۱۳۸۶ تیر ۲۷, چهارشنبه

در آستانه سالگرد وفات شاهنشاه آریامهر

وقت غصه ها سر رسیده شادی از خونه پرکشیده

تو رو با اون که آفریده می دونم این رسم زمونه

همه می ریم به یه بهونه وای که بی تو شدم دیوونه

تو بودی تنها یادگارم بی تو تنهام یاور ندارم

چرا رفتی بنیان گذارم رفتی پدر واسه همیشه

مهرت از دل بیرون نمی شه تو زنده یی برا همیشه...

با نزدیک شدن به پنجم امردادماه ٬ سالروز دلخراش درگذشت شاهنشاه آریا مهر ایران پدر، محمد رضا شاه پهلوی٬ ابرمردی جاوید٬ که دغدغه اش خدمت به ملت بود و نامردمی و جفا دید و سرانجام ناباورانه از میان مان سفر کرد٬ سروده یی را- که در سوگ ایشان گفته ام - بخوانید تا در شب سالروز فقدان شاهنشاه مطلب ویژه یی را پست نمایم :

مثل یک آرامش از دنیای ما کوچید و رفت

مثل نور ماهتابی در شبی تابید و رفت

گرچه با ما بود و در هر لحظه جاری بود لیک

بی خبر همچون پرستو پر زنان کوچید و رفت

تلخ می دانم چه ها کردند با آن بهترین

در شگفتم زخم بی انکار ما را دید و رفت

بعد از او انگار یادش مثل یک افسانه شد

مثل افسون بود چشمانش ولی خوابید و رفت

او که پایش در رکاب نقره فام ماه بود

زلف زرین طلوعی را شبی تابید و رفت

مثل یک تصویر بود اما به ابعاد وطن

خانه ی دل های ما را یک به یک کاوید و رفت

چون قناری بود و آهنگ بهاری می سرود

گویی از خاموشی لب های ما ترسید و رفت

این سرا همچون کویری خشک گشت و شوره زار

باغ را بر چشم های عاشقان بخشید و رفت

ناله های خفته در عمق گلوی دشت را

باورم هرگز نمی آید که او نشنید و رفت

این کویر تفته چون تابوت می ماند کنون

خوشه یی از شاخ و برگ زنده گی را چید و رفت.

___________________

نگاشته شده در تاریخ بیست و هشتم تیر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: