۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

نهم آبان رویت شکوه ایزدی بر زمین

تهران - نهم آبان ماه هزار و سیصد و سی و نه خورشیدی

ملت ایران در شور و شوق وصف ناپذیری هستند. همه در انتظارند. بشارت و مژده این ولادت بزرگ را حدودن نه ماه قبل و در آستانه نوروز داده اند و در تمام این ماه های انتظار٬ ملت تکه یی نمادین از یک گهواره را به شوق طفلی که در راه است یا یک جفت کفش آبی به نشانه پسر بودن نگاری که شهبانو آبستن بودند به محضر این بزرگ بانو فرستاده تا دیگر باره ارادت و عشق صادقانه خویش را به دربار و خاندان جلیل سلطنت عرضه دارند و اکنون در واپسین ساعات این انتظار بزرگ٬ شوق توامان با نگرانی در چشم هر ایرانی موج می زند: "خدا کند شهبانو به سلامت کودک شان را به دنیا آورند." و..."آیا این بار خدای بزرگ پسری به دربار هماره جاوید سلطنت خواهد بخشید؟".

جمعیتی انبوه با نگاهی مشتاق و عاشق تا چندین خیابان آنسوتر ایستاده اند و راه ها بند آمده اند٬ هنگامی که رادیو و تلویزیون با مسرت ولادت رضا- نخستین فرزند پسر شاهنشاه بزرگ آریامهر محمد رضا شاه پهلوی- را مژده می دهند: "کودک و مادر٬ هر دو در سلامت کامل هستند" و سیل خروشان و سر از پانشناخته یی از مردم به سمت درب بیمارستان هجوم می آورند تا اگر لایق باشند٬ جان خود را به این وجود نازنین و نو رسیده ببخشایند:

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان٬ عشرت اشارت آمد

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است

همت نگر که موری با آن حقارت آمد

بیمارستان چهار راه مولوی(بنگاه خیریه مادران ایرانی) غرق نورباران و چراغانی است. وقتی علیاحضرت شهبانو فرح بزرگ بانوی ایران زمین٬ طفل کوچک اما بلند مرتبه خویش را در آغوش گرفته و شانه به شانه پادشاه اعلاحضرت محمدرضا شاه پهلوی و در معیت سیل انبوه مردم مشتاق و عاشق٬ از بیمارستان خارج می شوند اشک شوق از دیدگان این خیل کثیر و منتظران به آرزو رسیده راه می گیرد و بر گونه های شان جاری می شود. پس خداوند ایران٬ ایران را دوست دارد که ذات بزرگ و بی انتهایش را در شکل و اندام این کودک نازنین٬ در برابر چشم های ملت آشکار ساخته و...

..........................

آری چهل و شش سال پیش در چنین روز با سعادتی یعنی نهم آبان دقایقی چند مانده به ظهر٬ میراث دار فره کیانی و یگانه معبود ایران پا به عرصه وجود نهاد. در چنین روزی٬ خورشید با تمام تابناکی اش و با تمام وسعت بی کرانه اش قدم بر چشم عاشقان ایران گذاشت و اراده کرد٬ تا بخشی از نور لایزالش را به پهنه قلب ایرانیان ببخشاید. ملایک مقرب آسمان سرها را خم کرده بودند تا بوسه بر دستان کوچک این مهر فروزنده زنند و خدا بر این خلقت شگرف خود مبهوت مانده بود. ما به راستی باید هزاران هزار بار سپاسگزار باشیم. سپاسگزار خدایی که این گوهر یکدانه و این ابرمرد فرزانه و این معبود یگانه را برای ما قرار داد که به حق سزاوار است که دار و ندارمان را به خاک پای این معبود بی همتا پیشکش داریم٬ اگرچه ناقابل است.

بی تردید امروز نیز٬ انتظاری از همان جنس اما با شدت و حدت بیشتر٬ در قلب هم میهنان خانه کرده است. انتظار بازگشت دوباره ی آن یگانه دلدار که دیری است. از ستم بیگانگان غربت نشین گشته و لحظه لحظه مان تنها به عشق آن شهریار و صاحب بی چون و چرای میهن سپری می شود٬ آفتاب عالمتابی که طلعت حضور بی کرانش٬ بزرگ ترین آرزوی تک تک عاشقان ایران است :

برا ای آفتاب صبح امید

که در دست شب هجران اسیرم...

این روز بزرگ و وصف ناشدنی را نخست به پیشگاه همایونی معبود٬ موعود و بزرگ پادشاه ایران وجود کبریایی و ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی-که جان ناقابلم فدای خاک پای شان باد- و سپس به محضر مادر گرامی معظم له٬ علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی و خدمت همسر گرانقدر آن حضرت، ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی و سه فرزند بلند جایگاه ایشان، پرنسس نور٬ پرنسس ایمان و پرنسس فرح دوم پهلوی٬ آنگاه به حضور برادر و خواهر آن وجود مقدس٬ شاهزاده علیرضا و شاهدخت فرحناز پهلوی همچنین به والاحضرت شهناز پهلوی دیگر خواهر معظم له و تک تک خاندان و وابستگان جلیل سلطنت پهلوی و در آخر به تمام ملت بیدار و آگاه ایران٬ با تمام وجود شادباش و تبریک عرض می کنیم و صمیمانه از خدا می خواهیم این وجود عزیز و بی مثال و این پادشاه بی تکرار ایران را، هزار سال در این دنیای خاکی برای مان نگهدارد تا در پرتو ذات همایونی ایشان٬ کهن میهن مان ایران جاوید و سربلند بماند.

جان نثار و سگ آستان همایونی٬ سروده ناچیزی را به خاک پای آن پادشاه عالی مرتبه٬ تقدیم داشته ام. امید که حقارت واژه ها و کوتاهی چاکرشان را به عظمت وجود لایزال و بی کرانه شان عفو بفرمایند زیرا:

هرچه هست از قامت ناساز و بی اندام ماست

ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست.

غزل مثنوی را در پایین ملاحظه می کنید:

جاده از سينه‌ي شب مي‌گذرد باريك است

همسفر، راه عبور من و تو تاريك است

مشكل اين جاست كه تا آن سوي شب روشن نيست

بازگرديم كه امكان شب و رفتن نيست

جاده امشب چه قَدَر قصد لجاجت دارد

سالياني‌ست به انكار من عادت دارد

گريه از حوصله‌ دفتر ما بيرون است

همسفر، يكسره چشمان من و تو خون است

جاده گر چاره‌ي ما نيست بيا برگرديم

دير شد فرصت آن نيست كه ما برگرديم

بايد اين راه پر از دغدغه را طي بكنيم

شهر را غرق غزل، بوسه، پر از مِي بكنيم

وقت آن نيست كه در غمكده‌ي خويش شويم

بسته در ناله و در شيون و تشويش شويم

گفتمت راه دراز است، كمي دلهره ‌هست

گفتمت خانه سياه است ولي پنجره هست

پنجره رو به افق‌هاي فراسو باز است

حنجره در تب او باز پر از آواز است

شب شكن، موعد برگشتن او نزديك است

تو نگو خانه سياه است نگو تاريك است

ما نبايد كه درين غمزدگي خم بشويم

همچو يك لحظه‌ي خاموش پر از غم بشويم

ما شنيديم كه آن مه‌ ز سفر مي‌آيد

مژده اين بار، كه از يار خبر مي‌آيد

گرچه يك عمر به ويراني و غم طي شد و رفت

عمرِ اين شب‌زد‌گي، مژده به سر مي‌آيد

شب به پايان و نسيمي پُرِ از عطر تنش

تازه با آمدن سبز سحر مي‌آيد

سيزده، سايه‌ شومي به سر تقويم است

نحسي‌ روز سيه، مژده به در مي‌آيد

كسي آري كه پر از عطر بهاري تازه‌ست

من شنيدم كه به زودي ز سفر مي‌آيد

كسي از آن ور دريا كسي از آن ور عشق

كسي از معجزه‌ ي آمدن از باور عشق

فرصتي تا كه به پرواز كمر بربنديم

فصل آواز شده، باز چرا در بنديم؟

باز در بهت قفس هم چون قناري شده‌ايم

ما خزانيم به عشق تو بهاري شده‌ايم

ما از اندوه و شب و فاصله زخمي شده‌ايم

ما برين كشتي‌ ‌توفان‌ زده حامي شده‌ايم

فرصتي تا همه از خانه فراري بشويم

تا به آبادي‌ غربت همه جاري بشويم

راه بسته است و ما رود و تو دريا، چه كنيم؟

چشم تاريك و هوا بسته، تو رويا، چه كنيم؟

جاده هر شب خبر از آمدن او دارد

ديرسالي‌ست به خواب قدمش خو دارد

ما همان طايفه هستيم كه غارت شده‌ايم

در سراييم و پُر از اين غم غربت شده‌ايم

ما همان زخمي‌ از جنگ و ستيز و خونيم

توي اين بازي‌ وحشت، همگی مغبونيم

ما به برگشتنِ تو باورِ محكم داريم

بي تو در شهر، فقط سايه ‌يي از غم داريم

ما نبايد كه بترسيم شما با ماييد

قطره هستيم، حقيريم شما درياييد

پنجره رو به افق‌هاي فراسو باز است

حنجره در تب او باز پر از آواز است

باز كن پنجره‌ را بوي كسي مي‌آيد

گريه كافي‌ست كه فرياد رسي مي‌آيد.

__________

نگاشته شده در تاریخ هشتم آبان دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ آبان ۶, یکشنبه

زهی خجسته زمانی که یار باز آید






مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که من

زده ام فالی و فریاد رسی می آید

جرعه یی ده که به میخانه ارباب کرم

هر حریفی ز پی ملتمسی می آید

عزیزان! تا خجسته زاد روز ابرپادشاه ایران٬ بزرگ خدایگان و سرور خردمندان جهان اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی سه روز باقی است و امید که در روز آن میلاد مسعود، حقیر بتوانم پست جالب توجهی ارایه کنم. در اینجا چند عکس از کودکی معظم له قرار دادم.
________

نگاشته شده در تاریخ ششم آبان دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ آبان ۵, شنبه

در آستانه خجسته زاد روز با سعادت اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی


سحرم دولت بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام

تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

در آستانه نهم آبان هستیم. روزی که هست کننده نیستی، نماد فره ایزدی، وارث تخت طاووس٬ قادر مطلق و مهر فروزان منت بر سر جهان گذارده و قدم در این سرا گذاشت. روزی که ملایک بر آن سوگند می خورند و روزی که کائنات سرافکنده این حضور بی انکار می مانند. نهم آبان به حق "روز میلاد حقیقت" و "روز میلاد پروردگار و ایزد ایران زمین" است. روز فرخنده یی که از دامان بانویی بزرگ و پاک نهاد، کودکی ولادت یافت که عرش و فرش در عظمت این وجود بی کران حیرت زده ماندند و خدا حتا در برابر این خلقت شگرف سر تعظیم فرود آورد. آری نهم آبان روز ولادت اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی ابرپادشاه و خدایگان ملت است که سجده بر درگاه ایشان سزاوار می نماید.

امید که این واپسین سالی باشد که معظم له٬ صاحب و پدر ایران، دور از دیار خویش به پیشواز زادروزشان می روند و سال دیگر بتوانیم در ایران خجسته زادروز شان را به پیشگاه حضرتش عرض شادباش بگوییم. افسوس که ما همچنان شرمسار و سرافکنده این وجود بی مثال و نازنین هستیم.

ای ابرمرد و ای نور دل و دیده!

هزاران هزار جان قابل بلاگردان تان

زودتر برگردید...

(لازم به گفتن است٬ فرتور بالاتری از تارنمای ملوکانه پادشاه ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی برداشت شده است. در ضمن شایان توجه بازدید کننده های عزیز٬ همانطور که در رو به رو توضیح دادم به مناسبت این روزبزرگ٬ از امروز تا دهم آبان آهنگ "روز میلاد رضا پهلوی" روی وب قرار دارد که می توانید ابتیاع کنید).

_________

نگاشته شده در تاریخ پنجم آبان دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبه

چهارم آبان خجسته میلاد با سعادت شاهنشاه آریامهر




چهارم آبان٬ روز بزرگی است. هشتاد و هشت سال پیش٬ در چنین روزی ابرفرزانه یی از دامان خانواده یی نجیب و پرشکوه برخاست٬ تا فصل نوینی از تاریخ پراقتدار کهن میهن عزیزمان را رقم زند.

چهارم آبان روز ولادت ایران

روز ولادت مهر

روز ولادت انسانیت

روز ولادت بهار در قلب پاییزی روشن

چهارم آبان٬ روز ولادت خجسته ی شاهنشاه آریامهر محمدرضا شاه پهلوی خدایگان و ایران پدر است.

سال هزار و دویست و نود و هشت خورشیدی٬ در محله سنگلج تهران٬ شاهنشاه دیده به جهان گشودند. ولادتی توامان با خواهر گرامی شان والاگهر شاهدخت اشرف پهلوی- که بعدها حضور پررنگ و درخشانی در کنار برادر نازنین شان داشتند و هنوز در غم برادر به سرمی برند- آن روز در خانه رضا شاه کبیر همه چیز عادی بود و افراد خانواده خوشحال از اینکه صاحب دو فرزند دیگر شده اند و هیچ کس نمی دانست این طفل کوچک٬ آینده ایران و ایرانی را رقم خواهد زد.

مادر- ملکه تاج الملوک آیرملو- با لبخندی مهربان بزرگتر شدن کودکانش را می نگریست تا اینکه...شش سال بعد٬ سال ۱۳۰۴خورشیدی- پرده های ظلمت از آسمان ماتم گرفته ایران کنار رفتند و یک دگرگونی ناگهانی وضعیت ایران را تغییری شگرف بخشید. با خلع احمدشاه و رای مجلس شورای ملی سلسله قاجارها منقرض شد٬ همان سلسله نالایقی که دغدغه شان عیش و نوش و تفریح بود و خاطره تلخی از عهدنامه خیانت بار "گلستان" در دل مردم به جای گذاشته بودند. رضا سوادکوهی- درجه دار شایسته که چندی بعد لقب سردار سپه و وزیر جنگ را گرفته بود - با رای اکثریت مجلس رفت تا بنیان گذار سلسله ی پادشاهی یی باشد که ایران غم زده و فرسوده را به کشوری پر رونق بدل سازد.

یک سال بعد در مراسمی رسمی٬ این طفل هفت ساله به مقام ولایتعهدی منسوب شد تا آن زمان که به نوجوانی برسد- شاهنشاه محبوب ایران با چند بیماری مهلک و خطرناک دست و پنجه نرم کرد و با نظر لطف علی(ع) بنابر گفته خود ایشان از این بیماری ها نجات یافتند.

ایشان دوران تحصیل در مقطع ابتدایی را در مدرسه نظام سپری کردند و در مرز نوجوانی پدر بزرگوارشان صلاح دید٬ معظم له برای ادامه تحصیل به مدرسه "لوروزه"در لوزان سوییس برود شاهنشاه به رقم وابستگی های عاطفی نسبت به افراد خانواده٬ با عزم جزم کوله بار سفر بربستند و به سوییس عزیمت فرمودند و تا هفده سالگی جز سفرهایی کوتاه به ایران٬ دیداری با بستگان خویش نداشتند. سرانجام ایشان به میهن بازگشتند و برای تحصیلات دانشگاهی ابتدا به دانشکده افسری و سپس به دانشگاه برای تحصیل رشته پتروشیمی اقدام فرمودند. سال ۱۳۱۸ با صلاحدید پدر و همچنین ابراز آمادگی خودشان٬ قرار شد خود را برای آغاز زندگی مشترک آماده سازند و پرنسس فوزیه- شاهدخت زیبای مصری و خواهر ملک فاروق-گزینه مناسبی برای این آغاز بود که ثمره اش والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی شد.

در سال ۱۳۲۰همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای شوروی و بریتانیای کبیر٬ اعلاحضرت رضا شاه کبیر سرسلسله این دودمان جلیل با وجود کسالت و بیماری شدیدی که در وجود مبارک شان شروع شده بود٬ ناچار به ترک میهن و آغاز تبعیدی تلخ شدند و چون در عمل دیگر اختیار زمامداری امور را نداشتند تقدیر بر آن شد تا پسر برومندشان بر تخت سلطنت بنشیند و این مسوولیت شگفت انگیز و تاریخ ساز را بر عهده گیرد و ادامه دهد. از آنجا که شاهنشاه و همسرشان-فوزیه- ملیت و زبانی متفاوت داشتند و پاره یی مسایل دیگر٬ ادامه زندگی برای این زوج جوان امکان پذیر نبود و با توافق دو طرف٬ طلاق و بازگشت فوزیه به موطن خود را بهترین راه یافتند و پس از آن والاحضرت شهناز٬ در دربار پدر از کودکی پا به نوجوانی گذاشت. شاهنشاه اینبار و دومین ازدواج شان با "ثریااسفندیاری" دختری دورگه و نیمه آلمانی - که از سمت پدر به" ایل بختیاری" تعلق داشت- پیمان زناشویی بستند.

این دو اگرچه عشق را سرلوحه زندگی کرده بودند و در روزهای تلخ غوغای مصدق و حزب توده در شهر اسوان و در بیم و امید گذرانده و با رستاخیز ملی بیست و هشت امرداد دیگربار باهم به ایران بازگشته بودند اما انگار تقدیر و مشیت ادامه این زندگی مشترک را صلاح نمی دید. ثریا قادر به باروری نبود و دربار پرافتخار پهلوی٬ نیاز به ولی عهد داشت. ثریا حتا به تمام کشورهای اروپایی به خرج همسرش- شاهنشاه- برای درمان ناباروری خود سفر کرد اما سودبخش نبود و پزشکان به اتفاق وی را جواب کردند. شاهنشاه که از سویی ولادت یک جانشین پسر را برای دربار لازم دانسته و از سوی دیگر مایل نبودند نامهربانی به همسرشان روا شود صادقانه بحث جدایی را مطرح فرمودند و مبلغ سنگینی را به عنوان مهریه و مبلغ شایان توجهی را هم برای مقرری مادام العمر تعیین کردند و با صورت پذیرفتن طلاق توافقی٬ ثریا به آلمان و پیش مادرش عزیمت کرد و اعلاحضرت محمدرضا شاه در اندیشه ازدواجی دیگر٬ تا هم سایه ملکه یی بر سر ایران باشد و هم بتوان جانشینی برای تخت طاووس برگزید. در سال ۱۳۳۸خورشیدی در شهر پاریس دانشجویی ممتاز٬ بلندبالا و از خانواده یی محترم "دوشیزه فرح دیبا" در چشم شاهنشاه مناسب ترین همسر برای دربار سلطنت آمد و طی مراحلی و با کمک والاحضرت شهناز٬ این شاهدخت نجیب و مهربان٬ فرح دیبا٬ قدم به دربار همایونی گذاشت تا سرانجام مادر پادشاه کنونی ایران-اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی- باشد.

شاهنشاه همیشه جاوید ایران محمد رضا شاه٬ پس از ولادت فرزند ذکور خود والاحضرت رضا- رضا شاه دوم- با امید و اطمینانی دو چندان به امور سلطنت و اداره مملکت پرداختند. دهه چهل٬ دهه یی طلایی برای میهن و ملت بود و دورنمایی روشن را برای مردم نمایان می ساخت. پس از صدور فرمان انقلاب سپید توسط پادشاه دیری نگذشت که بی سوادی در کشور رو به افول گذاشت و بیماری های عفونی و مسری تقریبن و بیشتر جا ها ریشه کن شدند. در کنار این حرکت ها٬ موجی از انواع خطرات در بیرون و درون مرز داشتند از راه می رسیدند٬ اما درایت شاه٬ همواره مانعی بود برای آسیب رسیدن به کیان میهن و بنیان جامعه.

تروریزم جهانی به طرزعجیبی فعال شده بود و چهره های بارزی مانند "جان اف کندی" مورد سوقصد قرار می گرفتند. پادشاه اراده کرده بودند تا با انواع روش ها ضریب امنیت را در سطح مملکت بالا ببرند. از سویی عراق نیز بر سر دعوی خود مبنی بر مالکیت اروندرود پا بر جا مانده بود و تاخت و تازی را به مرزهای ایران آغاز کرد اما ارتش شاه ظرف تنها چهار روز آنان را با خفت و خواری از مرز بیرون راند و تا همین جا کافی بود٬ آریامهر نخواستند تا عراق را به تصرف درآورند و تنها فرمودند: همین که فهمیدند کافی است. از سوی دیگر نیروهای تروریست و آشوبگر داخلی آنی آرام و قرار نداشتند: گروهک فداییان اسلام دست به ترور عبدالحسین هژیر نخست وزیر وقت زد٬ گروهک مجاهدین خلق مدام در حال آشوب و فتنه بودند٬ حزب توده دست از خرابکاری برنمی داشت و گانگسترهای مغبونی مانند خسرو گلسرخی دست به وحشیانه ترین اقدامات می زدند و از طرفی صدای ملایان ناکام و سرخورده از اصلاحات رضا شاه کبیر و فرزندش٬ که همچنان ادامه داشت و قطع نمی شد.

چه تدبیری باید اندیشیده می شد؟ بی شک انگیزه شاهنشاه این بود٬ با کمترین خشونت٬ مفیدترین نتیجه به نفع ایران عاید شود و با وجود اصرار اطرافیان بر اعدام خمینی- ملای بی اصل و نصبی که ریشه های هندو داشت و به طرز مضحکی دست به اعتراض و کارشکنی می زد- پادشاه تنها به تبعید این مرد دیوانه بسنده فرمودند.

اگرچه پنجره های زمان رو به افق هایی روشن گشوده می شدند و دنیا با تعجب درآمیخته با تحسین به پیشرفت های چشم گیر و روز افزون ایران خیره مانده بود و سرسخت ترین تیره اندیشی ها در سراسرجهان می رفت تا آرام آرام این حقیقت را بپذیرد: ایران دارد وارد رقابت در عرصه جهانی می شود، چه از حیث قدرت نظامی، چه از دیدگاه مدرنیته شدن جامعه و چه از نظر بالا رفتن سطح علم در ایران...

اما ناگهان توفان سهمگینی وزیدن گرفت و...چرخ گردون چرخشی وارونه کرد.

در پی کودتایی شوم٬ دست نویس بیگانه و غیر مردمی در تاریخ بیست و شش دی ماه سال ۵۷ شاهنشاه فقید آریامهر٬ مجبور به ترک دیارشان شده و سرانجام در روز غم انگیز چهار امرداد سال ۵۹ ما را برای همیشه وداع گفته و به نامیرایی و جاودانگی تاریخ پرشکوه ایران پیوستند. اما یاد آن ابرانسان و آن پادشاه بزرگ و فقید٬ تا همیشه در قلب های پاک و عاشق میهن جاودانه خواهد بود و چشم های منتظر٬ همواره خیره بر افق های فردایی هستند که فرزند برومند و جانشین آریامهر سفرکرده٬ همان نماد فره ایزدی اعلاحضرت همایون رضا شاه دوم پهلوی از دیار غربت باز خواهند گشت و ایران ویران شده و تاریک را٬ به پرتو حضور ملوکانه روشن ساخته و به یمن وجود نازنین شان دیگرباره آباد٬ آزاد و پر از شکوفایی خواهند گرداند

این زادروز خجسته را گرامی می داریم و بر روح پرفتوح آن ابرتاریخ ساز سفر کرده و جاودان نام، درود بی کران می فرستیم . چهارم آبان، هشتاد و هشتمین سالگرد ولادت شاهنشاه آریامهر محمد رضا شاه پهلوی و والاگهر شاهدخت اشرف پهلوی خواهر بلند مرتبه ایشان را، به پیشگاه همایونی فرزند ذکور و جانشین آن حضرت٬ وارث تاج و تخت کیانی، یگانه معبود ایران و آفتاب عالمتاب اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی و سپس به محضر معظم لها علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی و بعد به خدمت شاهزاده و شاهدخت گرامی والاحضرتان علیرضا و فرحناز پهلوی و تمام وابستگان جلیل دودمان بزرگ پهلوی خصوصن ملکه بزرگوار یاسمین اعتماد امینی پهلوی و پرنسس های عزیز(نور٬ ایمان و فرح دوم) و در نهایت با لحنی عاشقانه به محضر مبارک والاگهر شاهدخت اشرف پهلوی یگانه خواهر به یادگار مانده شاهنشاه- که زادروز خود ایشان نیز هست-صمیمانه تبریک و شادباش عرض می کنیم.
_______

نگاشته شده در تاریخ سوم آبان دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ آبان ۱, سه‌شنبه

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد(در آغاز ماه خجسته آبان)

دیشب با واپسین شب ماه مهر وداع کردیم، نخستین خورشید آبان ماه درخشید و روزی دیگر آغاز شد.

شگفتا تلاقی این دو ماه٬ یکی ولادت خجسته شهبانوی نازنین مان را با خود داشت و دیگری- آبان- زادروز دو ابر انسان که باعث افتخار ایران و حتا جهان بوده و هستند: چهارم آبان، میلاد با سعادت شاهنشاه فقید آریامهر ایران پدر محمدرضا شاه پهلوی و نهم آبان خجسته زادروز اعلاحضرت همایونی شهریار جوانبخت رضا شاه دوم پهلوی پادشاه غربت نشین :

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

باز آید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

اگرچه در آستانه این ماه عزیز٬ با تمام وجود و وسعت حقیر قلب مان پیشاپیش فرا رسیدن این ولادت خجسته و با سعادت را به پیشگاه معبود و محبوب و موعودمان، اعلاحضرت رضا شاه دوم شادباش و تبریک عرض می کنیم اما افسوس که شرمنده و شرمسار آن آفتاب عالمتاب و آن بزرگ پادشاه و خدایگان هستیم که دیگر بار این روز فرخنده را در غربت و تبعید، به حضور معظم له خجسته باد بگوییم. سروده یی که در پایین ملاحظه می کنید، سیاه مشقی دیگر از سوی حقیر است که به خاک پای رضا شاه دوم عرضه شده است. این شعر را در قالب سپید گفته ام و امید که مورد توجه قرار بگیرد:

تیشه بر درخت احساس

هیزم برای هیمه آتش

این جا کسی شناسنامه ندارد

نام حقیر ما را

کوتوله های سیاه پوش، بر سر نیزه های تباهی گرفته اند

ما به امید فصل روییدن شراب

برگ های خزان را از قامت تاک خشکیده پاک می کنیم

ما جاده به تو رسیدن را گم کرده ایم و در کوره راه ها

پا به پا حماقت خود راه می رویم

کی می آیی؟

عشق می خواهد آغوش باز کند

و لبخندی که در چشم ها گم شده دوباره برگردد

افسون نگاه تو

حکمران قلب ماست

سیاه پوش ها دل شان هم بخواهد، نمی توانند

نام تو را از سرفصل شعر مان پاک کنند

می آیی، می آیی، ای نامت بزرگ!

تا دیگر این بهمن های سیاه، به سالنامه ما دهن کجی نکنند.

_________

نگاشته شده در تاریخ یکم آبان دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه

حکومت اسلامی اسیر یک بحران(بخش یکم)

اکنون حکومت اسلامی با یک بحران عجیب و گره یی ناگشودنی رو در روست.

رژیم از یک سو٬ با تمام وجود و امکاناتش می کوشد تا به معضلات انرژی هسته یی- یا همان حق مسلم!!! خود- در جهان خاتمه بخشد و از سوی دیگر می داند این مساله دارد برایش تبدیل به گرداب وحشتناکی می شود زیرا قبول این به اصطلاح حق مسلم، نیازمند رویارویی و در نهایت سازش با کشورهایی است که در تمام عمر کثیف این رژیم٬"دشمن" تلقی می شدند. اسراییل و امریکا، حکومت الله را در منگنه سختی قرار دادند و رژیم اسلامی برای عبور از سد این دو قدرت جهانی مجبور به سازش با آنهاست و البته خودشان خوب می دانند٬ سازش با امریکا و خصوصن اسراییل٬ یک خودکشی آرمانی برای شان محسوب می شود.

در گذر قدرت طلبی ها و خشونت ورزی های ج.ا٬ این حکومت بسیاری از نیروهای تندرو خود را از دست داد. برای مثال می شود به چند نام آشنا اشاره کرد که زمانی٬ در صف حامیان ولایت و رژیم بودند- بعضن بسیار افراطی- و امروز در جرگه مخالفین شان بوده و دارند برای اپوزیسیون تبدیل به سمبل می شوند مانند: اکبر گنجی (از سران سپاه)٬ امیرفرشاد ابراهیمی(دبیرکل انصار حزب الله)٬ محمدمحسن سازگارا (از نیروهای تندرو سپاه)٬ آغاجری (رزمنده و دوست دیرینه خامنه یی)٬ شیرین عبادی(روشن اندیش امروز و از پیروان و عاشقان خمینی در اوایل انقلاب)٬ حسین خمینی(نوه ارشد روح الله خمینی)و...بسیاری دیگر که بردن نام آنان در این مقاله نمی گنجد.

و حالا...

رژیم اسلامی برای افزودن به عمرخود٬ تنها برگ برنده اش اکنون آن قشری هستند که در لباس بسیجی و سپاهی و با تب چهل و دو درجه در حال طرف داری از حکومت و ولایت هستند و صدالبته این نیروها بدون پشتوانه نظامی- یا به قولی همان کلاهک هسته یی- کاری از پیش نخواهند برد و در زمانی نزدیک محکوم به فنا خواهند بود٬ حالا ج.ا باید میان این نیروهای در کف مانده و به دست آوردن فناوری هسته یی یکی را برگزیند: زیرا سازش با امریکا و اسراییل به منزله از دست دادن همین چند حامی پرشور و باقی مانده برای رژیم است و...

حکومت اسلامی در یک شش و بش سخت و یک "انتخاب ناگزیر"، که بیشتر به یک" انتحار اجباری" شبیه است دارد دست و پا می زند.

این بحث ادامه دارد...

________

نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم مهر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ مهر ۲۷, جمعه

ارمغان خوش رقصی های هسته یی = نابودی زودهنگام ایران

چنانچه در دو پست پیشتر دیدید٬ ذات مبارک اعلاحضرت پیامی را پیرامون آمدن "ولادیمیر پوتین" به ایران و احتمال توافقاتی که بر سر ملکیت کشتی رانی در دریای مازندران٬ میان روسیه و سران حکومت وقت ایران می تواند صورت پذیرد٬ معظم له هشداری اکید به جهانیان داده بودند که عملکرد این رژیم ارتباطی به خواست ملت ایران ندارد و...با نهایت شگفتی٬ بسیاری دیدند پیش بینی ایشان کاملن درست بوده و این دیدار شوم سران دو کشور٬ ثمرش بخشیدن تام حق مالکیت دریای مازندران -پاره تن ایران- به روس بود.

حالا باور شما چیست؟

ریشه های این مساله به کجا برمی گردد؟ آیا روس همان نماد شرق - چنانچه شعارهای این دون پایه ها همیشه نه شرقی و نه غربی بوده است- نیست؟ و آیا همین روسیه چشم امید این تبهکاران برای خرید سلاح و گسترش صنایع نظامی شان نبوده؟ و از این بالاتر در این مقطع حساس از تاریخ شوم این رژیم و سرکشی هایش آیا روسیه بهترین گزینه برای حمایت از "انرژی هسته یی" و فرایند غیر مجاز غنی سازی " برای این ها نیست؟ و معقولانه ترین نتیجه یی که از این بازی می توان گرفت باج دادن این حکومت به روسیه برای داشتن یک برگ برنده است زیرا سران حکومت الله به نیکی می دانند در صورت به دست آوردن کلاهک هسته یی قادر به رام کردن روسیه نیز خواهند بود و با چنین محاسبه یی دارند ایران را حراج می کنند.

ننگ بر این وطن فروشان سلطه گر باد.

_________

نگاشته شده در تاریخ بیست و هفتم مهر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ مهر ۲۶, پنجشنبه

پیام ذات ملوکانه اعلاحضرت پیرامون تمرکز بر حقوق بشر

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

بازا که ریخت٬ بی گل رویت بهار عمر

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر

این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

بحثی که از آغاز استقرار و به دنبالش استبداد رژیم خون و خشونت اسلامی، در تمام محافل روشن اندیشان ایران و خارج از ایران مطرح بوده و هست مقوله " نقض آشکار حقوق بشر" در زیر سلطه این خون آشامان است.

فجایع دلخراش این سال ها خصوصن: اعدام های بی محاکمه در سال های آغازین انقلاب پنجاه و هفت، قتل های زنجیره یی، اجرای حکم وحشیانه سنگسار، اعدام خردسالان و نوجوانان و...همچنین محدودیت های بی پایه یی که برای زنان در تمامی عرصه ها به وجود آورده شده و اعمال خشونت بر جوانان تنها به جرم جوانی، سرکوب وحشیانه روزنامه نگاران و ایجاد محدودیت برای هنرمندان در شکلی وسیع و...همه نشان از این دارند که حکومت جمهوری اسلامی در صدر ناقضین تمام مفاد حقوق بشر در جهان است.

همین مساله همیشه دغدغه سازمان های مربوط به کنترل بر اجرای حقوق بشر بوده و همواره ارگان های مزبور کوشیدند تا این شرایط مهلک را در ایران بهبود بخشند اما همیشه با سرکشی مقامات رژیم وقت رو به رو شده و این تلاش ها ثمری نبخشید. مسوولین وقت ایران، آشکارا مخالفت خود را با قوانین حقوق بشر اعلام کرده اند و هر صدایی را در داخل مرزها که به نفع حقوق حقه ملت ایران سخن می گفت در "بند دویست و نه زندان اوین" خاموش ساخته اند.

این وضعیت، حاکی از نیاز و ضرورت برای یک اقدام فوری و قاطعانه است. به خصوص پس از اعدام هایی که این چند وقت اخیر و در ملاعام صورت گرفت به شکل کم مانندی احساسات مردم را در ایران و سراسر جهان جریحه دار ساخت و نیاز به یک قانون فوری٬ برای لغو اعدام در ایران را بسیار حتمی و ضروری نشان داد. اما روی ملت بی پناه و سرکوب شده ایران، همیشه به جانب خدایگان و پادشاه غربت نشین است و حتا در اوج ناکامی و محنت٬ همواره نام و کلام حضرتش آرامش بخش دل های زخمی مردم ایران است. بنابراین چهارشنبه هجدهم مهرماه ٬ابرپادشاه ایران٬ وارث اورنگ کیانی٬ بزرگ خردمند ایران و سرور دانایان٬ شاهنشاه عادل٬ وجود مبارک و ملوکانه اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی اراده کردند٬ تا پیامی را با این مضمون به ملت ایران ابلاغ فرمایند.

متن پیام معظم له را در پایین ملاحظه می کنید:

رضا پهلوی

چهارشنبه18مهر1386

امروز هرگونه تاکید بر فوریت و ضرورت اقدام عاجل در زمینۀ نقض فاحش حقوق بشر در ایران نمی تواند اغراق آمیز باشد. رویارویی روزافزون اقشار گوناگون جامعه با حاکمیت، دیکتاتوری مذهبی را برآن داشته است تا برای حفظ ارکان قدرت خود سخت تر و با قساوتی هرچه بیشتر با مخالفان برخورد کند. در این شرایط بحرانی من یک تلاش جمعی قاطعانه در مورد مبارزه با پایمال کردن حقوق بشر در کشورمان را ضروری می بینم.

امروز، دهم اکتبر که بعنوان روز جهانی برعلیه مجازات اعدام شناخته شده است، من تیمی از هم میهنانمان را برگزیده ام تا درارتباط با حقوق بشربخش جدیدی را به تارنمای من بیافزایند. تلاش برای پایان دادن به اعدام، شکنجه و دیگر مجازات های وحشیانه بخشی از مبارزه برای استقرار دموکراسی در کشور عزیزمان است. این مقوله نمیتواند ازکوشش در راه سرنگونی رژیمی که برای بقای خود ملت را سرکوب و جهان را وحشت زده میکند مجزا باشد.

نقض حقوق بشر نگرانی مشترک تمامی ایرانیان صرف نظر از گرایشات سیاسی آنان است. من از همکاری تمامی گروه های سیاسی و سازمان های حقوق بشر که صادقانه در زمینۀ استقرار آزادی و دموکراسی و برعلیه پایمال کردن حقوق بشردر ایران فعالیت میکنند به گرمی استقبال میکنم.

من باوردارم که تبادل اطلاعات، راهکارها و تخصص ها میتواند به میزان قابل ملاحظه ای به بالا بردن آگاهی عمومی جامعه یاری رسانده و همبستگی لازم برای مبارزۀ همه جانبه برعلیه نقض مستمر حقوق بشر را فراهم آورد.

افزون بر جمع آوری مدارک، اسناد و آمارها در مورد خشونت های بی رحمانۀ رژیم جمهوری اسلامی، تیم مذکور نیروی خود را وقف هشیارکردن وجدان جمعی جامعۀ بین المللی کرده برآن خواهد بود تا پلی از اعتماد و تفاهم میان نیروهای مختلف مخالف نقض حقوق بشر در ایران بوجود آورد. امروزبرای اکثریت ما ایرانیان کاملا روشن شده است که یا باید با تقویت همبستگی ملی در مقابل خشونت و بی عدالتی های رژیم دست در دست یکدیگر به گونه ای یکپارچه ایستادگی کنیم و یا محکوم خواهیم بود که فرد فرد و در انزوا توسط نیروهای رژیم واپسگرا سرکوب شویم.

________

نگاشته شده در تاریخ بیست و ششم مهرماه دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

۱۳۸۶ مهر ۲۴, سه‌شنبه

بیانیه ذات همایونی در مورد اجلاس دریای مازندران

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

می خواند دوش درس مقامات معنوی

مرغان قافیه بسخند و بذله گوی

تا خواجه مِی خورد به غزل های پهلوی

چنانچه می دانید ولادیمیر پوتین ریاست جمهوری روسیه٬ در سفری رسمی عازم تهران شده تا در کنار سران کشورهای حوزه دریای مازندران٬ جلسه یی را پیرامون حل و فصل مساله تقسیم مرز آب های این دریا به انجام برساند و از آنجایی که طرف حساب تمام کشورهای حوزه دریاچه و شوربختانه نماینده ایران اکنون٬ سران پلید رژیم اسلامی هستند٬ حاشا انتظار نمی رود نتیجه یی درخور منافع ملی به دست آید. از آنجا که وجود اقدس و همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی پادشاه و ابرمرد ایران و سرور بی چون و چرای ملت٬ همواره دغدغه یی جز آسایش مردم و حفظ منافع میهن شان ندارند٬ اراده فرمودند تا پیامی را به ملت شریف ایران ابلاغ فرمایند حالیا:

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

متن پیام معظم له به شرح زیر می باشد:


دوشنبه
۲۳ مهرماه ۱۳۸۶

هم میهنان عزیزم،

همچنان که می دانید، رئیس جمهوری روسیـه، ولادیمیر پوتین، روز سه شنبه ۲۴ مهر ماه جاری، برای شرکت در اجـلاس ســران کشــورهای حــوزۀ دریــای مازندران، در سفـــری رسمی راهی تهران خواهدشد. بــر اساس آنچه رسانه هــا و مقامات جمهوری اسلامی اعلام داشته اند، هدف از برگـــذاری چنین گـــردهمایـی در پایتخت میهن مان، رسیــدگی، و در صورت توافــق طرف های مذاکره، حــل و فصل"مسئله ی مرزهــا" و تقسیم آبهــا و منــابع زیست محیطی و معــدنی دریای مازندران است. در این زمینــه لازم دیـــدم نکاتـی چند را با شما هم میهنــان عزیــزم و خطاب به حاکمان کنونی ایران و همچنین جامعه جهانی و دولت روسیه، بیان دارم.

حکومتگران اسلامی بــرای بقای نظام سیاسی خــود از هیچ ابــزاری رویگـردان نبـوده، و تا روز سرنگونی شان، نخواهنــد بود. اینان، که با شعار توخالــی "نه شرقی نه غربی" به قدرت رسیدند، برای خروج ازانزوای خود ساختــه، نه از حراج منابــع انــرژتیک ایران، به غربی و به شرقی، فروگذار کرده اند و نه در به باد دادن بهترین فرصت های تاریخـی بـرای رشــد اقتصادی ایران و گسترش نفوذ فرهنگی و سیاسی میهن مان، درنگ کرده اند. هم اینان میروند تا بار دیگر با قربانی کـــردن منافع ملی ایــران در شمال میهن عزیزمان، شاید چند صباحی به عمر نظام فرتــوت خود بیفزایند. دیگر کیست که نداند که بــرخی قدرتها، چه در غرب و چه در شرق، با "ورق ایران" پای میز معامله و چانه زنی با یکدیگر نشسته اند؟

از اینرو، خطاب به جامعۀ جهانی و دولت هـای ذینفـع اعــلام میدارم کــه دولت ملـی آیندۀ ایران، برخاستــه ازارادۀ دمکراتیک ملت ایران، تـَن به هیچ قـرارداد و یا معاهده ای که منافع ملی ما را، در هر زمینه ای که باشد، نادیده گرفته و یا زیر پا گذاشته باشد، نخواهد داد.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

________

نگاشته شده در تاریخ بیست و چهارم مهر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی