۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

در پابوس نهم آبان - زادروز یگانه میراث دار تخت طاووس









چراغ ِ روي تو را شمع گشت پروانه

مرا ز ِحال تو با خويش پروا نِه

خِرَد كه قيد ِ مجانين عشق مي فرمود

به بوي سنبل زُلف تو گشت ديوانه

به بوي زُلف ِ تو گَر جان به باد رفت چه شد

هزار جان ِ گرامي فداي جانانه

فردا بزرگ ترين،خجسته ترين و فرخنده ترين روز است. فردا تولد آفتابي ست كه در شمايل آدمي بر گستره يكپارچه ميهن رخ برافروخته است.

فردا روز روييدن شكوفه هاي ترنم،برلبان اميدوار اما به حسرت نشسته نغمه خوانان اين ديار است.فردا روز تلالو بي رياي شكوه خداوندي بر تارك اين سرزمين هميشه جاويد است.

فردا روز ايران است، روز تولد ايران، روز درخشش ميهن، روز به دنيا قدم گذاردن مردي از تبار خورشيد...فردا زادروز اعلاحضرت است، ولادت رضاشاه دوم، شاه شاهان، فردا روز تولد موعود و معبود ميهن است و قلم چون هميشه عاجز و ناتوان از وصف عظمت اين روز بزرگ.

نهم آبان، زادروز شاهنشاه ايران و به حق برترين عيد ايرانيان است و صد البته تصور اوج سپندينگي اينچنين زادروز بزرگي، وراي تصور و ذهن كوتاه ماست.

حقير جاي آنكه در آستانه حضور اين عيد فرخنده و پرميمنت،بيش از اين وصف كنم-حاشا كه فراتر از وصف چون من و مايي و شگرف تر از آن است كه به توصيف درآيد-نگاهي گريزوار به خجسته ميلادي دارم كه رخدادنش در چهل و هشت سال پيش موجب شد تا چنين تاريخي به شكوه مندترين روز در سالنامه ايرانيان بدل گردد و سپس به ثمرات و نتايج اين ميلاد باسعادت مروري خواهيم داشت:

نوروز هزار و سيصد و سي و نه ،مقارن با اعلام خبر شيرين و مسرت بار ِآبستن شدن شهبانوي بزرگ ايران پس از حدود سه ماه از پيوند فرخنده معظم لها با اعلاحضرت جاويد نام شاهنشاه محمدرضا پهلوي، سرتاسر ايران لبريز از شوق و انتظار شد.شگفت آور اينجاست كه مردم جدا از آنكه مدام آرزو مي كردند نخستين فرزند علياحضرت شهبانو پسر باشند گويي نوعي الهام يا همانكه حس برترش مي ناميم در ذهن مردم طنين انداخته بود كه كودك ِدر راه پسر هستند و بي شك وارث تاج و تخت كياني خواهند بود. بنابر اراده ملوكانه آريامهر مقرر شد تا بزرگ بانوي ايران، كودك شان را در "بنگاه خيريه مادران ايراني"واقع در چهار راه مولوي به دنيا آورند(بيمارستاني كه سپستر و به يمن حضور شهبانو و زايش وارث تاج و تخت،زايشگاه فرح نام گرفت).اين حركت نمادين در راستاي هرچه محكم تر شدن پيوند توده هاي فقير و زحمتكش با خاندان بزرگ پادشاهي بود كه چه بازخورد موثر و مافوق تصوري داشت.

در روز دوشنبه ساعت يازده و پنجاه و پنج دقيقه صبح نهم آبان ماه يكهزار و سيصد و سي و نُه خورشيدي برابر با سی و یکم اکتبر هزار و نهصد و شصت میلادی، گُل نورسته و تازه شكفته يي ميهمان دربار جاويدان سلطنت پهلوي و ملت سرتابه پا انتظار ايران شد كه امروز از هيبت نام بلندآوازه ايشان و شكوه لايزال اش، پشت تاريخ هم به لرزه مي افتد.آري "رضا"فرزند شاهنشاه بزرگ و شهبانوي پاك نهاد پا به عرصه وجود گذاشتند تا كه امروز وجودمان وامدار رويش همان غنچه دلاراي خرامان باشد:

آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد

مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد

راه دهید یار را ، آن مه ده چهار را

کز رخ روحبخش ِ او نور نثار میرسد

چاک شدست آسمان،غلغله ایست در جهان

عنبر و مشک میدمد سُنجَق یار میرسد

رونق باغ میرسد،چشم و چراغ میرسد

غم به کناره میرود مَه به کنار میرسد

تیر روانه میرود سوی نشانه میرود

ما چه نشستهایم پس، شه ز شکار میرسد

باغ سلام میکند،سرو قیام میکند

سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد

علياحضرت شهبانو آنچنانچه سپستر ها در خاطرات خود(كهن ديارا) اشاره فرمودند در لحظات ولادت خورشيد تابنده ايران،به علت افراط دكتر بيهوشي در تجويز گاز انتونكس دچار بيهوشي موقت شده و بر همين اساس جنسيت نوزاد را ساعتي بعد دريافتند و بديهي است كه چه اندازه مسرور و خرسند شدند.

سه روز بعد و زماني كه قرار بود شهبانو به اتفاق مولود گرانبار خويش و در معيت همسر تاجدارشان از بيمارستان مرخص گردند،انبوه جمعيتي -كه بسياري از آنان جزو طبقات محروم و رنجديده جامعه بودند- پشت درب بيمارستان صف كشيده و از اينكه ميان آنان و صاحب آينده اورنگ فرازمند شاهنشاهي،تنها چند ديوار فاصله بود، سر از پا نمي شناختند و از آنجا كه در طي اين روز ،محافظين خاندان شاهنشاهي باز هم بنا بر امر ملوكانه آريامهري چندان به رعايت حريم و حفاظت توجهي نداشتند،مردم به طرز شگفت آوري هجوم آورده و براي تبرك و تقرب مي كوشيدند تا دستي بر بدن كوچك نوزاد تازه ولادت يافته بكشند. حقیقتن هركسي شاهد و ناظر اين روز ها و ساعات بوده است شادي و شوق مردم را زايد الوصف تفسير مي كند.با كوشش اهالي شريف جنوب تهران تا هفت شبانه روز ،خيابان مولوي و همچنين ساير خيابان هاي بزرگ تهران و مسير حركت خاندان سلطنتي به سمت كاخ سعدآباد چراغان و غرق در نور بود.تنها نه فقط تهران كه در تمام شهرستان ها و حتا روستاها بزم و پايكوبي به راه افتاده و كسي را نمي شد يافت كه از ولادت "والاحضرت ولايتعهد رضا پهلوي" شادمان و سرمست نباشد.

و بدين سان سپهسالار ايرانزمين، قدوم مبارك شان را بر سر اين جهان گذاشته و تولد يافتند...

امروز دقيقن چهل و هشت سال از آن روز والا و بزرگ مي گذرد و اكنون پادشاه غربت نشين و مهربان ايران قرار است چهل و نهمين سال از زندگي سرتاسر نيكي و بركت خويش را آغاز فرمايند و...ايشان در تبعيد به پيشباز زادروز خويش مي روند. اين واقعيت تلخي است و شوربختانه امروز و در شرايط كنوني از دست بسياري كاري ساخته نيست تاجایی که حتا اگر همين لحظه نيز به يمن اهوراي ايران،رژيم ضدبشري و مذهبي حاكم، واگرداني شود بازهم جبران اينهمه سال حماقتي كه ما درحق اين خاندان جليل القدر و مهم تر از همه جفايي كه در پيشگاه شاهنشاه ايران رضاشاه دوم مرتكب شده ايم نخواهد شد و البته درين واقع ترديدي نيست.

اگر بخواهيم به ثمرات و نتايج شيرين روز بزرگ "نهم آبان" بپردازيم بحثي طولاني را آغاز كرده ايم. سخني كه قطعن به درازا خواهد انجاميد و بايد كه مروري همه جانبه داشته باشيم بر تمام ادوار و ساليان زندگي مبارك معظم له تا به امروز و اينكه چه در زمان ولايتعدي و چه در ساليان تلخ و گزنده غربت، ايشان چه كوشش هاي فراتصوري براي بهروزي ملت ايران انجام داده اند و همچنان نيز با كوششي خستگي ناپذير به همين روال ادامه مي دهند. اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي همان زمان كه وجود نازنين شان در كاخ نياوران حضور داشت انديشه و ذهنيت شان همچنان بر محور مردم و مردم گرايي معطوف بود. ايشان به عنوان نماد سلطنت و جانشين برحق و بلافصل پادشاهي ايران، شخصيتي بودند كه در سن هشت سالگي رياست كل خانه هاي فرهنگ روستايي ايران را عهده دار بودند.معظم له در همان زمان و به رغم خردسالي مي كوشيدند تا در جهت هرچه سامان يافتن احوال مردم كم بضاعت گام بردارند.بنابر فرموده خودشان در يكي از گفتگوهاي تلويزيوني، ايشان با پدر فقيد و تاجدار در مسايل گوناگون مشورت مي كرده و از پدر بزرگوار درخواست مي كردند تا به جنبه هاي مختلف و مسايل رفاهي مردم رسيدگي كنند و آريامهر نيز بنابر رافت و مهر بي پاياني كه داشتند خواست هاي فرزند محبوب را اجابت نموده و توجه خاصي بر اين نكات مبذول مي كردند.شاهزاده رضا(شاهنشاه كنوني)بيشترين تكيه را بر ارتقا كمي و كيفي وضعيت ورزشي كشور و افزايش تعداد باشگاه ها و زمين هاي چمن داشته و در يك طرح و برنامه وسيع مايل بودند كه تحولي عظيم در وضعيت ورزشي ايران به وجود آورند كه اگر چه اجراي طرح مدنظر آن حضرت با انقلاب شوم پنجاه و هفت مصادف شده و اين مجال را نداد تا اين برنامه ارزشمند پياده شود اما نكته اينجاست كه شهريار ايران٬ امروز افسوس بي نتيجه ماندن آن طرح و برنامه را مي خورند و همين يعني هنوز نوجوانان و جوانان سي سال پيش،در زواياي خاطر ملوكانه جايگاهي ويژه و خاصه دارند.از آن زمان كه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي به تبعيد هجرت فرمودند تا امروز و تا همين لحظه، آني و ساعتي از تلاش براي نجات ايران آسوده نبوده و نیستند.

آن حضرت جايگاه شان را در آينده ايران، به راي و خواست ملت واگذار كرده اند و عجبا از اينهمه عظمت و كرامت...اعلاحضرت در جمله به جمله فرمايشات شان مهربانانه و دلسوزانه پيرامون ملت سخن مي گويند.ايشان در ميان تمام چهره هاي بارزي كه در حال مبارزه با جمهوري استبدادي اسلامي هستند(صرف نظر از جايگاه ويژه و متفاوت معظم له و اصالت ذاتي ايشان كه از رضاشاه دوم چهره يي منحصر و فرا انساني ترسيم كرده است)نخستين و شايد يگانه شخصيتي باشند كه تكيه كلام شان"اتحاد" است. شاه ايران از سر شكوه و ابهت بي منتهاي شان تمام ياوه گويان و كج انديشان را-كه زماني در زير لواي روشنفكري رودرروي سلطنت پهلوي ايستاده و موجبات اينهمه تلخكامي را پديد آورده اند-عفو نموده و حتا بارها با همين افراد براي چاره انديشي حل بحران ايران بر سر ميز مذاكره نشسته اند.شهريار والاتبار ايرانزمين آن ذات ملوكانه و آن وجود دردانه،بسيار فروتن هستند تا آنجا كه در همان ديار غربت با پايين ترين اقشار جامعه رودررو به گفتگو مي نشينند و هرسال یازدهم اردیبهشت روز كارگر را خالصانه و در عين حال بزرگوارانه به قشر زحمتكش كارگران ايراني شادباش مرحمت مي كنند.رضاشاه دوم پهلوي به مردم ايران اجازه فرموده اند تا ايشان را به هر نام كه دوست دارند خطاب كنند و در آينده ايران و در يك رفراندوم آزاد براي خويش تنها يك "راي"قايل شده اند. معظم له به همراه همسر بزرگوار و سه شاهدخت شان در خانه يي بي نهايت محقر واقع در حومه يكي از شهرهاي ايالات متحده امريكا زندگي مي كنند و بنا بر خواست و اراده شاهانه، آن حضرت حتا آشپز و راننده و ملازم و مستخدم نيز ندارند و همين ها هستند كه ما را فراسوي اندازه شرمگين و خجالت زده مي كنند.

قدري بيانديشيم.پادشاه ايران يعني همان مظهر و نماد افتخار و جوهره ناب هويت ايراني، امروز دور از خانه و دور از تمام يادگار هاي ايران هستند.متانت،كرامت،عظمت و رحمت ايشان توجيهي براي كاهلي،كوته انديشي و سست عنصري ما نيست.بايد به خود بياييم و قدمي در راه نجات كشورمان برداريم.بايد كه چشم بگشاييم و يكبار براي هميشه راه ِخود را انتخاب كنيم.مسيري كه راهبر ،پرچمدار و طلايه دارش،اعلاحضرت رضاشاه دوم باشند،راهي است كه به سرمنزل مقصود و همانا آزادي و آبادي ايران خواهد رسيد و راه ديگر-هرچه كه باشد-باز ما را به منجلابي شبيه منجلاب رژيم منحط اسلامي سوق خواهد داد.عبور از جمهوري ولايت فقيه، تنها به يمن يكچنين رهبر فرزانه يي شدني خواهد بود.

بياييم و قدر بدانيم.

فردا زادروز باسعادت رضاشاه دوم ،ميراث دار اريكه خسروي مي باشد پس در پيشگاه شهريار فريدون تبار ايران،ذات برگزيده و شكوه ايزدي اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی سرخم نموده و مراتب شادباش و تبريك خود را بنده وارانه عرضه مي داريم . سپس به محضر گرانقدر علياحضرت شهبانو فرح ديبا پهلوي مادر آن حضرت، عرض تبريك حقيرانه خود را پيشكش مي داريم و آنگاه به خدمت ملكه بزرگ و سربلند ايران والاحضرت ياسمين اعتماد اميني پهلوي همسر، همراه و يار و ياور پادشاه ايران زادروز همسر تاجدار ايشان را شادباش عرض كرده و بعد به حضور والاحضرتان شاهزاده عليرضا و شاهدخت فرحناز و همچنين والاحضرت شهناز پهلوي تبريك فراوان گفته و همينطور به حضور گرامي سه پرنسس محبوب٬ والاحضرتان شاهدخت نور،ايمان و فرح دوم پهلوي ولادت مسعود پدر همايون تبار شان را عاشقانه فرخنده باد عرض مي كنيم و از درگاه خداوند بزرگ خواهانيم سايه مبارك فرمانروای ایران اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي هزار سال بر سر اين مرز و بوم پاينده بماند و نسل هاي آينده ايران نيز در پرتو سايه ملوكانه و يگانه معظم له٬ طعم خوشبختی و شادکامی را همواره احساس کنند.

در پايان به تك تك هم ميهنان عزيز ،زادروز آفتاب فروزنده ايرانزمين ذات همايوني رضاشاه دوم پهلوي را شادمانه تبريك مي گوييم.

ای که با سلسله ی زلف ِ دراز آمده یی

فرصتت باد که دیوانه نواز آمده یی

ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت

چون به پرسیدن ِ ارباب نیاز آمده یی

پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ

چون به هر حال برازنده ی ناز آمده یی

آب و آتش به هم آمیخته یی از لب لعل

چشم بد دور که بس شعبده باز آمده یی

آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب

کشته غمزه خود را به نماز آمده یی

زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم

مست و آشفته به خلوتگه راز آمده یی

گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست

مگر از مذهب این طایفه باز آمده یی.

پادشاها ! سایه ملوکانه تان بر ایران همواره پاینده و جاوید باد.

شهریارا ! زادروز شما میلاد حقیقت است و پرتو وجودتان٬خورشید بیکرانه یی است که سخاوت وجود بی مثالش تمامی ندارد.

(شایان توجه تمام دوستان٬بسیاری از تصاویر بالا٬ برگرفته از تارنمای ملوکانه پادشاه ایران اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی می باشند).

____________________

نگاشته شده در تاریخ هشتم آبان دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: