۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

یلدای عاشقان در انتظار بازگشت معشوق به ایران

یلدا شب لبخند و ترنم از راه می رسد. دیگر باره انار دانه شده، هندوانه، آجیل و شیرینی در کنار تفالی به حضرت حافظ، بزم خانواده های ایرانی را گرم می نماید. پاییز رو به پایان است تا زمستان قدم به خانه ها بگذارد.

جشن یلدا ریشه در تاریخ ایران باستان دارد. نیاکان ما باور داشتند، یلدا شب زایش ایزد مهر یا همان میتراست و به همین خاطر گرداگرد آتشی که فراهم ساخته بودند جمع شده، سفره یی مملو از شربت و شیرینی و خوردنی های رنگارنگ می گسترانیده و به رقص و پایکوبی می پرداختند تا پرتو جان فزای خورشید بردمد.

این یلدا، سی و یک امین یلدایی است که در غربتی دل گرفته، به پیشگاه سرور، محبوب و معبود ایران شرفیاب می گردد.

آری یلدا این عید خجسته و این شب گرامی، شرمنده از آمدن خویش است زیرا نمی تواند بپذیرد افزون تر از سه دهه است که روح ایران و فخر جهانیان را اگرچه به لبخند و مدارا، اما در رنج تبعید ملاقات می کند.

هنگامی که آن منجی بی بدیل و آن نگار نازنین رضا شاه دوم در غربت حضور دارند، از راه رسیدن شب یلدا هرچه هم زیبا و خاطره انگیز باشد برای ما لطف و حلاوتی ندارد.

ما ایرانیان همراه با سنت دیرین و کهن مان بار دیگر، دراز ترین شب سال را کنار عزیزان مان و در محفلی گرم و صمیمی، فارغ از سرمای استخوان سوز دی ماهی که پشت در ایستاده است، به شادی خواهیم نشست. اما شادی، خرسندی و عید حقیقی زمانی از راه می رسد که سپهسالار و دلدار ما قدم بر پیشانی وطن گذارده و ایران را به عطر وجودشان آکنده فرمایند:


جمالت آفتاب هر نظر باد

ز خوبی روی خوبت خوب تر باد

همای زلف شاهین شهپرت را

دل شاهان عالَم زیر پَر باد

کسی کو بسته ی زُلفت نباشد

همیشه غرقه در خون جگر باد

بُتا چون غمزه ات ناوک فشانَد

دلِ مجروح من پیشش سپر باد

... یلدا وقتی معنی می یابد که از لا به لای گیسوان یلدایی شما آغاز شود ای خورشید بلند آوازه یی که نام پرفروغ تان خواب یخ بسته زمستان پرستان بیگانه صفت را آشفته می کند. یلدا هنگامی مملو از خرمی و شادکامی است که سراسرش به مستی شراب چشمان تو سپری شود. آن شبی زیباست که به آغوش حضور بی کرانه شما بپیوندد و آن صبحی دلنشین است که به یمن پرتو ابدی نگاه روشن شما جان بگیرد.

ای اهورایی تر از آفریدگار، هیهات که ما شب زده گان را به جرعه یی از شراب ناب لبان تان دعوت نمی کنید. افسوس که بزم تار عنکبوت بسته ما دل شکستگان تیپا خورده، حقیر تر از آن است که به وسعت حضور لایتناهی شما رونقی بگیرد.

ای بهترین بهانه برامدن آفتاب!

دفتر این شب شوم را به میمنت دستان شاهانه ات ببند. تو را فراتر از هرچه هست می پرستم. تویی که یک گوشه چشم ات بزرگ ترین پاداش آفرینش است.

با اذن شهریار محبوب ایران اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، یلدا را گرامی می داریم. با این آرزو که شب یلدای سال آینده این سعادت نصیب مان شود که در ایران به پابوسی حضرتش مفتخر گردیم.
______________

نگاشته شده در تاریخ سی ام آذر دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

۳ نظر:

M.r m گفت...

درود بر شما بزرگ بانوی ایرانی

هر چند که من سلطنت طلب نیستم اما به وجود داشتن بانوان ایرانی چون شما در جامعه ایرانی بسیار شادمانم.

هم وطن آریایی گفت...

درود بر مریم گرامی

به راستی که یلدا شرمنده از آمدن خویش است.

یلدا خجسته باد

مهدی گفت...

سلام و درود به تو مریم من مهدی هستم و اصالتم برای همون جایی که پدربزرگ رضا پهلوی اونجا متولد شده ، خونه پدربزرگ من با خونه ای که رضا شاه کبیر در اون متولد شد با پای پیاده 2 دقیقه راهه من عاشق رضا شاه کبیر و منتقد بعضی از کارهایی محمدرضا شاه انجام داد
در مورد عکسها نیز شما درست می گید من اون پستو از بلاگم برمی دارم
ممنون از لطفتون