۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

تناقض آشکار احکام دین با علم و آگاهی


   اگر به تک تک قوانین و احکام دین اسلام، توجه کنیم در خواهیم یافت که نه تنها هیچ یک ریشه ی علمی ندارند که بالعکس، در واژه واژه شان با علم و خرد ورزی در تضاد می باشند.
   روزه گرفتن که جزو احکام موکد و غیر قابل انکار شریعت اسلام می باشد، سال هاست که توسط پزشکان و متخصصین رد شده و به عنوان عاملی مخرب برای سلامتی شناخته شده است.
   فرایندی که در بدن ما طی روزه داری اتفاق می افتد، نه تنها کلیه ها و دستگاه گوارش را با خطر جدی رو به رو می سازد که برای بسیاری از افراد می تواند به علت افت شدید قند خون و کاهش گلیکوژن، مرگبار باشد. در روزه داری، بدن ناگزیر است که از کتون ها استفاده کند و همین یک هشدار جدی برای سلامت ماست.
    حجاب اسلامی یک عامل مغایر با سلامتی است. در تابستان و به خصوص شهرهای نسبتن گرم، تعریق بیش از حد بدن سبب کمبود آب و ایجاد مشکلات کلیوی می شود. ضمن اینکه تعریق زیاد – به علت اسیدی بودن عرق بدن – سبب آسیب به پوست می شود.
استخوان های ما نیاز به ذخیره کلسیم دارند و ما معمولن کلسیم را از طریق مواد غذایی حاوی کلسیم دریافت می کنیم. اگر ویتامین دی در بدن ما موجود نباشد تمامی کلسیم دریافتی دفع می شود. ویتامین دی تنها زمانی در بدن ما ساخته می شود که بدن ما به صورت برهنه – به خصوص استخوان های دراز – در معرض تابش مستقیم آفتاب قرار گیرد. یکی از دلایل اینکه نرخ پوکی استخوان در زنان ایرانی چند برابر مردان است همین حجاب مهلک اسلامی است که مانع جذب کلسیم توسط استخوان ها می شود.
   شب زنده داری، برخاستن نیمه شب برای نماز و همه این موارد، تاثیرات هولناکی بر سیستم عصبی و مغزی ما دارند. موارد و مثال ها بسیارند که در این نوشتار نمی گنجند اما تک تک احکام اسلامی، نشانه تهی مغزی، جهالت و ناآگاهی وضع کنندگان این قوانین می باشند.
حاکمان دینی که معتقد اند این احکام مستقیمن از جانب خداوند، صادر شده اند، پس چرا شواهد روشن علم امروز، آنها را به چالش می کشد و مرگبار بودن تک تک شان را اثبات می کند؟ مگر می شود خدای یکتا از علم امروز بی خبر بوده باشد؟
   احکام و قوانین دین اسلام، به مانند احکام سایر ادیان، قرن هاست که دیگر عمر خود را سپری کرده و برای جامعه انسانی قابل استفاده نیستند.
   مشکل ایران امروز ما این است که نسل آن اعراب بدوی و شترچران، قوانین کثیف و انسان سوزشان را به خشن ترین و بدترین وضعیت ممکن اجرا می کنند. البته مشکل اصلی شاید خود ما مردم باشیم که هنوز فکر می کنیم، اسلام واقعی و "اسلام رحمانی" چیزی متفاوت از اسلام خامنه یی جنایتکار است.
   این تصور و توهم ماست که اسلام رجاله های جمهوری اسلامی را متفاوت از اصل اسلام می دانیم حاشا که هر دو روی یک سکه اند و آنکه این میان مظلوم واقع شده است خود ما ایرانیان هستیم نه اصل اسلام و رهبران آن.
___________________________________
نگاشته شده در تاریخ یکم تیر دو هزار و پانصد و هفتاد و یک شاهنشاهی

۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

قدر آقای بروجردی را بدانیم


   آیت الله بروجردی شاید از بسیار اندک روحانیونی باشد که به جای اندیشیدن به منافع خودش، آنسوتر نگریست و توانست به درد دیگران و حیثیت کشورش بیاندیشد.
   در این زمانه و روزگار، دین صرفن محملی است برای قدرت طلبی یک عده و سودجویی و پر کردن جیب های شان و سرکوب ملتی که خواهان اولیه ترین حقوق شان هستند.
   و چه ارزشمند و ستودنی است یک روحانی که دست بر قضا مقام اجتهاد را هم داشته و می توانسته تحت عنوان مرجع تقلید، مانند سایر مراجع تقلید، صرفن به منافع خودش فکر کند و با اخذ پول خمس و زکات از عده یی انسان نادان و ابله، دنیای خودش را رنگین بسازد، بروجردی نخواست که از قماش آن نامردمان باشد و بالعکس، کوشید تا برای رهایی هم میهنانش خود را فدا سازد.
   چنین حرکت شجاعانه یی از سوی هرکسی که باشد زیباست. آزادی خواهی زیبنده ترین صفات انسانی است و چه فرد آزادی خواه، یک خواننده پاپ جوان مانند آقای آریا آرام نژاد باشد و یا یک آیت الله مانند آقای کاظمینی بروجردی، در هر صورت آزادی خواهی عالی ترین و ستودنی ترین صفت برای یک انسان است.
    تنها جرم آقای بروجردی، خواسته ی برحق اوست که خواسته تمام مردم ایران است و آن جدایی دین از حکومت است که هم به سود خود اسلام است و هم به سود مردم ایران.
   اما هزینه جدایی دین از سیاست را آخوندها و شبه آخوندهایی باید بپردازند که امروز تحت لوای آمیختگی دین و سیاست، برای خود قصرهای افسانه یی ساخته اند(خامنه یی، مکارم شیرازی، حداد عادل، واعظ طبسی و...). بدیهی است که این رجاله ها هرگز جدایی دین و سیاست را برنمی تابند و حاضر اند که اسلام به طور کامل، منفور ملت و تاریخ شود اما این چند صباح به این حضرات!! قدرت طلب خوش و خرم بگذرد. در چنین زمانه یی شجاعت مرجع تقلیدی مانند آقای بروجردی که پرچم سکولاریزم را در دست گرفته، بی نهایت تحسین برانگیز است.
   چنانچه رسانه ها و منابع خبری بازگو می کنند، وضعیت جسمانی آقای بروجردی در زندان، بسیار نامطلوب است و این درحالی است که مقامات قضایی(جلادان بالفطره) به ایشان مرخصی استعلاجی نمی دهند.
   افرادی مانند بروجردی برای ایران، باعث افتخار هستند. چه در لباس روحانیت باشند و چه در هر لباس دیگری. کسانی که جان خود را بر سر دست گرفته اند تا ایرانی فردای بهتری داشته باشد.
__________________________
نگاشته شده در تاریخ شانزدهم خرداد دو هزار و پانصد و هفتاد و یک شاهنشاهی

۱۳۹۱ خرداد ۱۵, دوشنبه

وضعیت نگران کننده حسین رونقی ملکی و وظیفه ما


   این اخبار تلخ، تازگی چندانی ندارند و همواره و هر روز عزیزی از تبار ایران گرفتار بند اهریمنی رژیم متعفن اسلامی شده و تحت شرایطی ناگوار قرار می گیرد.
   اما این خبرهای تلخ اگرچه بسیار شنیده شده اما هربار وحشت و اضطرابی آزارنده را به جان ایرانیان با غیرت می اندازد و می اندیشیم که چه کاری از ما ساخته است و آیا قادریم قدمی در راه آزادی هم میهن مان برداریم یا نه؟ هم وطن شیردلی که در مقابل وحشی ترین و زورگو ترین حکومت تاریخ ایران(جمهوری اسلامی)صدای ما و حنجره ما شد وقتی که ما به زندگی عادی خود مشغول بودیم.
   اکنون حسین رونقی ملکی در شرایطی اعتصاب غذا نموده است که کلیه های ایشان دچار مشکل جدی است. ایادی حکومت الله همچنان او را در وضعیتی سخت و غیر قابل تحمل در زندان نگاه داشته و زندگی آقای ملکی با خطر مواجه است.
وظیفه ی ایرانی یکایک ما حکم می کند، دست به کاری بزنیم تا این وبلاگ نویس شجاع، از این موقعیت خطرناک، بی هیچ آسیبی عبور کند و بتواند از حقوق حقه خود بهره مند شود.

آزادی تک تک زندانیان سیاسی، خواست تک تک ایرانیان
_________________
نگاشته شده در تاریخ پانزدهم خرداد دو هزار و پانصد و هفتاد و یک شاهنشاهی

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

سالمرگ خمینی و شادی ایرانیان


   هر سال وقتی موعد مرگ خمینی فرا می رسد، انگار خون تازه یی در رگ های مردم به جریان درمی آید. دو روز تعطیلی پیاپی و به قول دوستان خوش ذوق، " ارتحالیدی" بهترین موقعیت برای مسافرت و هرنوع تفریحی است که فرصت ان طی سال کمتر به دست می آید.
  روح الله خمینی به عنوان یکی از جنایتکارترین و رذل ترین حاکمان تاریخ ایران و جهان، سخت ترین ضربه ها را به میهن و حیثیت وطنی ما وارد کرد و چه بسیار از بهترین فرزندان این مرز و بوم را به کام مرگ فرستاد.
   صد البته سالمرگ آن دیو خون آشام رخدادی خجسته و شادی آفرین است. ما اما منتظریم تا به زودی زود، خبر مرگ این رژیم پلید و مرگ تک تک عناصر آن را به گوش جان بشنویم. روزی که محبوب و خورشید ایران، بر مسند حکومت جلوس کند و ایران از لوث وجود آخوندهای متعفن پاک شده باشد، آن روز قطعن روز جشن واقعی ایرانیان است و چهارده خرداد نیز، طنزی خواهد شد در گوشه سالنامه ایرانیان.
چهارده خرداد چون همیشه بر ایرانیان، خجسته و شاد باد.
_____________________________
نگاشته شده در تاریخ چهاردهم خرداد دو هزار و پانصد و هفتاد و یک شاهنشاهی