۱۳۸۶ شهریور ۱۲, دوشنبه

دین یا دنیا یا هر دو-در باب ثروت اندوزی مقامات وقت

در بدو انقلاب٬ شعارحضرات مسوول این بود: پیروی از علی٬ ساده زیستی و...

خمینی تمام دستورات وحشتناک و خون آشامانه خود را روی یک صندلی مضحک چوبی ارایه داد و حالا هم به ظاهر، برخی از مقامات ج ا وانمود به ساده زیستی می کنند.

اما چنین نیست:

علی اکبر ناطق نوری، در بهترین منطقه شمال تهران، مالک قصری افسانه یی به وسعت پنجاه هزار متر است با باند مخصوص هلیکوپتر و فراتر از آن ناطق نوری -کسی که پیش از انقلاب یک معلم عربی مسکین بیش نبود- حالا موزه یی از عتیقه های سرقت شده از حفاری های میراث فرهنگی را صاحب است که در نوع خود کم نظیر است و سیستم حفاظتی این موزه با سیستم امنیتی موزه های لوور و بریجیت میوزیوم برابری می کند.

کاخ غلام علی حداد عادل در "دار آباد نیاوران" به کاخ ده میلیارد تومانی شهرت دارد، عرضی وزیر سابق پست و تلگراف در ج ا مالک چندین و چند قصر در تهران و سایر نقاط ایران است و در باب مایملک و حساب های بانکی بی نهایت رفسنجانی و رفیق دوست آن گدای تازه سامان گرفته و رییس سابق بنیاد جانبازان -بنیادی که در واقع به شغل شریف برج سازی و خرید و فروش ویلا سرگرم است- و سایر این جاه طلبان حرف و سخن بسیار است .

حالا دو پرسش پیش می آید: آیا امیرالمومنین نیز با توجه به عملکرد اینان تنها وانمود به ساده زیستی داشت؟

آیا اشرافیت لزومن بد است؟! چنانچه خود خمینی در سخنرانی اول خودش در بهشت زهرا چنین حرفی را زد و اگر از نگاه این ها بد است٬ چرا خودشان مالک ثروت های نجومی هستند؟

می گویند در زمان جاهلیت عرب بتی از جنس خرما ساخته بودند که مهم ترین خدای آنها محسوب می شد زمانی عده یی از کلید داران بت خانه به واسطه گرسنگی و علاقه وافر به خرما شروع به برداشتن خرماها از پیکر بت نمودند تا جایی که دیگر آن بت بیچاره شکلش را از دست داده و داشت متلاشی می شد و آنجا بود که این مثل ساخته شد: یا خدا را انتخاب کنید یا خرما را!

باید فریب خوردگان را از خواب غفلت بیدار کرد، همان هایی که با باور کردن شعار مسخره و پوچ" مستضعفین وارث جهان خواهند بود" بیست و هشت سال است در خلوت تاریک و حضیض محنت خود تنها هستند و هرگز نتوانستند بیاندیشند چرا هرسال که از استقرار این حکومت گذشت وضع مردم عادی جامعه بدترشد و رو به سوی زوال حرکت کردند.

وای بر سران این حکومت٬ زمانی که آتش خشم مردم شعله ور شود.

__________________________

نگاشته شده در تاریخ دوازدهم شهریور دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: