۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

کدام عاشورا؟ کدام حرمت؟

از مدت ها پیش برنامه تجمع اعتراض آمیز ملی در روز عاشورا فراخوان شده بود. آنچه که بنا بود رخ بدهد و اتفاقن همان نیز شد، اعتراض همه جانبه ملتی بود که در برابر ظلم توان فرسای حکومتی تاب و توان تحمل را از کف داده و می خواهد شجاعانه فریاد برآورد که دیگر تن به این ظلم نخواهد داد.

اگرچه سی سال است که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه آن، شاهد ظلم و تبه کاری جمهوری نامشروع اسلامی بوده است اما اکنون آستانه تحمل مردم به پایان رسیده و عمر دیکتاتوری اسلامی رو به پایان می باشد.

سی سال تمام رژیم اسلامی با گستاخی تمام حریم و حرمت ایرانیان را لگدمال ساخت. سی سال با شقاوت و بی رحمی عزیزان ما را به آغوش خاک رهسپار نمود. سی سال جفاکاری و حیوان صفتی اش، روزگار ملت را سیاه کرد. اکنون دیگر وقت آن رسیده که فریادی برخیزد. این کمترین حق ایرانیان است که برای پس گرفتن هستی به باد رفته شان قیام کنند.

تا این قسمت از ماجرا جای هیچ بحثی نیست. عاشورا همایش سالیانه یی است که ریشه در مبانی مکتبی خودشان دارد. بنا بر آنچه که روایات اسلامی گواهی می دهند، حسین نسبت به ظلم زمانه خودش اعتراض کرده بود و امروز نیز اگر بناست در سالروز چنین واقعه یی مراسمی خیابانی به پا شود باید منطبق بر روح قیام حسین باشد نه شیون و مویه و گریبان چاک کردنی که هیچ ثمر و حاصلی ندارد.

بدیهی است که سیستم دیکتاتوری اسلامی هرگز نمی تواند چنین اعتراضی را تحمل نماید. بنا بر همین اصل نیز حکومت الله به طور برنامه ریزی شده و دقیق، از چند روز و حتا چند هفته و ماه پیشتر سناریویی را نوشت تا در روز مورد نظر به اجرا در بیاورد. رژیم فاسق ولایت فقیه تنها واکنشی که می توانست به چنین اعتراض نمادینی نشان دهد، گل آلود کردن آب و به راه انداختن کارناوالی بود که به قولی حرمت عاشورا شکسته شده و روزی که به نام عزا شهرت دارد به جشن و پایکوبی بدل شود.

البته شکی نیست اگر کسی واقعن به غم و سوگواری حسین تعهد واقعی داشته باشد امکان ندارد که روز عاشورا هلهله سر دهد و شادکامی کند. اتفاقن بر خلاف آنچه که رژیم کوته فکر اسلامی در بوق و کرنا نمود، معترضین حاضر در روز عاشورا به علت باور قلبی و فکری شان به ماهیت این روز، عاشورا را برای تجمع سراسری خود کاندید کردند. ورنه برای افرادی که چنین باوری نداشته باشند عاشورا نیز روزی همانند سایر روزهاست و دلیلی ندارد که بخواهند روی آن حساب فکری باز کنند.

اما درست در نقطه مقابل آن عناصر جمهوری اسلامی شامل سپاهیان، بسیجیان و سایر اقشار پست و رذل وابسته به حکومت، هیچ گونه باور و تعهد قلبی نسبت به عاشورا و حسینش ندارند. طی این سه دهه سیاه سلطه اسلام فروشان، این حیوانات به جمله طعم خوش اسلام ابزاری و بهره برداری دینی را چشیده و یاد گرفته اند اسلام در کنار تمام شخصیت ها و اجزای داخلی اش در حکم یک سپر بلا و منبعی پایان ناپذیر است که هرچه بخواهند می توانند از آن خرج کنند.

بزم و هلهله و شادکامی عاشورایی، حاصل و دستاورد خود رژیم و نتیجه روزهای متمادی برنامه ریزی بود تا به نوعی بتوانند با سیل خروشان معترضین مقابله کرده و سکوی قدرت سیدعلی اوباش را چند صباحی حفظ کنند.

ملتی که به خیابان ها آمده و جز کلام خود هیچ سلاحی در دست ندارد، دلیلی ندارد هلهله و پایکوبی کند هنگامی که با چشمان خود می بیند که خواهران و برادران و دوستان و هم صدایانش به خاک و خون می غلتند. آن کسی می رقصد و هلهله می کند که اسلحه در دست دارد. آن کسی شاد و مسرور است و حتا اگر عزاداری حسینش هم باشد باز همچنان شادمان و شادکام است که در پای سرچشمه بیکران نفت می خورد و پروارتر می شود و با تعظیم و تکریم به مقتدایش سید علی گدا، هر روز بر مقام و منصبش افزوده می شود. ملت تحت ظلم نمی تواند در خیابان فریاد شادی سر دهد چه عاشورا باشد یا نباشد.

این قلم بنا ندارد که هیچ نوع موضع گیری منفی یا مثبتی نسبت به باورهای احساسی و دینی نهفته در عاشورا داشته باشد. قطعن هر رخدادی جای نقد و بررسی دارد و آنچه که به نام عاشورا در تاریخ ثبت شده و پایه گذار عزاداری و مرثیه سرایی عده یی در طول تاریخ گردیده است، به مانند هر حادثه تاریخی دیگری جای بحث فراوان دارد اما آنچه که همه ما می دانیم این است که حرمت عاشورا به دست خود حکومت شکسته شد.

شکسته شدن حرمت عاشورا ریشه در سی و یک سال پیش دارد. روزی که بانیان همین حکومت و اوباشی که امروز در کمال سنگدلی، با اتوموبیل هم وطنان ما را زیر می گیرند و از شنیدن صدای شکسته شدن استخوان های ما لذت می برند، در عاشورای سی و یک سال پیش نیز با اوباش گری و وقاحت شان شورش ننگینی را رقم زدند که انقلاب خان و مان سوز 57 در ادامه آن اتفاق افتاد.

همان اوباش که آن روز دین را سیاست زده کردند و بر قامت نحیف اسلام، پیراهن گشاد سیاست پوشاندند تا بتوانند اریکه کیانی را از پدر تاجدار ایران شاهنشاه آریامهر بستانند و بر جان و مال مردم تسلط یابند، همانان و فرزندان همان بدسرشتان امروز نیز در شکل و شمایل سپاهی و بسیجی قرآن ها را آتش می زنند و در روزی که عزای حسین شان نام دارد رقص و پایکوبی می کنند. در پایان هم کثافت کاری شان را به نام ملتی تمام می کنند که معترض است چرا دین و مذهب ما را به سیاست ننگین تان آلوده اید؟

آنچه که این میان به شدت مبهم و پرسش انگیز می آید این است: کدام عاشورا؟ کدام حرمت؟
_______________

نگاشته شده در تاریخ دهم دی دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۲ نظر:

بزرگمهر گفت...

درود مریم جان
بسیار عالی نوشتی. واقعا شرم آور است که رسانه ضدملی و مزدوران استبداد اتفاقات عاشورای خونین را کاملا وارونه جلوه داده و پس از کشتن عده ای بیگناه طلبکار هم تشریف دارند.

آرش گفت...

با سلام و درود و آرزوی پیروزی
پس از مدتها، وبلاگ ارتش شاهنشاهی ایران بر همان شیوه و روش پیشین کار خود را همزمان با میمنت سال نوی مسیحی آغاز کرده است.
از شما بانوی دلاور خواهش می کنم با توجه به ناآشنایی اینجانب به طرز بهره گیری از امکانات BlogSpot، به اینجانب در بهسازی و زیباسازی وبلاگ کمک نمایید تا بتوانیم قدم کوچکی در حدف این رژیم آدمکش عرب پرست خونخوار و دروغگو برداشته باشیم.

زنده باد اعلاحضرت رضا پهلوی