۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

خجسته باد نهم آبان روزی که خدا بر زمین پا نهاد















بیا که رایت منصور پادشاه رسید

نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

جمال بخت ز روی ظَفَر نقاب انداخت

کمال عدل به فریاد دادخواه رسید

سپهر دورِ خوش اکنون زَنَد که ماه آمد

جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید

عید از راه رسیده. همه جا خرم و نور افشان، باغ یکپارچه سبز است و غنچه ها شکوفا گردیده اند. این چه عیدی است که چشم بارگاه ایزدی را خیره ساخته؟ این کدامین بشارت صبح است که دیو خون آشام شب پرست از بیم فرا رسیدن آن بر خود می لرزد؟ این چه بهاری است که غرور زمستان را شکسته؟ این کدامین خورشید است که تابناکی اش در ذهن فلک نمی گنجد؟ این کدام تاریخ و کدام لحظه و ثانیه است که بلندایی به وسعت ابدیت دارد؟

کهکشان ها در حیرت اند. آسمان و زمین مبهوت مانده اند. اهل آفاق به احترام ایستاده اند. ایزد از عرش خداوندی اش پایین می آید تا زایش خجسته چشم و چراغ کائنات را شادباش گوید. ملایک در سجود به درگاه این فربخت نورسته از هم پیشی می گیرند. چشم ها خیره می مانند و نفس ها در سینه حبس می شوند که سرانجام نهم آبان از راه رسیده است...

روزی که آفتاب زاده شد، روزی که بشارت به میعاد بهار رفتن باغ را می دهد، ولادتی که به میمنت رسیدنش همه ذرات هستی از شوق غریو مستانه سر می دهند، سعادتی که از سیطره لیاقت ما آنسوتر است.

امروز بزم خجسته زادروز شهریار عالمیان، صاحب و سرور و منجی و ناجی و والاترین حقیقت تاریخ است. امروز نهم آبان ماه، تاریخی که فخر تقویم هاست. تاریخی که انسانیت از آن بر خود می بالد. تاریخی که روح وطن را یکجا در خود دارد و روزی که هر جنبنده یی را به تکریم و ستایش ناگزیر می سازد.

به راستی هیچ واژه یی عظمت و شکوه روزی را توصیف نخواهد کرد که ماه تمام ایرانزمین و محبوب و معبود جهان، در آن تاریخ قدم ملوکانه بر چشم آفتاب گذارده و بر سر این جهان خاکی بی مقدار، منت شاهانه گذارده اند.

پادشاه بزرگ ایران و شهریار هستی بخش، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی فرزند ارشد و جانشین برحق شاهنشاه بزرگ و فقید آریامهر در چنین تاریخی میان شور و شوق زاید الوصف ملت ایران، چونان صبح صادق طلوع حیرت انگیزی را آغازیدند تا امروز به تجلی شگرف آفتاب حق و حقیقت، یگانه سرمنشا نور امید و نوید همایون آزادی و آزادگی بدل شوند.

قبله گاه، معبود و محبوب قلب ایران، در ساعت یازده و پنجاه و پنج دقیقه صبح روز دوشنبه نهم آبان ماه سال یکهزار و سیصد و سی و نه خورشیدی این افتخار را به تاریخ بلندبالای ایران دادند تا میراث دار همیشگی تخت طاووس و جانشین و مالک بی رقاب اریکه پرشوکت کیانی باشند. معظم له در این تاریخ شکوهمند و در این روز مبارک، اراده فرمودند تا قدم شاهانه را بر دیدگان مشتاق یکایک مان گذارند و سرنوشت ایران را از نو رقم زنند.

پدر تاجدار ایشان شاهنشاه بزرگ و فقید اعلاحضرت محمد رضا شاه پهلوی، پس از اراده به ازدواج شان با علیاحضرت فرح دیبا پهلوی چشم امید بسیاری داشتند تا اینبار خدای بزرگ، فرزند پسری به دربار جاویدان سلطنت پهلوی عطا کند. به خواست کردگار دانا چیزی حدود یازده ماه بعد آرزوی ایشان که خواست قلبی فرد فرد مردم ایشان نیز بود برآورده شد تا آن مهر عالمتاب، دلبرانه پا بر سر آفرینش بگذارند و نه تنها قلب ملوکانه پدر تاجدار را شاد نمایند که به لطف وجود مبارک شان، هلهله شور و شادمانی در سراسر ایران برپا فرمایند:

همه عمر بر ندارم سر ازین خُمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هَستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن

تو چو روی باز کردی، در ماجرا بِبَستی

دلِ دردمند ما را که اسیر توست یارا

به وصال مرهمی نِه، چو به انتظار خَستی

این زادروز شاهانه و این عید ملوکانه آنچنان خاطره دلپذیری در قلب هم میهنان بر جای گذاشته که دشوار می توان کسی را یافت از آن میلاد خجسته تصویری شگفت انگیز و درخشان در ذهنش نقش نبسته باشد.

شاه شاهان اعلاحضرت رضا پهلوی دوم در سن هفت سالگی رسمن به مقام ولایتعهدی نایل آمدند و زان پس زیر نظر پدر بزرگوارشان با امور سیاست و چم و خم مسایل مملکتی آشنایی یافتند. آن حضرت مایل بودند تا از همان سنین کودکی و نوجوانی نقشی ثمربخش و باارزش در بهبود هرچه بیشتر عرصه فرهنگی و ورزشی جامعه ایفا نمایند. به دستور آن شاهزاده نوجوان (پادشاه بزرگ کنونی) طی کمتر از یکسال چند صد زمین فوتبال در شهرهای مختلف ایران احداث گردیدند. گرچه آن مقام والا تصمیم فرموده بودند تا این تعداد از مرز چند هزار نیز فراتر رود اما شوربختانه فاجعه منحوسی که در سال پنجاه و هفت، زیر و بالای میهن مان را به نابودی کشانید مانع از آن شد تا برنامه های معظم له به طور کامل اجرا گردند. سپستر با تشریف فرمایی آن ذات اقدس شاهانه در کنار پدر تاجدار و مادر شهبانوی شان به خارج از کشور، ایران به کوهی از آتش و خون و مصیبت تبدیل شد و همه چیز رو به ویرانی گذارد.

وجود مبارک رضا شاه دوم در نهم آبان سال 1359 و حدود سه ماه پس از تحمل ضایعه فقدان پدر والاتبار و نیک نام شان، در برابر دوربین هایی که این فیلم را ضبط نموده و در بسیاری از کشورها نمایش می دادند رسمن سوگندنامه پادشاهی را قرائت فرمودند تا شهریار و شاهنشاه همیشگی ایرانیان باشند.

اعلاحضرت اکنون چیزی حدود بیست و نه سال است که به عنوان دُر یکدانه و گوهر بی بدیل ایران در تبعیدی طاقت فرسا به سر می برند. اما چونان سروی دلارام همچنان ثانیه یی مهر و رافت ملوکانه را از ملت ناسپاس دریغ نفرموده اند.

شاهنشاه ایران اکنون در نگر خردمندان به عنوان والاترین و شاید تنها سرمایه ایران تلقی می گردند که وجود نازنین شان افتخار و اعتبار ایرانیان است و امید بازگشت ایشان به ایران و اجلاس جلوس همایونی بر تخت پادشاهی، آرزوی روشنی بخشی است که به زودی تحقق خواهد یافت.

در گذر تک تک سالیان شوم و تاریکی که بر ایران و مردمان تیره بخت آن گذشت همواره نام، کلام و حضور ایشان از همان ژرفنای غربت، آرامش بخش دل ها و زداینده غم های بی پایان این ملت ستمدیده بوده است. شهریار بزرگی که در تمام این مدت تا به امروز، واژه به واژه فرمایشات گهربار حضرتش آکنده از مهر و تفقد بی نهایت ایشان نسبت به آحاد ملت بوده و می باشد.

به امید روز بزرگی که با واژگون شدن پایه های ننگین حکومت ضد ایرانی جمهوری اسلامی، روزگار دیگر باره بر وفق مراد ایران رقم خورده و آن جاودانه رمز بقای میهن مان، اهورا شهریار و ابرپادشاه قدم بر چشم های مان بگذارند و در کنار فرد فرد خاندان جلیل سلطنت پهلوی به ایران تشریف فرما شوند تا وجود عزیزشان زیبنده تارک ایرانزمین و اورنگ شاهانه آن باشد که ما را جز امید آمدن یار آرزویی نیست...

ای بهتر از بهترین! ای از تبار عشق، وارث شکوه و فرزانگی، بزرگوارا! ما را جز انتظار دیدن رخساره خورشیدسای شما هیچ اندوخته یی در کف نیست. تنها حضور لایتناهی شما بس است تا مُلک هستی بر خود ببالد. یک گوشه چشم تان کافی ست که هزاران صیاد را به دام بی بازگشت نگاه آهو وارتان گرفتار سازد. زادروز شما پشتوانه ایران است و نام مبارک تان چونان آفتابی بی زوال بر پیشانی این کهن سرزمین می درخشد. ما به شوق طلوع چشمان مغرور توست که امروز زنده ایم. می دانیم خواهی آمد ای دلدار دلارای دل افروز. ما هر کجا باشیم در سایه بی کرانه ذات اهورایی توییم و تو هرکجا باشی رحمت لایزالت را از بندگان حقیر دربارت دریغ نخواهی کرد.

جان مان به فدای تان، جهان مان به فدای تان، هرچه هست و هرچه خواهد بود به قربان خاک پای تان که آفرینش به یمن وجود شما معنا گرفته است.

این عید خجسته را گرامی داشته و در پیشگاه این روز بزرگ به خاک می افتیم.

فرا رسیدن نهم آبان خجسته میلاد با سعادت نماد فره ایزدی، شاه شاهان و پادشاه بزرگ ایران را گرامی داشته و در پیشگاه ذات احدیت شهریار پرفروغ این سرزمین، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی صمیمانه و چاکرانه عرض ادب به جای آورده و ورود آن حضرت به چهل و نهمین سال از عمر مبارک شاهانه را مسرورانه عرض شادباش تقدیم می کنیم. آنگاه به حضور بزرگ بانوی ایران، وجود نازنین علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی ملکه مادر، ولادت شکوهمند فرزند برومند و تاجدار معظم لها را تبریک عرض می کنیم. سپس به محضر بانوی نخست ایرانزمین والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی خجسته زادروز همسر شهریارشان را شادباش عرضه داشته و آنگاه به حضور انور سه شاهدخت برگزیده والاحضرتان نور، ایمان و فرح دوم پهلوی این عید سعید را فرخنده باد عرض کرده و همچنین به حضور گرانقدر خواهر و برادر معظم له، والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شاهزاده علیرضا و همینطور به خدمت والاحضرت شهناز پهلوی دیگر خواهر پادشاه، ولادت با سعادت حضرتش را صمیمانه شادباش عرض می نماییم.

با این امید که سایه ملوکانه رضا شاه دوم پهلوی هزار سال بر سر این کهن میهن پاینده بماند و از پرتو بی کرانه وجود مبارک شان نسل های آینده نیز بهره مند گردند.

نهم آبان جشن ولادت ایران بر یکایک هم میهنان خجسته باد...

__________________

نگاشته شده در تاریخ نهم آبان دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

نماآهنگی ناقابل پیشکش به دربار همایونی نماد فره ایزدی

یک نکته نیست غم عشق و زین عجب

از هر زبان که می شنوم نامکرر است

در آستانه فرا رسیدن زادروز شکوهمند و اهورایی میراث دار کوروش کبیر، شاه شاهان و آفتاب تابنده ایران، ذات اقدس کبریایی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، این حقیر نماآهنگی را تهیه و تدارک نموده ام که شرمسارانه به خاک پای شاهانه آن حضرت تقدیم می کنم.

جان نثار این نماآهنگ را به مناسبت نهم آبان زادروز فرخنده آن حضرت و بر اساس آهنگ زیبایی از دکتر ستار عزیز طراحی کرده ام که "جاده" نام دارد و حجم آن کمتر از هشت مگابایت می باشد. این کلیپ در فرمت دبلیو ام وی، به مدت چهار دقیقه و پنجاه و هشت ثانیه و به صورت زیپ شده آماده دانلود می باشد.

دوستان و ایران یاران عزیز می توانند نماآهنگ جاده را از لینک زیر ذخیره سازی نمایند.

لینک دانلود

در صورت پیشامد هرگونه اشکال یا پرسشی در هنگام دانلود، مهر بورزید و کامنت دهید تا بکوشم دوستان گرانقدرم را راهنمایی کنم.

پیشاپیش این عید سعید را خجسته باد می گوییم

______________

نگاشته شده در تاریخ هفتم آبان دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

در آستانه خجسته میلاد شاهنشاه ایران غزلی پیشکش به دربار ملوکانه

اکنون با خرمی و شادکامی به پابوسی نهم آبان خجسته زادروز خدایگان و سرور کائنات، صاحب و میراث دار اریکه کیانی ایرانزمین، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی آرام آرام نزدیک می شویم.

هرچند ابهت و عظمت این روز بزرگ و این ولادت با سعادت آنچنان است که زبان را از توصیف خود عاجز می نماید و شوربختانه دست ما همچنان کوتاه است و خرما بر نخیل...

همواره در آستانه فرا رسیدن این فرخنده میلاد و سالروز زایش عصاره حقیقت و تفسیر ناب خلقت، آن خورشید فروزان و آن دلارای سرو قامت، آنچنان بهت و تحیر شکوه شاهانه ذات همایونی ایشان این حقیر را در بر می گیرد که جایی هرگز برای کلامی جز مدح بی پایان آن وجود بی نهایت باقی نمی گذارد.

اما در کمال شرمندگی و خجلتی که بایسته این کنیز کمین خدمت دربار شکوهمند حضرتش است در محضر معظم له و در چند گامی نهم آبان، ولادت شکوهمند آن یگانه فرمانروا، جان نثار جسارت کردم و سروده یی ناچیز به خاک پای شهریاری آن اهورامرد والاتبار پیشکش کرده ام.

امید که این دست نوشته های ناچیز، دست کم آن اندازه لایق باشند تا قطره یی از اقیانوس بی کرانه وجود مبارک آن ابرپادشاه را به قلم درآورند.

حقیر غزل زیر را در هشت بیت سروده ام و چاکرانه به دربار اعلاحضرت رضا شاه دوم تقدیم می دارم:

برای رویت طلوع روی تو به انتظار مانده ام

شکسته در غَم و غروب و غربتم که سر به دار مانده ام

اگرچه چشم مست تو، چنین سیاه کرده روزگار من

هنوز غرق حسرتم برای جرعه یی خمار مانده ام

سراسر از تباهی ام، نگاه کن نگار غمگسار من

ببین خزانم و به انتظار مژده ی بهار مانده ام

کرشمه های چشم تو تمام هستی مرا به باد داد

ولی چه غم که بازهم به حسرت تو ای نگار مانده ام

نگار دلفریب من، بهانه ی شکُفتن غریب من

بیا ببین تو نازنین که قرن هاست بی قرار مانده ام

حضور تو یگانه اعتبار میهن است، ماه دلربا!

شب است و در خیال بازگشتت ای یگانه یار مانده ام

چه کرده با من عاقبت، خیال خام چشم های روشن ات؟

که محو جذبه ی فروغ طلعت تو شهسوار مانده ام

بیا که در غیاب تو، دیار من پر از غم غریبی است

درین دیار غم گرفته بازهم به انتظار مانده ام...

_______

نگاشته شده در تاریخ ششم آبان دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

همایون باد چهارم آبان زادروز شکوه آفرینش









روزی که بهار از آن رونق می گیرد. روزی که شکوفه ها گل می کنند. آسمان از سخاوت خورشید لبریز می شود و باغ از عطر گل های نورسته آکنده، آن روز روز ولادت شماست...

زادروز شما زادروز شکوه و خرمی است. زادروز طراوت و روشنی است. زادروز دوباره این میهن تن خسته، روز جوانه کردن عشق است.

چهارم آبان، همواره رنگی از آفتاب دارد. یادآور روزی است که دلبری سرمست و خرامان قدم بر دیدگان وطن گذاشت که از طراوت دستان حضرتش، قامت این باغ یکباره شکوفا شد. امروز گرچه در فراق جاودانه وجود مبارکش اما آنچنان از شادی و شور ولادت ایشان لبالب ایم که گویی هزاران هزار خورشید در سینه داریم و دفتر دفتر ترانه بر لب و کهکشان کهکشان خوشبختی رویاروی ماست.

نود سال پیش در چنین روزی، بارگاه خداوندی به شوق درآمد، ملایک از حیرت انگشت بر دهان ماندند و سرتاسر جهان از طراوت وجود عزیز آن یار خجسته پی غرق نور و لبخند شد. نود سال پیش در چنین روزی تاریخ دوباره نوشته شد و برگ دیگری ورق خورد که شاه شاهان قدم بر چشم بشریت گذارده و پای مبارک بر عرصه خاکی گذاشتند تا فصلی از شکوه را به دستان پرفتوح شان رقم زنند:

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

خاک وجود ما را، از آب دیده گل کن

ویران سرای دل را گاه عمارت آمد

این شرح بی نهایت، کز زلف یار گفتند

حرفی ست از هزاران کاندر عبارت آمد

عیبم بپوش زنهار، ای خرقه ی می آلود

کان پاکِ پاک دامن بهر زیارت آمد

امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان

کان ماه مجلس افروز، بهر صدارت آمد

شاهنشاه آریامهر محمدرضا پهلوی به همراه خواهر توامان شان والاگهر شاهدخت اشرف پهلوی در چهارم آبان سال یکهزار و دویست و نود و هشت از دامان پاک بانوی بزرگ و فقید، ملکه مادر تاج الملوک آیرملو برخاستند تا چندی بعد وجود نازنین این دو کودک تجلی بخش سراسر میهن مان باشد.

بنا بر اراده شاهنشاه اعلاحضرت رضا شاه کبیر، محمدرضای کوچک در سن هفت سالگی به مقام ولایتعهد منصوب گردیدند و از آن پس توجه و مراقبت بر ایشان دوچندان گردید تا بتوانند پس از وفات پدر تاجدارشان در منصب پادشاهی این ملک کهن، عالمی را به ذات کبریایی شان نورباران فرمایند.

آن حضرت در سن بیست و دو سالگی بر اریکه پرجلالت شهریاری اجلاس جلوس فرموده و با تدبیر ملوکانه پای بر جای پای پدر بزرگوارشان نهاده و به سازندگی ایران عزیز همت گماردند.

شاهنشاه آریامهر در طول عمر سراسر نیکی شان سه بار ازدواج کردند. ازدواج نخستین ایشان با شاهدخت فوزیه گرچه به رنگ و بوی عشق آغازیده شده بود اما تفاوت غیر قابل اغماض فرهنگی و پاره یی مسایل شخصی، نگذاشت که این خلوت عاشقانه ادامه یابد.

ذات ملوکانه محمد رضا شاه پس از جدایی، کوشیدند که بار دیگر یک زندگی عاشقانه را اینبار در کنار دختری جوان و اصیل زاده که ثریا اسفندیاری نام داشت رقم زنند و شوربختانه رنج ناگواری که دست نوشته تقدیر بود این مجال را نداد. ثریا نابارور بود درحالیکه دربار پرافتخار سلطنت، جانشین می خواست پس گریزی از جدایی نبود. ثریا نیز از درمان خود نومید بود و نمی خواست سبب غم و رنجش آن شهریار ابرشوکت را فراهم سازد پس در عین دلبستگی بلاانکارش به آن وجود نازنین، طلاق را پذیرفت تا شاهنشاه آریامهر برای سومین بار اراده به ازدواج فرمایند.

در مرتبه سوم بانویی به همسری ایشان درآمدند که سرنوشت بود تا بانوی نخستین ایران و مادر میراث دار اورنگ شهریاری باشند. علیاحضرت فرح دیبا پهلوی سومین انتخاب شاهنشاه، محبوب ترین همسر و مونسی مداوم برای ایشان گردیدند.

آن اهورا مرد جاویدنام، شصت و یک سال سراسر جهان را به لطف وجود مالامال از مهرشان خجسته فرمودند تا از آن عمر کوتاه و پربرکت شان خاطره یی به وسعت سده ها و هزاره ها و یادگارانی فراتر از تاریخ بر جای ماند.

ذات اقدس شهریارانه محمد رضا شاه پهلوی منتی بر سر آفاق نهادند که نه با زبان به وصف درآید و نه در ذهن بگنجد اما ما همچنان امیدواریم که در توان مان باشد طی سالیان، گوشه هایی از رحمت بی کرانه حضرتش را شرح دهیم. گرچه منت آن پادشاه نازنین بر سر نسل های آینده نیز خواهد بود.

چهارم آبان ولادت ایران است. در چنین روز بزرگی میهن ما دیگر باره زایش یافت و سرنوشت ما از نو نوشته شد.

ای ابر شهریار و ای فرزند والاتبار کوروش کبیر، ای زاده از دامان نور، ای برآمده بر بام دل های ما به فروزندگی، مهر بی پایان تان تنها چراغ روشن دل های غم گرفته ماست.

آریامهرا!

کتابی که چشمان مهربان تان نوشت، برگ هایش از ثانیه های عمر ما افزون تر است و فصلی که حضور حضرت تان آغاز کرد جاودانگی اش آنسوتر از جهان هستی ماست.

ابدیت شما سرمنشا وجود ماست و نام تان افتخارآمیزترین واژه یی که بر تارک این بوم آریایی با سرانگشت درخشنده خورشید نگاشته شده است. چهارم آبان تنها ولادت شما نیست بلکه زادروز تک تک ماست. مایی که بودن مان وامدار مهر اهورایی شماست.

گرامی می داریم چهارم آبان ماه، روز ولادت با سعادت آن شهریار فقید را...

در پیشگاه این روز بزرگ، نخست به روح پرفتوح شاهنشاه فقید و سعید، بزرگ ارتشتاران، آریامهر ایران پدر، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت محمد رضا شاه پهلوی درود بی کران نثار می کنیم. آنگاه در محضر جلالت جانشین برحق ایشان، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی زانو می زنیم و ضمن عرض مراتب چاکری، فرا رسیدن نودمین سالروز فرخنده میلاد پدر شهریار ایشان را صمیمانه و در عین شرمساری شادباش عرضه می داریم. سپستر به محضر گرانقدر والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی – که ولادت با سعادت معظم لها نیز هست- همچنین والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی زادروز برادر تاجدار و فقید را چاکرانه تبریک عرضه می کنیم. آنگاه به حضور مبارک همسر سرفراز ایشان ملکه مادر، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی عرض تبریک خود را پیشکش کرده سپس به خدمت دیگر یادگاران مبارک مقدم ایشان والاحضرتان شاهدخت شهناز و فرحناز و شاهزاده علیرضا پهلوی تبریک و فرخنده باد عرض کرده و به حضور بانوی نخست ایران ملکه والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی عروس گرانجایگاه ایشان شادباش عرض می کنیم. همچنین به حضور والامقام سارا طباطبایی عروس دوم آن حضرت و یکایک اعضای خاندان جلیل سلطنت پهلوی این میلاد با سعادت را خجسته باد عرضه می داریم.

این زادروز فرخنده بر یکایک ایرانیان شاد و همایون باد.

______________

نگاشته شده در تاریخ چهارم آبان دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

هرآنکس باد بکارد توفان درو خواهد کرد – نگاهی به رخداد ترور فرماندهان سپاه

حادثه یی که چهار روز پیش در محل برگزاری نشست سران قبایل شهر سرباز واقع در استان سیستان و بلوچستان رخ داد اگرچه یک رخداد تروریستی اما قطعن ماورای آنکه یک واقعه تروریستی نام بگیرد نوعی بازتاب بود. گرچه این قلم هرگز و هیچگاه اعمال تروریستی را مورد تحسین قرار نداده و اصولن آن را بخشی از ناتوانی اندیشه و لکنت اعتقادی می داند اما آنچه که چهار روز پیش اتفاق افتاد و بر طبق اعلام خبرگزاری های داخلی بیش از پنجاه کشته و بیست و پنج زخمی به بار آورد بازتابی از ایدئولوژی رژیم اسلامی بود نه بیش و نه کم...

ترویج روش های انتحاری، کشتارگری با انگیزه های اعتقادی و در حقیقت آنچه که حکومت الله به شهادت طلبی تعبیر می کند دقیقن همان چیزی است که ثمره روشن و آشکار آن در سیستان و بلوچستان به چشم عیان گشت و موجب مرگ تعدادی از عناصر سپاه پاسداران گردید.

سالیان سال است که جمهوری اسلامی، منبع تامین و تقویت نظامی گروهک های تروریستی در خاورمیانه می باشد. سال هاست که سرمایه ملت ایران به جیب کفتارهایی مانند حسن نصرالله، اسماعیل هنیه، خالد مشعل و... سرریز می شود. سال هاست که مهم ترین و اصلی ترین سیاست رژیم وقت پرورش دادن و متمرکز نمودن تروریزم در سطح بین المللی است و اکنون که سه دهه از عمر شوم این حکومت منحوس سپری می شود نتیجه اسف بار وجود این رژیم، استیلای اختاپوس وار گروه های تروریستی و خرابکار در منطقه می باشد که موجب از دست رفتن جان بسیاری از مردمان گردیده است و امروز رژیم جنایتکار اسلامی نتیجه و بازخورد کوشش های ضد بشری خود را رو به روی دیدگانش به دشواری مشاهده می کند.

امروز جمهوری اسلامی به وضوح تفکر پلید شهادت طلبی و مرگ پرستی و تحفه ننگین تروریزم را در شکل و شمایل اجساد خونین و متلاشی شده سران سپاه پاسداران به آغوش کشیده است و این عفریت دست پرورده و هیولای خانه زاد را در عین حسرت و عسرت می نگرد و از قبول واقعیت گریزی ندارد.

عبدالمالک ریگی به عنوان سرکرده گروه جندالله ساعتی پس از انفجار انتحاری سالن نشست سران قبایل، رسمن مسوولیت این حادثه را بر عهده گرفت.

جندالله جزو متعصب ترین گروه های اهل سنت می باشد که اکنون به تقابل و رویارویی آشکاری با رژیم متعصب شیعی رسیده است. واقعیت امر جنگ شیعه و سنی و به طور کلی درگیری های قومی و قبیله یی نیز مولود تعصب و دین گرایی سیستم حاکم می باشد چرا که تعصب ورزی و ترویج سبعانه آموزه های اسلامی، با توجه به چالش بزرگ و غیر قابل عبوری که در دین اسلام وجود داشته و تقسیم قاطع آن به چندین شاخه فکری و باوری سبب شده است تا نشر و تبلیغ این مکتب، با خون و خشونت دایمی توام باشد. ارزش هایی که برای پیروان مذهب شیعه شاخص می باشند دچار تضادی انکارناپذیر با ارزش هایی هستند که پیروان سنت بدان ها معتقداند و همین کنتراست مکتبی جنگ مداومی را ایجاد می کند که از دل آن خون و خشونت زبانه می کشد.

سال ها پیش خون آشام بزرگ قرن خمینی گجستگ، پیرو دخالت دیرین خود در امور مربوط به اسراییل و فلسطین، طرحی به نام انتفاضه را پیشنهاد داد تا به ناآرامی و خشونت میان این دو دامن زند. از همان زمان تاکنون چه بسیار افراد بی گناهی که قربانی این طرح منفور و تروریستی وی شده و چه سرمایه های گرانبهایی که به آغوش خاک شتافتند.

امروز این حادثه انتحاری اگرچه محکوم و ناپسند اما مولود و زاده شده همین رژیم است. نورعلی شوشتری به عنوان یکی از سران سپاه و فرمانده قرارگاه قدس، به عنوان کسی که خود مبدع و مجری بسیاری از اعمال تروریستی در خارج از ایران بوده و در جایگاه کسی که به دست های خودش چه بسیار از هم وطنان خود را قربانی کرده بود بازتاب و پیامد کرده های خود را از جانب یک تروریست انتحاری که باز فرزند افکار مهلک امثال اوست به چشم دید تا دفتر زندگی یکی از سران بلندپایه سپاه در حالی بسته شود که ترکش مرگبار را از سمت و سوی کسی از جنس خودش دریافت می کند.

جمهوری آدمکش اسلامی در همان اوان قدرت گیری خود می بایست این را می دانست که در میان رقبای تندرو و اسلامی خود تنها به وسیله عوامل خارجی موفق شد تا طعم قدرت گرفتن را تجربه نماید. در کنار روح الله خمینی و دوستان او گروه های دیگری نیز از همان قماش و مسلک فکری وجود داشتند که سرسختانه و بی گذشت، همان ارزش های تهی و پوچ خمینی و یارانش را پرچمی برای پیشبرد افکار خود نموده بودند. مجاهدین خلق، گروه فرقان و.... بالجمله همفکران و هم ترازان همین رژیم اسلامی بوده اند که به واسطه زخمی که از سلطه جویان مکتبی حاضر دریافت کرده بودند دست به انتقام زده و مرگ را به خانه های مروجین شهادت مهمان ساختند.

سال 1358 مرتضا مطهری به دست گروه فرقان و بر اثر اصابت گلوله به جمجمه اش کشته شد. دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال 1360 توسط محمدرضا کلاهی از کارکنان همان دفتر که به گروهک مجاهدین خلق منتسب بود منفجر شد تا هفتاد و دو نفر از چهره های پلید و شاخص نظام به قتل برسند و....

در اینکه رقبای تروریست اسلام گرایان(مجاهدین، فرقان، جندالله و...) هیچ نوع تفاوت ماهوی با سران این حکومت نداشته و ساختار و بنیان فکری هر دوی ایشان یکی و یکسان و برآیند عملی شان یک اندازه مهلک و مخرب است تردیدی نیست. اما در بطن و متن تمام این حوادث خونین – که در خلال آن گناهکار و بیگناه توامان به خاک و خون می غلتند - یک جریان وجود دارد که منبع و منشا همه مصایب می باشد و آن هم سلطه دین و افکار مکتبی بر جامعه است که عامل اصلی شر و خرابکاری می باشد و حذف این عامل در نهایت بهترین و مطلوب ترین راه برای رهایی از پدیده تروریزم می باشد.

فرد فرد اشخاصی که زیر نام اسلام ناب محمدی و ترویج این دین و مکتب فعالیت می کنند بی هیچ تعارف و مماشاتی بخشی از بحران تروریزم را دامن می زنند. با حذف فیزیکی افراد هیچ رخداد مثبتی به دست نمی آید بلکه حذف این تفکر است که بهترین ثمرات را در بر خواهد داشت. امثال نورعلی شوشتری ها و رجب علی محمدزاده ها و.... اگر اکنون زنده بودند در پیشگاه دادگاهی عادل و منصف می توانستند بی هیچ مضایقه یی متهم و محکوم به مجازاتی سنگین باشند اما انجام عملیات انتحاری و قتل آنان به هر روی مطلوب و مورد تایید نیست.

در پایان باید این را با صراحت تبیین کرد که حادثه تروریستی چهار روز پیش تنها پژواک عربده های "فقاتلوهم حتی لاتکون الفتنه" همین رژیم بوده است که بدون حرفی بیش یا کم در مورد خودشان به اجرا درآمد. همان تفکر خان و مان سوزی که یک جوانک بی ارزش لبنانی به نام مصطفا محمود مازح را وادار می کند تا برای قتل سلمان رشدی به صورت انتحاری به هتل پدینگتون لندن وارد شده و ضمن نتیجه نگرفتن از نیت خبیثانه خود تکه های بدنش روی دیوارها بپاشد، همان تفکری که حماس را دعوت می کند تا با انفجار یک اتوبوس یا فروشگاه گل عمر بسیاری از افراد بی گناه را پرپر سازد، این همان تفکر و ایده یی است که امروز ولادت یافته تا شوکران تلخ خود را به گلوی علی خامنه یی بریزد.

حکومت ذلیل و بدسرشتی که مردم بی دفاع کشور خودش را که در راهپیمایی سکوت شرکت کرده بودند به رگبار می بندد با چه رویی می تواند بابت مرگ افرادی که سال ها اسلحه در دست گرفته و نوک سلاح شان را جای دشمن به سوی قلب هم وطنان شان نشانه رفته بودند نوحه سرایی کند؟ آیا این رخداد محصول چیزی فراتر از ایدئولوژی خود نظام بوده است؟

امروز جمهوری سیدعلی لاشخور ناگزیر می باشد بهای ترویج و گسترش تروریزم در سطح میهنی و جهانی را با به قتل رسیدن چند سپاهی بپردازد. این بخشی از قانون طبیعت است که هر آنکس باد بکارد توفان درو خواهد کرد...

___________

نگاشته شده در تاریخ سی ام مهر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

بیانیه شاهانه اعلاحضرت رضا پهلوی دوم در مورد آرای بیدادگاه های فرمایشی رژیم

حکم شنیع و ناجوانمردانه اعدام که اکنون و با پیشرفت روز افزون قوانین جوامع بشری، مسیر کاهش و انقراض را طی می کند با کمال تاسف در کشور ایران و به علت وجود رژیم منحوس اسلامی بر خلاف آنچه که باید باشد روندی رو به رشد دارد.

جمهوری فاسد و نامشروع اسلامی در سالیان نخستین قدرت گیری اش همراه با اعدام های وسیع و بی حساب و کتاب، نطفه حرامش بسته شد. اعدام هایی که طی سال های پنجاه و هشت تا شصت و هفت و به دستور مستقیم جلاد قرن خمینی گجستگ صورت پذیرفتند به قدری وحشیانه و بی قانون رخ دادند که حتا فرصت دفاع از سوی بی گناهان محکوم شده - که جزو پایه یی ترین حقوق متهمان در سراسر جهان است - سبعانه از آنان سلب شده بود.

بدیهی است امروز و با افسار گسیخته تر شدن حاکمان نا به کار رژیم اسلامی صدور حکم اعدام نیز صورت وخیم و جدی تری به خود گرفته و خشم مجامع بین المللی را برانگیخته است.

در پی اعتراض ملی و مدنی ملت ایران در مقابل رژیم ضد بشری اسلامی و اوج گرفتن موج خشم مردم ایران، تعداد بسیاری از هم میهنان مان به جرم درخواست مسالمت جویانه حقوق طبیعی و اولیه خود، به دست عوامل جانی و بدکردار حکومت الله دستگیر شده و مطابق با همان روال شوم سی ساله، بیدادگاه های جمهوری اسلامی موظف شدند تا آزادیخواهان صلح جو را در بدترین شرایط و بدون برخورداری از قوانین حقوق بشر محاکمه کنند. در میان محاکمه شدگان شوربختانه بیدادگاه ننگین انقلاب چهار تن از ایرانیان مبارز و دلیر را به اعدام محکوم ساخته است.

صدور این حکم غیر انسانی سبب برخاستن فریادهای خشم و اعتراض در ایران و سرتاسر جهان شد و شدت فاجعه تا بدانجا بوده که حتا آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد نیز سکوت مرموز و ابهام انگیز خود را شکسته و سرانجام لب گشود تا نگرانی عمیق خود را نسبت به سرکوبگری رژیم اسلامی و برخورد غیر انسانی حکومت وقت ایران با معترضین مدنی علنن ابراز نماید.

شهریار و مرد برتر ایران، پادشاه فرخنده بخت و یگانه فرمانروای این سرزمین اهورایی، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی چونان همیشه خشم شاهانه را آشکارا نسبت به این اقدام شنیع جمهوری اسلامی بیان فرمودند.

آن وجود مبارک اراده کردند تا بیانیه یی را در همین رابطه صادر فرمایند. معظم له ضمن محکوم ساختن این اقدام رژیم، صدور حکم اعدام چهار هم میهن مبارز را "غیر قابل توجیه" خوانده و قاطعانه از دولت های جهانی خواستند تا رو در روی رژیم پست فطرت اسلامی ایستاده و به دفاع از حقوق این هم میهنان بی گناه برخیزند.

این حقیر در پیشگاه بیانات آن ذات اقدس کبریایی بیش از این گزافه نگفته و سکوت اختیار می کنم تا شرط ادب به جای آورده شود. کلام شهریارانه آنقدر ناب و مملو از شکوه لایزال وجود نازنین حضرتش است که جایی برای اطاله کلام این کنیز خدمتگزار باقی نمی گذارد.

متن کامل بیانیه ی همایونی را در زیر بخوانید:

دوشنبه 20 مهر 1388

هم میهنانم،

دریافت خبر صدور رای اعدام برای چهار تن از هم میهنان معترض و مبارزمان من را برآن داشته است که بار دیگر- صدای اعتراض خود را همراه با سایر هم میهنانی که به نوبۀ خود زیر بار چنین جنایاتی نرفته و نخواهند رفت همراه کنم. این اقدام نظام جای تعجبی ندارد، چرا که سیرت و رفتار این رژیم با مردم تحت سلطۀ خود مدت هاست که به چنین شکل غیرانسانی ادامه داشته و دارد.

ما نباید بگذاریم که این اقدام شوم رژیم به همین سادگی جامۀ عمل بپوشد. ضمن محکوم کردن این اقدام بی اساس و ضد بشری رژیم و درخواست لغو این رای غیرقابل توجیه، از هم میهنانم دعوت می کنم تا با تمام توان صدای اعتراض خود را بر ضد این اقدام، به گوش رژیم و جهانیان برسانند.

از دولت های جهان نیز بار دیگر می خواهم، که سیاست خود را نسبت به نظام حاکم بر ایران براساس رعایت آزادی و حقوق بشر تنظیم و بر آن تاکید کنند، و خواهان لغو این احکام به سهم خود باشند.

بیاییم، با یک صدا و شعار متحد، به دفاع از حقوق این هم میهنان بی گناه و آزادیخواه بپاخیزیم.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

پیوند به تارنمای ملوکانه پادشاه فرزانه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی

________
نگاشته شده در تاریخ بیست و پنجم مهر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

ساقیا آمدن عید مبارک بادت – خجسته باد زادروز علیاحضرت






نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سرا پرده ی گل نعره زنان خواهد شد

بیست و دوم مهرماه روز ولادت شکوهمند مادر سرفراز ملت ایران فرا رسیده است. به راستی در محضر گرامی این روز خرم، جز تحیر در برابر ابهت این زایش خجسته کاری از ما دلداده گان شیفته دربار آن بزرگ شهبانوی پاک سرشت برنمی آید.

ای بانوی آفتاب، مادر مشرقی، نیکو تبارترین، ترانه مهرانگیز، تلالو ماهتاب، جان مان به فدای تان بادا که اینگونه زادروزتان را به شادمانی و شور نشسته ایم...

امروز فرخنده میلاد با سعادت علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی است. نخستین بانوی تاجدار ایرانزمین، همسر پادشاه فقید و مادر شهنشاه بزرگ میهن مان، بانویی که آن چنان مقام و رفعت ایشان بلند است که برترین حقیقت تاریخ را در دامان پاک خود پرورانده اند.

بیست و دوم مهر سال یکهزار و سیصد و هفده خورشیدی، خانه کوچک اما پرصفای خانواده شریف دیبا به طراوت وجود پرمهر دختری آکنده شد که سالیان بعد افتخاری گردید برای ایرانیان و نور چشم و محبوبی برای پادشاه فقید که نام ایشان اعتبار ایران است.

نام این دوشیزه ی زیبا فرح نهاده شد و به راستی شادی و فرحی که آن شهبانوی عظیم الشان با قدم نهادن شان به دربار جاودانه سلطنت پهلوی برای ایران و ایرانی رقم زدند ماورای وصف و آنسوتر از باور است...

علیاحضرت شهبانو فرح در بیست و نهم آذر یک هزار و سیصد و سی و هشت، به همسری ابرپادشاه ایران محمد رضا پهلوی آریامهر درآمدند تا چیزی قریب به یک سال بعد، وارث افتخار و پشتوانه ایران از دامان این بانوی گرانقدر برخاسته و جهان را به فروغ ایزدی اش روشن سازد.

علیاحضرت فرح دیبا پهلوی در طی رخدادی شگفت انگیز به همسری شاه شاهان در آمدند. ایشان برای تحصیل در رشته معماری به فرانسه عزیمت کرده و آنجا حضور داشتند. پادشاه بلند مرتبه ایران که برای پاره یی برنامه های مملکتی به پاریس تشریف فرما شده بودند اراده کردند تا برای دیدار با دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به دانشگاهی که این دخت گرانمایه مشغول تحصیل بودند قدم شاهانه بگذارند و در همان مکان دوشیزه فرح توسط اساتید دانشگاه به عنوان دانشجوی ممتاز به حضور آن حضرت معرفی گردیدند. گرچه ابهت والای ملوکانه لرزه یی ملایم به اندام رعنای دوشیزه فرح بیست ساله انداخته بود اما تنها نگاهی دو جانبه کافی بود تا ایشان حس کنند برای نخستین بار طعم عشق را تجربه می کنند.

از آشنایی و آغازیدن دفتر عشق تا وصل آن دو یار دلارا زمان زیادی سپری نشد و وقتی دوشیزه نجیب ایران، پیراهن سپید عروسی به تن نمودند ندای روشنی در ذهن شان زمزمه می شد که به راستی نیک بختی را تمام قد به آغوش کشیده اند:

کس نیست که افتاده ی آن زلف دوتا نیست

در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

چون چشم تو دل می بَرَد از گوشه نشینان

همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

روی تو مگر آینه ی لطف الاهیست

حقا که چنین است و درین روی و ریا نیست

گرچه معظم لها برای زندگی در کنار آن شاهنشاه بزرگ، فرصتی به اندازه تنها بیست و یک سال داشتند اما همان زمان کوتاه بس بود تا از پرتو وجود مبارک آن شهریار فقید بهره مند گردند. بیست و یک سال زندگی در کنار مردی به وسعت جهان، تجربه ارزشمندی بود که شهبانوی نازنین طعم خوش آن را چشیده و یادش را تا امروز و تا همیشه در خاطر مبارک شان حفظ کرده اند.

علیاحضرت فرح دیبا پهلوی امروز بر مسند معتبر ملکه مادر تکیه زده و همچنان در قلب مهربان ایشان می توان جایی برای تک تک بندگان خاکسار درگاه شان یافت. معظم لها اگرچه در تبعیدی جانکاه و دردناک روزگار می گذرانند اما صمیمانه و عاشقانه چنانکه از ذات برگزیده بانویی بزرگ برمی آید پیگیر احوال هم میهنان هستند و مشتاقانه روز بزرگی را انتظار می کشند که آفتاب حقیقت، پرده های جهل و حماقت را کنار زند و دفتر این زمستان ننگین برای همیشه بسته شود تا شکوفه های بهاری در سراپای ایران رخ بنمایانند.

در محضر حضور علیاحضرت همواره این کمترین ناتوانم از شرح عظمت حضرت شان، این من درمانده کجا و آن بانوی مهر آفرین کجا...

اکنون و در پیشگاه این ولادت بزرگ در کمال شرم و خجلتی که بایسته این کنیز کمین خدمت دربار شهریاری است، نخست به محضر جلالت پادشاه بزرگ ایران ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی ولادت با سعادت مادر شهبانوی شان را عرض شادباش تقدیم داشته و سپس به حضور مبارک والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شاهزاده علیرضا پهلوی تبریک عرض نموده و همچنین به محضر ملکه والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی عروس ایشان صمیمانه عرض شادباش داریم. در نهایت به پیشگاه مادر معنوی ملت ایران شهبانوی نازنین علیاحضرت فرح دیبا پهلوی، زادروز با سعادت شان را چاکرانه تبریک و خجسته باد فراوان عرضه می داریم. با این امید که علیاحضرت شهبانو فرح در سایه فرزند تاجدار شان صد سال زنده و پاینده بمانند...

________


نگاشته شده در تاریخ بیست و دوم مهر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی