۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

سرنگون سازی ولایت فقیه – سرنگون سازی تروریزم اسلامی (نوشتار یکم)

مدت هاست که صدای آزادی و آزادی طلبی در موطن ما به راه افتاده است. سال هاست که دیگر حنای این هرزه های دین فروش و آن ملایان فریبکار در نگاه مردم رنگی ندارد. دیرهنگامی است که دیگر شمارش معکوس برای پایان این حاکمیت مزور آغاز شده و تنها سودای سران حکومت، یافتن تضمینی برای یک بقای موقت است و نه بیشتر اما...هنوز و همچنان هستند و بسیار هستند آنهایی که تحول و تغییر رژیم وقت را در یک ساختار کاملن درونی جستجو می کنند و به معنای واضح تر در صدد آن هستند تا به دست مهره های خود نظام و با چند جا به جایی و اینسو و آنسو حرکت کردن این مهره ها تغییری حاصل شود.

گرچه همگان بر این باوریم که یکی از اصلی ترین و اساسی ترین مشکلات امروز ایران وابسته به ریاست و سلطه مذهب گرایان و اسلام فروشان می باشد و با حذف این عامل، وضعیت بهبود خواهد یافت اما یادمان باشد که حذف حاکمیت مذهبی لزومن در حذف اشخاص از صحنه سیاست خلاصه نمی شود بلکه در کنار آن و فراتر از آن ما بایست برای حذف یک تفکر و بینش تلاش کنیم. تفکر و بینشی که اگر بنا باشد تا همچنان باقی بماند، ما را دوباره به همین پرتگاهی خواهد انداخت که امروز در آن قرار داریم.

بزرگ ترین معضلی که امروزه دیگر به مصیبتی جهانی بدل گردیده است، معضل دین محوری و نگریستن به مراودات و مسایل بدیهی، مادی و اجتماعی از نگر دینی و مذهبی می باشد. این مشکل و گرفتاری تنها نه گریبان ایران بلکه به نوعی گریبان جهان را گرفته و بسیاری از ممالک را به طور مستقیم یا غیر مستقیم با بحران ها و دشواری های متعدد رو به رو ساخته است.

تردیدی نمی بایست کرد سرچشمه و بحران ساز اصلی ماجرا همانا رژیمی است که هم اکنون بر ایران چیره می باشد. ایده شومی که زیر عنوان "صدور انقلاب" در اوان پایه گذاری این حکومت از سوی خمینی جلاد مطرح گردید، موجب پخش، نشر و رواج افکار تروریستی و خطرناک اسلامی در سراسر دنیا شد و به طبع آن گروه های تروریستی به مرور زمان و در میان فضای سیاسی غبارآلوده دو دهه اخیر به شکلی آرام و خزنده رشد یافتند. عمامه داران رژیم وقت با تطمیع نمودن همه جانبه، وسیع و بی حساب و کتاب کوشیدند این گروه ها را تقویت کرده و به نیروهایی غیر قابل کنترل بدل کنند تا جایی که امروز چون غده های سرطانی در سراسر جهان پخش شده و ایجاد مشکل و ناآرامی می نمایند.

با توجه به اینکه ریشه اصلی و نهادی بیشتر کشتارها و حوادث تروریستی اخیر در کل دنیا جز رادیکالیزم مذهبی و بنیادگرایی و دین پرستی افراطی و احمقانه چیز دیگری نبوده است ما ناگزیریم بپذیریم یگانه راهی که نه تنها ایران بلکه تک تک کشورها و ملل را از چنگال رخدادها و فجایع ناگوار نجات خواهد بخشید حذف همین تفکر است.

گرچه هیچگاه باب مذاق نگارنده نبوده است که در حیطه مذاهب و مکاتب به طور مستقیم وارد شود چرا که اصولن سیاست راهی کاملن جدای از ادیان و مکاتب داشته و مسایل مربوط به جامعه و سیاست دنیایی صد در صد دیگرگونه با عالم دین، مذهب و مکتب داشته و دارد. اما با توجه به اینکه اکنون سه دهه است به مرگبار و موحش ترین شکل ممکن و در ماهیتی مافوق اهریمنی، اسلام را در قالب سیاستی مریض و سردرگم به موطن ما تحمیل کرده اند و این اژدهای دوسر به وخیم ترین وضع ممکن در حال فشردن گلوی ایران و ایرانی است در نتیجه هرازگاهی باید به این عرصه قدم گذارد و آن را مورد بررسی قرار داد و با چالش محتوای آن، درون و برونش را عیان نمود.

اصلن و اساسن هیچ دین و مکتبی به غیر از اسلام در طی تاریخ با زور و خشونت رواج نیافته بود. سایر ادیانی که پیشتر و یا در کنار اسلام توسط پیامبران عرضه شده اند چندان میلی به تبلیغ و گسترش نداشته و بر هدایت اجباری اقوام پای نفشرده اند. به واقع چیزی که اسلام را از سایر ادیان متمایز می کند نگاه "از بالا به پایین" و نگرش "ارباب و نوکری" به معنای خاص کلمه است. به عنوان واضح ترین نمونه مطلبی که سالیانی است ورد زبان خود همین سردمداران دین است و به خاطر سرشت وهن آلودش بیش از حد چندش آور به نظر می رسد رابطه اولوالامر یا به قولی همان ولی فقیه با مردم عادی است که از دریچه ذهن اینان به "ارتباط چوپان و رمه" تعبیر می شود. به عبارت بهتر اساس این دین باورمند است که عده یی خواص بوده و به واسطه برخورداری از سیمای خدایی در مسندی والاتر جای گرفته و مردمان دیگر را عوام نام نهاده و از دایره برتری و بزرگی به بیرون پرتاب کرده است.

در کنار این تفکر، بحث دیگری به نام بیت المال نیز طرح شده که شهروندان عادی جامعه را (زیر نام امت اسلام) مجبور می سازد هرچند مدت یکبار به جبر و زور مبلغی را به خزانه اسلام واگذار کند تا ولی فقیه – که همان بزرگ تر، چوپان و ارباب امت تلقی می شود- بتواند آنطور که صلاح می داند خرج کند. در دین اسلام و در بخش های مختلف قرآن به دفعات تکرار شده که باید بخشی از این صندوق یا خزانه صرف تبلیغ اسلام شود. بخش دیگر آن برای جهاد در نظر گرفته شده است که همان نبرد با کفار می باشد. کفار در ساختار اسلامی به تک تک آنهایی گفته می شود که از گردن نهادن بر خلافت ولی فقیه سرباز زنند.

اسلام به طور اکید افرادی که با یا حتا بی ادوات نظامی به هر نوعی قصد جنگیدن با دولت اسلامی و حکومت دینی را دارند محارب نام می دهد و سزا و مجازات این افراد را به سخت و فجیع ترین شکل طرح می کند. بنا به گفته فرد فرد فقهای اسلامی – که در رساله های شان نیز مکتوب است- محاربین اگر زنده یافت شوند باید یک دست و یک پای شان را به طور مخالف قطع کرده و سه روز بر سر دار آویزان نمایند و اگر زخمی باشند باید زخمی ترشان کرد تا بمیرند.

تا جایی که دانش این حقیر بسنده می کند در هیچ کجای این دین کذایی تاکید و سفارشی به دست درازی و تجاوز عنفی نسبت به محاربین و کفار نشده اما هیچ گونه مجازاتی نیز برای فرد تجاوز کننده منظور نشده است و به نوعی می توان چنین برداشت کرد که به قتل رساندن یا مورد هتک حرمت قرار دادن کفار و محاربین – بر اساس تعریفی که این دین از گروه های نامبرده دارد - هیچ گونه بازخورد و مجازات دنیایی و همینطور به تعبیر آنان اخروی در پی نخواهد داشت. تنها موردی که اولوالامر – ولی فقیه یا رییس مومنان – صلاح می داند تا متجاوزان به جان و ناموس غیرمسلمان مورد تنبیه مختصری قرار گیرند زمانی است که قربانیان جزو آن دسته از پیروان ادیان آسمانی باشند (در تعریفی که این دین از آسمان ارایه می دهد) که ولایت فقیه را پذیرفته و تحت حوزه خلافت ولی امر واقع باشند. در چنین شرایطی نیز باز شخص ولی فقیه است که تصمیم گیرنده نهایی می باشد.

نکته جالب و عجیب تری که در متن صریح قرآن نیز موجود بوده و در رساله های مدعیان خلافت آسمانی به تکرار گفته شده است تام الاختیاری محض والیان فقیه بر کلیه مردم می باشد تا آنجا که به آسانی می توانند پیرامون شخصی ترین و معمولی ترین امور مردم نیز تعیین تکلیف نمایند. این امر تا آنجا پیش می رود که شخص ولی امر می تواند حکم مرگ هرکسی را که صلاح بداند حتا اگر دلیلی به ظاهر مجاب کننده نیز در پس آن نداشته باشد صادر کند و کلیه افرادی که بخواهند وی را مورد توبیخ و حتا انتقادی ساده قرار دهند بی هیچ تردیدی در جایگاه محاربین خواهند نشست که چند سطر بالاتر مجازات این افراد در حیطه دین اسلام شرح داده شد.

ادامه دارد

__________

نگاشته شده در تاریخ نهم شهریور دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: