابی کند؟ در این‌باره، دیدگاه رضا پهلوی، ولیعهد پیشین ایران را جویا شدم.

آقای رضا پهلوی به نظر شما آیا می‌توان ۲۲ بهمن امسال را موفقیتی محدود برای حکومت ایران به‌شمار آورد؟

خیر برای این که فکر نمی‏کنم با این مانورها الزاما جمهوری اسلامی بتواند نه مردم ایران را گمراه کند و نه جهانیان را.

اتفاقا در همین فاصله‏ای که دارم با شما صحبت می‏کنم، در حال جابه‌جایی از یک مؤسسه‏ی تلویزیونی به یک مؤسسه‏ی دیگر بین‏المللی هستم و تمام تیترهایی که امروز در اقصی نقاط کشورهای مختلف و مطبوعات‏شان می‏بینم، حاکی از آن است که بیشتر فیلم‏هایی که مخالفین نظام از طریق اینترنت و مثلا در یوتیوب بیرون فرستاده‏اند را نمایش می‏دهند تا فیلم‏‏های تلویزیون و خبرگزاری رسمی خود دولت جمهوری اسلامی را که صبح زود پخش شده بود.

ضمن این که برای این رسانه‏ها هم سؤال است که چرا امسال این برنامه این‏قدر زود انجام شد. مشخص بود که تعداد زیادی از جمعیتی که جمع شده بودند، از آحاد خود نظام بودند که بتوانند بعدا آن‏‏ها را به جاهای دیگر بفرستند تا مثلا در مقابل مخالفان بایستند.

این‏ها دیگر شعبده‏بازی‏های رژیم است که خوشبختانه مچ‏شان باز شده است.

البته این تنها کافی نیست. از طرف دیگر هم باید اطلاعات بیش‌تری به جهانیان رساند. تلاش هم‏مبهن‏مان در داخل که جای خود دارد، انعکاس مطبوعاتی‏ آن هم در خارج می‏تواند بسیار مؤثر باشد.

هرکدام از ما هم به سهم خودمان سعی می‏کنیم این اطلاعات را بیشتر به اطلاع نه تنها مطبوعات‏چی‏ها بل‌که سیاست‏مداران و دیگران نیز برسانیم.

در چند ماه گذشته وضعیت به این شکل بوده که در مناسبت‏های مختلف، معترضان به انتخابات و یا اساسا معترضان به حکومت ایران، به خیابان‏ها آمدند، تعدادی کشته شدند و دوباره این جریان پس از مدتی تکرار شده است.

فکر می‏کنید این شرایط تا کی می‏تواند ادامه پیدا کند و آیا به نظر شما شکل اعتراضات عوض خواهد شد؟

شعار محوری و بنیادی امروز، ما را به زیر سؤال بردن اساس نظام می‏رساند و نهایتاً خواسته‏ی جمعی حداکثر مردم ایران که انتخابات آزاد و تعیین نوع نظام در قالب رفراندوم در آینده‏ی کشور است.

بر این اساس فکر می‏کنم اعتراض این حرکت مسلماً خیلی فراتر از نتیجه‏ی انتخابات تابستان است. الان چالش و مبارزه‏ای است برای فرو ریختن کل این نظام و به امید پروردگار و همت مردم ایران، جایگزینی آن با یک نظام عرفی، یک نظام دمکراسی سکولار.

این هدفی است که فکر می‏کنم بیشتر نیروهای آزادی‏خواه و طرف‏دار حقوق بشر در ایران خواستار آن هستند؛ به عنوان تنها چیزی که باعث سربلندی و ترقی و بازیافتن راه پیشرفت و آزادی مملکت‏مان در آینده است.

ضمناً یکی از خصوصیت‏های این نهضت این است که چنان شبکه‏های سازمان‏یافته در داخل مملکت خوب کار می‏کنند که الزاماً محدود به این نیستند که یک سلسله رهبری‏های رأسی در اداره و ادامه‏ی این حرکت یک تأثیر خاص و تنها داشته باشند.

بنابراین نظام جمهوری اسلامی هر تلاشی هم بخواهد در جهت سرکوب و یا خنثی کردن رهبری‏های بارزتر مملکت بکند، در آن حد نمی‏تواند نفوذ کند که کل این جریان را از بین ببرد.

مساله‏ی دیگر این است که بسیاری از عوامل نیروهای انتظامی روز به روز نقش خودشان را بیشتر زیر سؤال می‏برند که آیا نهایتا باید به جرگه‏ی مردم بپیوندند یا هم‏چنان ازدستور حکومتی اطاعت کنند که تنها و تنها به خاطر بقای خود به هر قیمتی شده و به این قصد، مردم را به این شکل فجیع سرکوب می‏کنند.

این هم فاکتور بسیار مهمی است که فکر می‏کنم تدوام این حرکت بستگی به این مسائل در درون کشور دارد.

تنها فاکتور خارجی‏ای که می‏تواند در تسریع این راه و یا مشکل‏تر شدن آن اثر مستقیم داشته باشد، میزان هم‌کاری و پشتیبانی کشورهای جهان از هم‏میهنان‏مان و یا عدم آن خواهد بود.

در این مورد به‏خصوص، نکته‏ای که من بارها و بارها بر آن تاکید کرده‏ام و هم‏چنان پافشاری‏ام را ادامه می‏دهم، سفارش و نصیحت این موضع است که اکتفا کردن به میزان بیش‌تری از تحریم‏های اقتصادی، به منظور تنبیه کردن نظام به تنهایی کافی نیست.

به‌ترین عامل فشاری که دارید که بتوانید روی نظام جمهوری اسلامی وارد کنید، فشارهای درونی است که همانا پشتیبانی از نیروی مردمی است و اگر این جزو سیاست شما نباشد، الزاماً نتیجه‏ی زیادی در درازمدت نخواهید گرفت.

پشتیبانی از مردم داخل، به چه شکل مقصود شما است؟

طبیعی است که ما می‏توانیم از خیلی لحاظ کمک‏هایی را بگیریم که هم از نظر ابزاری و هم از نظر تکنولوژی و حتی از نظر مادی، کمکی برای نهضت‏های مختلفی که در مملکت با آن مواجه خواهیم بود باشد.

در ارتباط با تکنولوژی که مسلم است؛ با توجه به محدودیت‏هایی که رژیم سعی دارد برای مردم هم از نظر محدودیت تماس‏گیری و ارتباط یافتن با رسانه‏ها ایجاد کند و از سوی دیگر مساله‏ی جاسوسی نظام، به مفهوم این که بتوانند مردم را تعقیب کنند، ای‏میل‏های آنان را چک کنند و تارنماهایی را که می‏خواهند به آن وصل بشوند را کنترل کنند، این قبیل کمک‏های تکنولوژی که کمک کند هم‏میهنان‏مان به‌تر بتوانند با هم و با خارج و با مطبوعات جهانی ارتباط داشته باشند، خود می‏تواند یک فاکتور باشد.

شما نقش ایرانی‏های مقیم خارج از ایران را چقدر مؤثر می‏بینید؟

اگر ما بتوانیم وسایل آن را فراهم کنیم، مسلماً می‏تواند یک رده فراتر برود. به طور مثال اگر ما بتوانیم از نظر ابزاری و حتی از نظر مالی، کمک‏های بیشتری را به داخل مملکت برسانیم، قطعا دست‏ هم‏میهنانمان بازتر می‏شود.

یکی از پیشنهادات اخصی که دارم، تشکیل یک حساب مالی است که از سندیکاهای کارگری بین‏المللی گرفته تا حتی هم‏میهنانمان و هر شهروند هر کشوری که بخواهد به این مهم کمک کند، در جهت فرضاً کمک‏رسانی به کارگرانی که فردا می‏خواهند در مملکت دست به اعتصابات کارگری بزنند که می‏تواند فاکتور بسیار مؤثر و فلج‏کننده‏ای بر علیه نظام باشد.

آن‏ها با وجود چنین کمک‏هایی می‏توانند کمی مطمئن‏تر باشند که اگر مزد خودشان را بابت چنین اعتصاباتی از دست بدهند، از این طرف تأمین خواهند بود.

نمونه‏هایی از این قبیل که من وارد تمام جزییات نمی‏شوم.

اما فکر می‏کنم هرچه جهان امروز بیشتر وارد تعامل و گفت ‏و گو با نیروهای مخالف در داخل و خارج از کشور بشوند، می‏توانند بسیاری از راهکارها و ایده‏هایی را که در رساندن کمک واقعی و ابزاری به این حرکت و نه فقط در حد شعاری یا در حد ذهنی بل‌که در عمل مؤثر باشند، پیدا کنند.

سؤال آخرم فراتر از مسائل امروز ایران است و ممکن است سؤالی کلیشه‏ای هم باشد. اما چون وضعیت ایران روز به ‌روز دچار دگرگونی می‏شود و این دگرگونی ممکن است افکار سیاست‏مداران و مردم را نیز روز‌به‌روز دچار تغییر و دگرگونی کند.

مایل‏ام ۳۱ سال بعد از انقلاب، در روزهایی که در سالگرد انقلاب هستیم، این سؤال را مجدداً از شما بپرسم، چون ممکن است پاسخ امروز شما به این سؤال حتی برای بسیاری از هواداران شما هم جالب باشد.

در این سالگرد می‏خواهم از شما بپرسم؛ بعضی از کسانی که به لحاظ سنی دوران حکومت گذشته را تجربه کرده‏اند و حتی ممکن است از هوادار سیستم گذشته هم باشند، معتقدند فضای اجتماعی کشور در سال‏های آخر بسیار باز شده بود و ارتباط ایرانی‏ها با کشورهای دمکراتیک زیاد شده بود.

اما بسته بودن فضای سیاسی در ایران، با گسترش‏های اجتماعی و فرهنگی‏ای که به وجود آمده بود و با خواسته‏های تازه‏ی مردم هماهنگی نداشت و همین محدودیت‏ها از عوامل اصلی انقلاب و به وجود آمدن وضعیت امروز در ایران شد. شما نظرتان در این مورد چیست؟

این مطلبی است که در آخرین کتاب‏ام که در فرانسه چاپ شد، به آن به عنوان یکی از فاکتورهایی که در ایجاد یک بحران سیاسی در مملکت‏مان در آن زمان نقش داشت اشاره‏ی نسبتاً مفصلی کرده‏ام.

امروز مساله‏ی ما این است که نسل کنونی مملکت، با تجربیات چندین دهه و با یک دورنمای تاریخی، فرهنگی و هویتی جای خود را به عنوان یک شهروند ایرانی در کشورش و در جهان و آینده‏ی خود را به چه شکلی متصور است.

طبیعی است که هیچ ملتی در هیچ کشوری، از هر فرهنگ و زبان و مذهب و تیره‏ای که باشد، نمی‏تواند در قالب نظامی که تضمین کننده‏ی آزادی‏ها، حقوق او، برابری‏اش و مخالف با هرگونه تبعیضی باشد، رشد و نمو کند و در جهت به‌زیستی و خوشبختی و ترقی راهی پیدا کند.

بنابراین به همین دلیل است که ما نظامی دمکراتیک می‏خواهیم که در آن حقوق هر شهروند ایرانی محفوظ خواهد بود و طبیعتاً جدایی دین از حکومت یک عامل کلیدی برای برقراری یک نظام حکومتی مردمی است؛ ضمن حفظ حرمت و احترام مذهب که جای خود را در جامعه دارد. اما بدون این جدایی، دمکراسی امکان‏ناپذیر خواهد بود.

نمونه‏ی بارز آن هم همین است که ۳۰ سال است مردم تحت رهبری حکومت مذهبی بیشترین لطمه را هم در بعد اجتماعی خورده‏اند و هم حتی پایه‏ی خود مذهب سست شده است.

این است که راهکار ایران کاملا مشخص است و فکر می‏کنم تعهد همگی ما که این تجربیات را داریم، از جمله نسل امروز که بی‏هوش نیست و مطالعه و تحقیقات خود را کرده است، این جواب را در آن آینده پیدا خواهد کرد.

همین حرکت نافرمانی مدنی به دور از خشونت، به نظر من، تنها و به‌ترین متد مؤثر می‏تواند باشد؛ و امیدوار هستیم که در این راه این حرکت تا سرحد پیروزی ادامه داشته باشد.


به هرحال حرف ما به جهانیان این است که ما مردم ایران در هرحال مصمم هستیم به این آزادی دست پیدا کنیم؛ چه شما به ما کمک کنید، چه نکنید.

اما با وجدان خودتان درنظر بگیرید که هرچه امروز بیشتر در راه مردم ایران کمک کنید، نه تنها هزینه‏ی این تغییر برای مردم ایران کم‏تر خواهد بود، بل‌که به سود خود شما در درازمدت، مردمی خواهید داشت که بی‏تفاوت نسبت به کسانی که امروز به آن‏ها کمک کرده‏اند، نخواهند بود و همیشه قدردان این حمایت خواهند شد.

پس ترجیح می‏دهید بحث در مورد سال‏های پایانی حکومت گذشته را به تاریخ بسپارید؟

من نظر خودم را دادم و بارها راجع به آن صحبت کرده‏ام. شما را به آن کتاب مراجعه می‏دهم. آن‏جا خواهید دید که در مورد این مساله اظهار نظر مفصل کرده‏ام.

این کتاب به زبان فرانسه است و هنوز به زبان‏های انگلیسی و فارسی منتشر نشده است.

آن‌را هم خواهید دید. اما همان‏طور که گفتم، طبعا آن مساله و بحرانی که ایجاد شد، مقدار زیادی به خاطر نبود یک فضای کاملا باز سیاسی در آن زمان بود.

به‌عنوان یکی از دلایل آن بحران سیاسی ولی نه تنها دلیل آن بحران. چون فکر می‏کنم خیلی دست‏های دیگری هم در کار بودند؛ هم از داخل و هم از خارج.

برگرفته از وبسایت رادیو زمانه

"لازم است یادآوری شود تصویر مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم که در بالای این نوشتار قرار دارد از صفحه فیس بوک شاهانه شهریار فرزانه ایران برداشت شده است"
_______________________

نگاشته شده در تاریخ بیست و ششم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

بیست و دوم بهمن روزی که مام وطن گریست

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

پیام ملوکانه رضا شاه دوم به مناسبت سالگرد تولد نامبارک حکومت ولایت فقیه

هم میهنان عزیزم،

با شما در اندوه و دردی که بمناسبت فرارسیدن سالگرد انقلاب و برقراری حکومت اسلامی حس می کنید سهیمم، اما یقین دارم که تلخی و تاریکی چنین سالگرد نامبارکی را می توانیم با نور امیدی که به حق در دل همۀ هموطنان آزاده و آزادی خواه ما روشن شده است بزُدائیم.

دو رویداد توامان را باید سرآغاز درخشش این نورامید شمرد، توانمندی بی سابقۀ جنبش آزادیخواهانۀ میلیون ها زن و مرد مبارز ایرانی از یک سو و تعمیق شکاف و اختلاف در صف غاصبان و متجاوزان به حقوق ملت، از سوی دیگر.

با هر حرکت خشونت بار حاکمان در ماه های اخیر، ارادۀ شما هموطنان غیورم به پایداری و حق طلبی راسخ تر و دامنۀ ستیزها و اختلاف ها میان سران سردرگم حکومت گسترده تر شده است.

جنبش افتخارآفرینی که امروز، هم خواب از چشم غاصبان ربوده و هم دیدۀ جهانیان را به عظمت ابعاد و حقانیت هدف هایش خیره کرده، عمری دراز دارد. عشق به آزادی و برابری و میل به پیشرفت و مدنیت و آرزوی صلح و مسالمت و مــدارا از دیر بـاز در قلب و ذهن مردم ایـران ریشه دوانـده و نسل های پی در پی از فرزندان وطن را به تلاش برای تحقق شان بارها برانگیخته است.

این جنبش مستمر تاریخی مردم ایران در طلب حقوق و آزادی های انسانی، امروز اوج و عمقی تازه یافته، از ویژگی های کم نظیر برخوردار شده، مهمتر از همه، به مرحلۀ بلوغ و باروری رسیده است. میلیون ها زن و مرد، از هر طبقۀ اجتماعی، با هر تعلق مذهبی و قومی و بهر مسلک و مرام سیاسی، در سراسر وطن به این جنبش پیوسته و به سربازان و رهبران و قهرمانان آن تبدیل شده اند.

به همبستگی و هم نوایی زنان شیردل و جوانان آگاه و مصمم وطن افتخار باید کرد که طلایه دار این حرکت عظیم اند و بهره وران پیروزی نهایی اش.

این زنان و مردان حق جو، آزموده در کورۀ جانگدازی که رژیم متجاوز از ابتدای تسلط شوم خود فرا راه آنها نهاده است، هدف اساسی و تاریخی خویش را نیک می شناسند و اجازه نمی دهند دل مشغولی بهیچ هدف و آرمان دیگری آنان را از مسیری که برگزیده اند منحرف کند و همبستگی بی مثال آنان را به سستی کشد.

هدف آنان کمتر از پی ریزی یک ساختار سیاسی دموکراتیک براساس همۀ موازین و اصول پذیرفته شدۀ منشور حقوق بشر نیست. ساختاری که در آن هیچ مذهب و مسلکی، و بهیچ عنوان و دست آویزی نتواند مانع تحقق و تامین هیچیک از آزادی ها و حقوق مسلم و برابر شهروندان شود؛ ساختاری که در آن قوانین مُلهم از ارادۀ اکثریت و پاسدار حقوق اساسی اقلیت است؛ ساختاری که در آن حکومت تابع ملت است و نه ملت مطیع ولی؛ ساختاری که در آن آزادی عقیده و بیان، آزادی رسانه های جمعی و احزاب، شهروندان را به انتخاب آزادانۀ نمایندگان دلخواهشان توانا می کند.

هر گامی که حکومت غاصب برای تعدیل و تغییر چنین خواست هایی بردارد شما مردم هوشیار و مصمم ایران را از ادامۀ تلاش، آنهم تلاشی تهی از خشونت، برای تحقق کامل آنها باز نخواهد داشت.

یقین بدانید که ادامۀ رفتـار خشونت بار و شـرم آوری که حاکمان بیگانه از ملت برای ارعاب شما برگزیده اند نشان قوت شما و ضعف و هراس روزافزون آنان است.

می دانم که خون هر فرزند عزیزی که ناجوانمردانه بر زمین ریخته شده در رگ های شما جاری است و جان هر هم رزمتان که وحشیانه از او گرفته شده به جان شما پیوسته است.

این پایداری خلل ناپذیر شما هم میهنان مبارزم در راه تحقق اهداف دیرینه، از سویی، و هم بستگی و همدلی بی مانندتان، از سوی دیگر، است که بن مایۀ خودجوشی و شکست ناپذیری این جنبش عظیم بوده است. در هر مرحلۀ مقاومت و مبارزه شما بوده اید که شیوه ها و شعارهای مناسب پیکار را به یاری تجربه های بی شمار برگزیده اید و مستبدان و خشونت ورزان را به عقب رانده اید. با این همه، شماری روزافزون از شخصیت های سیاسی نیز با تایید بسیاری از خواسته های شما و تقبیح رفتارهای ضد انسانی یاران دیروز خود نقشی قابل ملاحظه در تقویت جنبش و سست کردن مواضع رهبران خودکامه و خشونت گرای رژیم مطرود، داشته اند.

مجموع این ویژگی هاست که به جنبش گسترده و پرتوان شما بُعدی تاریخی بخشیده و آنرا بمرحلۀ پیروزی نهایی برحکومتی تبه کار نزدیک تر از همیشه کرده و بخش پایانی سیاه ترین فصل تاریخ بلند ایران را فراروی ما قرارداده است.

من تردید ندارم که شما پیشگامان و رهبران این جنبش عظیم، همانگونه که تا کنون به روشنی و در عمل نشان داده اید از این پس نیز هم چنان با بهره جویی از شیوه های مسالمت آمیز به پیکار ادامه خواهید داد.

اطمینان یافتــن از اینکـه هدف پیـکار تامین آزادی ها و حقـوق مـردم ایران است ونـه کیـن ورزی و انتقام جویی، برشمار کسانی که هر روز به صف آزادگان می پیونـدنـد – و یا دست کم به حقانیت آنان پی می برند – خواهد افزود.

با احساس چنین اطمینانی است که وجدان های خفته بیدار و چشمان بسته باز خواهد شد. آغوش باز و استقبال شماست که می تواند سپاهیان که وظیفه شان حفاظت از مردم وحراست از آب و خاک و تمامیت ارضی ایران است را در کنار شما قرار دهد.

امید و آرزوی من اینست که ایرانیان دور از میهن عزیزنیز، همبسته و هم صدا، و فارغ از رقابت های خُرد و نابهنگام، به پشتیبانی بی دریغ از هم وطنان پُردل و پُر شور وطن برخیزند. افشای هرچه بیشتر جنایات نظام ولایت فقیه، و آگاه ساختن مردم آزاده و آزادی خواه جهان از خواست ها و آرمان های انسانی جنبش تاریخی ایرانیان، می تواند بر شمار دولت هایی بیفزاید که به تدریج به مخالفت با رژیم نامشروع و مطرود جمهوری اسلامی و پشتیبانی از خواست های هم وطنان مبارز برخاسته اند.

خواهران و برادران مبارزم،

به شما فرزندان دلیر، به شما افتخارآفرینان تاریخ وطن، به شما سازندگان ایرانی آزاد و آباد و توانا و صلحجو درود می فرستم.

به پیروزی نهایی و قاطع شما و شکست کامل دشمنان زبون و حقیرتان اطمینان دارم و با هرچه درتوانم هست خواهم کوشید تا بتوانم سهم خویش را به عنوان یکی دیگر از فرزندان دور افتاده از وطن برای توفیق شما و سربلندی ایران عزیز ادا کنم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی


پیوند به تارنمای شکوهمند اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی شهریار بزرگ ایران

__________

نگاشته شده در تاریخ بیستم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی