۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

دست نوشته یی ناقابل تقدیم به خاک پای رضا شاه دوم

بهارا بی حضور تو خنجری سوزنده بر جانم می رود. نگارا! در این غربت طاقت سوز، نگاهم به چشمان سحرکننده تو خیره مانده که از فرا سوی زمان معجزه کنی. نگاهم روی لب های پرطراوتت، بر لبخند مغرورت، بر چشمان مست و مرموزت متحیر مانده است.

بهار من!

ای هرچه هست از توست. ای اول و آغاز هر قصیده یی به نامت، ای آفاق در کرنش نگاه نازنینت، چرا تبسم دل انگیزت را از این شکسته بی پناه دریغ می کنی؟

پیش از تو هیچ نبود، تو اولین حرف آفرینشی، تو از ماورای تاریخ می رسی. نام تو بر پیشانی جهان حک شده است. خدا به نام تو سخن آغاز می کند. خورشید به اذن تو بر فراز آسمان رخ می نماید. نام تو آغاز زندگی است. کائنات از نفس های تو اعتبار می گیرند. دریغا که این شهر خواب رفته مجالی برای فریاد کردن نام پرفروغ تو ندارد.

چه دلبرانه پلک می زنی، چه مغرورانه تمنای این دل خسته خاکستر شده را انکار می کنی. چه زیبا افسون مژگانت را به رخ این دیوانه مشتاق می کشی. وقتی تو چشم باز می کنی، جهان دوباره تولد می شود.

دل ما برای اتفاقی دوباره تنگ می شود. هنگامی که به جای آفتاب، تلالو نگاه معصوم شما از خواب بیدارمان کند. دل ما تنگ می شود برای حادثه یی که برق شگرف چشمان تو سبب شود. دلدار دلفریب! در این شهر خاموش، دلم عجیب گرفته... تنها آهنگ دل انگیز صدای توست که این انزوای مغموم و دلمرده را به باوری دوباره وادار می کند. چشمان خمار تو، روح ناب شراب را به این ویرانه دل گرفته مهمان می سازد. وجود بی کرانه توست که همواره راز ابهت دریاهاست.

ای فراتر از واژه ها، بیا که این خانه در انتظار آمدن تو به گریه افتاده است. برگرد، بیا و ببین که قامت خمیده میهن من، در غربت لب های آتشین تو مانند بغض مجسمی است که ثانیه های مرگ خود را مرور می کند. ببین که این دیار کهن، در حرارت دوباره دیدن ناز نگاه تو شعله ور می شود. ببین که جز تو هیچ خاطره یی نیست. به غیر نام شکوهمند تو اینجا هیچ کلمه یی در یاد نمانده است.

تنها تویی که صاحب اعجازی، تنها تویی که کلید صبح در دستان مخملی ات می درخشد. تنها چشمان توست که وسوسه لاجرعه یی دوباره است. بیا که فصلی دیگر از نی نی نگاه تو رقم بخورد. سال هاست حسرت روییدن شکوفه ها بر تن نحیف این شاخه های شکسته مانده است. سال هاست که هیچکس جز تو کسی را به یاد نمی آورد.

_____________

نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: