۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

خوشا راهی که پایانش تو باشی- آغازی دوباره در آدرس جدید پاسارگاد

در گذر این دو سال و اندی که تا امروز مفتخر بوده و هستم در کنار شما خوبان قلم بفرسایم و بتوانم سهمی در راه آزادی میهن محبوب مان ایفا نموده باشم، بارها و بارها این تارنگار توسط عناصر رژیم هرزه صفت اسلامی ف ی ل ت ر یا مسدود شد. تکرار این واکنش منفعلانه که گواه بر بیم وافر حکومت الله است، همواره این حقیر را در مسیری که طی می کنم بیشتر مصمم کرده و اراده ام را برای نوشتن قوی تر ساخته است.

اکنون با اطمینان خاطری دوچندان می توانم بگویم تا لحظه یی که دفتر شوم و سی ساله این رژیم نفرت انگیز برای همیشه بسته شود، در نهایت بضاعت و توانم خواهم کوشید که هر روز بهتر از دیروز در صف سربازان آزادیخواه ایران حاضر ایستاده و بتوانم به وسع خودم بهترین باشم.

در حدود یک هفته ی پیش و در حالیکه نگارنده کمتر از سه ماه بود که وبلاگم را به سرور بلاگ اسپات انتقال داده بودم، وحشت رژیمی که پایه های سیستمش را بر موهوم پرستی و خرافه بنا نهاده و رویه نخستین و آخرینش جز خفقان، کشتار و جنایت نیست، سبب شد تا این آدرس بار دیگر در داخل ایران غیر قابل دسترسی شود.

برای چهارمین بار ف ی ل ت ر شدن پاسارگاد را افتخاری می دانم و نشان دهنده این که به هر رو توانسته ام ضربه یی بر پیکره فرتوت و رو به زوال رژیم جمهوری اسلامی وارد آورم.

جای گفتن این هست که بسیاری دیگر از ایرانیاران عزیز و دوستان گرانقدر بنده نیز طی این مدت تارنگارهای شان توسط رژیم جهل و جنون اسلامی غیر قابل دسترس شد و همین حکایت از قدرت وبلاگ نویسان در رویارویی با ضعف مفرط رژیم ولایت فقیه دارد. جا دارد توانمندی این سنگر مبارزاتی را غنیمت شمرده و با جدیتی روز افزون حرکت مان را ادامه دهیم.

بزرگ ترین آرزوی این حقیر، طلوع دوباره شکوه و فره ایزدی به کهن میهن مان ایران و بازگشت محبوب، معبود، موعود و پادشاه بزرگ مان به این سرزمین آریایی است. روزی که این سعادت بزرگ نصیب جان نثار گردد تا بتوانم در وطن مان ایران به پابوسی حضرتش شرف یاب گردم، بی شک لحظه یی است که درین سالیان سال تمام ذهن و روح و جان بنده را به خود مشغول ساخته است.

و اما چند خطی در پیشگاه حضرتش، به شوق مراد و معشوق و منجی میهن ام، ذات اقدس ملوکانه اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی می نگارم. همو که هرچه هست انعکاسی از درخشش ابدی رخسار شاهانه ایشان است:

ای نازنین ترین!

تنها بهار با آمدن شما معنا و مفهوم می یابد. هر دفتری به نام شما آغاز می شود. شما نگین انگشترید. گرامی تر از وجود شاهانه تان تاریخ به خود ندیده است.

شهریارا!

خاک پای تان سرمه ی دیدگان ماست. بازآیید، بازآیید و با معجزه مسیحایی تان کالبد نیمه جان این موطن زخم خورده را به رستاخیزی دوباره بشارت دهید.

____________

نگاشته شده در تاریخ هفدهم آذر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۴ نظر:

am-am گفت...

اطاعت امر شد دوست گرامی.

ترانه گفت...

سلام
وای .. مریم من منتظرت بودم که بیایی بگی
بابا پشت کار
بابا سلطنت طلب
موفق باشی

ناشناس گفت...

درود مریم گرامی ادرس شما ویرایش شد مدیر پارسیان
درضمن من با نوشته شما در مورد موسوی جدا مشکل دارم و مخالفم با این که همه ی حرفات درست هست اما بگذاریم امروز تفرقه از بین برود ومردم به دنبال دموکراسی بروند نه جمهوریت یا سلطنت هرچند من هم سلطنت طلب هستم اما امروز باید شعار مردم را فریاد زد

بزرگمهر گفت...

درود مریم جان
نشانی تارنگار وزین ات را اصلاح کردم. همین فیلتر شدن های پیاپی نشان میدهد که تارنگار پاسارگاد اثرگذاری خود را داشته و همین ممیزی های رژیم را به وحشت انداخته است.
پیروز باشی دوست من
پاینده ایران