۱۳۸۶ شهریور ۱۹, دوشنبه

هفدهم شهریور مضحکه یی برای تمام فصول


آیا هفدهم شهریور چه ماجرایی در برداشت؟ آیا این روز-که برای سران جمهوری اسلامی تبدیل به وسیله یی برای مظلوم نمایی گردیده- حقیقتن روز مهمی بوده است؟ این پرسش ها خصوصن برای دانش آموزان این سه نسل جدید همیشه وجود داشته زیرا معلمین نیز زیر اجبار سرسختانه و تحریف کتاب های تاریخ مدارس مجبور بودند هفدهم شهریور را برای نوجوانان شبیه یک حماسه جلوه دهند.

اما ماجرا این نیست:

هفدهم شهریور سال 57 خورشیدی، در اوج بحبوحه اعتراض و ناآرامی عده یی از مردم، ماجرایی رخ داد که بهانه یی تکراری و دست آویزی جذاب، برای آن افرادی شد که یا به دست رژیم وقت تحمیق شده اند و بی مطالعه و تامل سخن می گویند و یا از "سیاه " و "دلخراش" جلوه دادن هفده شهریور سود می برند که متاسفانه دسته اول بیشتر هستند.

وقتی چند صد نفر از افراد خرابکار و ناراحت جامعه، با تحریک بیگانه توی خیابان ریخته اند و مشغول سر دادن شعار، شکستن شیشه ها، پرتاب نارنجک و بمب دست ساز و... هستند، عقل سلیم چه حکمی می کند؟ آیا می توان با کسانی که دارند مملکت و کیان میهن را نابود می کنند و زبان شان جز خشونت نیست به گفتمان نشست یا مودبانه همراهی شان کرد تا ملایم تر دست به کشتار هم میهنان شان بزنند؟! آیا این قوم دیوانه یی که خمینی و ارتجاع آخوندی آنتریک شان کرده رفتار رمانتیک برمی تابند؟ آیا گارد امنیتی کشور وظیفه ندارد عده یی دست نشانده ی تفکرات ارتجاعی و منحط را جمع و جور کند؟

مگر در این روز-که ابلهان جمعه سیاهش نامیدند-چه فاجعه یی رخ داد؟ آیا این جمعه، سیاهتر از جمعه ها و شنبه ها و یکشنبه ها و N شنبه های امروز ماست، که هر روز و هر ساعت در گوشه گوشه شهر، بانوان ایرانی به جرم نوع پوشاک، ضرب و شتم می شوند؟ و یا جوانان به خاطر گوش دادن به آهنگ غیرمجاز(!!)در اتوموبیل، هدف گلوله ماموران رژیم قرار می گیرند؟ و جوانان شریف و آزاده ما زیر وحشیانه ترین شکنجه ها جان می دهند؟

باید لختی به خود آییم، آیا در این" جمعه به اصطلاح خونین" خون کدام بیگناه ریخته شد؟ آمار تمام کشته ها "پنجاه و هشت" نفر بود- این رقمی بود که تمام رسانه ها در آن زمان اعلام کردند و هرگز کسی نتوانست مدعایی بیش از این رقم ناچیز داشته باشد و در میان شان فقط یک زن و یک دختر بودند که ظاهرن نقش زیادی در هجوم وحشیانه و تعرض آمیز این مرتجعین سیاه پیشه نداشتند و اگر هم کسی بخواهد کمی برای مظلومیت شان افسوس بخورد باید بر بانی این مرگ ها یعنی "روح الله خمینی "نفرین و لعنت بفرستد. ننگ بر او باد که تمام عمر خود را در عطش بی انتهای خون سپری کرد.

کدام جمعه سیاه؟

تا کی با پرچم نمودن این سوژه های نخ نما، بر نادانی و جهل برخی از مردم که باعثش همین ها بودند می شود موج سواری کرد؟ و تا کی روشن فکران و مدعیان دموکراسی و مردم گرایی از این ماجرای دروغین حماسه و تراژدی بسازند؟خودشان آیا خسته نشده اند؟به این همه کوته نظری بعضی فقط می شود پوزخند زد.

متاسفم که وقتی عکس آن دخترجوان که صورتش یکپارچه خون است در تمام رسانه ها منتشر می شود، یا آن هنگام که رقص بیگناه هم وطنان مان را با چشم خود برچوبه دار می بینیم، باید در قعر تاریخ جست و جو کنیم و مرگ اتفاقی یا غیراتفاقی مشتی خرابکار را برای همیشه پیراهن عثمان کنیم و حتا نخواهیم یکبار، آن چه واقعن بوده را بشنویم و بعد به قضاوت بنشینیم.

آیا تا به حال کسی پرسیده خمینی چه واکنشی، بر واقعه هفده شهریور داشت ؟

آری این رهبرکبیر(!!!)پس از چهار روز بهره برداری از بازخورد این واقعه سرانجام مهر سکوت از لب برداشت و حتا در جریان دفن جنازه آن هایی- که تنها خودش مسبب تحریک و در نهایت مرگ شان شده بود- پیامی برای خانواده ها نداد. خمینی تنها به پیام تسلیت کوتاهی چهار روز پس ازهفدهم شهریور- یعنی بیست و یکم این ماه بسنده نمود که اتفاقن در نوع خود جای تامل دارد، دقت کنید خمینی سردمدار "اسلام ناب محمدی "چه جمله یی گفته است: "واقعه هفده شهریور مکرر عاشورا، شهدایش مکرر کربلا و دشمنان ما و وابستگان شان مکرر یزیدیان هستند".

بله از نگاه آن پیرمرد بی سواد و آن آیت شیطان، کشته شدن چند تن از طرفداران مزدورش،" مکرر "یعنی" برابر" امام حسین و یارانش بوده است!!! آن هم امام حسینی که به قول خودشان(ما هرچه داریم از عاشورا داریم)پس یک نتیجه جالب دیگر: امام حسین هم قابل تکرار است. آن هم در چند ده نسخه و در میان ارازل و اوباش ترین اقشار جامعه !!!!!!

حالا باید پرسید تکلیف آن همه مردم مظلومی که به فرمان پسر تروریست وی" احمد خمینی "، بیگناه در "سینما رکس آبادان" سوختند، چیست؟ آیا آن ها مکررکربلا نبودند؟ اگر نبودند پس چه بودند؟ این واقعه جنایت بار را که خودشان پس از به کرسی نشاندن حکومت شان با افتخار و لذت تمام بیان کردند و کسی تردیدی ندارد.

خمینی که پسر بزرگش" مصطفی" را- که بر اثر افراط در مصرف مشروبات الکلی مرده بود- علم کرد تا کودتای بیست و دو بهمن به راه افتد٬ عجیب نیست اگر اندکی از سرسپردگان معدوم خود را "مکرر کربلا" بداند. وای بر آن هایی که دم از روشن اندیشی می زنند و خود را پیشروترین در"دموکراسی "می دانند، اما هنوز هفدهم شهریور را، یک فاجعه تلقی می کنند. آلبرت انیشتاین می گوید:(وسعت دو چیز بی انتهاست یکی کهکشان ها و دیگری حماقت انسان ها در اولی شاید بشود شک کرد اما دومی را یقین دارم).

آن هایی که تکرار کننده و پژواک سخن های پوچ حکومت الله هستند و از هفده شهریور بی خردانه غم نامه می سازند هرگز نخواستند بفهمند : بانی مرگ تک تک ایرانیان تفکر پلید "اسلام ناب محمدی" بوده است.

باید پذیرفت هفدهم شهریور تنها برگی دیگر از "تقویم تحریف شده" ی تاریخ این نظام است.

تاریخ گواهی می دهد و گوشه گوشه میهن نشان از آن دارد که ایران در زمان سلطنت پهلوی به اوج رفاه و آبادی و آزادی رسیده بوده است. اگر شاهنشاه صلاح می دیدند مردم را قتل عام کنند چرا در هنگام خروج از میهن خواهش و التماس سردار ارتش شان را که می گفت بگذارید خرابکاران را سرکوب کنیم نپذیرفتند و فرمودند: سلطنتی را که بر پایه خون ملت بنا شود نمی خواهم.

اگر هر سال فیلم تظاهرات آن دسته از مردم ناسپاس ایران را ببینید این ها بودند که شعار می دادند: کاخ نیاوران را به خاک و خون می کشیم. کسانی که خود سخن از خون و جنایت می گویند٬ حالا تبدیل به مظلومانی ابدی برای ماهی گرفتن این حضرات از آب گل آلوده سیاست شده اند. بس است این مضحکه ها را باید به فراموشی سپرد. کدام هفده شهریور؟ وقتی در یک شب به فرمان خلخالی خون آشام چند صد نفر از سرداران دلیر ارتش شاهنشاهی تیرباران می شوند و...

شاهنشاه فقید آریامهر، از سلطنت خود گذشتند تا خون مردم شان ریخته نشود و این ها از چند نفر کشته خرابکار و رذالت پیشه ی میدان ژاله عبور نمی کنند و همچنان هفدهم شهریور را به سوگ و مویه می نشینند.

چه باید گفت؟

__________________

نگاشته شده در تاریخ نوزدهم شهریور دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: