۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

اتحاد واژه ی گمشده - کلید رهایی(نوشتار یکم)

برای بسیاری افراد پرسش است که چه چیزی توانسته نظامی را که از بدو امر نیز امیدی به پایداری چند ماهه و حتا چند روزه آن نمی رفت قریب به سی و دو سال سرپا نگاه دارد. رژیمی چون جمهوری اسلامی که ابتدای امر توسط مشتی آخوند رجاله و روضه خوان های بی سواد پایه ریزی شده بود، با توجه به اختلافات فاحش فکری میان سران آن در همان آغاز، هیچ شانس و اقبالی برای ادامه یافتن نداشت.
در روزهای ابتدایی استقرار جمهوری اسلامی جو شدید اختناق و ارعاب فضای جامعه را فرا گرفت. اعدام های فله یی و بی محاکمه، سرکوب های وحشتناک اجتماعی و در ادامه آن برافروخته شدن شعله جنگی که همان زمان هم اکثریت قاطع مردم، نظام اسلامی را مسبب اصلی آن می دانستند. همه این عوامل در مجموع باعث می شد تا یک یک مردم مرگ زودهنگام جمهوری اسلامی را لحظه شماری کنند.
شوربختانه به رغم استنباط بسیاری از مردم، این رژیم اهریمنی ماند و سه دهه را نیز پشت سر گذاشت. چه چیزی موجبات بقای این گرگ خون آشام را فراهم آورده است؟ چه چیز سبب شده تا حتا با مرگ خمینی که از راس این سیستم منفور و نامشروع به قعر گور سقوط کرد، همچنان نظام به حیات خود ادامه می دهد؟
نظریه مضحکی که خود رژیم و ایادی اش کوشیده اند تا در اذهان خام اندیشان نهادینه کنند، وجود دستی غیبی در پشت سر این ساختار می باشد. اینکه شخصی به نام امام زمان وجود دارد و با شخص ولی فقیه در ارتباط مستمر است، باوری می باشد که مسوولین جمهوری اسلامی به اشکال مختلف بارها بر زبان آورده اند و ایدئولوگ های شان همچون مصباح یزدی و احمد جنتی نیز به صراحت آن را تایید کرده اند.
گذشته از این تصور بسیار بسیار بی منطق و ابلهانه که در جهان امروز، یکی از مخوف، جنایتکار و کثیف ترین نظام ها را به قدرت هایی ماورایی و خدایی نسبت داده و دست پنهان الاهی را بر شانه رجاله ترین سیاستمدار عصر امروز قرار می دهد، به راستی عاملی باید وجود داشته باشد که متضمن بقای چندین و چند ساله این حکومت شده است. این عامل و یا عوامل قطعن با معیارهای عقلانی قابل باور بوده و ضامن اجرایی قابل توجیهی دارند.
جمهوری اسلامی بی نهایت در سرکوب مخالفین خود بی پرواست و این چیزی است که همگان آگاهند. نظام توانسته است رکورد به محبس کشیدن روزنامه نگاران را در خاورمیانه بشکند. نظام در یک روز هفت نفر از مخالفان خود را اعدام می کند. جمهوری اسلامی به راحتی معترضین را در اثنای یک ماجرای انتخاباتی در خیابان به گلوله می بندد. اینها همه درست هستند اما رمز اصلی بقای این نظام، فراتر از ارعاب و خشونتی است که صدالبته بخشی از فرهنگ رژیم اسلامی می باشد.
پیرامون جانی، قاتل و پست فطرت بودن فرد فرد عناصر این حکومت هیچ شکی نیست. حسین شریعتمداری نماینده علی خامنه یی، پیشتر بازجو و شکنجه گر حکومتی بوده است. محمود احمدی نژاد رییس جمهور دلقک حکومت الله، سال ها پیش در کشور کره شمالی آموزش ترور و تک تیراندازی دیده است. اعضای سپاه هرکدام شان هیولاهایی هستند که آموخته اند در موقع لازم شکم یک زن باردار را پاره کرده و یا در جلوی چشمان یک مرد به همسرش اساعه ادب کنند. در همه اینها هیچ بحث و یا تردیدی نیست اما مهم ترین عاملی که جمهوری اسلامی را پایدار نگه داشته است، سوءاستفاده آنها از گسستگی و عدم وفاقی است که میان مخالفین شان وجود دارد.
ایادی جمهوری اسلامی به وضوح و طی سال ها دیده اند که میان مخالفان شان پراکندگی آرا وجود دارد و بر همین اصل دریافته اند که با دشمن خطرناکی رو به رو نیستند. قطعن آنچه که می تواند یک نظام صد در صد دیکتاتوری و غیر مردمی را بالاتر از یک دهه سرپا نگه دارد، آسودگی خیال سران آن حکومت از وجود دشمنی قوی می باشد.
مردم عادی را می توان با ارعاب و ایجاد خفقان در خانه ها حبس نمود. بدیهی است که حربه سرکوب و کشتار، در برخورد با توده های معمولی جامعه جوابگو می باشد. اما نظام درنده خویی چون جمهوری اسلامی نیز هرگز و هرگز نخواهد توانست به روی یک نهضت و تفکر اسلحه بکشد. گرگ های سپاه و سگ های هار بسیج هرچه هم در ارتکاب جنایت بی محابا باشند، طبیعتن نخواهند توانست یک نهضت را که متشکل از حلقه هایی متعدد و پیوسته باشد، به زانو دربیاورند.
ادامه دارد
_________________
نگاشته شده در تاریخ نهم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

برگزاری مراسم یادبود والاحضرت دردانه شاهپور علیرضا پهلوی

درحالیکه بیست و دو روز از آن مصیبت جانکاه می گذرد، داغ آن بهار پراحساس در خزان نشسته همچنان تازه است. هر روز که می گذرد تحمل این فقدان بزرگ، دشوارتر می شود. هر روزی که بی حضور دل انگیز آن محبوب سپری می شود، به سان شبی تاریک است که لحظه های ما دلدادگان ایشان را در بر گرفته است.
بیست و سوم ژانویه، نوزده روز پس از وقوع فاجعه دلخراش و اسف بار سفر ناگهانی والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی، غنچه تازه شکوفان دربار پرجلالت سلطنت، بر اساس دعوت وسیع و رسانه یی صورت گرفته از جانب دربار شاهانه، مراسم یادبودی برای ایشان برگزار گردید. البته چندین مراسم دیگر نیز پیشتر و همزمان با این مراسم، در پاریس و امریکا برگزار شده و با خیل بیشمار ایرانیان عزادار رو به رو شده بودند.
این مراسم که ساعت سه بعد از ظهر روز یکشنبه، بیست و سوم ژانویه (برابر با سوم بهمن ماه) در سالن استراتمور واقع در یکی از ایالات کشور امریکا و تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد، با جمعیتی بسیار بالا و غیر قابل پیش بینی مواجه گردید. به طوری که یک ساعت پیش از آغاز رسمی برنامه ظرفیت سالن تکمیل شده و عده بسیاری که با چشمان خیس و اشک آلودشان خواهان حضور در سالن و عرض ادب به پیشگاه خاندان بزرگ سلطنت بودند، شوربختانه پشت درب های بسته ماندند و به علت پُر شدن کامل سالن، از ورود آنان جلوگیری به عمل آمد.
در طول این مراسم، هنرمندان بزرگی شرف حضور یافته و با اجرای قطعات هنری زیبایی، به محضر شکوهمند خاندان پرآوازه پهلوی ادای احترام نمودند. از جمله می توان به ستار خواننده محبوب ایرانی، تارا کمانگر پیانیست، سیروس بروخیم ویلنیست و شهاب هاشمی فیلمساز اشاره کرد. با توجه به علاقه خاص شاهپور علیرضا به موسیقی، در حین برگزاری مراسم، مدام از قطعات مختلف موسیقی با اجرای زنده هنرمندان نامدار ایرانی استفاده شد.
شخصیت های علمی برجسته یی چون پروفسور شایگان نیز در اثنای مراسم سخنرانی خود را عرضه نمودند.
همکلاسان سابق و یاران نزدیک والاحضرت نیز در صحنه حاضر شده و خاطرات شیرین و از یاد نرفتنی خود را پیرامون ایشان مطرح کردند.
در ادامه ی مراسم، وجود نازنین و خیال انگیز آن یگانه دلدار، شاه شاهان اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی به زیبایی و دلارایی هرچه تمام تر تشریف فرما شده و در رابطه با برادر فقید و سعیدشان چندین دقیقه سخنرانی فرمودند. پس از فرمایش های گهربار پادشاه ایران، علیاحضرت فرح اجلاس جلوس کردند. حضور گرانقدر مادر معنوی ملت، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی – که در لیست برنامه ها نیز اعلام نشده بود – حاضران را شگفت زده ساخت. معظم لها در سوگ فرزند نازنین شان، دقایقی صحبت فرمودند که با موج گریه شدید حاضرین همراه شد.
آنچه که بسیار شایان توجه می نمود، درخواست ملوکانه شهریار ایران و خاندان سلطنتی از مردم بود که تاکید کرده بودند از پذیرش گل معذور هستند و در عوض به یکایک آنهایی که مایل بودند تاج گلی را به منظور عرض تسلیت به پیشگاه خاندان پهلوی ارسال کنند پیشنهاد داده بودند که هزینه تاج گل ها را به حساب بنیاد فرزندان ایران و به سود کودکان بیمار ایرانی واریز کنند. البته تنها گل هایی که در مجلس دیده می شدند از سوی خود این خانواده بلند مرتبه ابتیاع شده بودند. گل هایی سپید که به روح پرفتوح والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی تقدیم شده بودند.
در فراق آن والاگهر نیکو نام نیک سرشت، هرچه گفته و سراییده شود، گوشه یی از ژرفنای مصیبت را بازگو نخواهد کرد. در رثای والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی، جگرگوشه ملت ایران و به قول پروفسور شایگان گل اولین گلستان شاهی، هرچه بگوییم و بگویند و بنگارند باز هزار حرف ناگفته باقی خواهد ماند. در این سوگ عظما شاید چند بیت جاودانه شیخ اجل سعدی، بتواند وصف حال ما سوخته دلان به خاک افتاده باشد. وصف حال غمی که پایان ندارد:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد گاه وداع یاران
هرکو شراب فرقت، روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
چندت کنم حکایت، شرح اینقدر کفایت
باقی نمی توان گفت، الا به غمگساران
__________________
نگاشته شده در تاریخ ششم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

سقوط هواپیما در اطراف رضاییه و پیام همدردی شاهنشاه ایران

عصر نوزدهم دی ماه بار دیگر نقص مدیریت سازمان هواپیمایی جمهوری منفور اسلامی فاجعه آفرید. سقوط یک فروند هواپیمای مسافر بری در نزدیکی رضاییه (ارومیه) جان تعدادی از هم میهنان را گرفته و عده بسیاری را مجروح و مصدوم ساخت.

این هواپیمای مسافر بری بویینگ، در محلی به نام آلمان آباد در پانزده کیلومتری شهرستان رضاییه به دلایلی نامعلوم سقوط کرد. بر اساس آنچه که منابع وابسته به رژیم اعلام کرده اند، این سانحه حدود سی کشته و شصت مجروح بر جای گذاشته است.

پخش خبر سقوط این هواپیما موجب اندوه و تاسف همگان شد. بیشترین نگرانی از بابت مجروحانی است که در بیمارستان های اطراف محل حادثه، با داشتن امکاناتی زیر صفر و در شرایط بسیار بدی به سر می برند.

متعاقب پخش خبر این سانحه، شاهنشاه نازنین و مهربان ایران، وجود مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده فرمودند تا پیام همدردی ملوکانه را صادر کنند. معظم له به رغم آنکه هم اکنون در تالم و اندوه وفات برادر عزیزشان والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی به سر می برند، اما قلب رئوف حضرت شان نپذیرفت که در برابر این فاجعه انسانی، واکنشی نشان ندهد و بنابراین ذات اقدس همایونی پیامی را در این ارتباط منتشر کردند.

ایشان در متن پیام مهربانانه شان که در سخت ترین و غمبارترین ایام سال های اخیر، صادر فرموده اند، این سانحه را ناشی از سوء مدیریت هواپیمایی جمهوری اسلامی دانسته و با خانواده های قربانیان سقوط هواپیما، ابراز همدردی کردند.

متن کامل پیام شاهانه را در ادامه خواهیم خواند:

بیستم دی ماه 1389

هم میهنان عزیزم،

بار دیگر، در نتیجۀ سوء مدیریت، هواپیمای مسافربری دیگری در ایران سقوط کرد و جامعۀ ما را عزادار و سوگوارساخت.

من از صمیم قلب با همۀ خانواده هایی که عزیزانشان را در این سانحۀ دلخراش هوایی از دست داده اند همدرد و برایشان صبر و شکیبایی آرزومندم.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای مبارک پادشاه فرزانه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

______________

نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

دست نوشته یی ناقابل تقدیم به خاک پای رضا شاه دوم

بهارا بی حضور تو خنجری سوزنده بر جانم می رود. نگارا! در این غربت طاقت سوز، نگاهم به چشمان سحرکننده تو خیره مانده که از فرا سوی زمان معجزه کنی. نگاهم روی لب های پرطراوتت، بر لبخند مغرورت، بر چشمان مست و مرموزت متحیر مانده است.

بهار من!

ای هرچه هست از توست. ای اول و آغاز هر قصیده یی به نامت، ای آفاق در کرنش نگاه نازنینت، چرا تبسم دل انگیزت را از این شکسته بی پناه دریغ می کنی؟

پیش از تو هیچ نبود، تو اولین حرف آفرینشی، تو از ماورای تاریخ می رسی. نام تو بر پیشانی جهان حک شده است. خدا به نام تو سخن آغاز می کند. خورشید به اذن تو بر فراز آسمان رخ می نماید. نام تو آغاز زندگی است. کائنات از نفس های تو اعتبار می گیرند. دریغا که این شهر خواب رفته مجالی برای فریاد کردن نام پرفروغ تو ندارد.

چه دلبرانه پلک می زنی، چه مغرورانه تمنای این دل خسته خاکستر شده را انکار می کنی. چه زیبا افسون مژگانت را به رخ این دیوانه مشتاق می کشی. وقتی تو چشم باز می کنی، جهان دوباره تولد می شود.

دل ما برای اتفاقی دوباره تنگ می شود. هنگامی که به جای آفتاب، تلالو نگاه معصوم شما از خواب بیدارمان کند. دل ما تنگ می شود برای حادثه یی که برق شگرف چشمان تو سبب شود. دلدار دلفریب! در این شهر خاموش، دلم عجیب گرفته... تنها آهنگ دل انگیز صدای توست که این انزوای مغموم و دلمرده را به باوری دوباره وادار می کند. چشمان خمار تو، روح ناب شراب را به این ویرانه دل گرفته مهمان می سازد. وجود بی کرانه توست که همواره راز ابهت دریاهاست.

ای فراتر از واژه ها، بیا که این خانه در انتظار آمدن تو به گریه افتاده است. برگرد، بیا و ببین که قامت خمیده میهن من، در غربت لب های آتشین تو مانند بغض مجسمی است که ثانیه های مرگ خود را مرور می کند. ببین که این دیار کهن، در حرارت دوباره دیدن ناز نگاه تو شعله ور می شود. ببین که جز تو هیچ خاطره یی نیست. به غیر نام شکوهمند تو اینجا هیچ کلمه یی در یاد نمانده است.

تنها تویی که صاحب اعجازی، تنها تویی که کلید صبح در دستان مخملی ات می درخشد. تنها چشمان توست که وسوسه لاجرعه یی دوباره است. بیا که فصلی دیگر از نی نی نگاه تو رقم بخورد. سال هاست حسرت روییدن شکوفه ها بر تن نحیف این شاخه های شکسته مانده است. سال هاست که هیچکس جز تو کسی را به یاد نمی آورد.

_____________

نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

خداحافظ ای آرام جان – در سوگ والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی

دیگر تو را نمی بینم و این ندیدنت سخت است، دشوار است، دیگر به میهمانی شورانگیز نگاهت، هیچ چشمی را فرا نمی خوانی، خوابیده یی، چشم های مهربانت را هرگز نخواهی گشود و این درد سختی است، و این بغضی ست که در گلویم تلمبار شده، این کابوسی است که مجال بیداری اش را ندارم، این خنجری است که در سینه ام فرو می رود. شوکرانی است که گریزی از نوشیدنش نیست، باور نبودن تو زهر است، زخم است، کابوس است. نبودن تو دروغی ست که ساخته اند. نبودن تو وهمی ست که ناگزیرم باورش کنم.

سالار سرافراز سفر کرده! بعد از این تو را در امواج آبی خزر خواهم جست. تو را در آبشاران زلال، در بهاری که به زودی خواهد آمد پیدایت می کنم. ای آرام جان! می دانم روزی این دشت، از آفتاب پرمهر تو روشن خواهد شد. می دانم روزی خواهی آمد باز می گردی، می دانم که نبودن تو دروغی بیش نیست. می دانم چشم خواهی گشود و این باغ یخ بسته را به حسن وجود مهربان خودت خواهی آراست. اما امروز ندیدنت دشوار است. حتا اگر فردا بیایی. در امید آمدن تو باز این زخم کشنده در سینه ام شعله ور می شود. نبودن تو چونان آواری بر سر شهر خراب می شود که دیگر نیستی... که رفته یی اما جای پایت همه جا هست...

خبر به سنگینی کوه بود. خبر دهشتناکی که چهاردهم دی ماه، در سیاه و منحوس ترین روز سال، در تمام جهان منتشر شد. هیچکس نمی توانست باور کند. همین لحظه و اکنون نیز باورش محال است. در ذهن نمی گنجد که چنین فاجعه یی اتفاق افتاده باشد.

روزی که این ضایعه اسفبار رخ نمود، این حقیر به شدت مشغول انجام برنامه یی بوده و سراسر روز را بیرون از خانه به سر می بردم. شبانگاه آنچنان خسته و درمانده به بستر خزیدم که فرصتی برای ورود به نت و یا تماشای اخبار نیافتم و چه مصیبتی بر سر ایران و یکایک مردمانش نازل شده بود که این کمترین بنده درگاه همایونی، بی خبر و ناآگاه بودم.

غروب فردا خبر فاجعه به گوشم رسید و مگر می شد باور کرد. خبر یک سطر بود اما کمر کوه نمی توانست تحملش کند. بامداد چهاردهم دی ماه، بزرگمردی اهورایی در پی حادثه یی ناگهانی، به وسعت آسمان ها پیوسته بودند. مردی بزرگوار از تبار خاندان جلیل سلطنت پهلوی. واژه ها در بیان ژرفنای این مصیبت الکن مانده اند. چه گونه می توان گفت، چه گونه می شود این جمله را بر زبان آورد. سه شنبه هفته یی که گذشت، ردپای دردناکی از خود بر قلب میهن به جا گذاشت. والاحضرت محبوب، شاهپور علیرضا پهلوی در سن چهل و چهار سالگی، ما را با درد و داغی همیشگی تنها گذاشته و به ابدیت پیوستند:

بی مهر رُخت روز مرا نور نمانده ست

وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده ست

صبر است مرا چاره ی هجران تو، لیکن

چون صبر توان کرد که مقدور نمانده ست

اکنون که پس از پنج روز، پیرامون این مصیبت عظما قلم به دست گفته ام تا بنویسم، بحران وحشتناک تالمات روحی تا اندازه یی سپری شده است که حساب کلمه ها و جمله ها از دستم رها نشود. آنچنان که بتوانم برآنچه که می نویسم آگاه باشم. اما آنچنان بغض وحشتناک و غیرقابل تحملی گلویم را می فشارد که تصور پذیر نیست.

هیچ مرهمی این زخم عمیق را تیمار نخواهد کرد. واژه های تسلی بخش نه تنها که آبی بر این آتش نیستند بلکه به مثابه خنجری هستند که این زخم را عمیق تر می کند و انگار که با ناخن تکه تکه قلب این کنیز کمین خدمت را می شکافند و جراحتش را دردناک تر می سازند.

والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی پسر کوچکتر به جامانده از اعلاحضرت فقید شاهنشاه آریامهر، نور دیده برادر تاجدار و چشم و چراغ مادر شهبانوی شان، به تاریخ هشتم اردیبهشت سال یکهزار و سیصد و چهل و پنج خورشیدی، قدم بر سراچه آفاق نهادند که سرتاسر ایران را به لطف وجود خویش مزین کنند.

ایشان در کودکی به تبعید رهسپار شدند و در همان دیار غربت ادامه تحصیل داده و سرانجام در سمت استادی دانشگاه بستون، سال های سال کوششی خستگی ناپذیر از خود نشان دادند. ایشان که در ابتدای نوجوانی ضربه ناگوار وفات پدر تاجدارشان را تحمل کرده بودند، به رغم تمام دشواری ها و تلخکامی های زندگی در غربت و فراق عزیزان شان، جاده زندگی را تا اخذ دکترا پیش برده و موفق شدند به کسب دکترای ایران شناسی پیش از اسلام از دانشگاه هاروارد نایل آیند.

همت ایشان در بخش های مختلف عمر مبارک شان ستایش انگیز و مثال زدنی بود. آن مرد بزرگ در لحظه لحظه گهربار زندگی، دمی از کسب علم و دانش غفلت نفرمودند و ثانیه یی از یاد و خاطره ایران عزیزشان فارغ نبودند. سرگذشت آن والاحضرت دردانه، سرمشقی است برای نسل های فردای ایران که نام پرآوازه ایشان را بر زبان می آورند و خاطره پرفروغ والاحضرت را در ذهن خود تا ابد حفظ خواهند کرد.

طی این یک هفته دلخراش و محنت باری که بر همگی ما سپری شد، بسیار هم میهنان پاکدل و مهربان، با پیام های تسلیت و چشمان خیس و هق هق بی امان گریه های شان مرهمی بر قلب داغدار آن خاندان بزرگ و بلند جایگاه سلطنت نشاندند. سیل بیشمار پیام های تسلیت و همدردی آنچنان بود که به هیچ وجه قابل شمارش نیست.

بسیاری از آنان که این روزها در سوگ و ماتم فقدان ناگهانی شاهپور جوان والاحضرت علیرضا، گریبان چاک کرده و اشک بر دامن نشانده اند، همان هایی هستند که حتا سال های رویایی و روح انگیز پادشاهی شهریار فقید محمدرضا شاه را به چشم ندیده اند و سال ها پس از وقوع فاجعه ننگین انقلاب خمینی دیوسیرت، دیده به جهان گشوده و از ایران سرافراز آن دوران، چیزی به یاد ندارند که هرچه دیده اند وقاحت و وحشی گری اسلام فروشان و درنده خویی والیان مطلقه فقیه بوده است.

اما در کنار حسن نیت و پاکی طینت بیشمار فرزندان دلیر و آزاده مام میهن، یاوه سرایی ها و هرزه زبانی دوست نمایان بدتر از دشمن نیز نقش خود را ایفا کرده و فرومایگی بعضی را بیشتر از قبل آشکار ساختند. طعنه های مذبوحانه یی که از سوی برخی جمهوری خواهان ضد ایرانی، طی این چند روز به گوش رسید بیش از پیش ماهیت پلید و بی ارزش این دشمنان نقاب زده ایران را مسجل ساخت.

اگرچه از ایادی معلوم الحال رژیم فاسد جمهوری اسلامی هیچ انتظاری جز هرزگی و پست فطرتی نمی رود، اما شاید دست کم به ظاهر این انتظار از گروه های منتقد حکومت اسلامی بود که صرف نظر از ایده های سیاسی شان، مثبت تر و انسانی تر با این فاجعه برخورد کنند.

طی این چند روز که هر ایرانی راستینی خون می گرید، زبان تلخ و مشئوم به اصطلاح جمهوری خواهان، به اراجیف گویی و عقده گشایی باز شده است. اگرچه خاطره آن گل شاداب در خاک خفته هرگز و تا جهان باقی است از یاد هیچکس نرفته و نام سرافراز ایشان بر لب هر ایرانی عاشقی تا همیشه آواز خواهد شد، اما به هر رو این روزها خواهند گذشت و چیزی که به یاد خواهد ماند ناجوانمردی و پلشتی کسانی است که مدعی آزادی ایران و کسب رای برای به دست گرفتن قدرت هستند. ما ایرانیان در غم انگیزترین و رقت بارترین ایام زندگی مان، جفاکاری دوستان دروغین را فراموش نخواهیم کرد.

رفتن آن دلدار و آن جان جانان، ضایعه یی است جبران ناپذیر که هرگز و هیچگاه از یاد هیچکس فراموش نمی شود. غم نبودن ایشان، غمی نیست که در کلمات بگنجد. هیچ واژه یی را یارای وصف ثانیه یی از آن نیست.

در این روزهای بسیار تلخ و در ساعات و دقایق ناگواری که در بهت و ناباوری هجران آن گرانمایه والاحضرت محبوب مان می گذرند، تنها می توانیم دلگرم آمدن روزی باشیم که رژیم ننگین و اهریمنی ولایت فقیه از صفحه روزگار محو شود. آن روز که آمدنش دور نیست، در سایه اهورایی یگانه منجی دوران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، ایران آبرویی دوباره خواهد گرفت و بی تردید روح پرفتوح والاحضرت شاهپور علیرضا نیز حاضرتر از همیشه، خوشبختی ایرانیان را نظاره خواهند فرمود که جز این آرزوی آن گل زیبا نبود.

والاحضرت عزیز، می دانیم که شما همینجا بر فراز یک یک ما ایستاده اید. هیچ حایلی نخواهد توانست میان ما و وجود نازنین تان فاصله یی بیاندازد که شما با ما و در قلب مایید. شما در قلب تاریخ جاودانه اید و این جاودانگی ثمره وجود پرعظمت شماست:

کی رفته یی ز دل که تمنا کنم تو را

کی بوده یی نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده یی که شوم طالب حضور

پنهان نگشته یی که هویدا کنم تو را

با دلی بی نهایت اندوهبار و قلبی شکسته در ماتم فقدان آن شاهزاده مهرآفرین والاحضرت علیرضا پهلوی، وقوع این مصیبت جانکاه را نخست به محضر مبارک برادر تاجدار، ذات اقدس کبریایی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی و به پیشگاه آن چشمان دلفریب، خیس و ملتهب شاهانه، با خلوص و بنده واری تمام مراتب تسلیت و تعزیت خود را عرضه می داریم. سپس به حضور انور شهبانوی والامقام ایران، علیاحضرت فرح دیبا پهلوی ضایعه دلخراش فراق فرزند جوان ایشان را تسلیت عرض می کنیم. آنگاه به حضور مبارک والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی، خواهر گرامی و داغدیده و همچنین به خدمت والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی، صمیمانه و چاکرانه مراتب تسلیت را عرضه داشته و همینطور به حضور والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی و والاحضرتان شاهدخت نور، ایمان و فرح دوم پهلوی، این فاجعه بزرگ را تسلیت عرض نموده و از درگاه یگانه بی همتا برای آن حضرات، بردباری و شکیبایی آرزومندیم.

امید که در سایه مهر ایزد یکتا، وجود گرانبهای پادشاه، سرور، نجات دهنده و مظهر ایران، ذات ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی و همینطور تک تک اعضای خاندان بزرگ سلطنت همواره برقرار، سلامت، پیروز و پایدار بمانند.

پایداری پادشاهی پیروزی

________________

نگاشته شده در تاریخ نوزدهم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

رخداد یک فاجعه بزرگ – فقدان ناگهانی دردانه والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی

چهاردهم دی ماه امسال، در شوم ترین روز سال جاری، آن یار دلارام، والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی فرزند کوچکتر و یادگار آریامهر، مقارن با وقوع حادثه یی تلخ و ناگهانی، دعوت ایزد یگانه را پاسخ فرموده و ما را در بهت و ناباوری غیر قابل توصیفی بر جای گذاشتند.

با قلوبی بسیار بسیار اندوهبار، این فاجعه دلخراش و جبران ناپذیر و این مصیبت دهشتناک را به پیشگاه ذات احدیت اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی، والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی، والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی و سایر والاحضرتان، چاکرانه و صمیمانه تسلیت عرضه می داریم. امید که در سایه مهر پروردگار، وجود نازنین آن دُر دو عالم، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی همواره پاینده، برقرار و سلامت بماند.

این حقیر به زودی نوشتاری را به خاک پای آن والاحضرت دردانه ی سفر کرده تقدیم خواهم کرد. البته اگر عمری باقی بماند که اکنون از بند بند وجود این حقیر، آتشی گدازنده زبانه می کشد.

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بست و به گردش نرسیدیم و برفت

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت...

_____________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

پاسخ های شاهانه به پرسش های مردم – دسامبر2010

همانطور که در چند پست پیشتر نیز گفته شد، مدتی است که برنامه جدید و بدیعی به فهرست فعالیت های پادشاه محبوب افزون شده است.

شهریار مهربان ایران رضا شاه دوم، هر ماه آپشنی را در وبسایت ملوکانه باز نموده و به هم میهنان این اجازه را می دهند تا هر سوالی و از هر دیدگاهی که مایل هستند طرح کنند و سپس در زمان های مشخصی توسط شخص اعلاحضرت، به ده پرسشی که بالاترین رای شرکت کنندگان را کسب کرده باشند، پاسخ داده خواهد شد.

این مرتبه وجود مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم به پرسش های مردمی در ماه دسامبر پاسخ داده اند. برخی از پرسش های این دوره به لحاظی قابل توجه بوده و به نظر می رسد تعدادی از آنها سوال بسیاری دیگر از هم میهنان مان نیز باشند.

سخنان شاهنشاه والاتبار ایران همواره نیکو و دلنشین است و شنیدن پاسخ های مهربانانه و دلسوزانه آن حضرت به سوالات مردم شان، برای ما همیشه زیبا و روح نواز می باشد.

متن کامل سوالات هم میهنان و پاسخ های آن گل شکوفان، خورشید تابان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی را با هم می خوانیم:

پرسش 1) " پرسشی در ماه نوامبر درمورد درخواست از اسرائیل برای کمک بنظر بسیار عالی بود. ما برعلیه تمامی متحدان تاریخی مان هستیم، ولی آنان به ما چه کرده اند؟ ما باید تعصبات و نا آگاهی را رها کنیم و در نتیجه جهان متوجه خواهد شد و به یاری ما خواهد آمد. آیا شما هرگز به این مسئله فکر کرده اید؟" KC

رضا پهلوی: KC عزیز،

فکر می کنم این انتظار بدور از منطقی از سوی ما نیست که از تمامی ملت ها بخواهیم که از جنبش راستین ملت ایران برای آزادی و دموکراسی پشتیبانی نمایند. و وقتی آنان پشتیبانی خود را ارائه دادند، این به دور از منطق نیست که این پشتیبانی و حرکت دوستانه را بپذیریم.

پرسش 2) "پادشاه عزیز ایران، چرا افراد ضد ایرانی از "شیروخورشید" متنفر هستند؟ ارادتمند" ایران خواه

رضا پهلوی: ایران خواه عزیز،

تا آنجایی که به من مربوط می شود شیرو خورشید یکی از سمبل های ملی ما می باشد. بعضی ممکن است مخالف باشند ولی این بستگی به نظرشخصی آنان دارد.

در مورد اینکه چرا، شاید بهتر از آنان پرسش شود.

پرسش 3) اعلیحضرت، پادشاه محبوب ما، اغلب بسیجی ها ضد ملت ایران هستند. آنها با ملت ایران همکاری نخواهند کرد، زیرا جمهوری اسلامی به خوبی آنان را تامین می کند. ما چه باید بکنیم وقتی که زمان آن برسد که با آنان روبرو شویم؟ با سپاس بسیار." آزادپرست

رضا پهلوی: آزادپرست عزیز،

تاریخ نشان داده است، که حتی عقل باخته ترین نیروهای سرکوبگر وقتی که رژیمی را که پشتیبانی می کنند مشروعیت خود را از دست بدهد دچار سرخوردگی می شوند. بنابراین، در اجرای فرامین سرکوب هم میهنان خودشان متزلزل می شوند.

زمان آن خواهد آمد که آنان به فکر می افتند که کشتی را رها کنند و به ملت بپیوندند. به این دلیل است که من مستمرا به هم میهنانم یادآور می شوم که خشونت از جانب ما منجر به آن خواهد شد که این نیروها را دچار تردید در پیوستن به ما کند؛ ومتاسفانه درگیر شد ن در یک دور بی پایان خشونت حاصل آن خواهد بود.

پرسش 4) "با درود چرا در فرهنگ ما خودفرمانی جایی ندارد؟ و همیشه نگاهمان به بیگانگان است؟" سربازان ایران

رضا پهلوی: سرباز ایران عزیز،

بیشتر از آنکه پرسشی کرده باشید، فکر می کنم شما دلزدگی که تعداد زیادی از جمله خود من در آن با شما شریک هستم را بیان کرده اید، حقیقتا این طرز تفکری زیان بار است و نه سازنده درجهت خودفرمانی. ما نمی توانیم از یک طرف وابستگی به دیگران داشته باشیم و از طرف دیگر سرنوشت خود را در دست خود داشته باشیم. همانطور که نلسون ماندلا یک بار گفت " من مسئول باورهای خود هستم؛ من ناخدای روح خود هستم".

پرسش 5) اعلیحضرت شما چگونه می توانید بر نیروهای خارجی که تقویت کنندۀ بسیجی های ضد ایرانی هستند، مانند فلسطین و لبنان تاثیر بگذارید؟ با سپاس, آزادپرست

رضا پهلوی: آزادپرست عزیز،

بگذارید به همگی یادآور شوم که تاریخ نشان داده است که رژیمی مانند آنچه ما در میهنمان داریم پایدار نخواهد ماند. من به آنانی که از این رژیم پشتیبانی می کنند، و نتیجتا زمینۀ ادامۀ بی عدالتیش را مهیا می سازند اخطار می کنم، که آنان باید پاسخگوی ملت آزادۀ ایران باشند.

همچنین مایلم اضافه کنم که شهروندان کشورهای همسایۀ ما که نمایندگان جمهوری اسلامی در امور کشورشان اثر گذارده اند باید بدانند که برقراری دموکراسی در ایران به نفع آنان خواهد بود، که بدون شک نقطۀ پایان بر تمامی صدمات حاصله از رژیم کنونی در داخل ایران و ماورای مرزهای آن خواهد گذارد.

پرسش 6) پادشاه عزیز ما، اعلیحضرت. ما ایرانیان راستین باید هویت خود را حفظ کنیم. چرا ما نمی توانیم مرکزی ایجاد کنیم که برای ایرانیان کارت شناسایی با نشان "شیروخورشید" صادر کند. با سپاس بسیار, رامین آزادپرست

رضا پهلوی: رامین آزادپرست عزیز،

ما باید تمرکز خود را برایجاد تغییر در ایران بگذاریم، که نتیجۀ آن یک سیستم کاملا دموکراتیک باشد، سیستمی که به ارزش ها، فرهنگ و هویت ملی ما احترام بگذارد و آنها را محافظت نماید.

این راه نهایی برای حل کل مشکلات است.

پرسش 7) "با درود، با پروا به اینکه دشمنان سال هاست به شیوه های گوناگون در مقابل شما دسیسه می چینند، آیا زمان آن نرسیده که در سازماندهی نیروهای هوادارتان کمی جدی تر کوشش بفرمایید و رهبری را سیستماتیک تر پیگیری نمایید؟ پاینده ایران" جوانان ناسیونالیست

رضا پهلوی: جوانان ناسیونالیست عزیز،

طرفداران من دیدگاه های سیاسی گوناگونی دارند، بعضی جمهوری خواه هستند، بعضی مشروطه خواه هستند، و بعضی دارای گرایشات سیاسی دیگری هستند، ولی تمامی آنها یک هدف در ذهن دارند، آزادی و دموکراسی سکولار برای ایران. این برای من حائز اهمیت است که براین واقعیت پافشاری کنم که من نمایندۀ اختصاصی گروه خاصی نیستم، مشروطه خواه و یا هر گروه دیگری. تنها فلسفه ای که من حامی آن و بدان باورمند هستم، آزادی و دموکراسی سکولار برای ایران است. من به دفعات تاکید کرده ام، وقتی که ما به هدفمان رسیدیم، این در دست ملت ایران است که سیستم سیاسی آینده خود را از طریق یک انتخابات ملی تعیین نمایند.

امروز بیش از همیشه، آنانی که به دموکراسی و حقوق بشر باور دارند باید همبسته شده و با یکدیگر کار کنند. سپاس از نسل جوان، که فارغ از آنکه دارای کدامین ایدئولوژی سیاسی هستند، ماموریت ما را درک کرده اند. این ایرانیان جوان از فوریتی که شرایط بر همگی ما تحمیل می کند آگاه هستند، آنها ثابت کرده اند که قابلیت برقراری دیالوگ را با رعایت احترام متقابل دارند و تمرکزشان بر ایجاد تغییر است.

این روشی است که فارغ از هر ایدئولوژی سیاسی که به آن پای بند هستیم همگی ما باید در پیش بگیریم. من شخصا تمامی سرمایۀ سیاسی ام را برای تقویت این همبستگی و دادن شانس پیروزی به آن هزینه می کنم.

پرسش 8) آقای پهلوی عزیز. بدون تردید میلیون ها ایرانی با رژیم کنونی مخالف هستند. چه عاملی امروز در میان اپوزیسیون کم است که در اپوزیسیون سال های 1970 آن چنان موفق بود؟ سازماندهی؟ بودجه؟ ارتباطات؟ پوشش خبری؟ JBird

رضا پهلوی: JBird عزیز،

در مرحله اول و مهمترین: یک اتحاد کارساز از تحصیل کرده های بورژوا، روحانیون و مخالفین سنتی. متاسفانه، آنها می دانستند که برعلیه چه چیزی هستند ولی نمی دانستند چه می خواهند و امروز ما همه با نتیجۀ آن درگیرهستیم.

مضافا به اینکه، پشتیانی مالی از مخالفین با اشکال گوناگون و از منابع گوناگون تامین می شد، و شامل گونه های مختلف پشتیبانی حکومت هایی که براین باور بودند که سیاست خارجی آنان باید براساس "کمربند سبز اسلامی برعلیه کمونیسم" پایه ریزی شود و هم چنین پوشش خبری گستردۀ جهانی که تحت تاثیر نقض حقوق بشر در آن زمان ولی نا آگاه از نقض حقوق بشر توسط ملاها هستند بود. این سه عامل پرقدرت وسایلی بودند که جنبشی را تقویت کرد که نهایتا متاسفانه ما را به این بحران کشانید.

وظیفۀ ما امروز از فوریت برخورداراست، هدف ما به خوبی مشخص است. ولی همبستگی موجودیت نیافته و ما در جلب پشتیبانی های مالی و رسانه ای و سایر منابع که هم میهنان شجاعمان در ایران شایسته آن هستند موفق نبوده ایم. ولی هنوز دیر نیست برای ایجاد یک اتحاد قدرتمند در پشتیبانی از جنبش جوانان سبز در ایران. هنوز دیر نیست برای درخواست، یا در حقیقت پافشاری، براینکه رسانه های جهانی و حکومت ها، توجه لازم به خواست به حق ملت ایران داشته باشند. و بجای نواختن بر طبل جنگ آنها باید بر طبل "آزادی برای ایران" بنوازند.

پرسش 9) اعلیحضرت، ایران ما و رهبران ما، از زمان برقراری توحش اسلامی، همیشه دست مایۀ نفوذ کشورهای خارجی بوده است. آیا شما با این رهبران در تماس بوده اید برای جلب پشتیبانی آنان و اطمینان دادن به اینکه دموکراسی به ایران باز خواهد گشت؟ سینا

رضا پهلوی: سینای عزیز،

من ازهر فرصتی که برای ملاقات رهبران خارجی پیش می آید استفاده می کنم که به آنان راه های انتخابی که امروز پیش رویشان است را گوشزد کنم: آنها می توانند از رژیم پشتیبانی کنند و یا آنها می توانند از ملت ایران پشتیبانی کنند. اگر انتخاب آنها گزینۀ دوم است، که من فکر می کنم تنها گزینه ای است که تاریخ برای این انتخاب از آنان به نیکی یاد خواهد کرد، آنها باید مشخصا اقدام نمایند. اقدامی که من خواسته ام پشتیبانی مستقیم است، تا اینکه ملت ایران با تجهیزات بهترقادر به ادامۀ یک مبارزۀ موثر برعلیه رژیم باشند.

به جای آنکه بمب بر تجهیزات ما بریزند، آنها باید به مردم یاری برسانند که بسیار مشتاق هستند که ایران به جامعۀ جهانی به عنوان یک عضو سازنده بپیوندد.

پرسش 10) اعلیحضرت، من مایلم بدانم، که نظر شما در مورد حملۀ نظامی به ایران، برای از بین بردن برنامۀ اتمی رژیم چیست؟ با احترامات گرم, Utsav Sanduja

رضا پهلوی: Utsav Sanduja عزیز،

من مکررا در طی سی سال گذشته در مجامع خصوصی و در مجامع عمومی اعلام کرده ام: من هرگز یک حملۀ نظامی به ایران، بوسیلۀ هرکسی، در هر زمانی و به هر دلیلی نمی توانم بپذیرم و نخواهم پذیرفت.

پیشنهاد من برای تغییر همیشه کاربرد روش مقاومت مدنی بدور از خشونت بوده است.

همانطوری که بارها گفته ام، راه بهتری برای ایجاد تغییر در ایران موجود است، و مهم است که جامعۀ جهانی نه تنها بر برنامۀ اتمی رژیم تمرکز کند بلکه مسئلۀ حقوق بشر در ایران را نیز با آن هم سنگ نماید.

پیوند به تارنمای مبارک شاهنشاه بزرگ ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

______________

نگاشته شده در تاریخ پانزدهم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

پیام ملوکانه اعلاحضرت در مورد مبارزه شجاعانه نسرین ستوده

از هنگامی که نسرین ستوده حقوقدان و فعال اجتماعی در شهریور امسال به خاطر جرایمی واهی بازداشت شد، همواره نام وی در صدر اخبار قرار داشته و مجامع حقوق بشر و نهادهای اجتماعی خواستار آزادی اش بوده و هستند.

یگانه جرم خانم نسرین ستوده، بر عهده گرفتن پرونده قتل شهدای معترض پس از انتخابات بوده است. ستوده آنقدر شهامت داشت که پذیرفت به عنوان یک زن جوان، پایمردانه پرونده مظلوم ترین هم میهنان ما را پیگیری کرده و در مقابل صحنه جهانی خواهان خون بهای آنان باشد.

نسرین ستوده مدت مدیدی است که در زندان و به خاطر شرایط اسف بار آنجا دست به اعتصاب غذایی نامحدود زده است.

با توجه به اینکه هم اکنون ایشان از وضعیت جسمی مطلوبی برخوردار نمی باشد، نگرانی بسیاری از دوستان و همکاران خود در جامعه حقوق بشر را برانگیخته است.

به تاریخ یکم دی ماه، پادشاه بزرگ و مهربان ایران، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده فرمودند تا پیرامون وضعیت نسرین ستوده، توصیف شجاعت وی و اعلام قاطع پشتیبانی از خانم ستوده پیامی را منتشر کنند.

ایشان در متن پیام شان از جامعه جهانی خواستند تا با صدایی رسا خواستار آزادی خانم ستوده شوند.

متن کامل پیام معظم له را در ادامه می خوانیم:

اخبار رسیده حاکی از مبارزۀ شجاعانۀ نسرین ستوده از درون زندان منفور رژیم بنیاد گرا و برعلیه ستمگری است و این یادآور آن است که نهایتا هیچ خودکامه ای نمی تواند مانع راه ملتی شود که جویای آزادی است.

نسرین ستوده وکیل حقوق بشر و اکنون زندانی سیاسی در ایران است. رژیم امروزه چنان وحشت زده از شهروندانش است که هیچ فعال سیاسی، روزنامه نگار، دانشجو، وبلاگ نویس، و بطورخلاصه هیچ فردی در امنیت نیست. و هرچه آنان متزلزل تر می شوند، قساوت و بی رحمی اشان افزون تر می گردد.

این موجب دلگرمی است که ناظر همبستگی در میان هم میهنانم از گروه ها و دیدگاه های سیاسی گوناگون در پشتیبانی از خانم ستوده هستیم. مواردی است که تفاوت در دیدگاه های سیاسی را می توان برای رسیدن به یک فرصت تاریخی بزرگ به کناری نهاد. شرایط خانم ستوده، که حقیقتا یک مسئلۀ احترام به حقوق انسان در ایران است، یکی از این موارد است.

من از جامعۀ جهانی و شهروندانی که احساس مسئولیت دارند در تمامی جهان می خواهم که صدای اعتراض خود را رسا نموده و آزادی خانم ستوده را خواستار شوند.

من از هم میهنانم درداخل و آنانی که در خارج از ایران هستند می خواهم که مسئولین کشور میزبانشان و سازمان ملل متحد را از این مسئله با تلاشی بی وقفه آگاه سازند.

من به نسرین ستوده و تمامی مبارزان سیاسی زندانی در ایران درود می فرستم. من به رژیم تهران می گویم که فورا ازاین اقدامات بی معنا و روش های عاجزانه برای ابقای حکومتشان در قدرت که برخلاف خواست ملت است دست بردارند.

مستبدان در تهران باید بدانند، که داستان هر نسرین ستوده ای انگیزه ای برای ده هزار نفر بیشتر برای ایستادن و مقاومت می شود. هرچه بیشتر او را زجر بدهند، افراد بیشتری متعهد می شوند که خواست های او را برای ایرانی که حقوق شهروندانش را محترم بشمرد پیگیر شوند.

نسرین ستوده است که ثابت خواهد کرد که دلیل پیروزی نهایی ما و شکست نهایی رژیم می باشد.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای ملوکانه شهریار بزرگ ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

___________________

نگاشته شده در تاریخ دوازدهم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی