۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

سوختن عکس خمینی دجال - سوژه یی مضحک تر از مروه الشربینی

چند ماه پیش، ماجرای کشته شدن زنی مصری تبار دست مایه یی برای شیون و مویه رژیم اسلامی گردید. این رخداد که سراپای آن بیش از آنچه بخواهد تاثر انگیز باشد ابهام آمیز بود، مقارن با فاجعه دلخراش قتل ندا آقاسلطان روی داد. ندا به عنوان یک دختر جوان، خوش چهره، خوش پوش و نماینده نسل امروز، ناجوانمردانه هدف گلوله یک بسیجی مزدور قرار گرفت و صحنه جان دادن وی روی آسفالت خیابان، ندا را به چهره یی حماسی و مظهر و سمبلی برای یکایک آزادیخواهان نه فقط ایرانی بلکه جهانی بدل نمود.

رژیم اسلامی و احمدی نژاد دلقک اش حس کردند قافیه را در مقابل بانوی جوانی که با ظاهری آراسته و مغایر با قوانین بدوی حجاب اسلامی، برای کسب حق خود و هم میهنانش به خیابان آمده بود، باخته اند و در سلطه خلافت الله دختری بی حجاب نماد مقاومت نسل آینده ایران گردیده است. بنابر این رژیم ناچار شد دست به دامن یک تیتر خبری زرد، روتین و نه چندان قابل توجه آلمانی شود و احمقانه علم مروه الشربینی را برافرازد تا به قولی شهیده حجاب!! را رویاروی بانوی وزینی چون ندا آقاسلطان قرار دهد.

غش و ضعف احمدی نژاد برای مروه محبوبش کار را به جایی نبرده و بیش از پیش بیراهه رفتن های آن کوتوله آدمکش سبب انزجار هرچه بیشتر دولت های جهانی و خصوصن نفرت و بغض هرچه تمام تر ملت ایران شد. اما جمهوری اسلامی که نمی توانست این سوژه هجو خودش را به آسانی از دست دهد حتا برای این زن مصری هفتم و چهلم هم گرفت! جمهوری پلید اسلامی پیکر صدها ایرانی معترض را همان زمان پنهانی به خاک سپرد و حتا نگذاشت خانواده ها از آرامگاه عزیزان شان مطلع شوند و همین رژیم مضمحل برای مروه مصری تشییع جنازه نمادین هم برگزار نمود تا همچنان به دنیا نشان دهد در حماقت و بی وطنی و نفهمی یکه تاز می باشد.

مروه الشربینی به عنوان پلی برای فرافکنی سران جمهوری ولی فقیه در اثنای حوادث پس از انتصابات و ابزاری برای پنهانکاری جنایات رژیم، کار خود را به اندازه قد و قواره کوتاهش انجام داده و اکنون مروه به نوعی از دور خارج شده است. اما رژیم اسلامی نمی تواند بدون داشتن بهانه یی برای ضجه و مویه شبی را به صبح برساند و اکنون علم آه و فغانش را برای سوزاندن عکس خمینی گجستگ به دست گرفته و به میدان آمده تا مگر بتواند انعکاس فریاد خشم آلود ملت را میان وا اماما کردن اش مخفی کند.

دنیا امروز صدای ملت تحت ظلم ایران را شنیده است. مردمان جهان اکنون بیش از هر زمانی به ماهیت پلید رژیمی که ناروا بر ایران حکومت می کند پی برده اند. حاصل این سیاه بازی ها و بر سر و سینه کوفتن های این حاکمان جور، تنها بر باد رفتن آبروی نداشته حکومت در عرصه بین المللی است. صدای خشم آشکارای ملت ایران و آنهمه خون های ریخته شده طنینی به وسعت همه جهان داشته و پشت کوه را لرزانده است. با صراحت می توان گفت که برای سرپوشانی های رژیم اسلامی فرصت تمام شده و آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.

ماجرای سوزاندن عکس خمینی، بسیار سخیف و حتا مضحک تر از قتل یک زن مصری تبار است که به نظر هم چندش آور و هم کمیک می آید. روح الله خمینی کسی است که قاتل میلیون ها ایرانی شمرده شده، حیثیت ایران را در سراسر جهان به سخره گرفته و مطابق با طینت مافوق پلیدش ضرباتی جبران ناپذیر بر پیکره وطن وارد آورده است. پس امروز سوزانده شدن عکس شوم او از جانب هر فردی که باشد نه تنها حرکت عجیب و پرسش انگیزی نیست که از غیرت بیدار ایرانی برمی خیزد.

ما ملت ایران از دیرباز دشمنان آب و خاک آریایی خود را در شمار منفورترین اشخاص قرار داده و کینه آن دشمنان را تا پایان عمر مان از سینه بیرون نمی کردیم. ما چنگیز و تیمور لنگ را همواره مظهری از تیرگی و خباثت می دانیم و بدیهی است که خمینی نیز از این قاعده مجزا نمی باشد. شاید شرارت خمینی در عصر حاضر به مراتب بدتر از جنایات بدنامانی چون چنگیزها و تیمورها باشد.

شایان توجه آن عده از بزدلان زبون و چاکران دست به سینه حکومت الله که به رغم مدعیات عوام فریبانه شان در باب آزادی و دموکراسی، همچنان خود را وابسته و وفادار به آن مرد جنایتکار (خمینی) می دانند، کسی و کسانی که پوستر بدهیبت روح الله خمینی را به آتش کشیدند نه جانیان سپاهی و نه مزدوران بسیجی بودند. آنها که عکس این خوک آدمکش را به آتش کشیدند هرکه و از هر مرامی فرزندان این ملت و سینه سپر کرده های راستین آزادی بودند که چنین جان بر کفانه تصویر قاتل هم وطنان خود را در آتش سوزاندند.

شوربختانه گرفتاری ایران مظلوم ما فراتر از شماره است. همانان که امروز خود را منجیان کاغذی عده یی ساده اندیش نامیده اند، در کمال وظیفه شناسی و همچو نوکران دست به سینه ولی فقیه، تک به تک پیام هایی در محکومیت هتک حرمت عکس این قاتل صادر کردند تا به دنباله روهای نابخرد خود ثابت کنند هم شریک دزد و هم رفیق قافله اند.

در این گیر و دار، سوختن عکس خمینی همان طور که انتظار می رفت تبدیل به سوژه نخ نمای دیگری برای کولی گری رژیم شد تا از این آبی که گل آلود کرده بتواند ماهی های درشتی صید کند.

هم میهنانی که آمدند و با شهامت تمام این حرکت زنده و نمادین را در تاریخ ثبت کردند، دلیری و غیرت وطنی خود را به منظر نمایش گذارده و کار خود را به درستی انجام دادند. بازخورد این حرکت شجاعانه بسیار مطلوب تر از آنی بود که تصور می شد.

رژیم ولی فقیه برای اینکه بتواند بهانه یی نو برای به بیراهه کشاندن اصل مطلب یافته و صورت مساله را پاک نماید، در اقدامی انتحاری تصویر سوختن عکس رهبر مفقودش را در رسانه های وابسته به حکومت پخش کرد. پخش این فیلم به مثابه شکستن بت روح الله خمینی و فرو ریختن تابوی سی ساله وی بود. این حرکت نه تنها سر مویی به سود رژیم نبود که درست در نقطه عکس آن اوضاع رژیم اسلامی را از آنچه بود نیز خراب تر کرد.

نکته بسیار مهم کل این ماجرا همین است که عکس بنیانگذار جمهوری اسلامی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی میان آتش سوخت و سبب خرسندی بسیاری از ایرانیان شد. شاید پخش این فیلم کوتاه، سنگی بود که بر گور رژیم ولی فقیه نهاده شد و با فرو ریختن دیوار ابهت پوشالی خمینی گجستگ، یک حماسه دیگر از شجاعت ایرانیان رقم خورد.

____________

نگاشته شده در تاریخ بیست و هشتم آذر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: