۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

قدر آقای بروجردی را بدانیم


   آیت الله بروجردی شاید از بسیار اندک روحانیونی باشد که به جای اندیشیدن به منافع خودش، آنسوتر نگریست و توانست به درد دیگران و حیثیت کشورش بیاندیشد.
   در این زمانه و روزگار، دین صرفن محملی است برای قدرت طلبی یک عده و سودجویی و پر کردن جیب های شان و سرکوب ملتی که خواهان اولیه ترین حقوق شان هستند.
   و چه ارزشمند و ستودنی است یک روحانی که دست بر قضا مقام اجتهاد را هم داشته و می توانسته تحت عنوان مرجع تقلید، مانند سایر مراجع تقلید، صرفن به منافع خودش فکر کند و با اخذ پول خمس و زکات از عده یی انسان نادان و ابله، دنیای خودش را رنگین بسازد، بروجردی نخواست که از قماش آن نامردمان باشد و بالعکس، کوشید تا برای رهایی هم میهنانش خود را فدا سازد.
   چنین حرکت شجاعانه یی از سوی هرکسی که باشد زیباست. آزادی خواهی زیبنده ترین صفات انسانی است و چه فرد آزادی خواه، یک خواننده پاپ جوان مانند آقای آریا آرام نژاد باشد و یا یک آیت الله مانند آقای کاظمینی بروجردی، در هر صورت آزادی خواهی عالی ترین و ستودنی ترین صفت برای یک انسان است.
    تنها جرم آقای بروجردی، خواسته ی برحق اوست که خواسته تمام مردم ایران است و آن جدایی دین از حکومت است که هم به سود خود اسلام است و هم به سود مردم ایران.
   اما هزینه جدایی دین از سیاست را آخوندها و شبه آخوندهایی باید بپردازند که امروز تحت لوای آمیختگی دین و سیاست، برای خود قصرهای افسانه یی ساخته اند(خامنه یی، مکارم شیرازی، حداد عادل، واعظ طبسی و...). بدیهی است که این رجاله ها هرگز جدایی دین و سیاست را برنمی تابند و حاضر اند که اسلام به طور کامل، منفور ملت و تاریخ شود اما این چند صباح به این حضرات!! قدرت طلب خوش و خرم بگذرد. در چنین زمانه یی شجاعت مرجع تقلیدی مانند آقای بروجردی که پرچم سکولاریزم را در دست گرفته، بی نهایت تحسین برانگیز است.
   چنانچه رسانه ها و منابع خبری بازگو می کنند، وضعیت جسمانی آقای بروجردی در زندان، بسیار نامطلوب است و این درحالی است که مقامات قضایی(جلادان بالفطره) به ایشان مرخصی استعلاجی نمی دهند.
   افرادی مانند بروجردی برای ایران، باعث افتخار هستند. چه در لباس روحانیت باشند و چه در هر لباس دیگری. کسانی که جان خود را بر سر دست گرفته اند تا ایرانی فردای بهتری داشته باشد.
__________________________
نگاشته شده در تاریخ شانزدهم خرداد دو هزار و پانصد و هفتاد و یک شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: