۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

هشت دروغ بزرگ مستند تقاطع

مستند مضحکی به نام تقاطع که بیست و یکم خرداد امسال از سیمای اسلامی ولی فقیه پخش گردید، واکنش دیرهنگام، ناشیانه، ناپخته و سرشار از تناقضی بود نسبت به رویداد تلخ و فاجعه آمیزی که مستقیمن به دست عوامل خود رژیم اسلامی رقم خورده بود.

در روز سی ام خرداد سال 88، ندا آقاسلطان بانوی بیست و هفت ساله و شجاعی که در اعتراض به خفقان حاکم بر ایران به خیابان آمده بود، مظلومانه و ناجوانمردانه به قتل رسید. به گواهی مردم حاضر در صحنه، ضارب وی عباس کارگر جاوید یکی از اعضای بسیج بوده که هم اکنون آزاد و بی واهمه از هیچ نوع پیگردی به زندگی آرام خود ادامه می دهد.

پرپر شدن گل عمر دختری جوان که فیلم لحظات جان دادنش جهان را لرزانید موضوع ساده یی نیست که به آسانی در خاطره مردم رنگ ببازد. اما آنچه مهم تر از خود این حادثه است تحریف های ذلیلانه و خفت بار جمهوری اسلامی از اصل حادثه است تا اذهان عمومی را منحرف ساخته و واقعیات را وارونه جلوه دهد.

این قلم به سهم خود می کوشد تا پروداکس ها و دروغ بافی های آشکار مستند تقاطع را در برابر دیدگان باز و آگاه خوانندگان عزیز نمایان سازد. گرچه حقیقت آنقدر واضح است که نیازی به اثبات شدنش از سوی ما نیست و در مقابل آن، دست و پا زدن رژیم فاسق اسلامی همان اندازه بی حاصل است که جای هیچ بحثی ندارد.

پیش از بررسی مستند عوام فریبانه تقاطع، به تک تک دوستان پیشنهاد می شود این فیلم را ولو آنکه چندش آور باشد یکبار ببینید. با دیدن این مستند، شما بی تردید خواهید توانست تناقضات دیگری را بیابید که نگارنده آنها را از قلم انداخته است.

در ادامه هشت مورد کذب و عوام فریبانه فیلم تقاطع به طور فهرست وار قید خواهند شد. قضاوت نهایی باشد بر عهده شعور و شرافت انسانی:

الف: یکی از افراد اصلی و پایه یی این مستند حمید پناهی معلم موسیقی ندا می باشد. آقای پناهی دوشادوش زن سیاهپوستی که به اصطلاح یک خبرنگار خارجی می باشد راه می رود و به وضوح ناگزیر است که دروغ های دیکته شده ایادی رژیم را تکرار نماید. وی یک هنرمند است که در ایران زندگی می کند. موقعیت شغلی و اجتماعی وی در همین ایران واقع شده و او مجبور می باشد با این پروژه همکاری کند. در یک کلام واضح آقای پناهی را حتا اگر انسان محترم و شریفی بنامیم باز سخنان او نمی توانند الزامن مبتنی بر واقع باشند چرا که امکان بیان حقایق برایش موجود نیست.

ما به وضوح دیدیم آقای دکتر آرش حجازی که دلیرانه واقعیت ها را افشا کرد مجبور شد برای مدتی نامعلوم یک زندگی تبعیدی را آغاز کند و حتا به گفته سران جمهوری اسلامی تحت تعقیب نیز قرار گرفت. به بیانی واضح تر هیچیک از سخنان حمید پناهی هرگز سند نیستند چرا که او صرفن نوشته یی را از حفظ بیان می کند که پیشاپیش به دستش داده شده است.

ب: بحث عکس ندا آقاسلطان و ندا سلطانی که دو نفر و با هویت و شخصیتی کاملن مجزا از هم می باشند، سوژه نویی نیست. اما گویا جمهوری اسلامی علاقه بسیاری به باقی ماندن در داستان های نخ نما و دمده شده دارد. عکسی که روزنامه اعتماد ملی در همان روزها به جای عکس شهیده ندا آقاسلطان چاپ کرد، حاصل یک اشتباه مقطعی آنهم از سوی یک روزنامه داخلی بود که سپستر روزنامه نامبرده بابت این اشتباه پوزش خواست و تصویر حقیقی خانم آقاسلطان را چاپ نمود.

این موضوع نیز برای هزارمین بار توسط این زن سیاهپوست معلوم الحال مطرح می شود. مطرح کردن این عکس فقط سبب مضحکه شدن هرچه بیشتر حکومتی است که به پیش پا افتاده ترین مسایل تمسک می جوید تا از موضوعی مهم شانه خالی نماید.

پ: در اوایل فیلم، خبرنگار می کوشد تا راننده آن تاکسی سبز رنگی را پیدا کند که در صحنه قتل ندا اتومبیل او نیز دیده می شد. پس از آنکه خبرنگار راننده مورد نظر را قطعن بر اساس شماره ماشین او و صدالبته همکاری نیروی انتظامی حکومتی پیدا می کند از وی می خواهد تا دیده هایش را بازگو کند. راننده مدعی می شود که ناگهان خانمی(ندا) را دیده است که خون از دهانش فوران زده و پس از طی دو قدم بر زمین افتاد. راننده می گوید که در لحظات اول تصور کرد حال ندا به هم خورده و در واقع متوجه صدای گلوله نشده بود!

اول اینکه فیلم شهادت ندای عزیز خود بهترین منبع تایید صحت یا سقم گفته ها و دیده های دیگران می باشد. در فیلم رقت بار شهادت ندا، او ابتدا بر زمین می افتد و پس از چند ثانیه خونریزی مهیبی به واسطه اصابت گلوله به ریه ایشان از بینی و دهانش نمود می یابد. دوم آنکه اگر هم کسی به علت داشتن برخی بیماری های نادر، دچار تهوع خون آلود شود چنین خونی هرگز به این صورت فوران نمی کند و اصلن کسی به خاطر به هم خوردن حالش خون استفراغ نمی کند. چنین جریان خون واضح و مشخصی صرفن مربوط به آسیب اندام های داخلی به علت ضربات نافذ یا غیر نافذ است.

ت: موضوع دیگری که در فیلم تقاطع به کرات بر روی آن مانور داده شده و شاید در شرایط کنونی تنها برگ برنده رژیم بخت برگشته اسلامی باشد، بحث پیرامون زمان فوت ندا می باشد. به گفته دکتر آرش حجازی، شهیده ندا آقاسلطان کمتر از دو دقیقه پس از تلاش ناموفق او برای نجاتش جان سپرد. اما حالا که رژیم هیچ مدرکی برای متهم سازی دکتر حجازی نیافته است، در فیلم تقاطع مصرانه می کوشد اثبات کند آقای حجازی در رساندن یک فرد فوت شده به بیمارستان کوتاهی کرده تا به نوعی دکتر حجازی را متهم کند.

تصویری که ندا را روی آسفالت خیابان با چشمانی باز نشان می دهد و همه مان آن را بیش از صدها بار دیده ایم گواهی تقریبن مشخص بر مرگ ایشان است. اما خانم به اصطلاح خبرنگار حتا با پرسنل بیمارستان شریعتی گفت و گو کرده و لجوجانه آنها را در کانالی معین قرار می دهد تا خواسته های دل اربابش ولی فقیه را تکرار نمایند. البته هیچ نیازی به یادآوری نیست که پزشکان و پرستاران عزیز و زحمتکش این بیمارستان هرگز مایل نبوده اند حق را کتمان کنند بلکه احتمالن بر حسب فشارهای موجود ناگزیر شده اند یکسری بحث های کلی را طرح نمایند و رژیم آنها را به سود خود تمام کرد.

آقای پناهی مدعی می شود که تا لحظه ورود به بیمارستان، ندا دست پناهی را در دست گرفته بود در حالیکه تصویر ندا در دقایق پس از اصابت گلوله اگر نشانی بارز بر فوت او نباشد دست کم بیهوشی کامل اوست و یک فرد بیهوش نمی تواند دست کسی را محکم بفشارد. دکتر احمد حجازیان رزیدنت جراحی بیمارستان شریعتی ادعا می کند که از لحظه ورود ندا به بیمارستان تا اعلام قطعی فوت او حدود سی و پنج تا چهل دقیقه طول کشید در حالیکه پرستار همان بیمارستان که بالای سر ندا نیز حضور داشته می گوید زمان استاندارد سی پی آر چهل و پنج دقیقه است. همین تضاد زمانی به ظاهر کم، جای ابهام و پرسش فراوانی دارد.

واقعیت این است سی پی آر خیلی از اوقات، عملی فرمالیته و نمایشی فقط به منظور ثبت در پرونده بیمار است که به هیچ وجه اثبات کننده زنده بودن فرد بیمار نیست و در ضمن هر پزشکی چه در صحنه حادثه و چه در بیمارستان، این صلاحیت را داراست که مرگ قطعی بیمار را اعلام کرده و مانع از انجام تلاش بیشتر شود. دکتر آرش حجازی نیز یک پزشک می باشد که بالطبع از این صلاحیت برخوردار است.

ث: عباس کارگر جاوید جزو نقش آفرینان اصلی کمدی تقاطع می باشد. او بنا به شواهد و قراین، متهم شماره یک قتل ندا آقاسلطان می باشد. وی یکی از عناصر چماقدار بسیجی است که ظاهرن سوابق شرکت در جنگ ایران و عراق را نیز دارد.

روز حادثه کارگر جاوید به عنوان عضوی از نیروهای سرکوبگر، به خیابان کارگر شمالی اعزام شده و با نشانه گیری دقیق، قلب ندا را هدف گلوله قرار داده است. یکی از بحث های مضحک و بی حاصلی که خبرنگار این فیلم مطرح می سازد تا عباس کارگر را از اتهام قتل مبرا سازد، ناحیه اصابت و جهت شلیک گلوله می باشد که به واقع هیچکدام از این صحبت ها توجیهی برای بیگناهی عباس کارگر جاوید نیست. طنز مطلب اینجاست که کارگر جاوید در دفاع از خود تنها ادعا می کند که او آنروز اسلحه یی با خود همراه نداشته است.

اینجا یک سوال عجیب شکل می گیرد که اگر فردا بر فرض یکی از سران دریوزه رژیم اسلامی به ضرب گلوله کشته شود و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی حکومت، پس از چند روز فردی را که شواهد او را متهم می کنند دستگیر کند اگر فرد مورد نظر مدعی شود در روز قتل آن شخصیت مهم رژیم، وی هیچ اسلحه یی با خود نداشته است همین دلیل کفایت می کند و برادران وزارت اطلاعات دست از سر او بر خواهند داشت یا اینکه متهم را به اتاق بازجویی می برند تا با روش های آنچنانی از وی اعتراف بگیرند؟

این مثال و تشبیه نیست بلکه عینن یک سوال است که سوای سوال بودنش پاسخی بر مظلوم نمایی و ننه من غریبم عباس کارگر جاوید هم هست. جناب کارگر! اگر فردا خامنه یی ترور شود و تو به عنوان یک بسیجی مخلص، بشنوی که متهم ردیف اول ادعا می کند اسلحه یی نداشته است آیا از او خواهی پذیرفت؟

آیا یک مظنون به قتل نباید در دادگاه محاکمه شود؟ آیا نباید در روند بازجویی قرار گیرد؟ آیا به صرف بلند کردن صدا و سعی در مرعوب ساختن یک جمع کذایی - که جملگی زیر یوغ رژیم اسلامی قرار دارند - این شخص جنایتکار تبرئه می شود؟

اینکه گلوله از پشت سر به ندا اصابت کرده یا از سمت جلو هیچکدام کمکی به بیگناه سازی عباس کارگر جاوید و یا هر دژخیم بسیجی دیگری که قاتل این شیر دختر ایرانی بوده است نمی کند. محل دقیق اصابت گلوله ممکن است کمی بالاتر یا پایین تر از آن قسمتی باشد که دکتر حجازی در صحنه قتل تخمین زده بود اما محل دقیق ورود گلوله به بدن ندا، اکنون دیگر به حال هیچکس تفاوتی ندارد. آنچه مدنظر است به خاک و خون کشیدن کسی است که در کنار بی شمارانی از هم وطنان خواهان حقوق اولیه اش به عنوان یک انسان بود و نه بیش از آن.

عباس کارگر جاوید در طول این فیلم مضحک، شاید بیش از هزار کلمه صحبت کرد اما حتا یک کلمه از گفته هایش، کمکی به پاک کردن وی از این اتهام سنگین نخواهد کرد.

ج: نکته جالب اینکه در دقایق پایانی این مستند، خبرنگار در صحنه قتل با پلیس گفت و گو می کند. پلیس فاصله ضارب با ندا را بین سه تا پانزده متر محاسبه می کند که این تفاوت دوازده متری(بین سه الا پانزده) خود گویای خیلی چیزهاست.

پلیس همچنین مدعی می شود زن ناشناسی – که البته نیروهای امنیتی ولی فقیه با وجود امدادهای غیبی، در شناسایی وی ناکام مانده اند- در صحنه حضور داشته که بر اساس حدس پلیس، ضارب باید همین زن بوده باشد. جالب اینجاست که در هیچکدام از سه فیلمی که از صحنه قتل ندا موجود هستند زن مورد نظر به چشم نمی خورد. اما در مستند تقاطع – که به هر چیزی جز مستند شبیه بود – از یک بازیگر استفاده شده که به طور ناشیانه یی به فیلم واقعی مربوط به قتل خانم آقا سلطان پیوند می خورد. زنی با یک کیف نسبتن بزرگ که بر دوشش آویخته می باشد و به تاکسی تکیه داده است.

چ: در این فیلم مکررن به سخنرانی مریم رجوی در کنار پوستر ندا آقا سلطان اشاره می شود و با این استدلال که مجاهدین خلق به عنوان یک گروهک تروریست شهرت دارند تاکید می شود که اعضای این گروه می توانند متهمین قتل ندا نیز باشند.

بحث مجاهدین خلق و جنایات فراوانی که مرتکب شده اند از حوصله این نوشتار خارج است اما تنها باید این را گفت که با پخش فیلم جان باختن مظلومانه ندا یکایک شخصیت های سیاسی، ادبی، هنری و حتا مردمان عادی ایرانی و غیر ایرانی به سهم خود واکنش نشان دادند. این میان بدیهی است که مریم رجوی و مجاهدین خلقش نیز خود را از قافله عقب نگاه نمی دارند. سخنرانی مریم رجوی در کنار پوستر ندا هرگز به منزله قرار گیری انگشت این اتهام خاص به سمت و سوی مریم و مسعود رجوی نیست.

ضمن اینکه گروهک مجاهدین خلق به لحاظ کشتار و ترور، ماکتی از خود جمهوری اسلامی است و دلیلی ندارد در این حادثه، با متهم سازی نا به جای مجاهدین خلق، جمهوری تروریست پرور اسلامی از جرم آشکارش تبرئه شود.

ندا و دیگر نداهای این سرزمین در اعتراض به دیکتاتوری خامنه یی به خیابان آمده بودند نه در اعتراض به شخص رجوی که اساسن یک مرده سیاسی محسوب می شود. پس چه دلیلی دارد رجوی آنها را به قتل برساند وقتی سگ های هار خامنه یی در میدان حاضرند.

ح: به عنوان واپسین کلام، می بایست به هویت خبرنگار این فیلم اشاره شود. ملونی ایوت فرانکلین هاشمی، خبرنگار زن سیاهپوستی که این مستند را به سفارش مستقیم رژیم اسلامی تهیه و تولید کرده است هرگز نمی تواند یک خبرنگار مستقل فرض شود. چنین چیزی حتا قابل تصور نیست که یک خبرنگار خارجی بتواند به ایران آمده، در آرامش کامل بر اساس دیدگاه خودش یک فیلم مستند بسازد و بی هیچ گزند و آسیبی بتواند محترمانه مرزهای ایران را ترک کند. اگر چنین می بود این حکومت دیگر نامش جمهوری اسلامی نبود و ولایت فقیهی بالای سرش قرار نداشت. در نتیجه دیگر نیازی نبود اینهمه ندا به خاک و خون بغلتند تا مگر تغییری حاصل شود.

در انتهای نام خانوادگی این خبرنگار، پسوند هاشمی قرار دارد که به نظر می آید وی مسلمان باشد و این خود حکایتی است گویاتر از هر توضیح و کلامی. یک زن خارجی و مخصوصن مسلمان به دعوت حکومت الله و برای پایمال ساختن خون هم وطن ما قدم به خاک پاک ایران گذاشته است. نتیجه کار چنین کسی هرگز نمی تواند معقول تر از فیلم متعفن تقاطع از آب درآید.

قضاوت با شرف شرافتمندان.
_______________________________

نگاشته شده در تاریخ پانزدهم تیر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۲ نظر:

Unknown گفت...

با سلام من ارزو دانشجوي رشته بيهوشي بابل هستم من چند وقته دنبال يه اكانت براي بالا ترين ميگردم اما فهميدم كه بايد دعوت نامه ذاشته باشم ميخواستم بدونم شما نمي تونيد بهم كمك كنيد يا نمي دونيد كه از كي مي تونم بگيرم ؟؟؟چون هيچكي يا جواب نميده يا مثل من نداره .اين ايميل من است arezo13700@yahoo.com منتظر جوابتون هستم ممنون .

مریم در پاسخ به آرزو گفت...

دوست عزیز
از آنجایی که امکان مکاتبه به صورت ایمیلی مقدور نیست ناگزیر در همینجا پاسخ تان را عرض می کنم.
شما می توانید از اعضای بالاترین کمک بگیرید. با مروری بر صفحه اصلی وبسایت بالاترین و کلیک روی نام اعضا می توانید پروفایل شان را ملاحظه کنید. تعدادی از آنها ایمیل خود را رسمن اعلام کرده و آماده ارسال دعوت نامه هستند. نام فرد خاصی اکنون در ذهنم نیست اما بسیاری هستند که این کار را خواهند کرد.
بنده از ارسال دعوت نامه معذورم.
پیروز و شادکام باشید.