۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

در نظر بازي ما بي خبران حيرانند – مسدود سازي پاسارگاد و معرفي آدرس جديد

زماني كه تير ماه دو سال پيش وبلاگ پاسارگاد گشوده شد، تمام هميت و تلاش ام – از ديروز تا امروز و تا هميشه – برداشتن قدمي ناچيز براي كمك به رهايي ميهن محبوب مان ايران بود. گرچه انتظاري صدها برابر بيش از آنچه كه هست از خويش دارم و شرمسار ناتواني خود در پيشگاه آرمان بزرگ "ايران پادشاهي" مي باشم اما ف ي ل ت ر شدن دوباره اين تارنگار، حس غروري وصف ناشدني به اين حقير بخشيد كه باور نمايم ديوارهاي قصر كاغذين ولايت فقيه چه اندازه سست بنياد است كه قلم بي پيرايه يكي از هزاران هزار فدايي ميهن و قطره يي از اقيانوس پر خروش سرسپردگان پادشاه ايران مي تواند، روياي شيرين مزدوران بدكاره ولايت فقيه و دين پرستان به قحطي رسيده ي برخاسته از بدويت را مشوش سازد.

همانگونه كه ياران عزيز آگاه هستند وبلاگ پاسارگاد بار ديگر در داخل ايران توسط عناصر رژيم اسلامي مسدود و غير قابل دسترسي شد. به همين دليل از امروز اين وبلاگ به آدرس جديدي كه از مدت ها پيش معرفي شده بود انتقال مي يابد و فعاليت خود را تا سرنگوني رژيم منحوس اسلامي هرچه جدي تر و رساتر ادامه خواهد داد.

چون هميشه جان نثار وفاداري، ارادت و چاكري خويش را به پيشگاه خورشيد تابنده ايران، يگانه جانشين برحق آريامهر فقيد و بزرگ وارث شكوه ايزدي، ذات اقدس همایونی اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی اظهار مي دارم و به اذن آن حضرت - كه تاريخ گوش به فرمان امر ملوكانه ايشان است - همچنان و تا روز پيروزي حقيقت بر تيرگي جهالت اسلام خواهان نامشروع، خواهم نوشت و اندكي از وظيفه خود فروگذار نخواهم كرد.

مسدود نمودن وبلاگ پاسارگاد٬ براي نگارنده افتخاري بس بزرگ است چرا كه به روشني نشان مي دهد در بيان هدف و آرمان خود پيروزمندانه گام برداشته ام.

زين پس پاسارگاد در این آدرس به روز رساني خواهد شد و اين كمترين نيز به روال گذشته در خدمت ياران عزيز خواهم بود.

و اما جان كلام:

شهريارا، بزرگا، پادشاها !

اي آنكه جهان از رخسار دلرباي تان فروغ مي گيرد و ثانيه هاي ما به فرمان شما مي گذرند، ما را چه شايسته تر از آنكه به شوق برآمدن خورشيد وجودتان در ملك اهورايي ايران٬ قلم بفرساييم.

به راستي جز مژده بازگشت حضرت تان به وطن، ما را كدامين بشارت به شوق فردايي ديگر منتظر نگاه خواهد داشت؟

اعلاحضرتا...

سزاوار اگر مي دانيد جان ناقابلم را به محضرتان پيشكش مي دارم و اگر امر مي فرماييد تا واپسين نفسم خدمتگذار پيشگاه جلالت تان خواهم بود.

ايران سراسر به انتظار وجود نازنين شماست. بازآييد كه اين شب تاريك، به پرتوي از ذات كبريايي تان روشن و لبريز از نور گردد.

__________

نگاشته شده در تاریخ چهارم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: