۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه

سالروز شهادت اکبر محمدی

هشتم امرداد ماه برابر با نخستین سالروز شهادت دانشجوی دلیر و میهن پرست ایران٬ جاودان یاد اکبر محمدی است. همان که در زندان ستم اهریمن هفت سال خون جگر خورد و از اندیشه و باور خویش سرمویی عدول نکرد. با وجود وضعیت بلاتکلیفی و نیاز مبرم به درمان آسیب نخاعی -که بر اثرشکنجه ی آنان بر او وارد شده بود-هم چنان صبور بود و برای سایر هم بندان خود چهره یی آرام و مهربان داشت. از تاریخ هجدهم تیرماه دست به اعتصاب غذایی نامحدود زد. روز به روز رنجورتر و ضعیف تر می شد.

دوستانش که وی را تا سر حد جان دوست می داشتند٬ از او خواستند ازین اعتصاب دست بکشد اما نپذیرفت. این اعتصاب جو مبارزه را در محیط کوچک و غمبار زندان پرشورتر ساخته بود و مزدوران که این را دیدند اکبر را خواستند و از وی پرسیدند خواسته اش چیست؟ و اکبر تنها آزادی می خواست آزادی یی که گمشده و سالیانی ست از دست رفته است. اما نه٬ او تنها آزادی از چهار دیواری دلگیر اوین را می خواست نه چیز دیگر. چه قدر تحمل؟ دیگر کافی بود. مگر بیان سخن حق تا چه حد تاوان دارد؟! آن ها نپذیرفتند و وقیحانه گفتند:(اگر این جامثل یک سگ جان بدهی کسی به خواست تو عمل نخواهدکرد)و اکبر اعتصاب را ادامه داد و دیگر آب هم نخورد و این اعتصاب به صورت خشک ادامه یافت.

شب آخر دچار حمله ی قلبی شد و او را به بهداری زندان بردند در آن جا اکبر با وجود وخامت حالش دارو و سرم قبول نکرد و کارکنان بهداری –غیر متعهدانه -کسی را که باید در بخش مراقبت های قلبی بستری می شد به بند انتقال دادند که حتا یک آسپرین هم موجود نبود.

اکبر بدنش داغ شده بود از دیگران یک بطری آب سرد خواست همه خوشحال شدند و گمان کردند اکبر اعتصاب خود را خواهدشکست اکبر بطری آب سرد را گرفت و روی قلب خود گذاشت لحظاتی بعد بطری آب داغ شده بود یکی از دوستان وی گفت: اکبر جان بشکن اعتصابت را و اکبر پاسخ داد:نه آن ها باید بدانند ما انسانیم کرامت داریم و...ناگهان نبض شریان او متوقف شد دوستان سریعن وی را به بهداری زندان منتقل کردند اما تلاش های آنان برای نجات جان اکبر و شوک های وارده به او بیهوده بود و اکبر از میان ما رفت و به خیل مبارزان راه آزادی پیوست. جوان شجاع و از جان گذشته یی که به خاطر هم میهنانش رنج بیست و چهار روز گرسنه گی و تشنگی را تحمل کرد و سرانجام جان را به حقیقت آزادی تقدیم کرد.

این سال روز را نخست به آقای منوچهر محمدی برادر بزرگوار اکبر و دانشجوی دلیر ایران٬ سپس به مادر و پدر فرزانه ی اکبر و همین طور خانم نسرین محمدی خواهر اکبر٬ تسلیت عرض می کنیم. روحش شاد و یادش گرامی.
______________________________
نگاشته شده در تاریخ هفتم امرداد دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: