۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

سرمایه ملی ایران به کجا می رود؟

ایران سرزمینی پهناور که به شکل طبیعی و خداداد، مملو از منابع نفتی و غیر نفتی است. کشوری که از دیرباز یکی از صادرکنندگان بزرگ نفت و بهره مند از این سرمایه مهم و حیاتی بوده و دارای بزرگ ترین ذخایر مس در تمام دنیا و همچنین منابع معدنی و غیرمعدنی دیگر است که شرح آنان در حوصله این مطلب نمی گنجد. هنگامی که به شرایط سخت و نا به سامان مردم ایران نگاه می کنیم پرسشی در ذهن ما خطور می کند که پس سرمایه ملی ما کجاها صرف می شود که وضعیت اقتصادی تا این حد وخیم است؟ چرا روی بستر این سرمایه بیکران طبیعی، رژیم حاکم حتا از ارایه معقول برق به شهروندان و یا باروَرسازی ابرها برای باران زا شدن(تکنولوژی پیش پا افتاده یی که در همه جا مرسوم است)عاجز و ناتوان است؟

آنچه مزدوران حکومتی سال ها در بوق های شان دمیدند و جاهلان نیز نابخردانه سر تکان داده و باور کردند ماجرای مسخره و سوژه نخ نما و بی معنایی است که شاید در باور ابلهان، آنهم ابلهان بیست و هشت سال پیش قابل پذیرش بوده و گوسپندان نیازمند چوپان(نه ملت فهیم ایران)را قانع می ساخت که بحران هولناک اقتصادی در ایران را-که دقیقن مقارن با آوار شدن جمهوری نامردم اسلامی آغاز شده بود-مرتبط با پول و سرمایه یی بدانند که در خیال خام اینان، خاندان بزرگ سلطنت از مملکت خارج کرده بودند!! اما گذشت زمان بر آگاهی مردم افزون کرد و آنهایی که چشم امید به وعده پوچ آب و برق و اتوبوس مجانی خمینی و طلوع بی حاصل عدالت(عدالتی که نابود شد و هرگز رویت نشد) دوخته بودند، امروز دیگر می دانند واقعیت چیزیست فراتر از آنچه که حکومت مایل بوده و هست در اذهان عمومی وارد سازد.

بد نیست آنچه را که در زمستان شوم پنجاه و هفت رخ داد یکبار دیگر و بسیار خلاصه وار مرور کنیم تا روشن شود جرقه درهم ریختن وضعیت اقتصادی در ایرانی(که مردمش پیشتر معنای فقر و گرانی را نمی دانسته و اوج رفاه و فراوانی موجب شده بود در خواب نیز کابوس چنین روزهای سیاهی را نبینند) چه بوده است؟

خاندان جلیل سلطنت، هر کدام فقط با چمدانی شخصی ایران را ترک کردند. چمدان هایی که تنها حاوی وسایلی معمولی و اولیه بودند. علتش کاملن واضح است زیرا که تصور آریامهر بزرگ و همچنین شهبانوی عالیقدر و فرزندان والاحضرت شان، رفتن به سفری کوتاه مدت تا پایان گرفتن بحران و حاکم شدن آرامش بر ایران بود تا بار دیگر به ایران بازگشت فرمایند و افسوس که در آن ساعات و روزها هرگز در خاطر مبارک آن خاندان عزیز خطور نمی کرد، این سفر کوتاه به تبعیدی تلخ و طولانی بدل شود و ایرانی که کوشش های شان آن را کشوری پر رونق و سرافراز کرده بود در سرپنجه مشتی اهریمن خونخوار، شبیه به ممالک عصرحجر گردد و در زیر سلطه حاکمانی بی کفایت به ویرانه بدل شود.

شاهنشاه فقید ایران پدر، حتا هواپیمای شخصی و کوچک شان(شاهین) را پس فرستادند زیرا آن را متعلق به ایران می دانستند و علیاحضرت شهبانو فرح تابلوهای مینیاتوری را- که طی سالیان و با سلیقه خود جمع نموده بودند- در ایران به جا گذاشتند و...

ساعاتی پس از استیلای رژیم اسلامی، دست نجس آیت الله ها "بنیاد پهلوی" را -که اگرچه جزو سرمایه های شخصی پادشاه فقید ایران بوده اما ایشان پیش از ترک وطن به دولت واگذار فرموده بودند- تصرف کرد و سپس آنان با استفاده از ذات خبیث شان، شریف امامی خود فروش را نیز وادار کردند ساختمانی را که در نیویورک متعلق به همین بنیاد بود، به سران حکومت اسلامی واگذار کند تا زیر نام "بنیاد علوی" کانونی برای تبلیغات و فعالیت های شریرانه رژیم وقت گردد.

با این حساب ها تقریبن هیچ سرمایه یی در دست آن دودمان اهورایی –خاندان بزرگ مرتبه یی که دست زبردست آنها امروز سرنوشت ما روسیاهان را از نو خواهد نوشت- باقی نمانده و برخلاف تصور عده یی نادان و یا غرض ورزان تیره دل، خاندان جلیل سلطنت پهلوی امروز در تبعید بر اساس معیارهای جهانی زندگی مادی بی نهایت ساده و درویشانه یی دارند.

با بستن فرضیه نخستین، نگری بر ایران امروز می اندازیم. ایرانی که با آن منابع خودجوش حتا اگر بر فرض محال در سال پنجاه و هفت تمام سرمایه اش از بانک مرکزی خارج می شد اکنون باید در افراشته ترین نقطه از حیث توانمندی اقتصادی قرار می داشت اما شرایط طور دیگری است. تورم و گرانی تقریبن توان خرید و قدرت حیات را از مردم بازستانده است. اقلام مورد نیاز ضروری مردم در حال افزایش غیرقابل مهار و بیمارگونه یی هستند.

متعاقب با فراگیر شدن فقر، معضلات تلخی چون دزدی، فساد اخلاقی، خودکشی، فروش کلیه، طلاق و...بر میهن ما سایه انداخته و همچنین ازدیاد شغل های کاذبی مانند کهنه فروشی، دوره گردی و فال فروشی کودکان، تکدی گری و سایر ارتزاق های انگلی، ملت را از زندگی سالم و آرام محروم ساخته است. درحالیکه حکومت وقت مدعی ساختن سدهای بیشمار می باشد(سدهایی که به واقع اکثرشان تخریب کننده محیط زیست بوده اند)اما قادر به توزیع صحیح برق نیست به گونه یی که ایرانیان درون مرز با خاموشی های متعدد در طی سال روبه رو می شوند. حکومت ولایت فقیه، به عراق وام بلاعوض یک میلیارد دلاری پیشکش می کند اما شهرهای جنوبی ایران –که میراث دار مصایب جنگ خان و مان سوز خمینی با همین عراق هستند- از امکانات اولیه نیز بی بهره اند و هنوز با خرابی های جنگ رو در رویند. کارخانه های دولتی از فروش کالاهای شان سود مناسبی دریافت می کنند اما کارگران شان زیربار حقوق ناچیز و گرانی سرسام آور طوری به استیصال می رسند که دست به تجمعی وسیع می زنند و جمله گردن های شان، ازدم تیغ سرکوبگرِ مزدوران خامنه یی عبور می کند. ایران همچنان صادر کننده نفت، قالی و پسته است اما سود حاصل از آنها جای قرار گرفتن در خدمت آبادانی ایران، متعلق به تروریزم خاورمیانه نظیر گروهک حزب الله، طالبان، جهاد اسلامی، حماس و سایر تبهکاران است.

بی اغراق می توان گفت بخش اعظم سرمایه ملی میهن ما خرج صنایع نظامی و ساخت بمب و موشک می شود و یا در جیب بی انتهای دَرندگان حزب الله لبنان و سایرین سرریز می گردد. یک ایرانی اگر بیمار شود به علت عدم توان پرداختن مبلغی ناچیز ممکن است پشت درب اورژانس یک بیمارستان دولتی جان بدهد و این درحالی است که رسانه های جیره خوار ولایت فقیه مدعی اختراع داروهای جدید در زمینه های پزشکی و ارایه!! آن به جهان هستند (و بر کدام فردی پوشیده است که دکترین تمامی این به اصطلاح اختراعات، متعلق به کشورهای اروپایی است و بهره های مادی شان نیز پیشاپیش در حساب های شخصی آقایان و آقازاده ها!!). حکومت الله از کسب مجوز برای ادامه فرایند غنی سازی کاملن ناامیدشده است- اگرچه در پنهان می کوشد تا غنی سازی شوم خود را تا مرز ساخت کلاهک هسته یی ادامه دهد- دستش را برابر روسیه دراز کرده تا اورانیوم غنی شده بگیرد و البته بسیاری از ایرانیان نمی توانند فراموش کنند که سی و سه سال پیش و در سایه شکوه آریامهر، ایران قادر به داشتن تاسیسات هسته یی بوده و اگر همچنان چرخ گردون بر وفق مراد میهن مان می چرخید تا امروز حدود سی نیروگاه اتمی با قدرتی بیش از سی هزار مگاوات داشته و شاید دیگر از سوخت فسیلی بی نیاز بودیم. پول ایران- به عنوان کشوری که از صادر کنندگان مهم نفت است-بی ارزش ترین پول در سراسر دنیاست و ایرانی که سی و چند سال پیش قدرتمندانه جلو می رفت تا از"کره جنوبی" هم پیشی بگیرد امروز برای نیازهای اولیه خود، دستش مقابل "کره شمالی" دراز است و به ممالک حقیری چون ونزوئلا، نیوزلند، عربستان و غیره باج های کلان می دهد تا شاید به یاری این کشورها بتواند یک قدم از سقوط زود هنگام عقب رفت کند.

بر پیکر ایران امروز، پرده سیاهی از ناکامی و مرگ انداخته شده و درحالیکه رژیم فرتوت اسلامی میان منجلاب بحران های خودساخته اش در برابر جامعه جهانی دارد دست و پا می زند ملت نیز با معضلات دهشتناکی که بر اثر بی کفایتی ملایان گریبانش را سخت فشرده مشغول دست و پنجه نرم کردن است و شوربختانه مشخص نیست که این شرایط اسف بار تا کجا پیش خواهد رفت و ایران با چه شتابی در حال سقوط به قعر مُصیبت است.

امروز راهی به جز یک قیام همه جانبه باقی نمانده است. ماجرا دو صورت بیشتر ندارد. اینها واقعیاتی هستند که بد نیست تک تک آنهایی که قلب شان برای ایران می تپد بدانند:

تنها نه خداوند ایران واقف و آگاه است که تک تک ما عاشقان ایران ژرف می دانیم جز وجود مبارک شهریار همایون ایران اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی، هرگز و هیچ فردی قادر به رساندن کشتی توفان زده ایران به ساحل نیک بختی نیست و اگر این صورت ماجرا در زمانی نزدیک رخ ندهد روی دیگر سکه، غرق شدن و به فنا رفتن ایران به همراه بخش عمده ایرانیان است و شاید دیگر افسوس خوردن، تغییر شایانی در آن شرایط محنت بار ایجاد نکند.

سرنگون ساختن این حکومت، تنها نیازمند اتحاد و رفتن به زیر بیرق یگانه منجی و یگانه موعود ایرانیان، ذات مبارک رضا شاه دوم است و بی شک اگر بخواهیم و چنین کنیم میهن مان نجات خواهد یافت و داستان تلخی که امروز شاهدش هستیم به پایان می رسد وگرنه...

___________
نگاشته شده در تاریخ یکم تیر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: