۱۳۸۶ بهمن ۱۲, جمعه

گفت و گوی ذات همایونی اعلاحضرت با رادیو بی بی سی و یک نگاه

بیست و هشتم دی ماه٬ ساعت دو بعد از ظهر به وقت تهران٬ مصاحبه یی توسط رادیو بیست و چهار ساعته BBC بخش فارسی زبان٬ با شاه شاهان اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی صورت گرفت (این برنامه با اجرای اردلان سال هاست که با شخصیت های برجسته به عنوان "مهمان هفته "گفت و گو می کند). مصاحبه مزبور٬ با توجه به لحن و شیوه صحبت کردن مجری آن با اعلاحضرت٬ زیاده از حد زننده به نظر می آمد.

اگرچه بسیار دیده ایم و این سبک وطن فروشی ها در میان ساکنان آنسوی آب امری عادی و جا افتاده است و هرچند همه می دانیم ابهت و جلالت ذات مبارک اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی -شهریار غربت نشین -همواره اسباب رنج و حسد مشتی کوتوله نادان و نابخرد بوده و خواهد بود. اما با دریافت متن ارایه شده توسط کارکنان این برنامه- که حاوی کلمات و عبارات بی ادبانه مجری این برنامه بود- حس کردم سکوت بیش از حد بر جسارت این افراد٬ شایسته نیست. مدت های طولانی بود که گهگاه شنیدن این دست جسارت ها و بی حرمتی ها رنجم می داد، اما ملاحظاتی گوناگون مانع می شدند تا در این پیرامون قلم بزنم. این دفعه شرایط کمی فرق می کند. یا شاید شدت وقاحت گردانندگان بخش پرشین بی بی سی، کاسه صبر هر ایرانی شریف و غیرتمندی را لبریز کند.

به باور من حفظ آبروی آنهایی که مثلن نام مبارز و اپوزیسیون را یدک می کشند٬ حد و اندازه یی دارد. تا آنجا که پای فلاکت این موجودات، بیرون تر از گلیم پسمانده شرافت شان نرود و یادشان بماند که قد و قواره بی مقدارشان آنقدری نیست که در پیشگاه والاترین پادشاه عالم امکان و در برابر وجود بی کرانه و ذات اقدسی چون رضا شاه دوم پهلوی٬ اجازه داشته باشند به شیوه یی زننده سخن بگویند. هنگامی که خبرنگاران خارجی برای گفت و گو به محضر آن حضرت٬ شرفیاب می شوند مواردی دیده ام که ایشان را "مستر پهلوی" می خوانند و بعضن از لفظ "کینگ "در خطاب کردن معظم له بهره نمی گیرند. با خودم اندیشیدم٬ از بیگانه چندان توقعی نمی توان داشت. اما آنهایی که مدعی ایرانی بودن هستند٬ چرا باید تا این حد سست عنصر باشند و اصالت میهنی خود را فراموش کنند؟...متن پیاده شده از روی افاضات مجری رادیو بی بی سی را در برنامه "روز هفتم" در پایین بخوانید. به لحاظ رعایت در امانت اظهارات نگارنده در پرانتز آمده است:

رضا پهلوی به پرسش های شما پاسخ داد

مهمان این هفته روز هفتم رادیو؛ رضا پهلوی

با وجود آنکه مدت گفتگوی زنده با رضا پهلوی - که مهمان این هفته برنامه روز هفتم رادیو بود - ده دقیقه بیشتر از حد معمول نیم ساعت بود اماهمان وقت هم مجال پاسخگویی به تمام سوالات و نظرات را نداد.

پس از عذرخواهی ما به خاطر آنکه او را صبح زود به وقت آمریکا برای انجام این گفتگو بیدار کردیم، این گفته صریحش که "در این مبارزه نه وقت و نه ساعت مطرح است"، آهنگ بقیه مصاحبه را رقم زد(یعنی این افراد آنقدر نمی دانستند که در آن ساعت از روز، وقت امریکا در حدود ساعت شش صبح است وتازه به خاطرمنتهای بی شعوری خود عذر هم می خواهند).

موضوعاتی که طی تماسهای شنوندگان از ولیعهد سابق ایران پرسیده شد(افسوس که این جانوران نمی فهمند و مهجورند، وگرنه جای عبارت ولیعهد سابق ایران می گفتند پادشاه امروز ایران)، عمدتا شامل نظراتش درباره سطح شناخت جوانان داخل کشور از وی،حقوق اهل تسنن، فدرالیسم، سازمان مجاهدین خلق، جنبش های چپ دانشجویی در ایران و دارایی های خاندان پهلوی می شد.

در این گفتگو همچنین کوشیده شد مسائل دیگر مربوط به ایران مهمان برنامه در میان گذاشته شود. از سوالاتی به روز مانند برخورد دولت ایران برای تعیین نوع عزاداری های محرم گرفته تا موضع او درباره اینکه آیا ایران تا چه حد باید بر ادامه فعالیت های هسته ایش به رغم فشارهای بین المللی پافشاری کند.

رضا پهلوی از موضع گیری های خودش در گذشته مثلا درباره جنگ ایران و عراق، رفتار مخالفان حکومت ایران و فعالیت هایی سیاسی ای که اکنون مشغول آن است نیز سخن راند.

درباره رضا پهلوی

ولیعهد سابق ایران فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی است و خلبانی را نیز آموخته است. او در سال 1365 خورشیدی ازدواج کرد که محصول آن سه دختر بود.

رضا پهلوی پس از درگذشت پدرش، محمد رضا شاه پهلوی، شاه سابق ایران، سوگند خورد که از قانون اساسی مشروطیت ایران دفاع کند. باگذشت سالهای سال از عمر جمهوری اسلامی و فراز نشیب هایی که حکومت ایران و همچنین گروه های مخالفش پشت سر گذاشتند، شاهزاده رضا پهلوی اکنون بر این موضع است که اصراری برای برپایی نظام پادشاهی ندارد و مهم برای او برپایی دمکراسی در ایران است که مردم درچهارچوب آن و طی انتخاباتی سراسری نوع حکومت و رهبرانشان را برگزینند و خودش نیز هر جایگاهی را که ملت ایران برای او تعیین کندمی پذیرد.

به عنوان یکی از چهره های شناخته شده تر در اپوزیسیون ایرانی(آیا قیاس کردن یک پادشاه با به قولی چهره های اپوزیسیون معقولانه است؟)، رضا پهلوی می کوشد هواداران خود را به طرفداران نظام مشروطه پادشاهی محدود نکند(اگرچه در پیشگاه چنین شخصیتی نه هوادار و نه عدد هواداران اهمیتی دارند). با این حال برخی از طرفداران تند پادشاهی به دلیل همین مواضع می گویند از او نا امید شده اند(البته نهادی چون نهاد پادشاهی طرفدار تند یا غیر تندی ندارد و آحاد وطن پرستان که بی تردید پیرو نهاد پادشاهی نیز هستند از وجود بی وجود همین خودفروختگان فرومایه نا امیدند٬ حال آنکه اعلاحضرت نور چشم وطن هستند).

برخی از منتقدان نظام پادشاهی نیز هیچ نقشی را برای شاهزاده رضا پهلوی در آینده سیاسی ایران قائل نیستند زیرا معتقدند چون مردم یک بار درجریان انقلاب حاکمیت خاندان پهلوی را سرنگون کردند، دیگر مطمئنا نمی خواهند درباره کسی از آن خاندان به قدرت برسد.

ملاحظه کنید، مقصر چه کسی است؟ آیا چند خرمهره بی ارزش دنیای سیاست که به ریالی خریده می شوند تا به آرمان بزرگ میهن خیانت کنند٬ مقصر هستند؟ مگر نه هر انسانی قیمتی دارد؟ پس برای درماندگان بی هویتی چون اینان٬ راحت ترین و بی دردسرترین فعل٬ سازش با اهریمن پلید آخوندیزم شمرده می شود. شاید بخواهیم یک پله عقب تر برویم و مقصر را پدران و مادران یا به عبارتی نسل پیشین قلمداد کنیم که با فریبکاری پیرمردی روان رنجور اما خون آشام(خمینی)، انقلابی ناگوار را به ایران تحمیل کرده و موجبات این را فراهم آوردند تا سرور و صاحب مُلک مان امروز در چنگال تبعیدی تلخ روزگار بگذرانند.

من این گزینه را می پذیرم اما باز مقصر این ناکامی را منحصر به نسل انقلاب نمی دانم. تردیدی نداریم که عده یی در آن روزگار فریب خوردند، اما به واقع توطئه بیگانگان بود که این رویداد شوم را سبب شد. همان بیگانگانی که امروز ایرانیان بی وطن را در آغوش خود جای داده و به کار گرداننده گی برنامه" روزهفتم "و غیره گمارده اند. همان بیگانگانی که رسانه های شان را در اختیار خمینی گذاشتند تا صدای آن دخمه نشین یاوه سرا، به اقصا نقاط دنیا برسد و سرانجام حکومت ملی و رو به شکوفایی شاهنشاهان پهلوی را از ما بستانند.

بازمی گویم مقصرکیست؟ آیا مقصر نسل گذشته هستند که اشتباهی بزرگ را مرتکب شده و افزون بر نود درصد آنها یا پشیمانی خود را اظهار کردند و یا درگیر و دار یک جنگ بی ثمر جان سپردند و یا امروز آنقدر درمانده اند که می توان گفت وجود خارجی ندارند؟ آیا مقصر ملایان هستند؟ آنها که فراتر از تقصیرند و خود ریشه مصیبت و منبع طاعون وطن می باشند. آنان که درد افکار علیل شان از ناله عبور کرده است. دیگر کدام تقصیر؟

هم میهن عزیز! مقصر من و شما هستیم. مقصر ماییم که هرچند سرود "ای ایران" را گوش می کنیم٬ غریو "پاینده باد میهن" را سر می دهیم٬ اما دست روی دست گذاشتیم درحالی که معبود و قبله آمال مان مدت مدیدی است که در غربت به سر برده و با غریبگانی مراوده دارند که چهره های شان چون تندیسی فاقد روح است . درحالی که آن ابرپادشاه قلوب پاک میهن، ثانیه یی از یاد میهن شان فارق نیستند و در نهایت لطف، بارها فرموده اند که دوست دارند چهره هم میهنان شان در ایران و از نزدیک ببینند.

وای بر مایی که هنوز ساکت نشسته ایم و حتا فرومایگی را تا بدان حد رسانده ایم که بر آن وجود بی خطای خطاپوش، خرده می گیریم و آن حضرت را به تاوان کوتاهی ها و تقصیرات بی شمار خودمان٬ مقصر می شماریم. وای بر ما٬ بی شرمی تا کدام حد...؟

در پایان این سه بیت از حافظ شیراز، وصف حال ماست:

خیال روی تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو، حجت موجه ماست

اگر به زلف دراز تو دست مان نرسد

گناه بخت پریشان و دست کوته ماست.

_______

نگاشته شده در تاریخ یکم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و شش شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: