۱۳۸۶ تیر ۱۴, پنجشنبه

یک خنجر و یک سروده

پیش از آن که سروده ی حقیر را که پیشکش به خاک پای ملوکانه نموده ام ملاحظه کنید٬ سخنی آغشته به خنجر بخوانید.

واقعن برای هرکس که میهن خود و ارزش های اصیل آن را دوست بدارد٬ شنیدن این سخن خنجری برنده است. نمی دانم کتاب نسیم دگرگونی به قلم ملوکانه اعلاحضرت همایون رضاشاه دوم پهلوی را کدام یک از شما عزیزان کامل خوانده اید.

امروز که برای صدمین بار٬ کتاب ایشان را نگاه می کردم٬ به جمله های پایانیش دقیق شدم: (برای من این سفر بسیار طولانی و اغلب با تنهایی و درد همراه بوده است اما در طول آن از یاد نبردم هدف نهایی آزادی کهن میهن عزیز است)کمی که به این جمله دقت کنیم از شرم آتش می گیریم. چرا ابرانسانی که در قلب مهربان ایشان٬ جز عشق به ملت و میهن نیست بیست و هشت سال است، دور از وطن و در تبعید زنده گی می کنند؟ و چرا ما٬ مایی که ادعای میهن پرستی و...داریم چشم و گوش مان را عمد یا غیرعمد به روی این حقایق بسته ایم و ابلهانه و کودک صفت تصور می کنیم٬ ایشان در پر قو هستند و هیچ غمی ندارند و یا اصلن واژه ی "غم" فقط برای ما و دور و بر ما ساخته شده است!

این مطلب را- که شاید نمی خواستم منتشر کنم اما صلاح دیدم - با دقت و بدون تعصب بخوانید و روی آن فکر کنید. به خاطر داشته باشید اکنون که شما آسوده به زنده گی می پردازید٬ کسی در آن سوی این کره ی خاکی - که وجودی به وسعت تمام دنیا دارد- قلب نازنینش آسوده نیست و در حسرت وطن به سر می برد. آری وطن همان وطنی که پدران بزرگوار و تاجدار ایشان برای آبادی و آزادیش زحمت بسیار کشیدند و بعدن به این مهم نیز خواهیم پرداخت. این هم سروده ی جان نثار تقدیم به دربار ملوکانه اعلاحضرت:

امشب به غم چشم تو بیمار بمیرم

در خواب غمت مانده و بیدار بمیرم

من آمده ام تا به طرفداری چشمت

با جان و تنی خسته و تب دار بمیرم

من آمدم آری که غریبانه به پایت

چون شمع غریبی به سحر تار بمیرم

من منتظرم تا که به فرمان نگاهت

مثله شده از عشق تو بر دار بمیرم

یک عمر دو چشم تو مرا کشت به آزار

مگذار که این گونه در آزار بمیرم

تا آمده ام من به هواداری کویت

راضی شوم آنگه که هوادار بمیرم

بگذار که از ناوک مژگان تو امشب

صدبار دگر باز به تکرار بمیرم

ای شاه بیا تا که به پای تو دهم جان

مگذار که در حسرت دیدار بمیرم.

__________________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: