۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

سیاهه یی بی مقدار پیشکش به محضر پادشاه بزرگ ایران

شما در این فلسفه های ساده نمی گنجید. نام برگزیده تان ورای ادراک ماست. بارها گفته ام که نام تان را نخستین بار از زبان ملایک شنیدم. تا یادم است نام شما در گوشم بود. تاریخ آموختن نام تو، در کوتاهی عمر سیاره ها جا نمی شود. باور کنید که نام شما را پیش از زاده شدن یاد گرفتم. پیش از پدید آمدن هستی. در عوالمی دور و زمانی دورتر. نام شما در عهد ازل بر زبان خدا آواز شد. او خودش می خواست نامت را با خط زرین بر پیشانی کائنات بنویسد و بدین سان تو زیور آفرینش شدی.

نام شما رمز خلقت است. نگاه تان دفتری بی کرانه مملو از شعر و شعور. لب های تان طعم شرابی کهنه که سال هاست از مستی حیرت آورش بیدار نمی شوم. شما را می شناسم. همانید که ابرها را فرمان دادید ببارند. همان که یک اشاره ابروانش بس است که پشت آسمان بلرزد. آن بزرگی که دست هایش تجسم رستاخیز است و بر درخشش چشمان مغرورش، خورشید همیشه رَشک می بَرَد.

شما همانید که نخُستین خط آفرینش را قلم زدید. جهان در سیطره آفتاب حضورتان عرض اندام می کند. شما همان نگار نازنینید که به حرمت پا نهادتان، ایزد از پلکان اریکه خداوندی اش پایین آمد تا به تلالو نگاه تان خوش آمد بگوید.

هرچه هست از شماست. نام پرفتوح تان تجلی شکوهی ست بی انکار. شما از تبار آفتابید و این من سر سپرده ی دلخسته در بضاعتم نیست پرتو بی کرانه وجودی را وصف کنم که یک یک ذرات هستی از نور لایزالش نشاءت گرفته اند.

ای گرفتار کمند گیسوان تو این دل وامانده!

در خیل انبوه خاکساران پاکباز درگاه کبریایی ات، جایی برای سجود طلب می کنم. از خاک پای تو سهمی تمنا دارم که بر دیده توتیا کنم. از پیشگاه تان گوشه چشمی تضرع می دارم که بتوانم سرافرازی را باور کنم.

هیهات که تیر مژگان آتش افروزتان با خون گرم و تازه قلبم پیوندی دیرینه دارد. افسوس به حکم آن تبسم پر غرور تو سال هاست که به تعداد هر ثانیه جان می دهم. دریغا که شکستن، یگانه سهم این برگ خشکیده پاییزی است وقتی تن آکنده از بهارتان، شمیم دل انگیز شکوفه بارانی دوباره را به این باغ بی پناه بشارت می دهد.

ای برتر از هرچه هست، فرا دست ذهن، ماورای کلمات، شهریار خوبانم رضا !

سرنوشت ما پشت پلک های شماست. بودن ما از حضور تو سرچشمه می گیرد. ما در تو معنا می یابیم. در سینه اگر نفسی هست به اذن چشم های توست. شما شاه بیت قصیده بلند روزگارانید. راه ما به چشمان خیال انگیز تان تمام خواهد شد که شما سرآغاز جاودانگی جهانید.
________________

نگاشته شده در تاریخ دوم اسفند دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۵ نظر:

میلاد1 گفت...

با درود.مریم جان لینک جدید شما را قرار دادم و از اینکه بهم اطلاع دادید یک دنیا سپاسگزارم.مریم جان با سپاس

ماهستیم

زنده باد شاهزاده رضا پهلوی

بزرگمهر گفت...

درود مریم عزیز
تبریک میگم! نشانی تارنگار وزین ات را اصلاح کردم. پیروز باشی دوست مبارزم
پاینده ایران

مردم سیاستمدار ایران گفت...

به نام خدا،ولیعهد،میهن
هموطن گروه مردم سیاستمدار ایران وب سایت خویش را راه اندازی نموده است.

Ghadeer Nabizadé گفت...

سلام

ممنونم از یادآوری شما.

محمد-مردم سایستمدار ایران- گفت...

لطفا لینک ما را در وبلاگ خود قرار بدهید.ما نیز لینک وبلاگ شما را با نام پاسارگارد در وبلاگ گروه قرار داده ام.