۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

همایون باد نهم آبان زادروز مردی فراتر از بشر








برخیز که بهار آمده است. بیا و آمدن یار را به نظاره بنشین. کسی می آید که از هرچه هست بهتر است. کسی می آید آنسوتر از ذهن های ما، کسی که ماورای اندیشه ها گام برمی دارد. کسی که از بی نهایت محض، به لهجه یی آشنا صدای مان می زند. در بگشا و ببین که این نگار آشنا از سمت مشرق آرزوها، خرامان خرامان به فتح دل های ما می آید.

   ببین چه دشت خرم است. ببین بهار شادمانه می آید. این چه بهاری است در قلب پاییز، این چه بهاری است که عطر دلفریبش، مشام آدمی را مسرور می سازد. فردا برترین عید تاریخ است. فردا تاریخ تحول انسان است. فردا طلوع حقیقی آفتاب است. فردا ... فردا ... فردا...

    فردا نهم آبان، خجسته زادروز مردی به وسعت ابدیت است. فردا ولادت دردانه یی ست که رویت رخسار بی مانندش، چشم زمین و آسمان را به خود خیره و مجذوب ساخته است. ای برتر از هرچه هست، ای حقیقت مجسم، رخ بنما که جهانی به انتظار تماشای تو ایستاده است.
   نهم آبان، سالروز آشنایی است. این روز بزرگ و به یادماندنی، برای همه ایرانیان – چه یاران و دوستداران واقعی اش و چه ایرانی نمایان – روزی است که با روزهای دیگر فرق دارد.
   پنجاه و یک سال پیش، سال 1339 خورشیدی، در چنین لحظاتی مردم ایران صمیمانه منتظر و چشم به راه بودند. در این عید سعید و فرخنده جانشین برحق خاندان هماره جاوید سلطنت پهلوی، دیدگان مبارک شان را به دنیا گشودند و بدین سان فصل تازه یی آغاز گردید:

ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات، خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان، خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِتوست
کاش جاوید، بدان کوی، مرا هم ببرد
    
شاه شاهان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، یگانه دوران، فرزند شاهنشاه بزرگ آریامهر، ثلاله کوروش کبیر، یادگار روشن و خرم ترین روزهای ایران، پدر سرافراز میهن ما، آن گل همیشه شادان به تاریخ نهم آبان ماه سال 1339 خورشیدی، ساعت یازده و پنجاه و پنج دقیقه صبح دوشنبه، قدوم ملوکانه را بر چشم کاینات گذاشته و اجلاس جلوس فرمودند. این کودک زیبا در این تاریخ خوش یمن، برای نخستین بار جهانی را با چشمان معصوم و درخشان شان نگریستند که سالیان بعد، قرار بود آن وجود نازنین شان منشا تغییراتی بزرگ در آن باشد.
   خبر رسمی بارداری بانوی اول ایران، علیاحضرت شهبانو فرح، چند روز مانده به نوروز سال سی و نه، توسط دربار پهلوی اعلام گردید و از آن پس مردم ایران برای رسیدن این ولادت پرشکوه ثانیه شماری می کردند.
   زایش این طفل محبوب، موج بی نظیری از شادمانی را میان عموم مردم به راه انداخت. تا جایی که حتا در روستاها و شهرهای کوچک، رقص های محلی به پا شد و هرکسی به وسع خودش می خواست تا در این شادی مردمی سهمی ایفا کند.
   سال ها از پی هم گذشتند و شهریار ایران آرام آرام از کودکی عبور کرده و قدم به نوجوانی نهادند. در وجود ایشان توانایی های منحصر به فردی نمایان بود. تا جایی که از همان کودکی علاوه بر زبان پارسی، با انگلیسی و فرانسه آشنایی داشته و قادر به مکالمه نیز بودند. در رشته های گوناگون ورزشی همچون اسکی، پاتیناژ، تنیس، فوتبال، والیبال، شنا و.... از همان اوان خردسالی مهارتی خاص داشتند. شاهزاده رضا( رضا شاه دوم) علاقه مخصوصی به خلبانی داشته و چون زمینه و استعداد شگرفی در این رشته از خود نشان دادند، پدر فقید و تاجدارشان شخصن به ایشان پرواز را آموخته و ولیعهد نوجوان اولین پرواز مستقل خود را در سن سیزده سالگی انجام دادند.
  بنا به فرموده خود ایشان از آنجا که قرار نبود ولیعهد ایرانزمین، شرایطی متفاوت از بقیه داشته باشد، در نتیجه رضا شاه دوم در کنار سایر همسالان خود و تحت شرایطی یکسان به مدرسه رفته و حتا به قول خود حضرتش، در مواقع لزوم بر ایشان سختگیری مضاعفی نسبت به دیگران به عمل می آمد. ایشان همچنین به عضویت سپاه دانش نیز درآمده و همراه با همسالان شان برای کمک به مردم محروم روستاها و آموزش های لازم به آنان، عازم شدند.
  تعلق خاطر مخصوصی که شهریار نازنین، نسبت به امور ورزش در ایران داشتند سبب شد تا بکوشند وضعیت ورزش و امکانات آن را در کشور بهبود ببخشند. شوربختانه وقوع شورش منحوس خمینی کثیف، این مجال را به والاحضرت نداد تا تک تک برنامه های شان را عملی سازند.
  امروز سال ها از ولادت شاهنشاه محبوب می گذرد. اکنون پادشاه ایران در تبعیدی ناگزیر حضور دارند و ایران عزیز نیز، بی صاحب و بی کس، به ویرانه یی پر از دشنه و دشنام تبدیل شده است. موطنی که جای خاندان سرافراز پادشاهی در آن خالی باشد، البته کنام بیگانگان و شب پرستان می گردد و صدالبته مسیر زوال و نابودی را به سرعت طی می کند. چنین فاجعه یی دور از حضور پاک و آسمانی خاندان جلیل سلطنت پهلوی و در حضور پلید جلادان اسلام فروش، برای کشور ما رخ داد و در مدت سی و سه سال، از آن ایران آزاد، آباد و پررونق، ویرانه یی مملو از یاس و مصیبت و بیچارگی بر جای ماند.
   اگرچه وطن ما به این روز افتاده و چه بسیار عزیزان و دلیران و سرمایه هایی را از کف داده است اما شادکامی ما اینجاست که آن دُر یگانه و آن شاهنشاه فرزانه، آن سرمایه بی تکرار و آن اقیانوس بی انتها، سایه پرفروغ شان از همان ژرفنای غربت بر سر ما قرار داشته و وجود سراسر نور و تلالوشان مثال خورشیدی لایزال، از اوج غربت بر پهنه ایران عزیز می تابد. امید که این سایه ملوکانه همواره پاینده و مستدام بماند و این حقیر جان نثار، قربانی وجود گرانمایه ایشان گردد.
   عید سعید نهم آبان سالروز ولادت خداوند ایران را گرامی می داریم. فرا رسیدن این عید خجسته را نخست به پیشگاه آن وجود گرانمایه، پدر و شهریار ایران، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، شادباش و تهنیت بی کران عرضه می داریم. آنگاه فرا رسیدن فرخنده زادروز پادشاه خوبان را به حضور انور بانوی مهربان ایران، علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی صمیمانه تبریک عرض می کنیم. سپس به حضور مبارک ملکه سربلند مان، والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی شادباش بی پایان نثار می داریم. همچنین به خدمت والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی این عید پرمیمنت را فرخنده باد عرضه داشته و به محضر والاحضرتان شاهدخت نور، ایمان و فرح دوم پهلوی زادروز پدر تاجدارشان را تبریک و شادباش عرض می نماییم.
   امید که خدای یکتا وجود بی بدیل شهنشاه بزرگ ایران ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی را هزار سال بر سر این آب و خاک مستدام و برقرار نگاه دارد تا در حضور آن یار یگانه، کهن میهن ما به آزادی و سرافرازی راه یابد.

نهم آبان سالروز پانهاد رضا شاه دوم، بر یکایک ایرانیان فرخنده و شاد باد...
 _________________________________

نگاشته شده در تاریخ هشتم آبان دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: