۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

چند گام تا عبور از رژيم اسلامي؟ (نوشتار شماره چهارم و پاياني)


"در سه شماره گذشته اين مطلب، ضمن نام بردن نقاط ضعفي كه اپوزيسيون تا كنون با آن درگير بوده اند بر راهكارهايي كه به نظر حياتي و فوري مي رسند مروري شد و اكنون بخش پاياني اين نوشتار برابر ديده دوستان عزيز قرار دارد"

واقعيت امروز مرداب متعفني به نام جمهوري اسلامي است كه تا آخرين ساعت استقرارش به مانند يك ديوار بدهيبت و سخت و سياه رو به روي آزادي انديشه، شرافت، هويت ايراني، فرهنگ، پيشرفت هاي اقتصادي، علمي، سياسي، اجتماعي، هنري، فرهنگي و.... ايستاده و هر اقدام بشردوستانه و بهينه يي در برخورد با اين ديوار سياه و دوداندود به خاموشي و مرگ خواهد گراييد. تا زماني كه اين سيستم بر سر قدرت باشد هر كوششي براي ايجاد فضايي مناسب در داخل ايران بيهوده خواهد ماند. تا آن زمان كه اين نظام حذف نگردد هرنوع چانه زني جز وقت تلف كردن و زمان باختن چيز ديگري نيست. پس واقعيت و اولويت و هرچه كه نامش باشد اكنون حذف و سرنگون سازي اين سيستم است نه چيز ديگر.

اگر بنا باشد اين خودپرستي و خود بيني اهريمني ميان ما و سرنوشت و كيان ايران ما فاصله بياندازد بر اساس كدامين اصل مي توانيم خود را بخشي از اين جنبش نجات بخش بخوانيم؟ هنگامي كه براي عبور از يك مصيبت بزرگ ما آن اندازه دليري و شهامت نداشته باشيم كه از خودمان عبور كنيم بر حسب كدام دليل و برهان خواهيم توانست خود را وطن پرست و عاشق ايران بناميم؟ چه گونه و چرا ما فقط از واژه ايران و از درد و رنج هم ميهنان خرج مي كنيم و مايه مي گذاريم اما در برحه يي كه دقيقن وظيفه حكم كرده تا واقعيتي را بپذيريم كه با "من" سازگار نيست حاضريم در همين مرداب بمانيم و دست و پا بزنيم و يا شاهد غرق شدن ديگران و همين هم وطنان بيچاره يي - كه مدام از آنان دم مي زنيم- باشيم اما مُصرانه از غرور و خود دوستي بي معناي مان قدمي فروگذار نكنيم.

علاقه به خود و خود دوستي تا جاي كه به مرز خود شيفتگي مايل نشود می تواند طبيعي باشد و هركسي فارغ از آنكه كيست و چه اندازه محوريت دارد، در درون و فطرت خود به خويش علاقه مند مي باشد ضمن اينكه صحبت بر سر اين نيست كه ايده هاي مان را به فراموشي بسپاريم. بحث بر سر اين نيست كه اگر به واقع راهكاري را شاخص مي دانيم كه تصور مي داريم سود دراز مدت آن به حساب ايران و ايراني ريخته خواهد شد( و البته نه به عريض و طويل شدن مسند رويايي قدرت آينده مان) نيازي نيست تا اين راهكار و آن ايده و مانيفست را قلم بگيريم اما ... صحبت، صحبت امروز ايران است. موضوع امروز، اولويت امروز و هدف امروز ما آنقدر مهم، حساس و كتمان ناپذير است كه مجبوريم حتا به قيمت پياده شدن از اسب آرزوها(دست يافتني ها و دست نايافتني ها) امروز را مثمر ثمر باشيم و اجازه دهيم فردا راه خود را طي كند. اتحاد رمز پيروزي و رفتن به زير يك چتر مشترك و پذيرش يك ثقل رهبري، لازمه اتحاد است. اگر اتحاد را به همدلي و همراهي در چند جمله مشترك خلاصه كنيم معناي اين واژه را متزلزل ساخته ايم. اتحاد و پذيرش رهبري يك شخص واحد، دو روي يك سكه اند. اين دو لازم و ملزوم يكديگر هستند و نه قابل تفكيك و نه قابل انكارند.

واپسين موردي كه به عنوان علل ضعف و عدم پيشرفت قابل توجه اپوزيسيون از آن ياد شد بي توجهي به نقاط ضعف دشمن و به واقع پاشنه آشيل اين سيستم است. رژيمي كه بر اساس قوانين نهادينه اش قتل، كشتار، ترور فيزيكي، ترور شخصيت، ارعاب و فريب افكار عمومي را مهم ترين رويه خود مي داند – و گهگاه نيز به طور ضمني بدين مطلب صحه گذاشته و در سند افتخاراتش قرار داده است – در كنار تمام بي شرمي و گستاخي خود نقاط ضعفي دارد كه همان نقطه ها نيز جزوي از بنيان و شالوده اش بوده و در بطن اين سيستم نهادينه شده اند. رژيمي كه خود را حامي مستضعفين مي داند بي شك اعتراض قشر كارگران برايش سنگين تر و گران تر از اعتراض دگرانديشان مي باشد. حكومتي كه اصلي ترين و كليدي ترين رمز حيات خود را "خون شهيدان" مي داند، خود علنن و به صراحت يكي از عمده ترين نقاط ضعف خود را نام مي برد كه همين مطلب جاي مانورهايي بسيار دارد. اينكه به واقع شهيد يعني چه؟ اصالت واژگاني اين كلمه چه اندازه است؟ آيا تمام آنهايي كه اين حاكميتِ از ريشه فاسد، شهيدشان مي خواند لايق اين عبارت هستند يا خير؟ آيا آن درصد ناچيز از شهيدان مورد نظر رژيم اسلامي كه جانباخته گان سربلند ميهن هستند اگر امروز در ميان ملت بودند چه مقدار بر كرده ها و ناكرده هاي اين رژيم مهر تاييد مي زدند؟ آيا آرمان ايشان چه بود؟ آيا سزاوار مرگ بودند يا خير؟ وووو ....

ابتدا بايد شناختي كلي از نقاط ضعف دشمن صورت گرفته و سپس پاشنه آشيل هدف قرار داده شود. قطعن چنين نظامي كه پايه اش دين بوده و دين نيز به خاطر اثبات ناپذير بودن طبيعي اش، هرگز سرسازگاري با صداي مخالفين ندارد نخواهد توانست سپري براي حفظ اين نقاط ضعف در برابر تاخت و تاز مخالفين اش ايجاد نمايد. ايراني امروز به مراتب بيدار تر از گذشته است اما حاكميت مطلقه فقيه همچنان به تار و پود خشكيده افكار آركاييك خود آويزان مانده است كه اين خود يك فرصت بزرگ مي باشد. حمله به سفاهت مطلق اسلاميزم از پشت سنگر دانايي و آگاهي صورت خواهد پذيرفت. سنگري كه غير قابل انهدام است چراكه هر پاتكي بر حجم آگاهي و هوشياري هم ميهنان خواهد افزود و به شكل دروني اين سنگر را محكم تر خواهد ساخت.

طي كردن مراحل ياد شده لازمه دست يابي به پيروزي است. ما بايد برقراري ارتباط ميان درون و برون مرز، اتحاد، پذيرش رهبريت واحد و نشانه گيري نقاط ضعف اصلي رژيم اسلامي را سرلوحه قرار دهيم. چند گام بيشتر تا عبور از رژيم ديكتاتور وقت باقي نمانده است. زمان را غنيمت بدانيم و بياييم تا آموزگار و قضاوت كننده تاريخ باشيم جاي آنكه اجازه دهيم فردا و نسل هاي آينده بر ما قضاوت كنند و روزگار شومي كه بر ما گذشت را عبرت نسل هاي پسين تر خود سازند.

______________

نگاشته شده در تاریخ هفتم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: