۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

ما سهم خود را کی پرداخت خواهیم کرد؟

عمومن در هر اجتماع یا محفلی که نام پادشاه ایران به زبان می آید دوستان و دوستداران ایران و آنهایی که از غیرت وطن بویی برده باشند همواره با لحنی آمیخته به فروتنی از کوشش های ایشان تجلیل می کنند. اما مخالفین نظام پادشاهی و کینه جویان دیرینه، همیشه بر اساس احوالات خود سعی در عرضه کردن تحلیل هایی مضحک داشته اند که نهایتن به جاده یاوه سرایی ختم می شود.

مخالفین اعلاحضرت رضا شاه دوم، سطر نخستین گلایه های نا وارد خود را بدین صورت آغاز می کنند که ایشان کی و کجا سهمی برای مبارزه پرداخته اند؟ چنین پرسشی هیچ ریشه یی در عقلانیت و شعور فردی ندارد اما چون به کرات از جانب این کینه توزان گفته می شود تاثیر نامطلوب خود را کمابیش بر ذهن فرزندان جامعه و نسل نوجوان نیز گذارده و موجب می شود تا فکرهای خام نسل نو، این دروغ بزرگ را در خود نهادینه سازد و گاهی از خود بپرسد به راستی این سهم از جانب ایشان پرداخت شده یا نشده است؟ پس ناگزیریم ابعاد چنین سوالی را بنگریم تا دست خیانت پیشگان رو شده و نیز پرده وهم از مقابل دیدگان نسل فردا کنار برود.

به عنوان ساده ترین پاسخ به چنین افرادی ابتدا باید دید منظور از این سهم چیست؟ اینکه چه کسی یا کسانی سهم مورد اشاره را تعریف و تعیین کرده اند و چه گونه بایستی آن را پرداخت کرد؟

سهم و هزینه یی که هر ایرانی می بایست برای دستیابی به آزادی بپردازد خود حکایتی جداگانه دارد. هرکسی برای کسب آزادی موظف است حرکتی در خور توجه از خود نشان بدهد. بدیهی است که نوع پرداختن سهم و هزینه مورد نظر، در اشخاص مختلف متفاوت است. اگر بنا باشد سهمی که یک ایرانی معمولی می پردازد با سهم و هزینه یی که یک شخصیت نامدار با وزنه سیاسی سنگین می پردازد مشابه و یکسان باشد این خود یک نقض غرض است که از درون با چالش رو به روست.

چه بخواهیم و چه نخواهیم یکایک ما ایرانیان چه داخل و چه خارج از ایران سی و یک سال است که داریم ناخواسته یا خواسته این هزینه را می پردازیم. اگرچه با کمال تاسف شماری از ایرانی نمایان با اتصال به مرکز قدرت و ارتزاق انگلی، سالیان سال است بی دغدغه روزگار می گذرانند. اما در این رهگذر اکثریت ایرانی ها که شاهد ذره ذره برباد رفتن ایران بوده و هستند غم و اندوهی را در دل تحمل می کنند که همین یک هزینه اجباری و جانکاه بوده است.

رضا شاه دوم به عنوان برجسته ترین چهره امروز ایران، طی تمام سال هایی که تاکنون در تبعید حضور داشته و دارند، گذشته از آنکه همراه با مردم ایران، غم و اندوه گران آنان را تحمل فرموده اند که بیست و چهار ساعت شبانه روز خود را به تلاش در راه آزادی ایران اختصاص داده اند به طوری که حتا برای امور عادی و روزمره خود به ندرت زمان فراغتی می یابند.

یک رهبر و چهره ی بزرگ ملی که به عنوان نمادی لا یتغیر از نهاد کهن پادشاهی در یک جایگاه کاملن منحصر به فرد قرار گرفته اند، در هر حالتی جز به مسوولیت سنگین خود نمی اندیشند. سهمی که صحبت از آن می شود هرگز نمی تواند چیزی فراتر از کوشش های معظم له باشد.

پرداختن هزینه در این مبارزه سرتاسری، لزومن هزینه مادی نیست بلکه در واقع هزینه تفکر و زمان است. ایشان به عنوان چهره یی خاص، در جایگاهی ویژه و توام با نفوذی خدشه ناپذیر در عرصه سیاست جهانی، صدها برابر بیش از مسوولیت خود تلاش می کنند و مطلب اینجاست که تلاش های ایشان محدود به سه - چهار سال اخیر نیست بلکه آغاز آن به دو ساله نخستین حضور آن ذات ملوکانه در خارج از کشور باز می گردد که تا امروز ادامه یافته است.

پاره یی افراد که تنها هدف شان مغلطه و پاک کردن صورت مساله است چنین مبحثی را صرفن به عنوان یک نکته انحرافی به میان می آورند تا ضعف ها و کاستی های خود و رهبران نالایق و آبروبرشان را زیر چنین پوششی پنهان سازند و با تحریف حقایق، کوتاهی ها و قصور خود را کتمان یا توجیه کنند.

باید پرسید این جنابان اصلاح طلب بناست کی و کجا قرار است سهم خود را البته نه به عنوان رهبر و چهره ملی – که هرگز شایسته چنین منصبی نمی باشند – بلکه در کسوت یک ایرانی ساده بپردازند؟ افرادی که زیر نام روشنفکر دینی در ماورای مرزهای ایران به افاضات مشغول هستند و حتا واهمه یی نیز از دستگیر شدن و به زندان افتادن ندارند، چه زمان سهم ملی و میهنی خود را پس خواهند داد؟

محسن کدیور یکی از چهره های مطرح اصلاح طلبی و به قولی روشنفکر دینی که سال هاست در خارج از ایران به دریوزگی جمهوری اسلامی اشتغال دارد طی روزهای اخیر دست به تحریف شعاری زد که خون های گرامی بسیاری به پای همان شعار تقدیم شده بود. شعاری که جوانان عاشق ایران در روز مضحک موسوم به قدس سر داده و بند بند وجود اهریمنان رژیم تبهکار اسلامی را به لرزه درآورده بودند همان "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" بود. اما این موجود یک لاقبا(کدیور) آن را به شکل شنیع هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران بازخوانی کرد و با تحریف این شعار کلیدی، برای سران حکومت ولایی دم جنبانی نمود.

میرحسین موسوی و مهدی کروبی که شاید امروز تنها وزنه های قابل ملاحظه طیف اصلاح طلب به شمار بیایند، طی سه دهه اخیر نه تنها در راه آزادی ملت ایران هیچگونه سهمی پرداخت نکرده بلکه با اعمال نیروهای سرکوبگرانه، فشار را بر بدنه ملت بیشتر و بیشتر نیز کرده بودند. همین اشخاص، تنها به شوق کسب قدرت در این سه چهار ساله اخیر پدیدار شده، جوانان جویای آزادی را در مهلکه رها کرده و در شرایطی خطیر و سرنوشت ساز پا پس کشیدند.

بنگریم و ببینیم سهم ما در به دست آوردن آزادی و دموکراسی چیست. آیا هر کدام مان به شخصه سهم خود را پرداخته ایم و اگر چنین نکرده ایم، کی و چه گونه این سهم را خواهیم پرداخت؟

جمهوری طلبان و ایادی اصلاحات، امروز و در کمال نادانی شخصیتی را زیر سوال می برند که در هر ثانیه از این سی و یک سال سیاه، سهمی به مراتب بزرگ تر از بازدهی کلی این مدعیان پرداخته و می پردازند. ایشان مردانه، خردمندانه و مقتدرانه این مسوولیت را بر عهده گرفته اند و به همین خاطر نیز تا روز آزادی به این تلاش پایان ناپذیر ادامه داده و روزی که بر تخت پادشاهی جلوس فرمایند نیز همچنان بر مسوولیت خود آگاه و واقف خواهند ماند.

رضا شاه دوم پهلوی یک تجلی واحد از تمام میهن ما هستند که وجود گرانقدر ایشان به خودی خود برترین تضمین پیروزی ماست. آنهایی که در منتهای جهل و بی خبری، آن حضرت را مورد انتقاد قرار می دهند در خود نظر بیاندازند و ببینند به عنوان ایرانی و هم وطن، کی و کجا سهم خود را پرداخته اند؟

آیا پرداخت سهم به تفسیر این مدعیان در خواب غفلت مانده، شمشیر آخته در دست گرفتن و به میدان نبرد آمدن می باشد؟ اگر چنین است پس همین افراد پیشگام شده و به عنوان یک عده ایرانی سربازان خط اول حمله باشند و اگر پرداخت هزینه در مبارزه تعریف دیگری دارد بیاندیشند که خودشان چه سهمی پرداخت کرده اند.

_______________

نگاشته شده در تاریخ هفتم تیر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: