۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

چند گام تا عبور از رژيم اسلامي؟ (نوشتار شماره يكم)

" به خاطر حجم بالاي اين نوشتار، در چند پست منتشر خواهد شد"

تا كي مي توانيم خودفريبانه و در عين حماقت، ديگري را مسبب ناكامي هاي خودمان قلمداد كنيم؟ تا كي بايد بردها را در حساب شخصي خود نهاده و باخت ها را به پاي ديگران بنويسيم؟ تا چه زمان اين روند بي حاصل ادامه خواهد يافت؟ اين توده لجن و تعفني كه امروز بر ميهن آبا و اجدادي ما رياست مي كند محصول كژباوري، سست انگاري و فقدان نگرش واقع بينانه خود ماست و هيچ سرمنشايي جز نوع بينش و روش خودمان ندارد.

ساليان سال است كه رژيمي نامردم به ايران تحميل شده. رژيمي عصيانگر و ضدبشر كه رهبري و خط مشي دهنده گي آن را در آغاز امر يك روان پريش "خون پرست" بر عهده داشت و اكنون كه نزديك دو دهه از مرگ و زوال آن رهبر پست فطرت(خميني) سپري مي شود آنچه كه سياست كلي اين حكومت است، يك به يك برداشت شده از انديشه هاي منحط همان نا رهبر مي باشد. از سوي ديگر كساني كه از هر جنبه يي، به هر دليلي و هر ميزان شدتي، با سياست هاي اين حكومت مخالف بوده و هستند در پي يافتن راه برآمدند. اين ميان رژيم منفور اسلامي نيز بيكار ننشسته و جاپاي خود را تا رسيدن به قدرت بيشتر محكم ساخته و خود را به هر شاخه يي آويزان نموده تا هم از سقوط و فروپاشي حاكميت سركوبگر خود جلوگيري كند و هم در راستاي بهتر جولان دادن و وسيع تر ساختن دايره جناياتش آزادتر گردد.

حال ببينيم آيا راهكارها و روش هايي كه مخالفان اين نظام ارايه داده اند چه بوده و مهم تر آنكه تاكنون چه اندازه سودمند بوده اند.

براي رويارويي با هر سيستمي بايد نخست يك چيز را آموخت و آنهم اينكه نقطه ضعف ها و به قولي پاشنه آشيل آن سيستم را بيابيم. آنگاه با قدم نهادن روي اين نقاط ضعف و به دست گرفتن چنين دشنه ي محكمي به نبرد با آن سيستم بپردازيم. يك رژيم هر اندازه ديكتاتور و هر مقدار بي اعتنا به قوانين و فرامين بين المللي، بازهم بي شك در درون خود نقاط ضعفي دارد كه مايل نيست بر حريم اين نقاط، هيچگونه تصرفي صورت پذيرد.

اگر به چند سطر پيش بازگرديم بحث بر سر روش و عملكرد مخالفين رژيم بود. اين مخالفين به دو دسته شاخص تقسيم مي شوند. اگرچه به انواع ديگري نيز مي توان مخالفان حكومت ديكتاتوري ولايي را دسته بندي نمود به نگر معقولانه تر مي رسد كه به دو گروه اصلي تقسيم شوند:

يكم: مخالفين مقيم داخل ايران

دوم: مخالفين مقيم خارج از ايران

در صورتي كه بخواهيم نگرشي منصفانه بر هر دو دسته اعمال نماييم و پاره يي ملاحظات را چندان لحاظ نكنيم، دسته نخستين دايره عملي به مراتب ضعيف تر از دسته دوم دارند و در هر شرايط و به هر دليلي يا نمي توانند و يا فراتر از آن نمي خواهند و دوست ندارند طعم تلخ تبعيدي نامعلوم را به جان بخرند و از همين رو در خفقان مطلق و تحت فشار محض باقي مي مانند و البته در چنين شرايط سياه و تاريكي٬ همچنان مخالفت خود را پي گرفته و از روش هايي خاص براي ابراز مخالفت خود با سياست هاي رژيم وقت بهره مي برند. اين گروه(كه اكنون صحبتي از نوع بينش و ديدگاه سياسي ايشان نيست) تا كنون از دو راه اصلي كه خود به چندين راه جانبي تقسيم مي شوند استفاده برده اند:

الف) مبارزه علني(كه در قالب فعاليت هاي اندك و بسيار بسيار محدود مطبوعاتي و غيره نمود يافته و بسيار زود توسط حاكميت مطلقه فقيه خاموش شده و شخص مربوطه نيز با مشكلات هولناكي رو در رو مي گردد)

ب) فعاليت هاي پنهاني و مخفيانه(كه عمومن پاسخ دهي بسيار مطلوب تري داشته و در صورت اقبال يابي در دراز مدت اثرات خوشايند و قابل قبولي نيز بر جاي مي گذارد)

آنچه كه اين دسته از مبارزين مدنظر دارند عمومن نقد و به چالش كشيدن ماهيت اين سيستم است و البته يك جريان انحرافي و بسيار لمپن مابانه به نام اصلاحات نيز در اين ميان بيراهه يي گشوده كه تصويري خيالي از اصلاح ساختار اين رژيم فاسد ارايه كرده و برخي را كه جوهره نبرد با رژيم جنايتكار اسلامي در نهادشان بالقوه وجود داشته به بيماري سستي، رخوت و آرزوپردازي هاي واهي گرفتار ساخته است. بديهي ست كه مريدان و مشتاقان اصلاحات هرگز جزوي از مبارزين محسوب نشده و نخواهند شد بل به مثابه پاساژي منشعب از اصل نظام و براي فريفتن كوتاه قامتان و مستعفيان انديشه و خرد عمل نموده و پايمردي براي ايجاد تغييري سيستماتيك و همه جانبه را به انتظاري مضحك براي يك تغيير دروني بدل مي سازد. در نتيجه چنين جرياني، نه داراي رسميت و نه عينيت است و حساب مخالفين اين رژيم(از هر نوع مسلك و ايده يي) به طور كامل از سيلابه منحرف اصلاح طلبان و اصلاح دوستان جدا مي باشد.

ادامه دارد

_________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم ارديبهشت دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: