۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

در رثای پرنسس فقید ایران والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی

ای سرخ گل که باد ربودت ز باغ من

گفتی به باد، خیره چه بر باغبان گذشت


هرگه که قاصدی ز ره آمد دلم تپید

دردا خموش آمد و از آستان گذشت

بیستم خرداد ماه فردا از راه می رسد. سالروز غم انگیز و تلخی که با پرواز دخت مهربان و عظیم الشان آریامهر فقید، والاحضرت شاهدخت لیلاپهلوی قرین است. دوشیزه یی بزرگوار که در آن کالبد ضعیف، روحی به وسعت اقیانوس ها داشتند. این سالگرد اسف بار، هماره ما را به یاد آن پرنسس عزیز و نازنین می اندازد که اگرچه دور از دیارشان و دور از خانه یی سپری کردند که تمام دار و ندارش را وامدار مهر و لطف ملوکانه پدر و پدربزرگ تاجدار ایشان است اما جز یاد و نام ایران، در خاطر مبارک اندیشه یی نداشتند.

پرنسس فقید ایران والاحضرت لیلاپهلوی سرچشمه بیکران لطف و وجودی لبریز از عشق و ایمان، در تاریخ هفتم فروردین ماه یک هزار و سیصد و چهل و نُه خورشیدی چشم به این جهان گشودند و در روز یکشنبه بیستم خرداد دو هزار و پانصد و شصت شاهنشاهی برابر با هزار و سیصد و هشتاد خورشیدی، سانحه یی ناگهانی چون تندبادی بیرحم، آن دخت گرانقدر را از دامان پاک و اهورایی خاندان بزرگ سلطنت پهلوی ربود و بر سر ما دلدادگان ایشان خاک ماتم نشاند.

پرنسس لیلا، کوچک ترین فرزند اعلاحضرت فقید و علیاحضرت شهبانو، مقارن با کودتای ننگین پنجاه و هفت -درحالی که نه سال بیشتر از عمر شریف شان سپری نمی شد- به ناچار ایران محبوب را ترک فرموده و پس از وفات پدر تاجدارشان، در کشور فرانسه و کنار مادر بزرگوار علیاحضرت فرح اقامت گزیدند. پرنسس لیلا پهلوی پس از به ابدیت پیوستن پدر آریامهر(که جدایی از آن پدر ضربه مهلکی بر روح و جان ایشان نشانده بود) بیشتر ساعات و روزها را با مادربزرگ شان مرحومه بانو فریده دیبا گذرانده و ضمن رابطه عاطفی عمیقی که با مادر و خواهر و برادران شان خصوصن با "والاحضرت علیرضا پهلوی" داشتند، مایل بودند تمام دقایق را با مادربزرگ بگذرانند و شاید بتوان گفت مونس ایشان در سالیان تلخ تبعید، بانو دیبا بود.

والاحضرت لیلا هرگز نخواستند تابعیت کشوری غیر از ایران را بپذیرند و کشیده شدن حصار شومی به دور میهن و تحمیل سایه جور و ستم نا به کاران بر سر ایران- که مُلک و خانه ایشان و خاک پای تک تک خاندان پهلوی بود- آن قلب عزیز را می آزرد. پرنسس فقید در جمله یی به یاد ماندنی فرمودند:" اگرچه بیشتر سال های عمرم را دور از ایران بوده ام، طوری به میهنم وابسته ام که گویی حتا یک روز، دور از آن نبوده ام".

والاحضرت لیلا، در رشته ادبیات تطبیقی موفق به کسب مدرک لیسانس از دانشگاه براون واقع درایالات متحده امریکا شده و پس از فوت مادربزرگ شان در کشور انگلستان سکونت یافتند. یک زنده گی ساده و آرام و مملو از خاطره وطن که شاه بیت تمام ساعات و لحظه های ایشان بود.

شاهدخت لیلا، به علت ابتلا به میگرن شدید و دردهای عضلانی بنابر تجویز پزشکان از قرص های مسکن قوی استفاده می نمودند. در طی حدود بیست و دو سال تبعید و دوری از وطن، مدام با افرادی که در عین بی شرافتی از پدر فقید و سعید ایشان، ناجوانمردانه انتقاد می کردند به مجادله پرداخته و اگرچه برادرشان شاهزاده علیرضا و مادر علیاحضرت شان، پرنسس محبوب را از چنین تنش هایی- که بر روح حساس و معصوم شان اثر چندان مطلوبی نداشت -منع می کردند، باز مصرانه از کوشش های سرفرازانه پدرشان محمد رضا شاه آریامهر جانب داری می کردند.

شاهدخت آریایی ایران تا واپسین روزهای زندگی، چشم به طلوع پر تلالو آزادی در آفاق ایران داشته و به روز بزرگی که برادر تاجدارشان اعلاحضرت رضا شاه دوم به اورنگ شکوهمند سروری بازگردند امید داشتند....و افسوس که هفت سال پیش و در روز شوم بیستم خرداد شاهدخت جاودان یاد، حیات مادی را بدرود گفته و برادر شهریارشان را در حسرت چنین جدایی تلخی غمگین ساختند.

پرنسس بزرگ ایران در هتل لئوناردوِ شهر لندن و درحالی که تنها سی و یک سال از عمر سراسر نیکویی آن دوشیزه معصوم گذشته بود، غریبانه به مانایی پیوسته و پیکر پاک ایشان را به پاریس انتقال دادند تا در گورستان "تروکادرو" و کنار مادربزرگ عزیزشان بانو فریده دیبا بنا بر وصیت آن دخت بزرگوار به ودیعه سپرده شوند:

ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود

وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود

من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود

محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود

او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رود

بازای و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین

کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

مراسم به خاک سپاری والاحضرت لیلا، در انبوه اشک و تاسف دوستداران شان برگزار شد و حتا مخالفین نظام پادشاهی آشکارا تاسف خود را از بابت درگذشت ناگهانی ایشان اظهار کردند. شاهدختی که ولادتش به عنوان پنجمین فرزند شاهنشاه آریامهر، قلب میلیون ها ایرانی را شاد نمود، سفر ابدی ایشان البته زخم جانکاهی بر قلب تمام جهانیان بود. خیل بیشمار دختران جوان فرانسوی ،خبرنگاران و خانواده های ایرانی به نام و سرشناس ساکن فرانسه در این مراسم غم انگیز حاضر بودند و به واقع هجوم انبوه مشتاقان در ساعات نخستین مراسم موجب شد تا به دلایل امنیتی از ورود سایرین ممانعت شود. با اعلام خبر درگذشت والاحضرت لیلا پهلوی، آریاییان دلداده در درون مرزها با افروختن شمع و گذاشتن شاخه گل در پیشگاه کاخ سعدآباد، یاد ایشان را گرامی داشتند. به راستی هر ایرانی آزاده یی در این ماتم جانسوز، خون گریست.

به امید روزی که میهن مان ایران را از ملایان بیگانه و دژخیم پس بگیریم و ایران را به قدوم سرور و شهریار بزرگ ایران رضا شاه دوم تقدیم کنیم تا از حضور حضرتش، میهن تاریک ما بار دیگر روشن و پرفروغ گردد.

فرا رسیدن هفتمین سالگرد درگذشت والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی را نخست به پیشگاه ملوکانه خدایگان و شهریار یگانه ایران، آن ذات اهورایی و آن وجود کبریایی اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی صمیمانه تسلیت عرض کرده و سپس به محضر مبارک علباحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی و همچنین حضور گرانقدر والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شاهزاده علیرضا پهلوی و همچنین به خدمت ملکه ایران والاحضرت یاسمین اعتماد امینی پهلوی، پرنسس های گرانقدر و تک تک وابستگان آن دودمان بلندمرتبه سلطنت ، عرض تسلیت پیشکش داشته و بقا و دوام فرد فرد خاندان جلیل سلطنت پهلوی را از خداوند مهربان مسئلت داریم.

پایداری پادشاهی پیروزی.

_________

نگاشته شده در تاریخ نوزدهم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: