۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

شهادت مظلومانه ندا و ابهام سازی های حکومتی – پانزده پاسخ به پانزده پرسش

سی ام خرداد ماه امسال ندا آقا سلطان، دختر آزاده و دلیر ایرانی توسط یکی از دست نشانده های بسیج، در خیابان خسروی واقع در کارگر شمالی مظلومانه جان باخت اما فیلمی که از لحظه شهادت وی توسط گوشی سل فون ضبط شده بود به سرعت در سراسر دنیا پخش شد و بازتاب رسانه یی اش بیش از حد تصور بود.

تیم اوبرین نقاش معروف امریکایی تابلویی به نام "چشم های ندا" ترسیم و عرضه کرد. جان مک کین سناتور وقت امریکا نطق ویژه یی در صحن مجلس سنا را به وی اختصاص داد. اوباما رییس جمهوری امریکا این رویداد تاسف بار را مایه دلشکستگی توصیف کرد. چندین خواننده مشهور ایرانی و امریکایی به نام و یاد وی خواندند. صفحه یی برای یادبود ندا در فیس بوک گشوده شد. بسیاری از قلم به دست های نامدار ایرانی در رثای ندا سرودند و نوشتند. خانواده، دوستان و نامزد وی تا مدت ها در صدر اخبار قرار گرفتند و...

تصویر جان دادن یک دختر بیست و هفت ساله ایرانی، زلزله یی جهانی به پا کرده و همه را تحت تاثیر خود قرار داد. این مطلب قطعن به کام رژیم نامشروع اسلامی و همچنین دولت فریبکار احمدی نژاد بسیار تلخ و گزنده آمد. رژیم تنها کاری که می توانست بکند پرتاب کردن توپ در زمین حریف بود آنهم به ناشیانه ترین شکل ممکن. تنها سخنی که مجریان بی رحم مکتب اسلام می توانستند بگویند در باب توطئه بیگانه بود. توطئه یی که از جانب دشمنان رژیم صورت پذیرفته و خون ندا نه به گردن بسیجیان خون آشام و لباس شخصی های هار و سگ های قلاده به گردن حکومت الله بلکه بر گردن ملت تحت ظلم است. این رخداد از جانب ملت صورت پذیرفته و به قولی مردم در مقابل مردم قرار گرفته اند!

اینکه شرف حد متوسط یک انسان نیز به وی اجازه نخواهد داد، با گل شاداب و لطیفی چون ندا آقا سلطان چنین کند و قلب دوشیزه یی بی دفاع را هدف قرار دهد بحث دیگری است. اینکه انسان های سینه سپر کرده در مقابل یک رژیم صد در صد دیکتاتور، هرگز و هیچگاه خون هم وطن خود را نخواهند ریخت صحبتی دیگر و حدیثی جداست.

در این نوشتار تنها مجالی باید یافت تا ابهامات روشن شوند. گرچه همواره قلب نگارنده از مطالبی چنین دردناک و خصوصن نظاره کردن بی شرمی آنهایی که خون پاک شهیدان را پایمال می کنند به درد می آید اما خود را ناگزیر می دانم که پاسخی در خور به این دست ابهامات و پرسش های غرض ورزانه ارایه دهم تا در صورت تشویش برخی اذهان، کمکی شایان توجه به شفاف سازی واقعیات کرده باشم.

پرسش های زیر عمدتن از جانب عمال و مزدوران حاکمیت ولی فقیه مطرح گردیده اند که با توجه به ساختار های احمقانه و عوام فریب شان به روشنی مشخص است که هدفی جز کوشش در راه تحمیق مردم ندارند. پاره یی پرسش ها به قدری مضحک و بی ربط هستند که طرح آنها فقط از مغز معیوب و بیمار مخلصین ولایت قداره کش فقیه بر می آید و هیچ نوع منطق، خرد و عقلانیتی در فرم و شکل این سوالات دیده نمی شود.

و اما پاسخ ها برداشت هایی از سخنان حاضران صحنه قتل و همچنین استنباط این حقیر بر اساس همان فیلم چهل ثانیه یی است. با توجه به گواهی خود تصویر و همینطور عقل مختصرم که امید است مورد توجه قرار گیرد و خدمتی باشد اگرچه ناچیز به خون باشرافت شهید ندا آقا سلطان:

پرسش یکم: چه گونه و به چه علت از این صحنه فیلم برداری شد؟

پس از پا گذاشتن سل فون های(تلفن های همراه) مجهز به دوربین، در سراسر دنیا تقریبن تبدیل به مد شده صاحبان این گوشی ها – که تعدادشان نیز بسیار گسترده است –همواره آماده برای شکار لحظه ها و صحنه های خاص باشند.

در سایت یوتیوب شاهد بیشمار فیلم هایی هستیم که از لحظه های اعجاب انگیز حیات طبیعی و همچنین وقایع و رخدادهای خاص جهان انسانی تصویر برداری شده و در دست عموم ملل قرار دارند. بسیاری از این فیلم های واقعی مثل خودکشی افراد در مترو، پرتاب شدن افراد از بالای آسمان خراش ها، رعد و برق های مهیبی که موجب آتش گرفتن ساختمان ها شده اند و... که هرگز جنبه سیاسی ندارند نیز توسط همین گوشی ها و چشم های کنجکاو صاحبان شان ضبط و پخش شده اند. این به هیچ وجه نمی تواند مطلب عجیب و دور از ذهنی باشد.

فیلم مورد نظر کیفیت چندان بالایی ندارد و گواهی از یک گوشی متوسط مجهز به دوربین می دهد. در آن روز افزون بر ندا بیست نفر دیگر نیز توسط نیروهای امنیتی رژیم اسلامی به شهادت رسیدند و شانس یک به بیست جای هیچ تعجبی ندارد.

پرسش دوم: آرش حجازی به چه دلیل آنجا حضور داشت؟

بنا به گفته خود دکتر حجازی، سایر شاهدان حادثه و همچنین دوستان آقای حجازی، دفتر کار ایشان در همان نزدیکی محل قتل ندا قرار دارد طوری که فاصله دفتر با صحنه، مسافتی بیش از بیست قدم نبود و دکتر آرش حجازی با شنیدن سر و صدا و فریاد های مردم بلافاصله به همراه چند تن از دوستان همکار خود از دفتر مربوطه خارج شده و بیرون از دفترش نظاره گر ماوقع بود.

تنها عاملی که وی را بالای سر ندا کشانید حس انسان دوستی وی به عنوان یک پزشک بود نه کلامی بیش و نه کم.

پرسش سوم: چرا ندا پس از اصابت گلوله فورن بر زمین نیافتاد( با توجه به جراحت وخیم و جثه نحیف اش)؟

بر زمین افتادن افراد پس از اصابت گلوله دو دلیل عمده دارد: یکی برخورد گلوله به ارگان حیاتی مغز که مرگ بی درنگ را به همراه دارد و دوم شدت خونریزی و ضعف حاصل از آن.

زنده نام ندا اگرچه یک دختر جوان با جثه یی ضعیف بود اما این دلیل نیست که به مجرد برخورد گلوله باید فورن نقش بر زمین می شد. بنا بر شهادت حاضرین صحنه(خصوصن حمید پناهی معلم موسیقی ایشان) ندا در بدو امر تنها از سوزش عمیق و دردناکی شکایت کرده و چند ثانیه بعد در پناه دست حمایت کننده استادش روی زمین افتاد. وی تا چند ثانیه مات بوده و متوجه اصابت گلوله آنهم به سینه اش نبوده است. قطعن شوک روحی روانی یکی از رایج ترین اتفاقات پس از برخورد گلوله با قربانیان می باشد.

پرسش چهارم: چرا ندا در حالیکه روی زمین دراز کشیده بود، دست چپ خود را بلند کرد؟

این مورد اگرچه جزو گمراه کننده ترین و مغرضانه ترین پرسش ها بوده و به وضوح بیان کننده دست و پا زدن حکومت الله برای وارونه جلوه دادن واقعیت هاست اما برای آنکه پاسخی نیز به این پرسش کودکانه داده شود باید گفت پوزیشن و حالت بدن افراد در بسیاری از مواقع طبیعی و عادی نیز ناخودآگاه بوده و علت خاصی ندارد.

قرار دادن دست عمود بر بدن در حالت درازکش، قرارگیری دست داخل موها، روی پیشانی و.... معمولن نمی توانند دلیل به خصوصی داشته باشند و جزو عکس العمل های عصبی محسوب می شوند و خصوصن برای کسی که در شرف مرگ قرار داشته و بدنش به طرزی مهارنشدنی در حال از دست دادن خون است، بسیاری از ریفلکس ها و واکنش های بی علت ممکن است حادث شوند.

تکان هایی که در اندام های تحتانی( دست ها و پاها) افراد در آستانه مرگ رخ می دهند، اکثرن توجیه خاصی نداشته و نمایانگر مغشوش شدن مغز بر اثر کمبود اکسیژن (خون اکسیژن دار) و متعاقبن پالس های عصبی ناخواسته می باشند.

پرسش پنجم: ندا پس از اصابت گلوله به چه چیزی نگاه می کرد؟

در منطقی ترین حالتش به طور حتم ، زاویه نگاه ندا به سمت شخص یا اشخاصی بود که در حال فیلم برداری از او بودند. البته نگاه ندا تنها چند ثانیه ادامه یافت و سپس هوشیاری اش را از دست داد و خون به شکل مهیبی از بینی و دهان او فوران نمود.

پرسش ششم: چرا آرش حجازی در دادن تنفس مصنوعی به ندا تاخیر نمود؟

آرش حجازی اصلن به ندا تنفس مصنوعی نداد و این یکی از مضحک ترین و البته تکراری ترین پرسش هایی است که صرفن از جانب مریدان نادان خط ولایت مطرح می شود.

عدم سواد و دانش این پرسش کننده ها تا آنجاست که اصلن نمی دانند تنفس مصنوعی چیست و چه کاربردهایی دارد. جالب تر اینکه بسیاری از نامبردگان، مدعی شرکتی مستمر و طولانی در خط مقدم جبهه ها نیز هستند و با این حساب ظاهرن تا به حال با مجروحی که دچار آسیب گلوله شده باشد برخورد نکرده و نمی دانند چه اقدامی برای این اشخاص فوریت دارد. در گام اول برای قربانیان دچار زخم باز و کسانی که زخم شان به طور مستمر در حال خونریزی است، فشار مستقیم و مداوم برای ممانعت از پیشرفت خونریزی ضرورت دارد و همچنین مقابله با شوک حاصل از کمبود خون و مایعات بدن.

تنفس مصنوعی معمولن در هنگام ایست های تنفسی کاربرد می یابد که شکل دهان به دهان آن موجب انتقال ترشحات از یک فرد به فرد دیگر است و در نتیجه آقای دکتر حجازی که خود تحصیل کرده در امر پزشکی است هیچگاه و تحت تاثیر هیچ وضعیتی در مورد یک شخص کاملن غریبه و ناشناس، خود را در معرض خون و ترشحات او قرار نخواهد داد. افزون بر اینکه حرکت مورد اشاره سودی نیز به حال ندا نداشته و همینطور برای کسی که خونریزی مداوم از دهان و بینی دارد تنفس دهان به دهان تجویز نمی شود و در صورت لزوم نیز روش های دیگری توصیه می شوند.

دکتر حجازی خود در پاسخ به این ابهام سازی گفته که تنها فریاد زده "دهانش را از خون تخلیه کنید" و این در خود ویدئو به وضوح مشخص است که حجازی فقط کوشیده تا جلوی خونریزی را بگیرد.

صورت این سوال به طور کلی اشتباه است.

پرسش هفتم: چرا پیکر بی جان ندا را سوار بر اتوموبیل کردند تا به بیمارستان برسانند؟

هیچکس حتا یک پزشک بدون وسایل و امکانات، قاطعانه نمی تواند مرگ کسی را اعلام کند و حاضران بر خود وظیفه می دیدند عملیات انتقال پیکر او به یک مرکز درمانی به هر روی انجام شود. این امری کاملن طبیعی است و جسم بی جان ندا آقا سلطان برای تایید مرگ فیزیکی و صدور گواهی فوت می بایست به بیمارستان انتقال می یافت.

کسانی که این پرسش را ساخته اند آیا راهی متداول تر و منطقی تر از انتقال مجروح به بیمارستان سراغ دارند؟

پرسش هشتم: چرا جسم ایشان را از اتوموبیل اول پیاده کرده و سوار یک ماشین دیگر نمودند؟

بنا به گفته راننده اتوموبیل یاد شده، او در حالیکه مسیری را از خیابان خسروی به کارگر طی می نموده با ازدحام مردم و انسداد ترافیک رو به رو می شود. بر همین اساس نیز از رساندن ندا به بیمارستان امتناع می کند.

گرچه در هر شرایطی وی موظف بوده که به رغم ترافیک بسیار کند و هر وضعیت دیگری، یک مجروح وخیم را به مرکز امدادی برساند اما چون با احتمال نزدیک به صد در صد همان زمان و پیش از آن ندا جان باخته و کاری از هیچ بیمارستانی ساخته نبوده نمی توان سرباز زدن یک راننده را آنهم در آن شرایط خاص و بحرانی سهل انگاری و جرم پنداشت.

به هر روی حاضران صحنه و همینطور آقای پناهی، ندا را با اتوموبیل دیگری به بیمارستان شریعتی می برند. فاصله زمانی بین وقوع حادثه و ورود ندا به بیمارستان چیزی حدود ده دقیقه بود که با وجود نزدیک بودن بیمارستان شریعتی به محل فاجعه، ازدحام حاصل از حضور تظاهر کننده ها سبب تاخیری اجباری شد.

پرسش نهم: عکسی که از چهره خون آلود ندا پس از جان باختن اش گرفته شده بسیار حرفه یی بوده و کار یک عکاس معمولی نیست، پس چه کسی آن عکس را در صحنه قتل گرفته است؟

بر خلاف تصور اشخاص ناآگاه، چند سالی است که نرم افزارهایی ویژه و با قابلیت برای تبدیل فیلم به عکس وارد بازار شده و در نتیجه کار افرادی را که چندان در زمینه عکاسی و تصویربرداری ماهر و زبده نیستند آسان نموده اند.

یکی از الطاف کامپیوتر و امکانات نرم افزاری این می باشد که کارهای حرفه یی، ایفکت ها و جلوه های خاصی که شاید پیش از به عرصه پا گذاشتن کامپیوتر، تنها از اشخاص کارآزموده ساخته بود امروز از عهده یک کاربر معمولی نیز برمی آید و بحث حرفه یی بودن شاید در چنین مواقعی کاملن بی معنا باشد.

این عکس معروف که در صفحه ی نخستین بسیاری از روزنامه های برجسته و پرتیراژ جهان(ای بی سی، تایمز و... ) جای گرفت به وسیله همان نرم افزارها و توسط کاربران مختلفی که وجدان مندانه شاهد این فیلم دلخراش بوده اند تهیه شده و منطقی به نظر می رسد چندین بار نیز عکس ها تست و تکرار شده اند تا نتیجه دلخواه به دست آید.

فرض محتمل دیگری نیز هست. با توجه به اصطلاح "حرفه یی" در متن پرسش امکان دارد فیلم مربوطه در اختیار یک عکاس حرفه یی و نیک اندیش ایرانی قرار گرفته و فرد مورد اشاره در منزل خود و با استفاده از نرم افزارهایی پیشرفته عکس حاصله را تهیه نموده باشد.

اگر از یک وجه دیگر هم نگاه کنیم آنچه که بسیار بیش از حرفه یی بودن یا نبودن عکاس آن، این عکس را درخشان جلوه داده و آن را به یکی از ماندگارترین و تلخ ترین عکس های چند سال اخیر بدل ساخته زیبایی توام با معصومیت چهره نداست که به اساطیر و افسانه ها شبیه می باشد. نوعی حالت اتری و لطیف در چهره وی و به خصوص چشم نیمه بازش مشهود است که این عکس را در نظر بیننده، خواستنی و اثرگذار نمایان می سازد.

از طرفی آنها که چنین چالش احمقانه یی را مطرح کرده و سعی دارند نتیجه بگیرند شخص یا اشخاصی برنامه ریزی شده این عکس را با نورپردازی!! و دوربین حرفه یی از لحظه جان باختن ندا تهیه کرده اند آیا نمی دانند که اگر بر فرض می خواست چنین باشد این سبک عکاسی ها مستلزم امکانات، ادوات و وقت کافی است و فرد عکاس سریعن در بین جمعیت شناسایی شده و ابزار و لوازم عکاسی اش به وضوح جلب توجه می کنند و در نتیجه چنین حرکتی حتا از دید آن افرادی که اصرار دارند یک فاجعه انسانی را جاعلانه صحنه سازی معرفی کنند نه تنها سودی ندارد که زیانبار نیز می باشد.

پرسش دهم: آیا ضارب وی شناسایی شده؟ اگر شناسایی شده به چه روش و او اکنون کجاست؟

بلی در همان اوان تیراندازی و به زمین افتادن ندا، مردم نیز گریبان فردی را گرفته و در حالیکه وی را در بین دستان خود نگه داشته بودند خشمگینانه او را به خاطر جنایتی که انجام داده بود مورد عتاب قرار می دادند.

این فرد که عباس کارگر جاوید نام داشته و یکی از میانسالان عضو بسیج غرب تهران می باشد فریاد می کشید که قصد کشتن ندا آقاسلطان را نداشته است. آنچه که تک تک شاهدان عینی ماجرا اذعان می کنند سردرگمی شان در نوع برخورد با ضارب می باشد چرا که با توجه به کارت شناسایی اش وی عضوی از بسیج بوده و بالطبع ارجاع وی به پلیس برابر با توقیف و بازداشت خود همان مردم می بود. در نتیجه کارت ضارب را اخذ و او را رها می کنند.

دکتر حجازی می گوید که مردم برای یافتن کارت هویت بسیجی ضارب، پیراهن وی را از تنش خارج ساخته اند و همان لحظه آقای حجازی چند زخم قدیمی را بر روی پشت و کتف ضارب ملاحظه کرده است. ضارب هم اکنون در ایران می باشد و متاسفانه فارغ از بیم هر نوع پیگردی به زندگی عادی خود مشغول است.

پرسش یازدهم: محل اصابت گلوله دقیقن کدام نقطه بود؟

محل اصابت گلوله در قسمت بالای قلب و کمی پایین تر از گردن ندا، درست روی شریان آئورت بوده است. شریان آئورت، بزرگ و اصلی ترین شریان بدن است که خون تحویل شده از سوی قلب را با قدرت و فشار به سراسر بدن منتشر می سازد. خونریزی از این رگ به علت شدت و حالت جهشی معمولن شانس هیچ نوع اقدام درمانی را ندارد.

علت فوران کردن خون از بینی و دهان ندا نیز آسیب وارده به ریه چپ او بر اثر انحراف گلوله بوده است که ما می دانیم ریه عضو بسیار پرخونی می باشد و آسیب های نافذ ریه موجب خونریزی های خطرناک و غیرقابل کنترلی می گردند که معمولن از طریق مجرای دهان و بینی خود را نشان می دهد.

پرسش دوازدهم: کسی که به نام ندا سلطانی در یونان اعلام موجودیت کرده کیست؟

نام خانوادگی ندا "آقا سلطان" می باشد و اما پاره یی از رسانه ها (از جمله روزنامه اعتماد ملی) به اشتباه نام خانوادگی وی را "سلطانی" بازتاب داده بودند که این اشتباه حاصل از عدم دقت موجب شد که ندا سلطانی (و نه آقاسلطان) که فردی با هویت، موقعیت، چهره، محل اقامت و شرایط خانوادگی کاملن مجزا و متفاوت از شهید ندا آقاسلطان می باشد به شیوه ارایه خبر اعتراض کرده و زنده بودن خود را به عنوان "ندا سلطانی" اعلام کند.

وی که به خاطر شباهت تقریبی نام خانوادگی اش با زنده نام آقاسلطان، نامش توسط بعضی رسانه ها به عنوان "نماد مقاومت ملی" شاخص شده بود بر اساس حق طبیعی خود به عنوان شخصی با یک هویت جداگانه حق داشت موجودیت خود را احراز کند که اعتراض این زن جوان، سبب اصلاح تیترهای خبری و بهبود اطلاع رسانی در داخل ایران گردید.

این شخص همانطور که گفته شد به لحاظ سن و چهره کاملن متفاوت از شهید آقا سلطان بوده و سال هاست که در یونان اقامت دارد. لازم به گفتن است روزنامه اعتماد ملی در ششم تیرماه امسال (شماره 955) به خاطر این اشتباه چاپی از ندا سلطانی پوزش خواست.

پرسش سیزدهم: چرا دکتر آرش حجازی هفت روز پیش از قتل ندا وارد ایران شده و یک روز بعد از ایران خارج شد؟

دکتر حجازی نه یک روز بلکه چهار روز پس از حادثه قتل ندا از ایران خارج شد. آنهم به واسطه تاثیر دردناک این حادثه که قطعن هر وجدان بیداری را می آزارد و همچنین به علت رویت چهره آرش حجازی در تصویر و نگرانی شدید خانواده وی از بابت دستگیری احتمالی آقای حجازی، اصرار خانواده نیز ایشان را مجبور کرد، به فاصله چهار روز پس از حادثه کشورش را ترک کند حال آنکه او تصمیم داشت دست کم دو هفته دیگر در ایران بماند.

لازم است یادآوری شود دکتر حجازی گذشته از آنکه پزشک است به واسطه دست توانمندش در ترجمه آثار ادبی شاخص جهان، سال هاست که به نام مترجم در محافل ادبی ایرانی شهرتی چشمگیر دارد. وی ناشر و مترجم است و علت آمدنش به ایران نیز ماجرای حل اختلاف با یکی از مترجمان بود که حجازی به عنوان امضا کننده قرارداد مجبور بود در جلسه حکمیت اتحادیه ناشران شرکت جوید.

ضمن اینکه موعد وی با موجر بر سر منزل استیجاری اش در تهران نیز سرآمده و ناگزیر به تخلیه خانه اش بود. به طور کلی حجازی به عنوان یک ایرانی – که ایران میهن و خانه پدری اوست - دو دلیل موجه برای پا گذاشتن به خاک کشورش داشت. گرچه گذشته از هر صحبتی، یک شهروند ایرانی حق مسلم دارد هر زمان که خواست به موطن خود سفر کند و این امری صد در صد طبیعی و پذیرفته شده است.

پرسش چهاردهم: چرا آرش حجازی به سمت دوربین نگاه کرد؟

آرش حجازی هرگز به سمت دوربین نگاه نکرد که به طور حتم در آن لحظات نمی توانست برای کسی مهم باشد آیا تصویری از وی برداشته می شود یا خیر؟

حجازی تنها به خاطر شنیدن صدای گلوله و مضروب شدن ندا، پیش از هر چیز به سمت و سویی که گلوله شلیک شده بود نگاه کرد تا خاطرش آسوده شود کسی او و دوستانش را هدف قرار نمی دهد و سپس تلاشش را برای نجات ندا آغاز کرد. این فرمان عقل است که فرد کمک کننده نخست به امنیت جانی خود توجه کرده و سپس در صدد کمک به مجروحان و مصدومان صحنه حادثه برآید.

پرسش پانزدهم: چرا از دو زاویه فیلم گرفته شد؟

به هیچ وجه از دو زاویه فیلم گرفته نشده و تنها نسخه موجود از حادثه، همان فیلم چهل ثانیه یی می باشد که اکنون بیش از نود درصد مردم ایران و جهان آن را دیده اند. البته این فیلم پیش از مرگ و بی حرکت شدن کامل ندا قطع می شود که شاید بتوان به خاطر تنش روحی شخص فیلمبردار یا هر علتی از این قبیل برداشت کرد و چند ثانیه بعد همان فرد مجددن شروع به فیلمبرداری می کند و ما شاهد چهره خاموش و پوشیده از خون ندا هستیم در حالیکه چشمانش باز مانده است.

در واقع فیلم چهل ثانیه یی و پانزده ثانیه بعدی، سراسر یک فیلم است که به دست یک نفر ضبط شده اما با یک برش و قطع و وصل کوتاه - که شاید به خاطر ناشی و تازه کار بودن رهگذری باشد که ویدئو را ضبط می کرده - این دو تکه از هم جدا شده اند.

با نگر بر اینکه ما هیچکدام و شاید هیچکس در کل جهان از هویت آن هم وطنی که شجاعانه این صحنه دلخراش را ثبت و در محیط مجازی پخش کرد خبری نداریم معقولانه ترین برداشت این است که آن آقا یا خانمی که مشغول تصویربرداری بوده هرگز به درجه بازخورد ضبط این صحنه آگاه نبوده و نمی توانسته تصور کند پخش این فیلم، چه زمین لرزه یی برپا کرده و بازتاب آن گوش جهانیان را کر می کند.

کوشش و همیت این ایرانی غیور که ما شوربختانه هیچ نام و نشانی از وی نداریم کمک شایانی به مظلومیت خفته در گلوی ملت ایران نمود و صدای هفتاد میلیون ایرانی تحت ظلم را به گوش دولت مردان جهان آزاد رسانید و موجب شد توجه مقامات سایر کشورها به سمت ایران معطوف شده و چشم های بسیاری به حال زار بلاکشان دیکتاتوری سی ساله ایران گریه کنند.

سی ام خرداد ماه امسال ندا آقا سلطان، دختر آزاده و دلیر ایرانی توسط یکی از دست نشانده های بسیج، در خیابان خسروی واقع در کارگر شمالی مظلومانه جان باخت اما فیلمی که از لحظه شهادت وی توسط گوشی سل فون ضبط شده بود به سرعت در سراسر دنیا پخش شد و بازتاب رسانه یی اش بیش از حد تصور بود.

تیم اوبرین نقاش معروف امریکایی تابلویی به نام "چشم های ندا" ترسیم و عرضه کرد. جان مک کین سناتور وقت امریکا نطق ویژه یی در صحن مجلس سنا را به وی اختصاص داد. اوباما رییس جمهوری امریکا این رویداد تاسف بار را مایه دلشکستگی توصیف کرد. چندین خواننده مشهور ایرانی و امریکایی به نام و یاد وی خواندند. صفحه یی برای یادبود ندا در فیس بوک گشوده شد. بسیاری از قلم به دست های نامدار ایرانی در رثای ندا سرودند و نوشتند. خانواده، دوستان و نامزد وی تا مدت ها در صدر اخبار قرار گرفتند و...

تصویر جان دادن یک دختر بیست و هفت ساله ایرانی، زلزله یی جهانی به پا کرده و همه را تحت تاثیر خود قرار داد. این مطلب قطعن به کام رژیم نامشروع اسلامی و همچنین دولت فریبکار احمدی نژاد بسیار تلخ و گزنده آمد. رژیم تنها کاری که می توانست بکند پرتاب کردن توپ در زمین حریف بود آنهم به ناشیانه ترین شکل ممکن. تنها سخنی که مجریان بی رحم مکتب اسلام می توانستند بگویند در باب توطئه بیگانه بود. توطئه یی که از جانب دشمنان رژیم صورت پذیرفته و خون ندا نه به گردن بسیجیان خون آشام و لباس شخصی های هار و سگ های قلاده به گردن حکومت الله بلکه بر گردن ملت تحت ظلم است. این رخداد از جانب ملت صورت پذیرفته و به قولی مردم در مقابل مردم قرار گرفته اند!

اینکه شرف حد متوسط یک انسان نیز به وی اجازه نخواهد داد، با گل شاداب و لطیفی چون ندا آقا سلطان چنین کند و قلب دوشیزه یی بی دفاع را هدف قرار دهد بحث دیگری است. اینکه انسان های سینه سپر کرده در مقابل یک رژیم صد در صد دیکتاتور، هرگز و هیچگاه خون هم وطن خود را نخواهند ریخت صحبتی دیگر و حدیثی جداست.

در این نوشتار تنها مجالی باید یافت تا ابهامات روشن شوند. گرچه همواره قلب نگارنده از مطالبی چنین دردناک و خصوصن نظاره کردن بی شرمی آنهایی که خون پاک شهیدان را پایمال می کنند به درد می آید اما خود را ناگزیر می دانم که پاسخی در خور به این دست ابهامات و پرسش های غرض ورزانه ارایه دهم تا در صورت تشویش برخی اذهان، کمکی شایان توجه به شفاف سازی واقعیات کرده باشم.

پرسش های زیر عمدتن از جانب عمال و مزدوران حاکمیت ولی فقیه مطرح گردیده اند که با توجه به ساختار های احمقانه و عوام فریب شان به روشنی مشخص است که هدفی جز کوشش در راه تحمیق مردم ندارند. پاره یی پرسش ها به قدری مضحک و بی ربط هستند که طرح آنها فقط از مغز معیوب و بیمار مخلصین ولایت قداره کش فقیه بر می آید و هیچ نوع منطق، خرد و عقلانیتی در فرم و شکل این سوالات دیده نمی شود.

و اما پاسخ ها برداشت هایی از سخنان حاضران صحنه قتل و همچنین استنباط این حقیر بر اساس همان فیلم چهل ثانیه یی است. با توجه به گواهی خود تصویر و همینطور عقل مختصرم که امید است مورد توجه قرار گیرد و خدمتی باشد اگرچه ناچیز به خون باشرافت شهید ندا آقا سلطان:

پرسش یکم: چه گونه و به چه علت از این صحنه فیلم برداری شد؟

پس از پا گذاشتن سل فون های(تلفن های همراه) مجهز به دوربین، در سراسر دنیا تقریبن تبدیل به مد شده صاحبان این گوشی ها – که تعدادشان نیز بسیار گسترده است –همواره آماده برای شکار لحظه ها و صحنه های خاص باشند.

در سایت یوتیوب شاهد بیشمار فیلم هایی هستیم که از لحظه های اعجاب انگیز حیات طبیعی و همچنین وقایع و رخدادهای خاص جهان انسانی تصویر برداری شده و در دست عموم ملل قرار دارند. بسیاری از این فیلم های واقعی مثل خودکشی افراد در مترو، پرتاب شدن افراد از بالای آسمان خراش ها، رعد و برق های مهیبی که موجب آتش گرفتن ساختمان ها شده اند و... که هرگز جنبه سیاسی ندارند نیز توسط همین گوشی ها و چشم های کنجکاو صاحبان شان ضبط و پخش شده اند. این به هیچ وجه نمی تواند مطلب عجیب و دور از ذهنی باشد.

فیلم مورد نظر کیفیت چندان بالایی ندارد و گواهی از یک گوشی متوسط مجهز به دوربین می دهد. در آن روز افزون بر ندا بیست نفر دیگر نیز توسط نیروهای امنیتی رژیم اسلامی به شهادت رسیدند و شانس یک به بیست جای هیچ تعجبی ندارد.

پرسش دوم: آرش حجازی به چه دلیل آنجا حضور داشت؟

بنا به گفته خود دکتر حجازی، سایر شاهدان حادثه و همچنین دوستان آقای حجازی، دفتر کار ایشان در همان نزدیکی محل قتل ندا قرار دارد طوری که فاصله دفتر با صحنه، مسافتی بیش از بیست قدم نبود و دکتر آرش حجازی با شنیدن سر و صدا و فریاد های مردم بلافاصله به همراه چند تن از دوستان همکار خود از دفتر مربوطه خارج شده و بیرون از دفترش نظاره گر ماوقع بود.

تنها عاملی که وی را بالای سر ندا کشانید حس انسان دوستی وی به عنوان یک پزشک بود نه کلامی بیش و نه کم.

پرسش سوم: چرا ندا پس از اصابت گلوله فورن بر زمین نیافتاد( با توجه به جراحت وخیم و جثه نحیف اش)؟

بر زمین افتادن افراد پس از اصابت گلوله دو دلیل عمده دارد: یکی برخورد گلوله به ارگان حیاتی مغز که مرگ بی درنگ را به همراه دارد و دوم شدت خونریزی و ضعف حاصل از آن.

زنده نام ندا اگرچه یک دختر جوان با جثه یی ضعیف بود اما این دلیل نیست که به مجرد برخورد گلوله باید فورن نقش بر زمین می شد. بنا بر شهادت حاضرین صحنه(خصوصن حمید پناهی معلم موسیقی ایشان) ندا در بدو امر تنها از سوزش عمیق و دردناکی شکایت کرده و چند ثانیه بعد در پناه دست حمایت کننده استادش روی زمین افتاد. وی تا چند ثانیه مات بوده و متوجه اصابت گلوله آنهم به سینه اش نبوده است. قطعن شوک روحی روانی یکی از رایج ترین اتفاقات پس از برخورد گلوله با قربانیان می باشد.

پرسش چهارم: چرا ندا در حالیکه روی زمین دراز کشیده بود، دست چپ خود را بلند کرد؟

این مورد اگرچه جزو گمراه کننده ترین و مغرضانه ترین پرسش ها بوده و به وضوح بیان کننده دست و پا زدن حکومت الله برای وارونه جلوه دادن واقعیت هاست اما برای آنکه پاسخی نیز به این پرسش کودکانه داده شود باید گفت پوزیشن و حالت بدن افراد در بسیاری از مواقع طبیعی و عادی نیز ناخودآگاه بوده و علت خاصی ندارد.

قرار دادن دست عمود بر بدن در حالت درازکش، قرارگیری دست داخل موها، روی پیشانی و.... معمولن نمی توانند دلیل به خصوصی داشته باشند و جزو عکس العمل های عصبی محسوب می شوند و خصوصن برای کسی که در شرف مرگ قرار داشته و بدنش به طرزی مهارنشدنی در حال از دست دادن خون است، بسیاری از ریفلکس ها و واکنش های بی علت ممکن است حادث شوند.

تکان هایی که در اندام های تحتانی( دست ها و پاها) افراد در آستانه مرگ رخ می دهند، اکثرن توجیه خاصی نداشته و نمایانگر مغشوش شدن مغز بر اثر کمبود اکسیژن (خون اکسیژن دار) و متعاقبن پالس های عصبی ناخواسته می باشند.

پرسش پنجم: ندا پس از اصابت گلوله به چه چیزی نگاه می کرد؟

در منطقی ترین حالتش به طور حتم ، زاویه نگاه ندا به سمت شخص یا اشخاصی بود که در حال فیلم برداری از او بودند. البته نگاه ندا تنها چند ثانیه ادامه یافت و سپس هوشیاری اش را از دست داد و خون به شکل مهیبی از بینی و دهان او فوران نمود.

پرسش ششم: چرا آرش حجازی در دادن تنفس مصنوعی به ندا تاخیر نمود؟

آرش حجازی اصلن به ندا تنفس مصنوعی نداد و این یکی از مضحک ترین و البته تکراری ترین پرسش هایی است که صرفن از جانب مریدان نادان خط ولایت مطرح می شود.

عدم سواد و دانش این پرسش کننده ها تا آنجاست که اصلن نمی دانند تنفس مصنوعی چیست و چه کاربردهایی دارد. جالب تر اینکه بسیاری از نامبردگان، مدعی شرکتی مستمر و طولانی در خط مقدم جبهه ها نیز هستند و با این حساب ظاهرن تا به حال با مجروحی که دچار آسیب گلوله شده باشد برخورد نکرده و نمی دانند چه اقدامی برای این اشخاص فوریت دارد. در گام اول برای قربانیان دچار زخم باز و کسانی که زخم شان به طور مستمر در حال خونریزی است، فشار مستقیم و مداوم برای ممانعت از پیشرفت خونریزی ضرورت دارد و همچنین مقابله با شوک حاصل از کمبود خون و مایعات بدن.

تنفس مصنوعی معمولن در هنگام ایست های تنفسی کاربرد می یابد که شکل دهان به دهان آن موجب انتقال ترشحات از یک فرد به فرد دیگر است و در نتیجه آقای دکتر حجازی که خود تحصیل کرده در امر پزشکی است هیچگاه و تحت تاثیر هیچ وضعیتی در مورد یک شخص کاملن غریبه و ناشناس، خود را در معرض خون و ترشحات او قرار نخواهد داد. افزون بر اینکه حرکت مورد اشاره سودی نیز به حال ندا نداشته و همینطور برای کسی که خونریزی مداوم از دهان و بینی دارد تنفس دهان به دهان تجویز نمی شود و در صورت لزوم نیز روش های دیگری توصیه می شوند.

دکتر حجازی خود در پاسخ به این ابهام سازی گفته که تنها فریاد زده "دهانش را از خون تخلیه کنید" و این در خود ویدئو به وضوح مشخص است که حجازی فقط کوشیده تا جلوی خونریزی را بگیرد.

صورت این سوال به طور کلی اشتباه است.

پرسش هفتم: چرا پیکر بی جان ندا را سوار بر اتوموبیل کردند تا به بیمارستان برسانند؟

هیچکس حتا یک پزشک بدون وسایل و امکانات، قاطعانه نمی تواند مرگ کسی را اعلام کند و حاضران بر خود وظیفه می دیدند عملیات انتقال پیکر او به یک مرکز درمانی به هر روی انجام شود. این امری کاملن طبیعی است و جسم بی جان ندا آقا سلطان برای تایید مرگ فیزیکی و صدور گواهی فوت می بایست به بیمارستان انتقال می یافت.

کسانی که این پرسش را ساخته اند آیا راهی متداول تر و منطقی تر از انتقال مجروح به بیمارستان سراغ دارند؟

پرسش هشتم: چرا جسم ایشان را از اتوموبیل اول پیاده کرده و سوار یک ماشین دیگر نمودند؟

بنا به گفته راننده اتوموبیل یاد شده، او در حالیکه مسیری را از خیابان خسروی به کارگر طی می نموده با ازدحام مردم و انسداد ترافیک رو به رو می شود. بر همین اساس نیز از رساندن ندا به بیمارستان امتناع می کند.

گرچه در هر شرایطی وی موظف بوده که به رغم ترافیک بسیار کند و هر وضعیت دیگری، یک مجروح وخیم را به مرکز امدادی برساند اما چون با احتمال نزدیک به صد در صد همان زمان و پیش از آن ندا جان باخته و کاری از هیچ بیمارستانی ساخته نبوده نمی توان سرباز زدن یک راننده را آنهم در آن شرایط خاص و بحرانی سهل انگاری و جرم پنداشت.

به هر روی حاضران صحنه و همینطور آقای پناهی، ندا را با اتوموبیل دیگری به بیمارستان شریعتی می برند. فاصله زمانی بین وقوع حادثه و ورود ندا به بیمارستان چیزی حدود ده دقیقه بود که با وجود نزدیک بودن بیمارستان شریعتی به محل فاجعه، ازدحام حاصل از حضور تظاهر کننده ها سبب تاخیری اجباری شد.

پرسش نهم: عکسی که از چهره خون آلود ندا پس از جان باختن اش گرفته شده بسیار حرفه یی بوده و کار یک عکاس معمولی نیست، پس چه کسی آن عکس را در صحنه قتل گرفته است؟

بر خلاف تصور اشخاص ناآگاه، چند سالی است که نرم افزارهایی ویژه و با قابلیت برای تبدیل فیلم به عکس وارد بازار شده و در نتیجه کار افرادی را که چندان در زمینه عکاسی و تصویربرداری ماهر و زبده نیستند آسان نموده اند.

یکی از الطاف کامپیوتر و امکانات نرم افزاری این می باشد که کارهای حرفه یی، ایفکت ها و جلوه های خاصی که شاید پیش از به عرصه پا گذاشتن کامپیوتر، تنها از اشخاص کارآزموده ساخته بود امروز از عهده یک کاربر معمولی نیز برمی آید و بحث حرفه یی بودن شاید در چنین مواقعی کاملن بی معنا باشد.

این عکس معروف که در صفحه ی نخستین بسیاری از روزنامه های برجسته و پرتیراژ جهان(ای بی سی، تایمز و... ) جای گرفت به وسیله همان نرم افزارها و توسط کاربران مختلفی که وجدان مندانه شاهد این فیلم دلخراش بوده اند تهیه شده و منطقی به نظر می رسد چندین بار نیز عکس ها تست و تکرار شده اند تا نتیجه دلخواه به دست آید.

فرض محتمل دیگری نیز هست. با توجه به اصطلاح "حرفه یی" در متن پرسش امکان دارد فیلم مربوطه در اختیار یک عکاس حرفه یی و نیک اندیش ایرانی قرار گرفته و فرد مورد اشاره در منزل خود و با استفاده از نرم افزارهایی پیشرفته عکس حاصله را تهیه نموده باشد.

اگر از یک وجه دیگر هم نگاه کنیم آنچه که بسیار بیش از حرفه یی بودن یا نبودن عکاس آن، این عکس را درخشان جلوه داده و آن را به یکی از ماندگارترین و تلخ ترین عکس های چند سال اخیر بدل ساخته زیبایی توام با معصومیت چهره نداست که به اساطیر و افسانه ها شبیه می باشد. نوعی حالت اتری و لطیف در چهره وی و به خصوص چشم نیمه بازش مشهود است که این عکس را در نظر بیننده، خواستنی و اثرگذار نمایان می سازد.

از طرفی آنها که چنین چالش احمقانه یی را مطرح کرده و سعی دارند نتیجه بگیرند شخص یا اشخاصی برنامه ریزی شده این عکس را با نورپردازی!! و دوربین حرفه یی از لحظه جان باختن ندا تهیه کرده اند آیا نمی دانند که اگر بر فرض می خواست چنین باشد این سبک عکاسی ها مستلزم امکانات، ادوات و وقت کافی است و فرد عکاس سریعن در بین جمعیت شناسایی شده و ابزار و لوازم عکاسی اش به وضوح جلب توجه می کنند و در نتیجه چنین حرکتی حتا از دید آن افرادی که اصرار دارند یک فاجعه انسانی را جاعلانه صحنه سازی معرفی کنند نه تنها سودی ندارد که زیانبار نیز می باشد.

پرسش دهم: آیا ضارب وی شناسایی شده؟ اگر شناسایی شده به چه روش و او اکنون کجاست؟

بلی در همان اوان تیراندازی و به زمین افتادن ندا، مردم نیز گریبان فردی را گرفته و در حالیکه وی را در بین دستان خود نگه داشته بودند خشمگینانه او را به خاطر جنایتی که انجام داده بود مورد عتاب قرار می دادند.

این فرد که عباس کارگر جاوید نام داشته و یکی از میانسالان عضو بسیج غرب تهران می باشد فریاد می کشید که قصد کشتن ندا آقاسلطان را نداشته است. آنچه که تک تک شاهدان عینی ماجرا اذعان می کنند سردرگمی شان در نوع برخورد با ضارب می باشد چرا که با توجه به کارت شناسایی اش وی عضوی از بسیج بوده و بالطبع ارجاع وی به پلیس برابر با توقیف و بازداشت خود همان مردم می بود. در نتیجه کارت ضارب را اخذ و او را رها می کنند.

دکتر حجازی می گوید که مردم برای یافتن کارت هویت بسیجی ضارب، پیراهن وی را از تنش خارج ساخته اند و همان لحظه آقای حجازی چند زخم قدیمی را بر روی پشت و کتف ضارب ملاحظه کرده است. ضارب هم اکنون در ایران می باشد و متاسفانه فارغ از بیم هر نوع پیگردی به زندگی عادی خود مشغول است.

پرسش یازدهم: محل اصابت گلوله دقیقن کدام نقطه بود؟

محل اصابت گلوله در قسمت بالای قلب و کمی پایین تر از گردن ندا، درست روی شریان آئورت بوده است. شریان آئورت، بزرگ و اصلی ترین شریان بدن است که خون تحویل شده از سوی قلب را با قدرت و فشار به سراسر بدن منتشر می سازد. خونریزی از این رگ به علت شدت و حالت جهشی معمولن شانس هیچ نوع اقدام درمانی را ندارد.

علت فوران کردن خون از بینی و دهان ندا نیز آسیب وارده به ریه چپ او بر اثر انحراف گلوله بوده است که ما می دانیم ریه عضو بسیار پرخونی می باشد و آسیب های نافذ ریه موجب خونریزی های خطرناک و غیرقابل کنترلی می گردند که معمولن از طریق مجرای دهان و بینی خود را نشان می دهد.

پرسش دوازدهم: کسی که به نام ندا سلطانی در یونان اعلام موجودیت کرده کیست؟

نام خانوادگی ندا "آقا سلطان" می باشد و اما پاره یی از رسانه ها (از جمله روزنامه اعتماد ملی) به اشتباه نام خانوادگی وی را "سلطانی" بازتاب داده بودند که این اشتباه حاصل از عدم دقت موجب شد که ندا سلطانی (و نه آقاسلطان) که فردی با هویت، موقعیت، چهره، محل اقامت و شرایط خانوادگی کاملن مجزا و متفاوت از شهید ندا آقاسلطان می باشد به شیوه ارایه خبر اعتراض کرده و زنده بودن خود را به عنوان "ندا سلطانی" اعلام کند.

وی که به خاطر شباهت تقریبی نام خانوادگی اش با زنده نام آقاسلطان، نامش توسط بعضی رسانه ها به عنوان "نماد مقاومت ملی" شاخص شده بود بر اساس حق طبیعی خود به عنوان شخصی با یک هویت جداگانه حق داشت موجودیت خود را احراز کند که اعتراض این زن جوان، سبب اصلاح تیترهای خبری و بهبود اطلاع رسانی در داخل ایران گردید.

این شخص همانطور که گفته شد به لحاظ سن و چهره کاملن متفاوت از شهید آقا سلطان بوده و سال هاست که در یونان اقامت دارد. لازم به گفتن است روزنامه اعتماد ملی در ششم تیرماه امسال (شماره 955) به خاطر این اشتباه چاپی از ندا سلطانی پوزش خواست.

پرسش سیزدهم: چرا دکتر آرش حجازی هفت روز پیش از قتل ندا وارد ایران شده و یک روز بعد از ایران خارج شد؟

دکتر حجازی نه یک روز بلکه چهار روز پس از حادثه قتل ندا از ایران خارج شد. آنهم به واسطه تاثیر دردناک این حادثه که قطعن هر وجدان بیداری را می آزارد و همچنین به علت رویت چهره آرش حجازی در تصویر و نگرانی شدید خانواده وی از بابت دستگیری احتمالی آقای حجازی، اصرار خانواده نیز ایشان را مجبور کرد، به فاصله چهار روز پس از حادثه کشورش را ترک کند حال آنکه او تصمیم داشت دست کم دو هفته دیگر در ایران بماند.

لازم است یادآوری شود دکتر حجازی گذشته از آنکه پزشک است به واسطه دست توانمندش در ترجمه آثار ادبی شاخص جهان، سال هاست که به نام مترجم در محافل ادبی ایرانی شهرتی چشمگیر دارد. وی ناشر و مترجم است و علت آمدنش به ایران نیز ماجرای حل اختلاف با یکی از مترجمان بود که حجازی به عنوان امضا کننده قرارداد مجبور بود در جلسه حکمیت اتحادیه ناشران شرکت جوید.

ضمن اینکه موعد وی با موجر بر سر منزل استیجاری اش در تهران نیز سرآمده و ناگزیر به تخلیه خانه اش بود. به طور کلی حجازی به عنوان یک ایرانی – که ایران میهن و خانه پدری اوست - دو دلیل موجه برای پا گذاشتن به خاک کشورش داشت. گرچه گذشته از هر صحبتی، یک شهروند ایرانی حق مسلم دارد هر زمان که خواست به موطن خود سفر کند و این امری صد در صد طبیعی و پذیرفته شده است.

پرسش چهاردهم: چرا آرش حجازی به سمت دوربین نگاه کرد؟

آرش حجازی هرگز به سمت دوربین نگاه نکرد که به طور حتم در آن لحظات نمی توانست برای کسی مهم باشد آیا تصویری از وی برداشته می شود یا خیر؟

حجازی تنها به خاطر شنیدن صدای گلوله و مضروب شدن ندا، پیش از هر چیز به سمت و سویی که گلوله شلیک شده بود نگاه کرد تا خاطرش آسوده شود کسی او و دوستانش را هدف قرار نمی دهد و سپس تلاشش را برای نجات ندا آغاز کرد. این فرمان عقل است که فرد کمک کننده نخست به امنیت جانی خود توجه کرده و سپس در صدد کمک به مجروحان و مصدومان صحنه حادثه برآید.

پرسش پانزدهم: چرا از دو زاویه فیلم گرفته شد؟

به هیچ وجه از دو زاویه فیلم گرفته نشده و تنها نسخه موجود از حادثه، همان فیلم چهل ثانیه یی می باشد که اکنون بیش از نود درصد مردم ایران و جهان آن را دیده اند. البته این فیلم پیش از مرگ و بی حرکت شدن کامل ندا قطع می شود که شاید بتوان به خاطر تنش روحی شخص فیلمبردار یا هر علتی از این قبیل برداشت کرد و چند ثانیه بعد همان فرد مجددن شروع به فیلمبرداری می کند و ما شاهد چهره خاموش و پوشیده از خون ندا هستیم در حالیکه چشمانش باز مانده است.

در واقع فیلم چهل ثانیه یی و پانزده ثانیه بعدی، سراسر یک فیلم است که به دست یک نفر ضبط شده اما با یک برش و قطع و وصل کوتاه - که شاید به خاطر ناشی و تازه کار بودن رهگذری باشد که ویدئو را ضبط می کرده - این دو تکه از هم جدا شده اند.

با نگر بر اینکه ما هیچکدام و شاید هیچکس در کل جهان از هویت آن هم وطنی که شجاعانه این صحنه دلخراش را ثبت و در محیط مجازی پخش کرد خبری نداریم معقولانه ترین برداشت این است که آن آقا یا خانمی که مشغول تصویربرداری بوده هرگز به درجه بازخورد ضبط این صحنه آگاه نبوده و نمی توانسته تصور کند پخش این فیلم، چه زمین لرزه یی برپا کرده و بازتاب آن گوش جهانیان را کر می کند.

کوشش و همیت این ایرانی غیور که ما شوربختانه هیچ نام و نشانی از وی نداریم کمک شایانی به مظلومیت خفته در گلوی ملت ایران نمود و صدای هفتاد میلیون ایرانی تحت ظلم را به گوش دولت مردان جهان آزاد رسانید و موجب شد توجه مقامات سایر کشورها به سمت ایران معطوف شده و چشم های بسیاری به حال زار بلاکشان دیکتاتوری سی ساله ایران گریه کنند.

___________

نگاشته شده در تاریخ بیست و چهارم شهریور دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: