۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

پیام شاهنشاه ایران در مورد جعفر پناهی

جعفر پناهی نام بسیار آشنایی است برای تک تک افرادی که از سینمای حرفه یی و معناگرا شناخت داشته باشند.

آقای جعفر پناهی طی سال های سال فعالیت هنری متعهدانه خود، همیشه هویت ایرانی و حس عاشقانه اش را به معنی ناب آزادی به منصه ظهور رسانده. پناهی چه در میان قشر روشنفکر جامعه و چه میان اقشار عادی، نامی محترم و ستایش برانگیز است.

در جریان اعتراضات مردمی پس از انتخابات، هنگامی که سرکوبگری و خشونت رژیم اسلامی در حد نهایت خود قرار داشت، ناگهان آقای پناهی به دلایلی واهی و نامشخص در کنار بسیاری دیگر از روشنفکران و آزاد اندیشان زندانی شد.

وی که در جشنواره کن به عنوان یکی از اعضای بلندپایه آن مراسم دعوت رسمی داشت، نتوانست به آن برنامه برسد و برگزار کنندگان جشنواره کن نیز به احترام او یک صندلی را به نام جعفر پناهی خالی گذاشتند. خانم ژولیت بینوش بازیگر نام آور فرانسوی نیز با قطرات اشک پیرامون وی در همان مراسم صحبت کرد. این حرکت جشنواره کن، بازخورد خبری ویژه یی داشت و سبب خشم و اندوه بیشتر سران جمهوری کثیف اسلامی شد. تا جایی که ناچار شدند یک هفته پس از پایان جشنواره، جعفر پناهی را به قید وثیقه آزاد کنند. اگرچه آقای پناهی موقتن آزاد شد اما ماجرا به همین جا خاتمه نیافت و رژیم منحوس خامنه یی حکم سنگین و ناجوانمردانه یی برای ایشان صادر کرد.

رژیم اخیرن آقای پناهی کارگردان شهیر، خوشنام و مستقل سینمای ایران را به شش سال زندان و بیست سال محرومیت از فعالیت های هنری محکوم کرد. این حکم شنیع و بی منطق جمهوری فاسد ولایی، سبب خشم و اعتراض جامعه هنری و همچنین کلیه روشن اندیشان ایرانی گردید.

مقارن با صدور این حکم فجیع، فرسنگ ها آنسوتر از ایران، کسی که معنای ناب میهن و تاج زیبنده ایران می باشد، شخصیتی بزرگ تر از تصور، ابرمردی مهربان تر از آفتاب و خورشیدی که در شمایل پادشاهی بزرگ بر ما پرتو افشانی می کند، ذات اقدس کبریایی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی که همواره در چنین موقعیت هایی سکوت را شایسته ندانسته و آشکارا لبان مبارک شان به اعتراضی قاطع گشوده می شود، در تاریخ سوم دی ماه اراده کردند تا پیامی را مخصوص شخص جعفر پناهی نگارش فرمایند.

ایشان در متن پیام شان نه تنها این حکم را کاملن باطل و ناوارد شناخته بلکه صراحتن و با جبر و قاطعیت تمام خواستار آزادی فوری آقای پناهی هستند.

اعلاحضرت در متن پیام شان تاکید فرمودند که حکومت اسلامی هرگز نمی تواند یک هنرمند را متوقف سازد.

متن کامل پیام ملوکانه رضا شاه دوم پهلوی را با هم خواهیم خواند:

خبردریافتی در مورد محکومیت آقای جعفر پناهی توسط دادگاه های رژیم بنیادگرا حقیقتا دردآوراست. شش سال زندانی در زندان های مخوف رژیم و ۲۰ سال محرومیت از کارهای هنری.

جرم او چه بوده است؟ به نظر نمی آید که هیچ کس بتواند توضیحی دهد مگر آنکه او یک مخالف رژیم است که بی پرده نظر خود را بیان می کند. در مورداین محکومیت نامنصفانه بدون شک استیناف خواهدشد.

من هنرمندان ایرانی برجسته ای را در تبعید می شناسم که هنرمندان جهانی را بسیج کرده اند. من از این هنرمندان ایرانی و جامعۀ هنری جهانی قدردانی می کنم که مسئلۀ آقای پناهی را به صحنۀ توجه عمومی کشانده اند.

ما از روی تجربه می دانیم که درخواست شما و مشارکت شما با آقای پناهی در جلب توجه عمومی بسیار اثرگذار خواهد بود. من مطمئنم که شما مبارزۀ عمومی موثر خود را همچنان از جانب آقای پناهی ادامه خواهید داد.

من مجددا به رژیم تهران می گویم، شما به اندازۀ کافی به ملت ما و دین ما زیان رسانیده اید. دست از این مبارزۀ بیهوده با هم میهنان شجاعم بردارید. در مورد مسئلۀ آقای پناهی، شما هرگز یک هنرمند را نمی توانید متوقف کنید. یکی از وظایف یک حکومت مسئول و دلسوز این است که هنرمندان را پرورش دهد و پشتیبانی نماید، زیرا زمان ما بوسیلۀ هنر ارائه شدۀ آنان قضاوت خواهد شد.

شما در این مورد بار دیگر مردود شده اید. ولی ما نخواهیم شد: آن چنانکه ما شاعرانمان مانند حافظ، سعدی و فردوسی را گرامی می دهیم، فرزندان و نوه ها و نتیجه های ما آقای جعفر پناهی را گرامی خواهند داشت.

جعفر پناهی را رها کنید.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای اهورایی پادشاه فرزانه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

________________

نگاشته شده در تاریخ هشتم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

پیام پادشاه ایران در مورد وقوع زلزله در بخشی از استان کرمان

زلزله مهیبی که حدودن ساعت ده شب بیست و نهم آذر، حسین آباد کرمان را لرزاند، با کمال تاسف قربانیان بسیاری گرفت. آنچه که بدیهی است وقوع زلزله معمولن از حیطه اراده آدمی خارج است اما برای مردم بخت برگشته ایرانی مصایبی چون زلزله و سیل در حکم بلایی مضاعف هستند.

همانطور که سطح زندگی مادی مردم و به خصوص اهالی شهرستان ها این مجال را نمی دهد تا در ساختمان هایی به نسبت استاندارد و مقاوم زندگی کنند، در نقطه مقابل آن مجبور نیز هستند در محقرترین و سست ترین خانه ها زندگی دشوار خود را ادامه دهند که همین دلیلی بر دوچندان شدن خسارات حوادثی نظیر زلزله می باشد.

همچنین نحوه امداد رسانی که تحت نظر ارگان دولتی هلال احمر انجام می شود غیر اصولی و تا اندازه زیادی غیر مسوولانه می باشد. در زمین لرزه مرگبار شهر بم نیز قطعن اگر امداد رسانی صحیح و به موقع صورت می گرفت چه بسیار قربانیانی که جان شان حفظ می شد. اما شوربختانه در نظام اسلامی و زیر لوای منحوس ولایت فقیه، جان انسان ها متاعی بی ارزش است.

با پخش خبر این زلزله دهشتناک و خونین، تاسف تک تک ایرانیان برانگیخته شد. وسعت حادثه متاسفانه توصیف پذیر نیست و علاوه بر کشته ها و مجروحین تعداد زیادی نیز خانه و سرپناه خود را از دست داده اند.

درحالیکه این نوشتار در منظر دوستان قرار گرفته همچنان عده بسیاری زیر آوار گرفتار مانده اند و تنی بیشتر بی خان و مان بوده و به دنبال عزیزان خود هستند که زیر تلی از خاک مدفون مانده اند.

شاهنشاه مهربان، کسی که همواره وجود گرانمایه حضرتش یار و یاور بی پناهان می باشد، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی اراده کردند تا به تاریخ سی ام آذر ماه، در همین رابطه پیامی را صادر فرمایند.

متن کامل پیام همدردی آن حضرت را در ادامه خواهید خواند:

هم میهنان عزیزم،

خشم طبیعت بار دیـگر دامنگیر بخشی از استان کرمان شـد و ویـرانی و بی خانمانی به بــارآورد و در این حادثۀ غم انگیز عده ای از هم میهنان ما جان باخته اند.

این ضایعه مصیبتی است برای همۀ هم میهنان و انتظار دارم چون گذشته با آغوش باز به یاری مصیبت دیدگان بشتابند و سبب آرامش خاطر آنان گردند.

من با همۀ کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند خود را همدرد می دانم و از صمیم قلب به آنان تسلیت می گویم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای اهورایی شهریار بزرگ ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

___________

نگاشته شده در تاریخ چهارم دی دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

پیام تسلیت رضا شاه دوم پیرامون جان باختن هم میهنان در جزیره ی کریسمس

"دوستان گرامی، بایستی پیش از هر چیزی بابت تاخیر چند روزه ام در به روز رسانی وبلاگ این حقیر پوزش بخواهم. علت این تاخیر، پیشامد مشغله هایی بود که به واقع غیر قابل پیش بینی بودند. زین پس چونان روال همیشگی ام در خدمت یاران عزیز خواهم بود"

نزدیک به یک هفته پیش، حادثه یی دلخراش و تاسف بار به وقوع پیوست و طی این فاجعه انسانی، بیشتر از پنجاه تن ایرانی در جزیره کریسمس استرالیا جان باختند.

این عزیزان که با کوله باری از غم، میهن خود را ترک گفته و به خاطر ظلم و جور نظام ضد بشر اسلامی، به دیاری دور دست و بیگانه پناهنده شده بودند، در حال سفر بر روی کشتی، به علت اصابت مرگبار آن با صخره های جزیره کریسمس، به طرز رقت بار و فاجعه آمیزی جان باختند.

هم زمان با وقوع این رخداد تلخ که تمام رسانه های جهانی آن را بازتاب دادند، یکایک هم وطنان آگاه و بیدار در سوگ و ماتم فرو رفتند. به لحاظ غم غربت و تنهایی ژرفی که این هم میهنان پناه جو با آن دست به گریبان بودند، این اتفاق شاید تاسف انگیزترین سانحه یی باشد که طی ماه های اخیر به وقوع پیوسته است.

مقارن با جان باختن هم وطنان پناه جوی مان، پدر و پادشاه و صاحب کمال ایران، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، اراده فرمودند تا پیامی دلسوزانه به مردم ایران و خانواده های قربانیان مرحمت کنند.

پیام شاهانه که لبریز اندوه و آکنده از حس عمیق همدردی می باشد، در اثنای پخش خبر این حادثه جانگداز، چونان آبی آتش التهاب ماتم زدگان این فاجعه را فرو نشاند.

متن کامل پیام معظم له را در ادامه خواهیم خواند:

با تاثری عمیق خبر دردناکی دریافت کردم که تعدادی از هم میهنانم در صخره های خشن جزیرۀ کریسمس در استرالیا جان خود را از دست داده اند. این افراد شجاع، مانند هزاران نفر دیگر، مجبور به ترک کشور ، به امید یافتن پناهگاه و آزادی ماورای مرزهای میهنشان شده بودند.

درحالی که منتظر دریافت جزئیات بیشتر در مورد این حادثه هستم و اینکه چگونه به بهترین وجهی می توان به یاری نجات یافتگان شتافت، به شدت ازروند رویدادها که میلیون ها نفر از هم میهنانم را با نام پناهندگان سیاسی و اجتماعی طی سی سال گذشته رهسپار تبعید کرده است متاثرهستم. این حوادث ناگوار و بسیاری دیگر از این دست که پناهندگانمان با آن دست به گریبان هستند نتیجۀ مستقیم اعمال تنفرآور و ظالمانۀ رژیم در تهران است که ایرانیان را به اقداماتی چنین نومیدانه وامیدارد. مسئولیت نهایی تمامی این نابسامانی ها با رژیم است.

من و هم میهنانم از مردم جزیرۀ کریسمس برای کمک هایشان به پناهندگانمان سپاسگزاریم. من باری دیگر از جامعۀ جهانی می خواهم، که به یاری پناهندگان رنج دیدۀ ایرانی در سراسر جهان بشتابند، قبل از آنکه این افراد شجاع و نومید که از رژیمی شرور گریخته اند با رویدادهای هولناک دیگری روبرو گردند.

من به خانواده هایی که عزیزانشان را در این حادثه از دست داده اند تسلیت می گویم و برای روان آنان که جان از دست داده اند آرامش میطلبم.

این رویداد هولناک باید برای همگی ما یادآور آن باشد که در راه مبارزه با رژیمی که هیچ گونه ارزشی برای مردم ایران قایل نیست ایستادگی کنیم.

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای ملوکانه شاهنشاه فرزانه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

______________

نگاشته شده در تاریخ سی ام آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

خامنه یی در پایان راه و بحث تصاحب مسند خلافت الله

علی خامنه یی دیکتاتور بزرگ دو دهه اخیر ایران، سال های سال است که از سرطان پروستات رنج می برد. اگرچه در ابتدای ابتلایش، اطرافیان مایل نبودند که این مساله در نزد عموم فاش شود اما عصر ارتباطات و اطلاعات بر نمی تابد که چنین مسایلی طی زمان پنهان بمانند. در نتیجه مدت های مدید است که تک تک مردم ایران از وجود بیماری کشنده یی که آرام آرام تن و جان این دیو خون آشام را تحلیل می برد باخبرند.

حتا تصور اینکه نامرد آدمکشی مانند خامنه یی قرار است به زودی این دنیا را ترک کرده و به دیار عدم بپیوندند برای مردم خوشایند است. این حس خوشایند و شوق وافر به شنیدن خبر مرگ اهریمن، آنقدر قوی است که حتا در عرف عمومی جوک های بسیاری در این رابطه طراحی شده است.

صدالبته مرگ جانیان بالفطره یی مانند خامنه یی خوشحال کننده است اما با توجه به اینکه مسند نامشروع خلافتی که وی به عنوان جانشین خمینی گجستگ بر آن تکیه زده است بلادرنگ توسط دیگران تصاحب خواهد شد، اکنون مساله بیشتر حساس و تامل برانگیز است تا الزامن شاد کننده و شورانگیز.

به هر صورت روند جمهوری پلید اسلامی نشان داده است که با مرگ هر حیوان نابه کاری، حیوانی پست تر و بی رحم تر بر سر قدرت خواهد آمد. خمینی اگرچه در پست فطرتی و جنایت زبانزد خاص و عام بود اما مرگ وی چیزی را تغییر نداد. بلکه سگ هار دیوانه یی مانند علی خامنه یی زمام امور را در دست گرفت و عینن پا جای پای روح الله خمینی گذاشت.

اصولن مرگ فیزیکی دیکتاتورها چیزی را دگرگون نخواهد کرد بلکه بایستی در کنار مرگ و زوال فیزیکی خود آنها تفکر و سیستمی که پایه ریزی کرده اند نیز بمیرد تا آنوقت تغییری قابل ملاحظه در سطح مملکت رخ دهد. تغییر و تحولی که از ثبات و پایداری برخوردار باشد و ادامه یابد.

اکنون اطرافیان خامنه یی سخت در تکاپوی کسب مسند جانشینی ولایت فقیه هستند. آنان که از نزدیک با رهبر علیل شان در ارتباط اند بسیار بیشتر از دیگران از وخامت حال وی با خبرند. بر همین اصل هرکدام شان به شخصه تعجیل می کند تا مبادا قافیه را به رقیبان ببازد.

از سوی دیگر علی خامنه یی پسرش مجتبا را که در شقاوت و جنایت امتحانش را به خوبی پس داده است بهترین و تنها گزینه جانشینی می داند. خامنه یی مانند سایر خودکامگان و انحصار طلبان، از فرا رسیدن مرگ واهمه داشته و قدرت، ثروت و مکنت را صرفن برای خودش می خواهد. طبیعتن وی ترجیح می دهد که چند صباحی دیگر زنده بماند و بر مسند قدرت مطلقه اش ترک تازی کند اما واقعیت آن چیزی نیست که علی خامنه یی بدان مایل می باشد. خامنه یی مجبور است که با سوابق نحس و سیاه و فاجعه آمیز خودش به زودی زود هم آغوش خاک بشود. اما پیش از سوت پایان و در وقت اضافه، کوشش خود را مبذول داشته که جای پای پسرش را محکم ساخته و فردای ایران را هم به خیال خام خودش از آن خامنه یی ها کند.

جنگ بر سر قدرت که هم اکنون در میان دار و دسته رفسنجانی ها و احمدی نژاد و دیگر ارازل حکومت اسلامی در جریان است با مرگ زودهنگام خامنه یی به اوج خود خواهد رسید. رفسنجانی که همواره خود را وزنه یی قدرتمند در عرصه سیاست ایران می داند امروز که فرصت نابی مثل تصاحب جایگاه ولایت را در دست دارد هرگز آن را به هدر نمی دهد.

مراودات پنهانی و اخیر خامنه یی با مراجع تقلید قم، سوال برانگیز است. بسیاری بر این باورند که خامنه یی طی این سفرهای پنهانی و متعددش به قم، قصد دارد برای ولایت آینده پسر رذل و وطن فروشش مجتبا تضمین محکمی بگیرد.

آینده و فردای ایران به مهر ایزد ایران هرگز از آن آخوندهای بی وطن نخواهد بود. این واقعیتی است که ما می دانیم و تلالو خورشید بی زوال آزادی را نزدیک می بینیم. اما علی خامنه یی به عنوان یکی از حرامزاده ترین رهبران مذهبی – که از شرافت ایرانی کوچک ترین بهره یی نبرده است – در واپسین ماه های زندگی اش، به سلطه گری فرزند نابه کارش می اندیشد و در چند قدمی نقطه پایان هم که باشد بدیهی است که نهایت تلاش خود را می کند.

________________

نگاشته شده در تاریخ بیست و سوم آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

پرسش های هم میهنان از حضور اعلاحضرت و پاسخ های شاهانه

آن بهار فروزنده و آن جان جانان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی پادشاه مهربان و بلند آوازه ایران، طی دو ماه اخیر و مقارن با تغییر و تحولات ارزنده یی که در وبسایت ملوکانه لحاظ فرمودند، برنامه یی جدید به نام پرسش و پاسخ را نیز راه اندازی کردند. بر اساس خواست همایونی، زین پس هر یک از هم میهنان می توانند در زمان های مشخصی در ماه، هر سوالی که دوست دارند از خدمت آن حضرت پرسیده و در کنار طرح پرسش شخصی خود، به بهترین و شایسته ترین پرسش نیز از دیدگاه خود رای مثبت دهند. ده پرسشی که بیشترین رای مثبت را کسب می کنند، در پایان هر ماه توسط شخص اعلاحضرت پاسخ داده خواهند شد.

تمایل به سیستمی که ارتباط مستقیم و صمیمانه یی را میان شخص اول یک کشور و مردم عادی برقرار کند، در قاموس بیشتر رهبران و سیاستمداران جهان موجود نیست. چنین اقدامی فقط نشانه اوج رحم، مهربانی و ژرف اندیشی اشخاص بسیار بزرگ است.

عمومن مقامات بالا و اشخاص مهم چندان علاقه یی به پاسخگویی در قبال مردم نداشته و اگر هم به صورت فرمالیته، یک سیستم ارتباط مستقیم را ایجاد کنند، معمولن این سامانه از حد پرسش هایی یک طرفه و بی پاسخ آنسوتر نخواهد رفت.

اقدام ملوکانه شهریار ایران در نوع خود اقدامی منحصر به فرد است که دقیقن به مانند روشی که آن پادشاه محبوب همواره پی گرفته اند، مختص به شخص ایشان بوده و نشانه دریای بیکرانه محبتی است که در قلب نازنین شاه موج می زند. اینگونه صمیمیت ها و برخوردهای بی تکلف علاوه بر آنکه مهر و رحمانیت خدایگان ایران را به منصه ظهور می رساند بلکه نشانه یی بارز بر شفافیت برنامه های اعلاحضرت و صداقت بلاانکار شاهانه در قبال گفتارشان می باشد.

پرسش و پاسخ نوامبر که به همت بلند آن ابر پادشاه برگزار شد را چند سطر بعد خواهیم خواند. البته پیش از آن قید دو نکته ضروری به نظر می رسد. نخست اینکه بنده حقیر معتقدم در پیشگاه آن یگانه بی همتا به جز تحسین و ستایش مرا وظیفه یی نیست و در نتیجه چندان مایل به چنین جسارتی نبوده و خوش ندارم از محضر مبارک آن خورشید فروزان سوالی بپرسم. اما اینبار به یمن مرحمتی که شاهنشاه محبوب بر بندگان روا داشته و چنین سرچشمه عطوفتی را به جویبار قلب های ما جاری فرموده اند، این کمترین نیز جسارت کرده و سوالی را از حضور مبارک شان پرسیدم که در این متن خواهید خواند.

مطلب دوم باز به فضل و رحمت کبریایی آن دردانه پادشاه اشاره دارد و اینکه بنده در طرح پرسشم به سهم خود کوشیدم اصول ادب و نزاکت را تمام عیار رعایت کنم و رضا شاه دوم را با القابی در خور و شایسته خطاب کنم. اما از آنجا که به نظر می رسد ذات والای ایشان چندان تمایلی به خواندن این واژگان ندارد خود آن حضرت – به احتمال بالا – متن پرسش بنده ناقابل شان مریم م آزاد را تغییر فرموده و به شکلی ساده و خودمانی تبدیل کردند که موجب تاسف کنیزشان شد. اگرچه پاسخ شاهانه ایشان قلب این حقیر سراپا تقصیر را بی نهایت شادمان نمود.

بیش از این اطاله کلام جایز نیست. متن کامل ده پرسشی را که هم میهنان از محضر ایشان سوال کردند به همراه پاسخ های معظم له در ادامه خواهید خواند:

پرسش 1) با توجه به اطلاعات نادرستی که رسانه های رژیم به نسل آیندۀ ایران می دهند پرسش من اینست که آیا شما در نظر دارید که یک شبکۀ ماهواره ای برای روشنگری نسل جوان راه اندازی نمایید؟

مریم م آزاد, ایران

رضا پهلوی: مریم عزیز،

این پرسشی است که طی سالیان بارها از من شده است. من مطمئنا نبود یک وسیلۀ ارتباطی با هم میهنانمان در داخل – و ارتباط آنان بین خودشان را به عنوان یک وسیلۀ حیاتی در مبارزاتمان درک و حس کرده ام.

سازمان های خبری دولتی و یا ایستگاه های رادیو تلویزیون ایرانی در خارج از کشور به نوعی در ایجاد این ارتباط نقش داشته اند، ولی الزاما محتوا و تداومی را که ما برای مبارزه نیاز داریم را ارائه نمی دهند.

من با افرادی که آمادۀ کمک به روش های گوناگون هستند صحبت کرده ام، بسیاری از آنان بخشی از نسل کنونی هستند. صرف نظر از بودجه و تدارکات، ما همچنین به کادری نیاز داریم که بتواند محتوایی مناسب و قابل اتکا را تهیه و ارائه نماید. محتوا همانقدر مهم است، اگر از اهمیت بالاتری برخوردار نباشد، که مکانیزم و تکنولوژی. تمام اینها قابل اجرا خواهد بود زمانی که ما بتوانیم بودجۀ مورد لزوم را تهیه نماییم.

پرسش 2) مادران و خواهران ما هستند که هزینۀ نهایی را می پردازند. زمان آن نرسیده است که بازی کردن با ایدۀ حقوق زنان را کنار بگذاریم و از آنان پشتیبانی کنیم؟ آیا آنان نیروهای سلحشور ما در داخل نیستند و بهترین گزینه برای یک یارگیری صلح آمیز در نیروهای نظامی؟

پرتو ، تگزاس

رضا پهلوی: پرتو عزیز،

من آگاهم که تا چه میزانی بانوان ایرانی از زمان به قدرت رسیدن این رژیم رنج برده اند. آنان سنگین ترین هزینه را بیش از هر فردی در میان ملتمان پرداخته اند. درحالی که بانوان در سراسر جهان در سه دهۀ اخیر به مدارج چشمگیر اجتماعی و سیاسی دست یافته اند، رتبۀ بانوان در کشور ما به شهروند درجۀ دوم فروکاهیده است و از حقوق اولیه شان محروم شده اند. مخصوصا این موجب اندوه من است که ببینم پیشرفت هایی که بانوان بدان دست یافته بودند به نحو فاحشی توسط رژیم مذهبی واژگون شده است.

من اغلب در طی سالها اشاره کرده ام، که بانوان نخستین گروهی بوده اند که به رویارویی با رژیم کنونی برخاسته اند، و برای دستیابی به حقوقشان سی سال و اندی است که با این رژیم مبارزه می کنند. من منظور شما را از "بازی کردن با ایده مشکل بانوان" را درک نمی کنم: من همیشه گفته ام که به شمار نیاوردن 50 درصد از جمعیت کشورمان مانند آن است که به خواهیم با یک پا ماراتن بدویم. بانوان اغلب در صف اول تظاهرات بر علیه رژیم هستند و اغلب سرسخت ترین نیرو برای حفظ حقوق انسانی مردم در مقابل نیروهای سرکوبگر در خیابان ها هستند. بانوان ما نمایندگان جدی برای تغییر هستند – شاید جدی ترین در این زمان از تاریخ ما. من همچنان به پشتیبانی از مبارزات بانوان شجاعمان ادامه می دهم.

پرسش 3) با درود، از آنجایی که اخیرا ایرانیان در درون کشور نقش اساسی در دستیابی به آزادی ایفا کرده اند، آیا شما برنامه ای دارید که با ایرانیان درون کشور بیشتر در تماس قرار بگیرید؟

جوانان ناسیونالیست

رضا پهلوی: جوانان ناسیونالیست عزیز،

من بطور مداوم در تماس با هم میهنانمان در ایران هستم. من از راه اینترنت گفتگو و کنفرانس تلفنی برقرار می نمایم که گاهی صدها نفر در آن حضور می یابند. ولی، علیرغم تمامی تلاش های ما، انکارناپذیر است که رژِیم کنونی کنترل شدیدی بر ارتباطات داخلی و خارجی دارد. ما نیاز به دسترسی بیشتر و بهتر به هم میهنانمان داریم تا آنان نیز بتوانند به اطلاعات ماورای سانسورهای رژیم دست یابند آنچنان که من دارم. هم چنین به شدت نیاز به مکانیزم ارتباطی است که به صورت گسترده و فراگیر بتواند تماس با جامعه را میسر سازد.

ارتباطات ثانوی نیز هم چنین بسیار در تلاش های ما کارسازاست. این بدان معناست که افرادی مانند شما پیام های مرا برای آزادی و همبستگی به هم میهنانمان در داخل ایران برسانند. من شما را تشویق می کنم که فایل های ویدئویی، پی دی اف و سایر مطالبی که پخش می کنم را دانلود کرد و به شبکۀ خصوصی خود ارسال دارید – و از شبکۀ خود نیز بخواهید که همین کار را ادامه دهند– بدین وسیله شما صدای مخالفین را هزار بار رساتر می کنید. ما همگی در نجات دادن ایران از این کابوس دراز مدت مسئولیت داریم و من امیدوارم که شما هرکسی را که می شناسید تشویق کنید که سهم خود را در این وظیفۀ ساده ولی پراهمیت ایفا کنند.

پرسش 4) با درود، تجربه ای از شروع کار آقای اوباما که برنامۀ هفتگی رادیویی دارند و با مردم صحبت می کنند. آیا امکان دارد که شما برنامه ای هفتگی برای درمیان گذاشتن نظراتتان با ما داشته باشید؟ با سپاس

ریموند، انگلستان

رضا پهلوی: ریموند عزیز،

من به شما اطمینان می دهم که از تمامی امکانات موجود برای رسانیدن پیام هایم به هم میهنانم بهره می گیرم و همچنان در جستجوی روش های نوین ارتباطات هستم. ولی ترجیح می دهم که به جای برنامۀ هفتگی یک نواخت، با هم میهنانم گفتگو داشته باشم تا ما بتوانیم از یکدیگر یاد بگیریم که چگونه به ایران کمک کنیم. هدف من همیشه این بوده که زمانی پیام بفرستم که لازم بوده است نه پیام بفرستم برای آنکه حرفی زده باشم.

من شما را تشویق می کنم که فایل های ویدئویی، پی دی اف و سایر مطالبی که پخش می کنم را دانلود کردو و به شبکۀ خصوصی خود ارسال دارید – و از شبکۀ خود نیز بخواهید که همین کار را ادامه دهند.

پرسش 5) آیا زمان آن "اکنون" است که خطوط و حدود را مشخص نموده و رهبران تمامی گروه ها و احزاب را که خواهان یک رهبر نمادین می باشند که اهداف ملی ما برای آزادی و تاریخ کهن ما را نمایندگی کند را زیر چتر همبستگی ملی گرد هم آورید؟

فرهمند ، پنسیلوانیا

رضا پهلوی: فرهمند عزیز،

موافقم. زمان آن رسیده است. من خطوط و حدود را سی سال پیش برعلیه رژیم کنونی مشخص کرده ام. مشخصا، ملت ایران نیز این خطوط و حدود را ترسیم نموده اند. و من همچنان به ترسیم خطوط بین آنانی که باورمند هستند که این رژیم باید ادامه دهد، و فکر می کنند که قابل اصلاح از درون است – و آنانی که به آیندۀ دیگری برای ایران می اندیشند: یک دموکراسی سکولار ادامه می دهم.

در طی سی سال گذشته، هدف اصلی من همان بوده است که شما پیشنهاد کرده اید – تلاش برای گرد هم آیی هر چه بیشتر ایرانیان برای همکاری با یکدیگر. من این کار را بدون جهت گیری ایدئولوژی خاصی انجام داده ام. ولی، اگر قرار است که من نمایندگی نظرات جمعی را داشته باشم، این نقش می بایست بوسیله شما، جمعا، به من اعطا شود.

به نظر من رهبری نوین نباید به روش از بالا به پایین باشد. باید پایۀ آن از بطن جامعه (هرم وارونه) باشد، بوسیلۀ مردم تایید شده باشد و متفاوت از گذشته. این روش رهبری من است – من این کار را در طی سه دهۀ گذشته انجام داده ام – من فقط ادعای آنرا نکرده ام – فقط انجام داده ام.

پرسش 6) با درود شاهزادۀ محبوب، سال ها ست که شما تلاش کرده اید که یک "اتحاد" از اپوزیسیون با منافع مشترک به وجود آورید، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، ولی تا کنون انجام نشده است. نهایتا چه زمانی این شکل خواهد گرفت؟ آیا این مقر این اتحاد در پاریس خواهد بود؟

فرهاد ، شیراز

رضا پهلوی: فرهاد عزیز،

اگر نایل شدن به اتحاد یک عمر به درازا بکشد، بگذار که چنین باشد. آنچه که می توانم بگویم، بدون اتحاد، رژیم پیروز خواهد بود. با اتحاد ما پیروزیم، با نفاق ما شکست خواهیم خورد.

من بسیار بوسیلۀ جوانان و روح جنبش سبز نیرو گرفته ام. نسل امروز محدودیت و کوله بار نسل گذشته را بر دوش ندارد. نسل جوان مجهزتر برای مبارزات ملت ما هستند و تنها چیزی که آنها می خواهند آزادی و برابری است.

نهایتا، من فکر می کنم که اروپا صحنۀ بهتری برای همآهنگی این تلاش است، و احتمالا در زمان لازم به این کار مبادرت شود.

پرسش 7) اعلیحضرت رضا پهلوی. اولا من می خواهم از شما تشکر کنم برای سالهایی که همچنان مبارزه برای آزادی را ادامه داده اید. چگونه شما در نظر دارید که ارتش در داخل را تشویق به حمایت از جنبش ما بکنید؟

1curiuosirani ، سان دیگو ، آمریکا

رضا پهلوی: 1curiuosirani عزیز،

ساده است. ارتش (یا نیروهای سرکوبگر) می توانند آیندۀ ایران و خودشان را تضمین کنند چنانچه اکنون به ملت بپیوندند. همانطوری که در پرسش و پاسخ ماه اکتبر اشاره کردم، ما زمانی می توانیم برادران و خواهران مان در ارتش را به سوی خود جلب کنیم که به آنان بگوییم که تغییر این رژیم موجب محو آنان نخواهد شد. این رژیم از نیروهای مسلح برای حفاظت ملت استفاده نمی کند برعکس از آنان برای اقدامات ماجراجویانه اش بهره می برد.

پرسش 8) اعلیحضرت، چگونه مردم داخل و خارج از ایران می توانند به زندانیان سیاسی کمک کنند که حفاظت شوند و از زندان های جهل و جنون و خونریز رژیم به یک روش دموکراتیک آزاد شوند؟

ارادتمند نگین

رضا پهلوی: نگین عزیز،

تا زمانی که ما به مرحله ای که بتوانیم یک حکومت دموکراتیک که تضمین کنندۀ حقوق فرد برای آزادی بیان باشد، و تا زمانی که ما ایدۀ زندانی سیاسی را از فرهنگ مان حذف نکنیم، ما مجبوریم که مستمرا به جهان یادآوری کنیم که ایرانیان بوسیلۀ رژیم کنونی در خطر هستند و باید به آنان یاری رسانید.

بسیاری از ایرانیان معترض هستند که رژیم کنونی وحشی است و معتقدند که وحشی ها را با روش های صلح آمیز نمی توان سرنگون کرد. من مخالفم. من تمام زندگیم پشتیبان روش به دور از خشونت برای رسیدن به تغییر بوده ام. روش به دور از خشونت در حقیقت یک راه منطقی نافرمانی است و نه یک روش انفعالی مقاومت.

پرسش 9) والاحضرت، مایلم بدانم که احساس شما نسبت به بازگشت پادشاهی چیست؟

شاکوهانده، شیکاگو

رضا پهلوی: شاکوهانده عزیز،

آنچه که در درجۀ اول اهمیت قرار دارد آن است که هم میهنانم آزاد شوند و امکان آنرا داشته باشند که یک انتخابات آزاد و منصفانه را برگذار کنند، در آن زمان ایرانیان می توانند یک پادشاهی دموکراتیک مانند اسپانیا، سوئد و ژاپن را برگزینند. انتخاب در دست آنان است. آنچنان که من سی سال است که در مقالات بی شمار، کتاب ها و مصاحباتم گفته ام من آیندۀ پادشاهی را به هم میهنان عزیزم می سپارم.

پرسش 10) ما چگونه می توانیم اطمینان را به مردم برای ادامۀ مبارزه بازگردانیم؟

رویا ، کالیفرنیا

رضا پهلوی: رویا عزیز،

من بسیار از پرسش بجای شما که به یک مسئلۀ ریشه ای اشاره دارد سپاسگزارم: کمبود موفقیت در جنبش. اعتماد چیزی نیست که به صورت ناگهانی به دست آید: زمان و همکاری بسیار لازم دارد که این زمینه ایجاد شود.

اکثریت بزرگی برعلیه رژیم کنونی هستند – این واضح است. و هنوز به نظر می رسد که مردم در مورد اهداف و نیات هریک از اعضای اپوزیسیون نگرانی دارند. به دلیل این عدم اعتماد، ما منابع و زمان بسیاری برای سرنگونی این رژیم مذهبی از دست داده ایم که به روشنی دوران زندگی بیش از اندازه ای داشته است.

پیشنهاد من این است که اقدامات واقعی و رفتار اپوزیسیون را زیر نظر بگیرد و بررسی کنید. با اطمینان به احساس خودتان موضوعات و افراد را تحت بررسی قرار دهید. گفتار هیچ کس را کورکورانه نپذیرید – حتی مرا. آن زمان است که شما خواهید دریافت که به چه کسی می توانید اعتماد کنید.

من به سهم خود، اولین شرط را شفافیت قرار داده ام. این در بطن تمامی اقدامات و گفته های من است، و من فکر می کنم که یک عامل اساسی که جنبش مورد اعتماد قرار گیرد. و البته، گذر زمان نیز کمک خواهد کرد.

پیوند به تارنمای اهورایی اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی

___________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

طرح حذف یارانه ها پروژه خودکشی جمهوری اسلامی

احمدی نژاد پیش از آغاز نخستین دوره انتصابش به ریاست جمهوری، اظهار داشت که قصد دارد اقتصاد ایران را جراحی کند. از همان زمان پیدا بود جراحی یی که این دلقک دیوانه از آن صحبت می کند در واقع تخریب و ساختار شکنی در حد و اندازه یی وخیم است و قرار است شبیه ضربات پتک بزرگی بر پیکره نحیف و رنجور اقتصاد ایران اسلامی وارد بیاید.

از نگر هیچ کسی پنهان نیست که آغاز حکومت منفور جمهوری اسلامی، تیر خلاصی به تمامیت ایران همراه با اقتصاد، فرهنگ، آبرو و اعتبارش بود. وقوع فاجعه سال 57 به اندازه چندین سده خسارات جبران ناپذیر برای ایران به بار آورد و به هر حالت وضعیت اقتصادی ایران طی سال های پس از چیرگی ملایان تعریف چندانی نداشت.

اما تصمیمی که محمود احمدی نژاد در سر داشت، ویران تر کردن این ساختار ویرانه بود. احمدی نژاد با تحمیل خودش به عنوان رییس جمهور، اقدامات خرابکارانه اش را قدم به قدم طراحی و اجرا نمود. البته به خوبی مشخص است که وی تحت حمایت و تایید مستقیم شخص علی خامنه یی حرکت می کرد و به طور مستمر از رهبر شیطان صفتش سرمشق می گرفت.

نخستین شوکی که محمود احمدی نژاد رییس جمهوری کوتوله اسلامی به جامعه وارد ساخت طرح جیره بندی بنزین در سال 86 بود که اگرچه موج اعتراضی را نیز در پی داشت اما شوربختانه آنطور که باید و شاید اعتراض مردم جریان نیافت. سال 86 هنوز نهادهای معترض و انقلابی چونان سال 88 شکل نگرفته بوده و آن روح خروشان، عاصی و ظلم ستیز هنوز به خوبی در کالبد مردم ایران جریان نیافته بود. به همین خاطر نیز متاسفانه احمدی نژاد و اعیان و انصارش توانستند طرح سهمیه بندی بنزین را تا حدودی جا انداخته و فشار وحشتناکی را بر مردم ایران وارد نمایند. حدود دو سال پیش بود که بحث حذف یارانه ها به طور جدی مطرح شد. اما دولت به شکل کاملن واضحی از اجرای زودهنگام این طرح واهمه داشت.

دولت احمدی نژاد از عواقب خطرناک و تبعات فلج کننده این برنامه خبر داشت، بنابراین طی مدتی بیش از دو سال جوانب مختلف آن را مورد بررسی قرار داد تا آماده اجرا سازد.

اکنون که حذف یارانه ها در شرف اجرا قرار دارد، فضای تهران و بسیاری از شهرها حالت پادگانی پیدا کرده و نیروهای سرکوبگر انتظامی را در بیشتر خیابان ها و میادین می توان دید. واضح است که رژیم اسلامی از واکنش احتمالی مردم در مقابل اجرای این طرح کمر شکن و خان و مان برانداز، مطلع است و بر همین اساس پروژه سرکوب معترضین را پیشاپیش برنامه ریزی کرده است.

به طوری که کارشناسان در مورد پیامدهای حذف سوبسید پیش بینی می کنند، نزدیک ترین رخداد آن بالا رفتن ناگهانی قیمت اقلام روزانه است. قیمت نان، برنج، تخم مرغ، گوشت، پودرهای شوینده و بسیاری از مواد ضروری و مورد نیاز مردم تا سه برابر افزایش خواهند یافت. در ضمن بسیاری از اجناس و اقلام نیمه ضروری رشد عمودی قیمت یافته و به ناچار از سبد خرید بسیاری از اقشار جامعه حذف می شوند. درحالیکه همین امروز و پیش از اجرای رسمی این برنامه، قدرت خرید بسیاری از اقشار ضعیف جامعه نزدیک به صفر است، با اجرای این طرح شوم از صفر نیز پایین تر رفته و آنان را به زیر خط مرگ می کشاند.

مصیبت دومی که از پیامدهای حذف یارانه هاست، کاهش تولیدات داخلی، افت بازدهی کارگاه ها و کارخانه ها و به طور کلی فلجی کامل وضعیت اقتصادی ایران خواهد بود.

بسیار تصور کودکانه یی است اگر فکر کنیم جمهوری بدطینت اسلامی در اجرای این طرح دهشتناک و خرد کننده، اهداف مثبتی داشته باشد. قطعن جمهوری ولایی از سال ها پیش اجرای چنین برنامه یی را در آستین داشته و اکنون مترصد فرصتی است تا با حذف یارانه ها و نابود سازی معیشت مردم، آنها را بیش از پیش به سمت زوال و فلاکت نزدیک کند و اجازه ندهد که جز غم نان دغدغه دیگری داشته باشند.

امروز مردم شریف ایران در تنگاتنگ مصایب اقتصادی و بحران معیشتی خود، از احوال میهن شان و شرایط تاسف بار زندانیان سیاسی غافل نیستند. همین مردم که اکثریت شان قدرت خرید اندکی داشته و بعضی های شان برای مایحتاج اولیه خود در مضیقه هستند، در جریان انتخابات و برای بازپس گرفتن آرای مسروقه شان، دلیرانه به خیابان ها آمدند تا اعتراض کنند و چه بسیاری خون شان را به پای واژه آزادی تقدیم کردند. رژیم اسلامی با اجرای این طرح بیشرمانه می خواهد همین مردم دلاور و آزادی خواه را طوری زمین گیر تنگناهای اقتصادی کند که دیگر فرصت و زمانی برای اندیشیدن به مملکت شان نداشته باشند.

مطمئنن جمهوری اسلامی تنها نتیجه یی که می خواهد از این به اصطلاح جراحی خطرناک اقتصادی دریافت کند، خاموش ساختن صدای اعتراض مردمی است. البته حکومت الله یک سوی دیگر این ماجرا را نمی بیند. همین فشار مافوق تصور اقتصادی و زیر منگنه قرار گرفتن مردم، می تواند بهترین بهانه باشد برای یک اعتراض وسیع و دسته جمعی تا دودمان جمهوری اسلامی و آن دولت مفلوکش را بر باد دهد.

____________

نگاشته شده در تاریخ دوازدهم آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

این سگ های هار ولایت – به بهانه هفته ی بسیج

زمانی که خمینی گجستک عبارت ارتش بیست میلیونی را بر زبان آورد با همان طینت پلید و شیطانی اش می دانست که چه در آن زمان و چه آینده، قطعی ترین روش برای برخورد با مخالفین و دشمنان قدرتش، تاسیس و برپایی چنین ارتش موهومی است. خمینی زمانی ارتش مدنظر خود را بیست میلیونی خطاب کرد که جمعیت ایران به نسبت اکنون بسیار کمتر و متناسب با همان رقم بود. در حقیقت خمینی آن زمان قاتبه جمعیت ایران را ارتش و محافظ شخص خود نامید.

ارتش تخیلات خمینی – که سال هاست آن را به نام بسیج می شناسیم – به لحاظ وجود خارجی داشتنش موهوم نیست. ردپای شوم این ارتش در تمام کانون های اجتماعی و علمی به چشم می خورد. هر زمان بنا باشد تحت هر عنوانی رژیم منحوس اسلامی همایش یا مراسمی را برگزار کند اجتماع ارازل و اوباشی که نام شان بسیجی است زودتر از اعضای اصلی آن مراسم کذایی حضور به هم می رسانند و فضا را طوری آماده می کنند که همه چیز بر وفق مراد رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه پیش برود.

اما از این جهت ارتش چند میلیونی خمینی موهوم خوانده می شود که در واقع ارتش یا یک دژ دفاعی نیست. بلکه سازمانی متشکل از رذل ترین و بی پایه ترین جوانان(دختر و پسر) از محله ها، شهرها، روستاها و بخش های مختلف ایران است که به امید بهره مندی از یکسری امتیازهای تحصیلی و اجتماعی ویژه، در این ارگان نام نویسی کرده و خود را ملزم به پیروی بی چون و چرا از فرامین نهادینه شده این سازمان می دانند.

بسیج هرگز یک ارتش و سد دفاعی در مقابل حمله احتمالی دشمنان خارجی نیست بلکه به وضوح و با عملکرد خود طی این سه دهه اثبات کرده که صرفن برای سرکوب های داخلی و مقابله با هم میهنان ما سازماندهی شده است. به واقع فرهنگ بسیج، فرهنگ برتری طلبی و خود مداری است و از ابتدا برای حفظ ارکان خلافت ولی فقیه و صیانت از اندیشه ها و افکار شوم و نکبت بار شخص خمینی و سپس جانشینش خامنه یی تاسیس گردیده است.

بدنه اصلی بسیج را سگ های هاری شکل داده اند که عمدتن به چهارچوب خانواده تعلقی نداشته و بیشترشان یا کودکان خیابانی و نامشروع هستند و یا بچه های بی سرپرست مستقر در بهزیستی و به قولی پرورشگاهی که شاید برخی از آنها به علت محرومیت ها و نبود سایه والدین بر سرشان، دچار عقده های سرکوفته و کابوس های تلخ دوران کودکی باشند. همین توجیه کافی است که این افراد بپذیرند به عضویت بسیج درآمده و سپس به راحتی حاضر شوند با چماق به هم میهنان شان حمله ور شده و یا آنان را در خیابان ها به رگبار ببندند.

بسیجی بیشتر از آنکه علت مشکل باشد معلول آن است که به سان فرزند ناقص الخلقه یی از بطن ایدئولوژی کثیف خمینی زاده شده و امروز اعضای آن مثل توده هایی متعفن در گوشه و کنار ایران دیده می شوند. اساسی و موثرترین روشی که نظام های دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی برای حفظ و بقای خود از آن کمک می گیرند این است که خیل ارازل و اوباش را به جان منتقدین و مخالفین خود بیاندازند. نظام های ایدئولوژی مدار هیچگاه منطقی برای توجیه قوانین شان ندارند و در نتیجه تنها راه شان حذف فیزیکی مخالفان و به رعب انداختن منتقدان شان می باشد.

بسیج و سپاه جهنمی ترین ارگان های رژیم ولایت فقیه و تضمین نامه حفظ پایه های قدرت نامشروع علی خامنه یی هستند. بدیهی است برای نابود ساختن رژیم اسلامی باید پایه های فکری این دو ارگان منفور را نشانه گرفت.

______________
نگاشته شده در تاریخ هفتم آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

گفتاری با هم میهنانم - سخنان درخشان اعلاحضرت رضا شاه دوم

سَحَرم دولت بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بِخرام

تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای

که ز صحرای خُتن آهوی مشکین آمد

این روزها تداعی وقایع مربوط به جنبش سبز و خیزش مردمی سال گذشته است. در این ایام بارها و بارها دلیری ها و از خودگذشتگی های هم میهنان دلاورمان را به یاد می آوریم و صحنه هایی که در سیزده آبان و شانزده آذر از جلوی دیدگان مان گذشتند را مرور می کنیم. جنبشی که اگرچه خروش خیابانی سال گذشته را ندارد اما به مانند آتشی در زیر خاکستر، منتظر فرصتی دوباره است تا زودتر از آنچه اهریمنان اسلام فروش تصور کنند چونان سیل خروشانی خیابان ها را درنوردد و دودمان رژیم متعفن اسلامی را درهم بپیچد.

مقارن با این روزها و در راستای هشداری پدرانه، محبوب و دلدار یگانه ایران، ذات اقدس همایونی رضا شاه دوم پهلوی اراده کردند تا نوشتاری مهربانانه و بلندبالا را در تاریخ یکم آذر ماه زیر عنوان " گفتاری با هم میهنانم" منتشر فرمایند.

معظم له در متن زیبا و بی مانندشان، ضمن تاکید بر دیدگاه های شاهانه و شوق وافرشان برای آزادی ایران، مطالب تازه و منحصر به فردی را مطرح کرده اند که بی شک راهگشای مبارزه ی مردم آزادی خواه ایران برای دست یابی به میهنی دموکراتیک می باشد.

اعلاحضرت رضا شاه دوم همچنان که شرایط اسف بار و موحش کنونی ایران را به وضوح ترسیم فرموده اند، به تبیین راهکارهایی مناسب و موثر پرداخته اند که البته درک و اجرای آنها نیازمند دقت و تامل کافی می باشد.

حقیر بیش از این گزافه گویی نمی کنم تا این نوشته شکوهمند را بخوانید و بهره مند شوید.

متن کامل گفتار ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی به شرح زیر است:

در فصلی نوین از جنبش دیرینۀ شما هم میهنان آزاده ام برای دستیابی به آزادی و صلح و بهروزی، مایلم درادامۀ عهدی که سال ها پیش با شما بستم این بار با بینشی روشن تر و دلی امیدوارتر از همیشه در راه تحقق هدف های والای زنان و مردان آزادۀ وطن از بندهای اسارت و برای استقرار حکومتی که برخاسته از ارادۀ شما و پاسدار همۀ آزادی ها و حقوقتان باشد با شما صحبت کنم.

در این گفتار، خطابم به ویژه نسل جوان ایران است، به زنان و مردانی که در زلزلۀ انقلاب و آغاز دوران وحشت و پس گَرد ایران یا هنوز دیده برجهان نگشوده بودند و یا از آن خاطره ای چندان ندارند. برای آنان است که نخست در بارۀ ابعاد فاجعــه سخن خواهم گفت و سپس از دلائلی کـه مـرا سی سال پیش به بستن عهــد با هم میهنانم برانگیخت. آن گاه به تصویری اشاره خواهم کرد که دیری است از ایران آینده، از ایرانی آزاد و سربلند، در دل و جانم نقش بسته است.

گرچه در این سال ها بارها تأکید کرده ام، امّا برای نسل جوانی که امروز در صف نخست جنبش به مقاومتی جانانه در برابر حاکمان پرداخته است لازم می بینم تصریح کنم که انگیزه ام در تلاش برای رهائی ایران از حکومت غاصبان کمک به برپائی نظــامی مردمی و قانـون مــدار در میهـن عزیــزاست؛ نظامی کــه بـازتاب خواست هم میهنانم باشد؛ حکومتی که تضمین آزادی ها و حقوق ملت را در سرلوحۀ وظائفش قرار دهد؛ حکومتی که خود را خادم و فرمانبردار مردم بداند و نه قیم و والی آنان.

* * *

در همۀ اين سال ها، خطرهای بسيار را به‌ جان خريده ام امّا در این راه تا حد توان از هیچ کوششی مضایقه نکرده ام. هر بار که هم میهن مبارزی به دست تبه ‌کار رژيم جمهوري اسلامي ‌برخاک وخون غلطيده، اراده ام به ايفای وظیفه ام راسخ تر شده است. هرروز، چون شما، بیشتر به این واقعيت پی برده ام که تا پایان عمر ولایت جمهوري اسلامي مردم ایران روی آزادي و امنيت و آسايش را نخواهند ديد و میهن عزیز ما اعتبار و حیثیت از دست رفتۀ خود را در جامعۀ بین المللی باز نخواهد یافت. از همين روست، که در اين سال‌ها برای کمک به همبستگی صفوف مبارزان آزادی خواه از هيچ تلاشی فروگذار نکرده ام. اعتقادم همچنان بر اين است که براي زدودن سايۀ سیاه ولايت فقيه از خاک ‌ميهن بايد صداها را رساتر و صف ها را فشرده تر کرد. از فرياد اعتراض شما زنان و مردان آزادۀ ايران است که غاصبـان حقوق ملّت امروز این گــونه هراسان شده اند و آزادی خواهان سراسر جهان چنین بی سابقه به تحسین و هواداری از پیکار برحق شما برخاسته اند.

* * *

جنبش سبز در سال گذشته در اعتراض به دخالت آشکار دولت در انتخابات و وارونه کردن نتایج آن آغاز شد. امّا این اعتراض سیل آسا تنها از نادیده گرفتن آرائی که به صندوق ها ریخته بودید سرچشمه نمی گرفت. لبریزشدن کاسۀ صبرتان پس از تحمل سیاه تــرین دوران تاریخ ایــران بـود که شما را به ادامـۀ مبـارزه در ابعــادی بی سابقه با دشمنان سوگند خوردۀ ایران و ایرانی بر انگیخت.

در این دوران مصیبت بار است که حاکمان غاصب، آزادی و حقوق مردمان را هیچ دانسته اند و جز با خشونت و ارعاب با ایرانیان آزادی خواهی که حقوق مسلم و انسانی خویش را می طلبند روبرو نشده اند؛ در این دوران است که اقتصاد شکوفای ایرانِ پیش از انقلاب را به سراشیب ورشکستگی کشانده اند؛ در همین دوران است که با موج اعدام ها، با تعطيل دانشگاه ها و پاکسازی های کينه توزانه، مسبب کوچ صدها و صدها هزار تن از لایق ترین فرزندان ایران از وطن شده اند؛ در همین دوران است که کمبودهای روزافزون زندگی تن فروشی و اعتیاد را در ابعادی غیرقابل تصور بر فرزندان وطن تحمیل کرده است؛ در دوران جمهوری اسلامی است که نسل جوان ايران، هنوز از تجربه‌هاي تلخ دوران تحصيل فارغ نشده، با کابوس بيکاري و سختی تأمین معاش و کمبود مسکن دست به گريبان شده است؛ و سرانجام در همین دورانِ سیاه است که فساد روز افزون و بی سابقه ای که در همه نهادهای حکومتی ریشه دوانده. مجموع همۀ این خشونت ها و قانون شکنی ها و ویران گری هاست که تیشه به ریشۀ ایران و اسلام هر دو می زند.

امّا، سلب حقوق و آزادی های مردم ایران و خم کردن پشتشان با سنگینی مشکلات روزافزون اقتصادی در برابر خطرهائی که این حکومت به عمد متوجه امنیت و تمامیت ارضی میهن عزیز ما کرده است رنگ می بازند. از همان آغاز بود که حکومت ولائی با درهم شکستن شیرازۀ ارتش مقتدر ایران و ریختن خون سردارانش، به حکومت عراق فرصت داد تا جسورانه بر میهن عزیز ما هجوم آورد. از روز نخست تولد نامبارکش حکومت ولائی با سرکوب اقوام گوناگون ایرانی، با تهدید و تحقیر و آزار پیروان مذاهبی جز تشّیع، و با هجومی بی رحمانه بر اهل تصوف و دراویش مسالمت جوی ایران، پیوندهای دیرینۀ همبستگی میان ایرانیان را نشانه گرفت. جنگ با عراق را نه مصیبت که نعمت الهی دانست زیرا ترجیح می داد به شکرانۀ این نعمت صدها هزار جوان و نوجوان ایرانی را که دل های پاکشان به عشق میهن می طپید در شن زارهای عراق دفن کند، امّا پاسخگوی وعده های دروغین خود به ملت نشود؛ هرچه توانست بر عمر جغد شوم جنگ افزود تا بتواند حکومت ظلم و وحشت را بر ملت مسلط کند؛ و در دشمنی با مردم ایران چنان کرد تا وطن عزیزی که خود قربانی تجاوز شده بود در نظر جهانیان همطراز متجاوزان شناخته شود. با دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی همسایگان دور و نزدیک ایران، عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان، و با حمایت تبلیغاتی و مالی و نظامی خود از تندروترین دشمنان آزادی و همزیستی در این جوامع، نه تنها نام ایران عزیز را در نظر جهانیان با صفات پلیدی چون «تروریست» و «یاغی» آلوده کرد بلکه بسیاری از کشورهای بزرگ و کوچک دنیا را به دشمنی با ایران کشاند. اگر تاکنون ساده لوحانی در جهان نقش مستقیم این حکومت را در آشوب ها و کشتارهای سرزمین های دور و نزدیک ایران نمی دیدند سخنان سخیف و تهدیدهای خشونت بار رهبران مردم ستیز رژیم جای تردید برای کسی باقی نگذاشته است.

امّا، این همه نیز برای تحقق اهداف اصلی نظام جمهوری اسلامی که تحریک دیگران به دشمنی با ایران و برافروختن آتش ستیز و جنگ، است کافی نبوده. از همین رو، به بهانۀ دسترسی به انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، سال هاست به جست و جوی دسترسی به سلاحهای خوفناک تری برآمده است تا زودتر به هدف اهریمنی خود رسد و بار دیگر ایران را آماج تعرّض و هجوم دیگران سازد. از رهگذر اصرار به پیمودن چنین کژراهه ای است که امروز کشور عزیز ما با بحرانی بی سابقه و خطرناک روبروست؛ بحرانی که هم میهنان عزیز صلح دوست من کمترین نقشی در ایجاد آن نداشته اند.

به باور من مردم آگاه و هشیار ایران منفعت و مصلحت خویش را نه دخالت مسلحانه و موذیانه در سرنوشت مردم فلسطین و عراق و لبنان می دانند، نه در دشمنیِ با جوامع آزاد و پیشرفته جهان و نه در اصرار دیوانه وار بر دست یافتن به سلاح های هسته ای. مردم ایران از یاد نبرده اند که امکان دسترسی به فـن آوری و انــرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، که حق مسلّم آنان است، سال ها پیش از انقلاب برایشان میسر شده بود. ایرانِ آن روز توانسته بـود، با همکــاری و موافقت جامعـۀ بین المللی، در راه رسیدن به این امکانات گام هائی بلند بردارد زیرا هیچ کشوری درجهان بیمی از گسترش طلبی و دخالت جوئی حکومت آن روز ایران نداشت. رژیم ولائی، امّا، با هدف های تجاوزطلبانه و سیاست های خارجی تحریک آمیز نه تنها آن امکان را یکسره نابود کرده بلکه اکثریت قریب به اتفاق دولت های جهان را از نزدیک و دور، به دشمنی باایران برانگیخته است تا بتواند به بهانۀ دفاع از ایران به سرکوب مخالفان و منتقدان خود هرچه خشونت بارتر ادامه دهد. امّا، همسو و همصدا با شما هم میهنان عزیزم، من نیز مسئولیت اصلی هر آسیب و خدشه ای که از سوی دیگران به تمامیت و یکپارچگی ایران عزیز وارد آید با حکومت غاصبی می دانم که در دشمنی با ایران و مردم ایران همتائی در تاریخ بلند ما نداشته است.

* * *

هم میهنان عزیزم،

امروز هم، چون بارهای پیشین که فرصت سخن گفتن با شما را یافته ام، می خواهم به ویژگی های حکومت آرمانی شما اشاره کنم. زیرا در این سال های تلخ و تباه، از راه های گوناگون، هم از خواست ها و آرمان های های دیرین شما برای زیستن در یک جامعـۀ آزاد و مسالمت جو آگــاه شده ام و هم از رنــج ها و محرومیت هائی که بی رحمانه بر شما تحمیل شده است. کوشیده ام سخنی نگویم و ادعائی نکنم مگر از دل و زبان، و به خاطر و یاد شما، برآمده باشد. از همین روست که بخشی بزرگ از باورها و آرزوهایم در بارۀ آیندۀ ایران ملهَم از باورها و آرزوهای شما بوده است که در کورۀ آتشین دورانی چنین تلخ به هشیاری و آگاهی های بی نظیر رسیده اید.

باور من این است که شما بسی بیشتر از نسل های پیشین با معنای آزادی و حقوق تان آشنا شده اید و به اهمیت دستیابی کامل به همۀ آن ها پی برده اید. آموزگارتان در راه این آشنائی و آگاهی کسانی بوده اند که با ادامۀ حکومت ولائی و نامشروع خویش یک لحظه هم از ستیزی دائمی با یکایک این آزادی ها و حقوق دست نکشیده اند. شما هریک چون لقمان حکیم اید که ادب از بی ادبان آموخته بود. هر تباهی و ویرانی که این گروه خودکامه به بار آورده اند؛ خون هر زن و مرد آزاده ای را که بی شرمانه بر زمین ریخته اند؛ قلم هر ایرانی حق گوئی را که به ناحق شکسته اند، هر دستبرد خائنانه ای که به خزانۀ ملت زده اند، اشتیاق شما را به بناکردن حکومتی که در خور شما و سزاوار فداکاری های شما باشد دو چندان کرده است. یقین می دانم که اکثریت شما، به ویژه جوانان و زنان هشیار و برومند میهن، اگر درسی از سال ها تجربۀ تلخ و فراموش نشدنی آموخته باشید این است که استقرار حکومتی که بتواند پاسدار منافع ملی ایران و حافظ آزادی ها و حقوق شهروندانش باشد بدون یک قانون اساسی مترقی و انسان محور که سنگ بنا و شالوده اش اصول مندرج در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، و دیگر میثاق های مکمل آن، باشد محال خواهد بود.

در این واقعیت تردید ندارم که شما می خواهید قانون اساسی آیندۀ ایران آزادی ها و حقوق برابرِ همۀ شهروندان ایران را، به هر مذهب و مسلک، با هر اعتقاد سیاسی و از هر قوم و قبیله ای، بی هیچ استثنائی محترم بشمرد؛ توجهی خاص به خواست های بر حق همۀ اقوام ایرانی داشته باشد، اقوامی که به ویژه در دوران حاکمیت غاصبان انحصار طلب، از تبعیض ها و محرومیت های بی سابقه رنج برده اند. یقین داشته باشیم که برآوردن چنین خواست هائی با وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران نه تنها در تضاد نخواهد بود بلکه پیوندهای دیرینۀ تاریخی و فرهنگی و آرمانی همۀ ساکنان میهن کهن سال ما را از همیشه استوارتر خواهد کرد.

* * *

تجربۀ همۀ جوامع پیشرفته و آزاد جهان و به ویژه تجربۀ تلخ مردم ایران در حکومت ولایت مذهبی تردیدی در این واقعیت برجای نگذاشته که تدوین چنین قانون اساسی، تأمین و تضمین حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی مردم ایران و برپائی حکومتی شایستۀ ملت نیازمند آن است که نهادهای قانون گذاری، اجرائی و قضائی دولت در انجام وظائف خود، به ویژه در تأمین و تضمین آزادی و برابری حقوق اساسی یک یک شهروندان ایران، تابع احکام هیچ مذهب و مکتبی نباشند. با چنین حکومتی و در چنین جامعه ای است که شبح شوم تبعیض های مذهبی و قومی و سیاسی از عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی مردم ایران برای همیشه رخت خواهد بست. با چنین حکومتی است که ایران عزیز ما خواهد توانست بسان فرشتۀ صلح و همزیستی، و نه چونان اهریمن جنگ و خونریزی و ویرانی، جای شایستۀ خویش را در میان همسایگانش، در جامعۀ جهانی، باز یابد.

من ترديد ندارم که، اگر نه همه، اکثریت غالب رهبران روحاني که با احترام به خواست و ارادۀ اکثــریت قاطع مــردم راه خــود را از راه حاکمان سـرکوب گــر جدا کرده اند و رژیم جمهوری اسلامی را نه جمهوری می دانند و نه اسلامی، با آن چه شما می خواهید مخالفتی ندارند. آن ها هم اعادۀ حیثیت خویش و احیای اعتبار و احترام از دست رفتۀ اسلام را نیز چون شما در برپائی یک حکومت انسان گرا و مسالمت جو می بینند.

تا پايان راه، تا هنگامي که شما عزيزان من بتوانيد بر سرنوشت خود مسلط شويد راهی دشــوار و پرخطــر در پیش است. بايــد دام ها را بشناسیــم و فریب سخنان عوام فریبانه را نخوریم. یقین داشته باشیم که شیرازه های حکومت بیداد و استبداد هیچگاه به سستی امروز نبوده و آثار شکست و ضعف و آشفتگی در صف زورگویان چنین روشن نمایان نشده است.

* * *

سخن پایانی من با آن گروه از هم میهنانی است که به اجبار ترک وطن کرده اند و امروز در سرزمین هایی زندگی می کنند که در آن آزادی و حق هرکس به تجمع و بیان، به هر باور سیاسی و هر اعتقاد مذهبی مصون و محترم است. دریغ که ازچنین آزادی و حقی برای یــاری به هموطنــان اسیر خویش در ایـران آن گونـه که باید و می توانستیم، بهره نبرده ایم. دریغ که در این سال ها دلمشغولی های سیاسی ما بیشتر هدف های فردی و آرمان های گروهی و حزبی و مسلکی بوده اند و نه خواست های حیاتی و اصلی مردم اسیر ایران. آیا زمان آن نرسیده است که در نبرد مرگ و زندگی که امروز مردم ایران را چنین سخت دامن گرفته، به افق بلندتری بنگریم و راه نوینی را برگزینیم؟ راهی که در آن بتوانیم از نیروی بزرگ و بالقوه ای که در دسترس ماست تنها برای یاری به تحقق مهم ترین و حیاتی ترین هدف مردم ایران که دسترسی به آزادی ها و حقوق انسانی پایمال شدۀ خویش بهره گیریم. از میان نزدیک به چند میلیون ایرانی که امروز در آن سوی مرزهای وطن در آزادی و آسایش نسبی زندگی می کنند به یقین می توانیم بخشی بزرگ را به پیمودن این راه برانگیزیم. توفیق در این راه نیازمند آن است که در حداقل هدف ها و آرمان های مشترک به توافق رسیم که چیزی جز هدف ها و آرمان های دیرینۀ مردم ایران نیست: رهائی از زنجیر استبداد، بهره مندی از آزادی ها و حقوق انسانی و ریختن شالوده های حکومتی متکی به ارادۀ مردم.

شماری روز افزون از ایرانیان در همه جای دنیا امروز بـه این واقعیت پی برده اند که برپایۀ «جدایــی دین از حکومت» و با اتکــا بـه «اعلامیـۀ جهانــی حقوق بشر» می توان مهم ترین منبع الهام و انگیزۀ همبستگی ایرانیان بـرای کمک به تحقق خواست های اساسی ملت را فراهم آورد. این همان اصولی است که از سال ها پیش نخبگان ایران، به ویژه دانشجویان و دانشگاهیان، از زن و مرد، به نقش اساسی اش در بنــا کردن نهادهــای دموکراتیک پی برده انــد . در واقع بر پایــۀ همین دو اصل می توان به توافقی گستـرده رسیــد و به تــلاشی پیگیر و مشترک پــرداخت که کارساز ترین شیوه ها و برنامه ها را برای کمک به تحقق اهداف جنبش آزادی خواهانۀ مردم ایران فرارویمان گذارد. در نهایت تعیین سرنوشت کشور به رای آزادانۀ مردم ایران گذارده خواهد شد، از همین روست که من نیز خواهان شرایطی کاملا دموکراتیک برای برگذاری انتخاباتی کاملا آزاد هستم وچنین شرایطی جز در زمان خلاصی از رژیم حاکم میسر نخواهد بود.

دام ها و مهلکه های تازه ای را که رهبران زخم خورده و خشمگین فرا راه مردم قرار داده اند خطرناک تر از آن باید شمرد که به هیچ یک از ما فرصت اندیشیدن به منافع سیاسی، مسلکی و فرقه ای خود دهد. در این برهۀ تاریخی تنها باید در اندیشۀ سرنوشت ایران و مصلحت مردم ستم کشیده و سربلندش بود، باید در جست و جوی راهی برآمد که بتواند امکان نیل به آزادی و حقوقشان را فراهم آورد که مهم ترین ضامن منافع ملی و یک پارچگی وطن است.

با همه موانع و دشواری هائی که برای رهائی ایران از بند استبداد فرا راه مردم آزادۀ ایران قراردارد، یقین داشته باشیم که چیرگی ملتی بزرگ و سربلند بر حاکمانی حقیر و فرومایه حکم مسلم تاریخ جهان است. حاکمانی که هرگز برای هویت ملی و تاریخ پرافتخار ایرانی ارج و احترامی قائل نبوده اند و منافع و مصالح مردم ایران را در این سال ها همواره قربانی ماجراجوئی های مصیبت بار خود کرده اند با تکیه بر کدام ریشه و توشه خواهند توانست در برابر امواج کوبندۀ جنبش آزادی خواهانه مردم ایران مقاومت کنند؟ بنابراین راهی جز تن دادن به خواسته های مردم را ندارند و بهتراست ارادۀ ملت را محترم شمرده و راه را به یک آشتی ملی نبندند. در چنین شرایطی می توان به پیروزی مسلم مردم آزادۀ ایران مطمئن بود و به فردای روشن ایران امیدوار.

به عشق دیدن ايرانی رها از استبداد، دروغ و ستيزه جوئی، به اميد ايرانی صلح دوست و صلح پرور و سربلند و به اميد روزگاری بهتربرای همۀ زنان و مردان وطن، پیروزی قطعی و نهائی شما را آرزو دارم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

______________

نگاشته شده در تاریخ چهارم آذر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی