۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

چرا آرمان ما پادشاهی ست؟

در طی زمان ها چه بسیار حکومت های پادشاهی برای اداره ی ممالک ظهور یافته اند. نظام جمهوری به نسبت تاریخچه، نوظهورتر از سیستم پادشاهی می باشد.

تازه و جدید بودن، الزامن به معنای مترقی بودن نیست که بسیاری از ساختارها طی زمان ها تغییر یافته اند اما نه در جهت پیشرفت و بهبود که این تغییرات پاره یی از مواقع به سمت و سوی زوال و نابودی حرکت کرده اند.

بازدهی یک حکومت، با جغرافیا و در واقع بافت آن ملت ارتباطی مستقیم دارد. ممکن است نظام جمهوری در خیلی از جوامع پاسخگو باشد حال آنکه حکومت پادشاهی در خیلی کشورهای دیگر سودمندی خود را نشان دهد. کشور ما ایران قدمت و تاریخی بسیار کهن دارد و طی این تاریخ طولانی حکومت های گوناگونی را به خود دیده است.

در سال یکهزار و سیصد و چهار خورشیدی و با طلوع اعلاحضرت رضا شاه کبیر، واقعه یی بدیع و بی مانند در این تاریخ رخ نمود و پس از آن مسیر زندگی مردمان ایرانی به طرز خیره کننده یی تغییر یافت. آنچه که تعیین کننده سودمند بودن یا نبودن یک حکومت و مهر تاییدی بر میزان بازدهی مثبت و اندازه درایت و لیاقت مسوولان است، مشاهده تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در زوایای جامعه است. ملاک تعیین آنکه یک ساختار چه اندازه برای مملکت مفید بوده است، آن میزان تغییراتی است که در راستای شکوفایی مملکت اتفاق افتاده اند.

آنچه که ایران در طول پنجاه و سه سال سلطنت شکوهمند اعلاحضرتان رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی، به چشم خود دید زنجیره یی گرانبار از پیشرفت و ترقی بوده است. صحبت اینجاست که این سیستم موفق شد ایران را حرکت دهد، به تحول وادار کرده و به سوی تعالی رهنمون سازد. مخالفینی که چشم های شان بر اینهمه درخشش و افتخار، نابینا می باشد بد نیست گذری حتا سرسری بر کارنامه سلطنت پهلوی بیاندازند تا اگر وجدان اینان به سکوت مجبورشان نسازد دست کم برای حفظ آبروی شان خموشی اختیار کنند.

اگر بخواهیم جمهوری و پادشاهی را در دو کفه ترازو با یکدیگر قیاس کنیم، بایستی میزان بازدهی این دو نوع سیستم را در سایر کشورها و همچنین مملکت خودمان ایران ارزیابی کنیم. جمهوریت الزامن مبرا از دیکتاتوری نیست و به خصوص پادشاهی نیز عمومن با دیکتاتوری نسبتی ندارد. بدل شدن یک سیستم به دیکتاتوری علل بسیاری دارد که هیچکدام شان به شکل و ساختار اولیه نظام ارتباطی ندارند. دیکتاتور زمانی آفریده می شود که مردم بخواهند چنین سیستمی ایجاد و ابقا شود. در واقع ناتوانی ملت ها در چالشگری سیستم های حکومتی و عدم آگاهی از حقوق اولیه شان سبب پیدایش و دوام دیکتاتورها خواهد شد. دیکتاتور می تواند در لباس یک رییس جمهور مانند رابرت موگابه، صدام حسین یا احمدی نژاد باشد. می تواند آخوندی در شمایل خمینی یا خامنه یی و یا شاهی همچون ملک عبدالله باشد. شکل گیری یک دیکتاتوری در نگاه عاقلانه نمی تواند به قالب حکومتی مربوط باشد.

هواداران جمهوریت عمومن در دفاع از این نوع سیستم، فرانسه و امریکا را سند ادعا قرار می دهند. البته این دو کشور از حیث برقراری دموکراسی و سکیولاریزم دارای نمره شاخصی بوده و در کنارشان هلند، نروژ، اسپانیا، دانمارک و انگلستان نیز با بهره از نظام های پادشاهی دموکراسی و سکیولاریزم را در ساختارهای زیربنایی نهادینه ساخته اند. باید نگاه کنیم در کشور خودمان چه نوع سیستمی جوابگو خواهد بود. نتیجه سی و یک سال سایه سیاه جمهوریت جز نکبت، سقوط، انزوا، فقر و پشیمانی عاید دیگری برای ما نبوده است. ممکن بود اگر حرف اول دفتر جمهوریت در ایران، با یک سیستم توتالیتر اسلام گرا آغاز نمی شد وضعیت کنونی ایران به این درجه از ذلت نمی رسید اما یقینن مسیر ناکامی را طی می نمود چرا که اساسن نظام جمهوری با ایران سازگاری ندارد.

میهن ما از اقوام گوناگونی تشکیل شده که تنوع ملیت ها نیازمند ایجاد ساختاری واحد می باشد تا از هر گونه تفرقه و چندپارگی جلوگیری شود. جمهوری دموکراتیک در ایران می تواند آثار زیانباری در پی داشته باشد همانطوری که جمهوری اسلامی ضربات سخت و جبران ناپذیری بر پیکره میهن ما وارد ساخته است.

نظام جمهوری ایرانی اگر در خوش بینانه ترین حالت ممکن به طور کامل عاری از ایدئولوژی مذهبی و دینی باشد بازهم متناسب با جامعه ایران نخواهد بود. پایه و اساس زندگی این ملت ایجاب می کند که از سیستم پادشاهی بهره مند باشند چرا که این سیستم ریشه در خون مردمان این سرزمین دارد و با فرهنگ و باورداشت شان عجین و انیس گردیده است. وجود یک نماد واحد این مجال را خواهد داد تا یکایک اقوام زیر چتر مشترکی گرد همدیگر بیایند و بتوانند به خوبی از کیان این مملکت و تمامیت ایران پاسداری کنند. جمهوریت در تعریف تئوریک خود یعنی جا به جایی مداوم ریاست، با فرهنگ ایرانی نسبتی ندارد. چنین سیستمی حتا در کوتاه مدت نیز قادر به حفظ تمامیت کشور ما نخواهد بود و در دراز مدت صدالبته مضرات جبران ناپذیری به همراه خواهد آورد.

طی این سال ها و در همه شرایط ناگوار آن، سمبل و نماد پادشاهی یعنی شخص اعلاحضرت رضا شاه دوم به بهترین شکل ممکن همراه و همگام با این ملت، رنج های شان را فهمیده و باور کرده اند. در سخت و دشوارترین برهه ها شخص ایشان در صحنه حاضر شده اند تا سودمندترین تصمیمات را اتخاذ فرمایند. معظم له به عنوان نماد یک نهاد تاریخی، کاملن واضح و روشن دیدگاه ها و اهداف شان را بیان می نمایند بی آنکه حتا ذره یی به ورطه مصلحت جویی و موقعیت اندیشی وارد شوند. نماد پادشاهی رضا شاه دوم است. ابرمردی با تمام کیفیت های قابل انتظار اما غیر قابل توصیف یک رهبر تمام عیار. گرچه نماد و رهبر جمهوریت هم اکنون در پرده یی از ابهام است.

رهبر و ایدئولوگ جمهوریت به واقع از همان زمان آریامهر فقید، معین و مشخص نبود. هر نوجوان تازه به دوران رسیده یی که دو صفحه از یک کتاب را تورق می کرد درد و داغ جمهوری خواهی سراپایش را فرا می گرفت و امروز نیز عینن همین است. مظاهر جمهوری خواهی متعدد و بی حساب اند و خدای ایران نخواهد روزی بنا باشد قدرت در دست این جمهوری پرستان قرار گیرد تا جنگی تاسف آور و جاه طلبانه سراسر ایران را درنوردد.

جمهوری طلبان هرگز طی این سال ها نخواسته اند رهبر و تئوریسینی واحد برای خود انتخاب کنند و حتا پس از جنجال انتخابات نیز به رغم آنکه میرحسین موسوی چند قدمی را عوام فریبانه با مردم آزادیخواه طی کرده بود بازهم عناصر جمهوری خواه آنسوی مرزها نخواستند وی را به رهبری بپذیرند و همچنان از این امر سرباز می زنند.

علت گزینش نکردن رهبری واحد از سوی جمهوری خواهان ایرانی را نباید در خود جمهوری خواهان جستجو کرد. مشکل بی رهبری جمهوری طلبان در وجود خودشان نه که در فلسفه جمهوری خواهی نهفته است. چنین سیستمی برازنده ایران ما نیست زیرا از همین ابتدا بر سر تصاحب آن جنگ و جدل وجود دارد. اگرچه موسوی و کروبی امروز برای کسب مسند قدرت، به ظاهر با هم متحد و برادر شده اند اما هیچ کدام از این دو نفر در گیر و دار برگزاری آن انتخابات کذایی حاضر نشدند به نفع دیگری کناره بگیرند و همین یکی از نشانه های اوج قدرت پرستی این حضرات می باشد.

نظام پادشاهی بر خلاف جمهوریت عاری از جنگ قدرت است. نخست وزیر مجری امور خواهد بود که وی نیز در کنار دیگر وزرا با تایید پارلمان و در واقع به رای مردم، به مسوولیت خود گمارده خواهند شد هرچند پادشاه به عنوان نگینی بر انگشتر مملکت، تضمین کننده حفظ استقلال و تمامیت ارضی مملکت می باشد. شاهنشاه یعنی میهن و این واژه هرگز از هویت ایرانی جدا شدنی نیست. جمهوری خواهی برای ایران فقط وهم و خیالی خوش است. چنین سیستمی در ملک کهن ما حرفی برای گفتن ندارد.

____________________

نگاشته شده در تاریخ بیست و ششم تیر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۲ نظر:

مرتضی گفت...

با درود فراوان مریم عزیز. واقعن از اینکه در این محیط مجازی با تارنگار شما آشنا شده‏ام، بسیار خرسندم.

با سپاس بی کران
این آدرس خانه تازه من است:
http://2569pahlavi.blogspot.com

امید عطایی فرد گفت...

گنجینه ی فرهنگ ایران:
omidataeifard.blogspot.com
پیامبر آریایی (ریشه های ایرانی *در کیشهای جهانی)
*پادشاهی (در استوره و تاریخ ایران)
*آفرینش خدایان (راز داستانهای اوستایی)
*نبرد خدایان (جنگهای کیهانی در نوشته های کهن ایرانی)
*افسون فریدون (از پایداری تا پیروزی ایرانیان بر زهاکیان)
*قبله زرتشت (داستانهایی درباره سپیتمان و مزدک و حافظ)
*ایران بزرگ (جغرافیای استوره ای و تاریخی مرزها و مردمان ایرانی)
*منم کورش شاه جهان (نوشتارهای تاریخی درباره شهریار هخامنشی)
*منم فردوسی شاه شاعران (جهانبینی و اندرزهای پیر توس)
دیباچه شاهنامه (ویرایش و گزارش)
*شگفتیهای باستانی ایران (بناها، دستاوردها، فناوریها و...)
مرز مزدایی (مجموعه مقالات امید عطایی فرد)
برای دریافت کتابها : 66965107 021+ 66463430