۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

هفده شهریور از توهم تا توهم

هفده شهریور از جمله آن کربلاهای مخصوصی است که رژیم اسلامی آن را رنگ و لعاب زده تا به عنوان سندی برای مظلومیت خود، هر ساله در بوق و کرنا کند.

اینکه عده معدودی در خلال این روز نه چندان تاریخی کشته شدند، قطعن برای سران حاکمیت اسلامی مطلب شایان اهمیتی نیست. بلکه صرفن بازدهی تبلیغاتی آن چند تن انسان گمنام است که برای جمهوری اسلامی کاربرد دارد.

در مورد کل ماجرای هفده شهریور می بایست به دو موضوع مهم توجه کنیم:

نخست: محرک و ایجاد کننده این حادثه روح الله خمینی گجستگ نبوده است.

دوم: تعداد قربانیان بسیار کمتر از آن چیزی بوده که امروز اعلام می شود.

در مورد نخستین، آفریننده و طراح این حادثه مضحک، یکی از آخوندهای نسبتن مشهور آن زمان به نام یحیا نوری بوده است. بر خلاف تصور برخی ساده اندیشان، خمینی فقط بر روی رخداد هفده شهریور و وقایع پس از آن موج سواری کرده و کوچک ترین نقشی در به خیابان کشاندن آن ارازل و اوباش نداشته است.

یحیا نوری فرزند حاج شیخ اسماعیل و متولد بلده نور بود. وی سپستر به حوزه علمیه نجف رفت تا با فقاهت آشنایی یابد و البته امروزه از وی به عنوان مرجع تقلید یاد می شود! نوری که در نزدیکی میدان ژاله زندگی می کرد، از روز پیش با گروهی از ولگردها و اوباش آن منطقه هماهنگی لازم را به عمل آورد تا روز هفدهم شهریور، در این میدان تجمع کرده و به اصطلاح یک نماز هم پشت سر این آخوند خود شیفته به جا بیاورند.

بر اساس خبری که روز پیش اعلام شده بود، از ساعت شش صبح روز هفده شهریور، در میدان ژاله و خیابان های اطرافش حکومت نظامی برقرار بود. اگرچه از میان افراد حاضر در میدان ژاله بیشترشان از وجود حکومت نظامی بی اطلاع بودند.

هنگامی که سربازان دلیر ارتش شاهنشاهی در صحنه حاضر شدند، با لحنی دوستانه و بی هیچ رنگ و بوی خشونتی از متجاسرین درخواست کردند که صحنه را ترک کنند. عده بسیاری متفرق شدند اما تعداد کمی هنوز ایستاده و با حالتی لجبازانه مایل نبودند دستور سربازان را اطاعت کنند.

حتا عده یی از جمعیت به سمت سربازان یورش بردند و در نتیجه فرمانده ناگزیر شد به سربازان خود دستور آتش بدهد.

یحیا نوری به عنوان آتش افروز واقعی این ماجرا، جان سالم به در برده و حتا خراشی بر بدنش نیافتاد اما عده ی محدودی کشته یا زخمی شدند و بدین سان دفتر این روز بسته شد.

خمینی با چند روز تاخیر پیام پر سوز و گدازی فرستاد و در متن پیام چندش آور خود کشته شدگان این حادثه را شهید نامیده و آنها را هم ردیف با امام حسین و یارانش قرار داد. او عینن از اصطلاح "مکرر عاشورا" در متن پیام خود استفاده کرد.

صحبت اینجاست که خمینی پست فطرت در رقم خوردن این حادثه هیچ نقشی نداشت. باعث و مسبب ریخته شدن خون آن چند تعداد مهاجم، در درجه اول خود آن افراد و بعد از آن آخوند یحیا نوری بود که ترتیب یک گردهمایی غیر قانونی را داده و عده یی را به مسلخ فرستاده بود. نوری در همان محله زندگی می کرد و به قولی از قدیمی های محله بود. پس برای وی چندان کار دشواری نبود که عده یی از شرورها، زورگیران و اوباش محله را برای شرکت در یک جنجال خیابانی گسیل بدارد.

بدیهی است که اگر شخص خمینی فرمان حضور همگانی مردم را در فلان خیابان یا میدان صادر می کرد، تحت آن شرایط و با وجود حکومت نظامی، بعید بود کسی تره یی برای حرف آن پیرمرد ناتوان خرد کند.

ملا یحیا نوری جنس آن مردم را می شناخت و به میزان گستاخی و شرارت شان واقف و آگاه بود بنابراین سعی کرد تا با ترتیب دادن چنین ماجرایی هم برای خودش کسب شهرت کرده و هم کینه و بغض خود را نسبت به سلطنت شکوهمند پهلوی هرچه بیشتر ابراز کند.

مطلب دومی که جا دارد بدان اشاره شود آمار و ارقام خیالی و ساختگی ارایه شده از سوی رژیم ولایی در مورد تعداد قربانیان است. صحبت فقط کم بودن تعداد کشته ها نیست که به معنی واقعی کلمه اگر تعداد بیشتری هم کشته می شدند جای اندکی تاسف نبود.

هنگامی که تجمعی غیر قانونی و به دستور یک رذل تمام عیار که نام خود را آخوند و مجتهد گذاشته باشد برگزار شود و شرکت کنندگان آن جای واکنشی مسالمت جویانه به فرمان محترمانه ماموران ارتشی، به سمت آنان حمله کنند، آیا یک فرمانده برای نجات جان سربازان خود که مسوول آنهاست راهی جز آتش گشودن به روی یک مشت اوباش بی سر و پا سراغ دارد؟

اتفاقن بر خلاف نظر پاره یی از احساس گرایان نابخرد، آن تعدادی که کشته شدند مستحق مرگ بودند. اگر به فردی دوستانه تذکر داده شود که یک سم مهلک را ننوشد اما او مصرانه بخواهد قوطی سم را باز کرده و محتویات آن را به گلوی خود بریزد، چنین کسی به واقع باید بمیرد چرا که این انتخاب شخص اوست و انتخاب هر انسانی در نوع خود محترم است و حتا اگر محترم هم نباشد دیگران نمی توانند تغییری در انتخاب آن شخص ایجاد کنند.

آمار رسمی کشتگان میدان ژاله که از سوی بنیاد شهید اعلام شده شصت و چهار نفر است. پاره یی آن را کمتر نیز می دانند.

قدر مسلم بنیاد شارلاتانی مانند بنیاد شهید هیچگاه آمار مربوطه را کمتر از آنچه هست ثبت و ضبط نمی کند اما این امکان قوین وجود دارد که در همین رقم ناچیز نیز مبالغه شده باشد.

به هر روی چه در هفده شهریور 1357 هزار نفر کشته شده باشند – که هرگز چنین نبوده – و چه عدد قربانیان از یکی دو نفر تجاوز نکند، این روز نمی تواند کمترین سندی برای اثبات حقانیت رژیم از ریشه فاسد ملایان باشد.

انگیزه ی شرکت کنندگان تجمع میدان ژاله، هرچه که بود باطل و بی ارزش بود زیرا امروز وارث خون به هرز رفته آنان، جمهوری قاتل پرور ولی فقیه است. انگیزه و خون آنان قیمتی نداشت چرا که سال هاست خون شان بیرقی در دست های نجس سران رژیم اسلامی می باشد و با همین بیرق آلوده، افکار منحوس شان را ترویج و تبلیغ می کنند.

________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم شهریور دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱ نظر:

ناسیونال سوسیالیسم آریایی گفت...

دورود .

تارنگار ناسیونال سوسیالیسم آریایی ( هیتلر خداوند جنگ و صلح ) به روز شد .

اینبار با مطلبی پیرامون ایرن آریایی .

ایران یا پرشیا ( برگی دیگر بر روابط حسنه ایران و آلمان نازی )

خرسند و شادمان خواهیم گشت به مانند هر بار شاهد حضور شما و نقد ها و

اندیشه های سبز و روشن شما سرور گرامی باشیم .

حضور شما قوت قلب و دلگرمی است بر این راهی که در آن هستیم .

و نظرات شما باعث بهبود کیفیت و کمیت تارنگار .

منتظرتان هستیم .

بدرود .
17 شهریور یک دروغ است برای دل تقویم های ما وگرنه هر نیک اندیشی بی اساس بودن این دروغ ها می داند .
آن خدا بیامرز ها چه پدر چه پسر اگر مثل اینها آدمکش بودند که هنوز پادشاه ما بودند . که ای کاش ذره ای از سنگدلی این دژ خیم در وجود پاک انان بود . که اروز ما وضعمان بهتر بود .