۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

كي رفته يي ز دل كه تمنا كنم تو را - در يادبود والاحضرت شاهدخت ليلا پهلوي

اكنون كه تا بي نهايت سفر كرده ايد ما را چه حاصلي ست اين گريه مداوم و اين بغض آماسيده در گلو، حال كه با دلدادگان تان وداعي جاودانه كرده ايد اين اندوه بي پايان يگانه يادگاري است كه به جا مانده و ما در حيرتيم كه بي شما چه كنيم؟ ما مانده ايم كه بي حضورتان خيس اشك و غرق حسرت، چه گونه منتظر روزي باشيم كه دوباره رخسار دل افروزتان به ما لبخند بزند...

در سالروز هجران والاحضرت شاهدخت ليلا پهلوي، هميشه اين قلم وامانده براي نوشتن اسير گريه است. در آستانه سالگرد اين مصيبت بزرگ، نمي دانيم كه چه بنويسيم. مي مانيم كه از كجاي اين مصيبت دلخراش بنگاريم و از كدامين سطر آغاز كنيم كه اين سرگذشت بس غم انگيزتر از آن است كه به واژه گاني ساده بيان شود.

پرنسس والاتبار ايراني كوچك ترين دخت آريامهر فقيد، خواهر كوچك و دردانه پادشاه ايران اعلاحضرت رضاشاه دوم و نور چشم مادر معنوي ملت علياحضرت شهبانو، دخت گرانمايه يي كه نه زبان قادر به وصف ابهت ايشان است و نه گوشه يي از آن وجود با كرامت مي تواند در اين ذهن هاي كوچك و ناتوان جاي گيرد كه تعبير گردد. اين دخت نازنين چه گونه از بر ياران دلخسته پر كشيد و به آسمان ها كوچيد؟ اين ماتمي نيست كه در كالبد چند جمله تفسير شود. اين غم و دردي نيست كه بتوان در اين جمله هاي الكن وصف نمود. فقدان چنين شاهدخت بزرگي يك مصيبت براي تاريخ است و ما را چه به نوشتن در رثاي چنين بزرگواري...

والاحضرت شاهدخت ليلا در هفتم فروردين ماه سال يك هزار و سيصد و چهل و نه خورشيدي قدوم مبارك را بر ديده گان اين جهان خاكي نهادند و هيهات كه اين گل تازه شكفته و اين رونق باغ و بوستان پهلوي، تنها سي و يك سال مهمان خاكيان بودند. ايشان در اوج شباب و در سال يك هزار و سيصد و هشتاد به حقيقت پيوستند و ما جا مانده هاي بي اميد را به حسرتي ابدي مهمان كردند كه خود دگر ميزبان بزم شكوهمند افلاك باشند.

اين دوشيزه پاك نهاد سال هاي مديدي از عمر كوتاه شان را در غربتي ناگزير سپري كردند. تبعيد جانسوزي كه آن شاهدخت بزرگ منش، تحمل دقيقه به دقيقه آن را دشوار مي پنداشتند.

خورشيد وجود ايشان در بيستم خرداد ماه سال 1380 براي هميشه غروب كرد تا چشمان به شفق نشسته ما به اين شب تاريك و ديجور خيره بماند. پرنسس ليلا پهلوي رفتند تا در قلوب پاك ايرانيان بيدار، هماره زنده بمانند و پرتو افشاني كنند.

والاحضرت ليلا پهلوي در سن نه سالگي، توام با توفان دهشت ناكي كه يورش كج فهمان لاابالي در وطن به راه انداخته بود ناچار به ترك ديار گرديدند. ايشان كمتر از دو سال بعد و در نهايت ناباوري ناگهان سايه اهورايي پدر تاجدار را از دست دادند كه چنين ضربه سختي ماوراي طاقت آن شاهدخت خردسال بود. ايشان اگرچه تا واپسين دم از حيات نتوانستند اين داغ سوزنده را فراموش كنند اما در اوج افسردگي ناشي از وفات پدر، تحصيلات را ادامه داده و تا مقطع كارشناسي پي گرفتند.

پس از آنكه در كنار خاندان بزرگ پهلوي در كشور امريكا مقيم شدند والاحضرت ليلا دوران متوسطه را با موفقيت به پايان برده، به دانشگاه براون واقع در ايالات متحده امريكا راه يافته و در رشته ادبيات تطبيقي با گرايش زبان آلماني و فلسفه اسكانديناويايي فارغ التحصيل شدند.

آنگاه كه علياحضرت شهبانو تصميم گرفتند كه در كشور فرانسه اقامت گزينند. والاحضرت ليلا به طور مداوم در سفر ميان امريكا و اروپا بودند تا هم از ديدار مادر بزرگوار و مادر بزرگ ارجمندشان بهره جويند و هم اينكه امكان يابند تا مدتي را نيز در خدمت برادر تاجدار باشند.

عشق به ايران در قلب كوچك، پرتپش و مهربان شاهدخت ليلا وديعه يي هميشگي بود. ايشان در گفتگو با يكي از رسانه ها فرمودند:" گرچه در سال 1979 از خاك كشورم جدا شدم اما بيشتر اوقات در روياهايم ميهنم را ديدار مي كنم"

ايشان كه از ساليان دور به سردردهاي ميگرني شديد و دردهاي عضلاني مبتلا بودند به مرور زمان و با رخداد پياپي وقايعي تلخ و طاقت فرسا، وجود و حضور اين دردها را بيشتر احساس فرمودند. مصايب بي پاياني كه كمر كوه را مي توانستند خم كنند بسيار آنسوتر از قلب كوچك ايشان بود و به همين علت شاهدخت ليلا پهلوي به سراغ پزشك رفته و به تجويز وي قرص هاي آرامبخش ميل مي كردند تا شايد كمي از التهاب آن دل بي قرار از فراق پدر بكاهد اما دريغ...

وضعيت جسماني ايشان نيز با گذر زمان رو به وخامت گذارد و ضعف و ناتواني بر آن وجود عزيز چيره گشت. والاحضرت عليرضا و علياحضرت شهبانو فرح كه ارتباط نزديك و صميمي تري با پرنسس فقيد داشتند به طرز عميقي نگران سلامت ايشان شدند و به رغم تلاشي كه در راستاي بهبود والاحضرت به عمل مي آوردند، كمك ها چندان چاره ساز نبود.

همراه با درگذشت غم انگيز بانو فريده ديبا(مادر بزرگ محبوب) والاحضرت ليلا پهلوي حادثه تلخ ديگري را تجربه كردند كه ميل وافر ايشان را به تنهايي و انزوا افزود. ايشان به كشور انگلستان رفتند و اتاق كوچكي را در هتل لئوناردو اجاره فرمودند. اتاقي كه ايشان را با خاطرات شيرين وجود مبارك پدر و ميهن محبوب شان ايران تنها مي گذارد و پرنسس عزيز فرصت داشتند كه خيره بر تنديس مبارك محمدرضاشاه بزرگ- كه به درخواست شاهدخت ليلا طراحي و ساخته شده بود – خاطرات سرزمين مادري را مرور كنند. پرنسس به ادبيات و فرهنگ ايراني عميقن دلبسته بودند و رباعيات خيام و غزليات حافظ را با اشتياق هرچه تمام تر مي خواندند و در سوگ وطني كه گرفتار چنگال كفتاران شده بود اشك بر گونه هاي مبارك شان جاري مي گشت.

يكشنبه غم انگيز بيستم خرداد ماه يك هزار و سيصد و هشتاد خورشيدي، فاجعه يي اتفاق افتاد كه ميليون ها ايراني را در سراسر جهان سوگوار نمود. پرنسس محبوب با سفر ناگهاني و بي بازگشت شان يك داغ ابدي به قلب ايران گذاشتند. شوك انتشار اين خبر حتا مخالفين نظام فرازمند پادشاهي را در اندوه فرو برد. پيكر پاك ايشان بر اساس وصيتنامه آن شاهدخت بزرگ، كنار مادر بزرگ فقيد شان و در گورستان "تروكادرو" به آغوش سرد خاك پيوست. در مراسم خاكسپاري پيكر مطهر ايشان چه بسيار خانواده هاي فرانسوي نيز حضور داشتند و چشمي نبود كه از اين غم جانسوز خون گريه نكند.

يك روز پس از وفات والاحضرت شاهدخت ليلا پهلوي بيانيه يي از سوي دبيرخانه شاه شاهان اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي صادر گرديد كه با اين جمله آغاز مي شد:" اين برايم دردي بزرگ و اندوهي ژرف است كه مرگ دلخراش خواهر محبوبم شاهدخت ليلا پهلوي را اعلام كنم. او در پي يك بيماري طولاني درگذشت"

علياحضرت شهبانو فرح پهلوي در مراسم وداع با پرنسس ليلا، شاخه گلي را از سوي پرنسس فقيد به جواناني تقديم فرمودند كه در دفاع از اراضي ايران جان خود را از دست داده و گورشان گمنام مانده است. درحاليكه علياحضرت اين جملات را با صدايي مملو از بغض بيان مي كردند، نه تنها تك تك مخاطبين كه تاريخ هم با ايشان مي گريست. فراق آن دخت عظيم الشان داغي نبوده و نيست كه گذر زمان حجم تالم آن را كم نمايد.

بلبلي خون دلي خورد و گُلي حاصل كرد

باد غيرت به صدش خار پريشان دل كرد

طوطي يي را به خيال شِكَري دل خوش بود

ناگهش سيل فنا نقش اَمل باطل كرد

قرت العين من آن ميوه ي دل يادش باد

كه چه آسان بشد و كار مرا مشكل كرد

آه و فرياد كه از چشم حسود مه چرخ

در لَحَد ماه كمان ابروي من منزل كرد

در سالروز درگذشت تاسف بار آن پرنسس بزرگ و فقيد ايراني شاهدخت ليلا پهلوي به روح پرفتوح ايشان درود بي كران مي فرستيم و چاكرانه به پيشگاه برادر تاجدار ايشان اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی مراتب تسليت و تعزيت خود را عرضه مي داريم. سپس به حضور مبارك مادر شهبانوي ايشان علياحضرت فرح ديبا پهلوي عرض تسليت خود را پيشكش مي كنيم. آنگاه به حضور والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شاهزاده عليرضا پهلوي و همچنين به پيشگاه والاحضرت ياسمين اعتماد اميني پهلوي ملكه ايران و والاحضرتان شاهدخت نور، ايمان و فرح دوم پهلوي همچنين تك تك وابستگان آن دربار پرجلالت، بنده وارانه عرض تسليت مي داريم. با اين آرزو كه وجود مبارك تك تك اعضاي خاندان جليل سلطنت پهلوي به خصوص ذات اقدس همايوني رضاشاه دوم همواره در پناه پروردگار سلامت و برقرار بمانند.

پايداري پادشاهي پيروزي

___________

نگاشته شده در تاریخ بيستم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: