۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

فریاد بزن ایرانی امروز وقت فریاد است

بيست و سوم خرداد ماه و ساعاتي پس از اعلام نتايج انتصابات كذايي، موج خشم و اعتراض هم ميهنان در فضاي شهرهاي ايران طنين انداز مي شود.

رژيم اسلامي دست و پاي خود را گم كرده و از رويارويي با اين درياي خروشان ناتوان مانده است. فرياد هم ميهنان دربند، پس از حدود ده سال(رويداد تكان دهنده هجدهم تير) بار ديگر از اين حنجره هاي زخم خورده برخاسته و مي رود تا حماسه يي ديگر را رقم زند.

اوباش كمر به خدمت بسته ولي فقيه نمي توانند صحنه را خالي بگذارند پس با قساوت تمام وارد عمل مي شوند.

بر اندام مزدوران حاكميت مطلقه رعشه يي سخت درافتاده است. تمام امكانات ابزاري را به خدمت مي گيرند. رسانه ضدملي سيماي اسلامي اخبار خود را تمام عيار معطوف به قيام خروشان ملت نموده. رژيم با تمام قوا سعي دارد اين قيام خودجوش را آشوب و اغتشاش نام نهد اما كوشش ها بيهوده است و اين موج خروشان تنها موج نيست بلكه يك حادثه است و فصلي نوين كه بيشتر شكسته شدن سدي را مي مانَد كه ساليان سال راه گلو را بسته بود.

شبكه اينترنت در داخل ايران براي ساعاتي طولاني قطع مي شود. پارازيت بر امواج ماهواره يي خصوصن هاتبرد غير قابل توصيف است. سرويس پيام كوتاه به كلي قطع شده. سل فون ها كارايي برقراري تماس ندارند. رژيم اجازه نمي دهد هم ميهناني كه به دست عمال خودشان مجروح شده اند تحت درمان قرار گيرند. حتا فضاي بيمارستان ها مليتاريزه شده است.

خيابان شاه رضا(انقلاب)، ميدان وليعهد(وليعصر)، خيابان كوروش(شريعتي) و بسياري خيابان هاي ديگر تهران كاملن در دست مردم مي باشند. اساتيد دانشكده شيمي دانشگاه صنعتي آريامهر(شريف) اعتصاب مي كنند. چندين دانشجوي پسر توسط لاشخورهاي وابسته به جمهوري اسلامي ناجوانمردانه به قتل مي رسند و خون پاك شان خيابان ها را رنگين مي سازد. وضعيت غيرقابل بيان است. ديگر صحبت، صحبت موسوي و احمدي نژاد و ديگران نيست. بحث بر سر آزادي است و حقوق پايمال شده هم ميهنان ...

ندا آقا سلطان دوشيزه شجاع و مبارز ايراني در سي خرداد موسوم به "شنبه سياه" بر اثر اصابت گلوله به قلبش جان مي سپارد. پزشكي كه ناظر اين صحنه دلخراش بوده است جلو مي دود تا شايد بتواند ندا را نجات دهد. او نمي تواند خونريزي را متوقف كند. به رغم خونریزی غیر قابل کنترل وی سعی می کند به ندا کمکی کرده باشد. اين پزشك گواهي مي دهد كه ندا با وجود تلاش های وی كمتر از دو دقيقه بعد به ستارگان درخشان آسمان آزادي می پیوندد. بسيجي ضارب در ميان دستان خشمگين ناظرين اين صحنه به هلاكت مي رسد.

هم ميهنان پيش مي روند تا صدا و سيماي خامنه يي را تصرف كنند. رژيم اسلامي شايد آخرين نفس ها را مي كشد. پايان كار نزديك است. ديكتاتور بزرگ ديروز در نماز جمعه آشكارا لب به تهديد ملت گشوده و سگ هاي دريده و ذوب شده اش را دعوت به سركوب ملت نموده است. علي خامنه يي به انتها رسيده و خود نيز بر اين امر واقف مي باشد.

نيروهاي مسلح به روي مردم بي محابا آتش مي گشايند. شاهدين به صراحت مي گويند كه اتوموبيل هاي آبپاش جاي آب اسيد ضعيف بر بدن معترضين مي ريزد. گاز اشك آور، اسپري فلفل... حاكميت اسلامي در لبه پرتگاه است و به نيروي انتظامي دستور مي دهد تا خيلي دير نشده تظاهر كنندگان را قلع و قمع كنند. قيام همچنان ادامه دارد.

جاده ها تحت كنترل هستند. عناصر وابسته به رژيم فضاي جاده ها را نظامي و ارعاب انگيز كرده اند. رفت و آمدها به طور كامل كنترل مي شوند.

هم ميهنان هر شب و در تمام محله ها و همه شهرهاي ايران ساعت ده شب روي پشت بام ها به نشانه خشم و اعتراض "الله اكبر" سر مي دهند. مردم سقوط و عقب نشيني كامل رژيم را خواستارند.

اين روزها فضاي ايران با هميشه فرق دارد.

به راستي چه عاملي قدرتمندتر از خود ملت مي تواند به جنگ ديكتاتوري و استبداد رود. در برابر قهر يك ملت هيچ قدرتي تاب ادامه دادن ندارد. آنچه در اين ميانه شايد از هرچيزي مهم تر باشد اطلاع رساني است. زماني كه "آگاهي" جاي تنيده شدن در پيله خرافه و جهل را بگيرد، به راستي مي توان به آزادي چند گامي نزديك تر شد. اين سخن شايد چندان تازه نباشد اما بيان كننده واقعيت است: ملت ايران امروز به مانند يك كپسول درحال انفجار است و تنها به جرقه يي نياز دارد. اين جرقه را بايستي يافت و ايجاد كرد تا بتوان سرمنشا يك جوشش و انفجار بزرگ گرديد. آزادي بي بها نيست و بهاي آن را تك تك ما ناگزيريم به نوعي پرداخت نماييم.

هنگامي كه يك ملت آگاه شود، بداند و بر دانسته هاي خود باوري راسخ داشته باشد قطعن به پا خواهد خاست. وظيفه روشن و مسلم ما اطلاع رساني است.

ايراني امروز دیگر بيدار مي باشد. مدت مديدي ست كه از خواب خرگوشي برخاسته و چشم هايش را به روي حقايق گشوده است. نبرد و سرنگون ساختن حكومتي كه ريشه آن "فقاتلوهم حتي لا تكون الفتنه" مي باشد و مبنايش بر جهاد و ترور قرار گرفته بي شك نيازمند تقديم خون هاي بسياري مي باشد. در قيامي كه طي چند روز و هفته اخير شكل گرفت، عدد رسمي جان باختگان به روايت خبرگزاري هاي معتبر جهاني بيش از بيست نفر مي باشد كه بي ترديد آمار واقعي بسيار فراتر از اين رقم است. ما از چيرگي ظلم و يكپارچه شدن تيرگي جهل و ناداني بسيار بيش از مرگ مي ترسيم. اگر بنا اين باشد كه سلطه منفور ملايان تيره بخت و سيهكار بر ايران عزيز ما ادامه يابد ما مرگ مفتخرانه را به چنين زندگي كرم وار و بي ارزشي رجحان خواهيم داد. نسل آينده ما حق دارند در هواي آزادي نفس بكشند و ايران عزيز ما بايد به اقتدار و شكوه گذشته خود بازگردد و بار ديگر در جهان نام آور شود.

آزادي و زيستن در جامعه يي سالم، سربلند و خوشبخت نخستين حق تمام مردمان و بازيابي اين حق مستلزم پيشكش جان هاي بسياري است:

يا ما سر خصم را بكوبيم به سنگ

يا او سر ما به دار سازد آونگ

القصه درين زمانه ي پرنيرنگ

يك كشته به نام به كه صد زنده به ننگ

___________

نگاشته شده در تاریخ سوم تير دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: