۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

در ماتم شکوفه ناشکفته پرپر والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی

در اندوه بهار افسونگری که به تاراج خزان سپرده شد، چه سخنی باید گفت؟ در سوگ گلی که نابهنگام پرپر گردید چه می توان نوشت جز حکایت درد؟ جز افسوس و حسرتی بی حاصل و مداوم، جای چه گفتنی می مانَد؟ جز اشکی که می بارد و گریه یی که بی امان است... در رثای آن بهار در خاک خفته هیچ واژه یی ما را یاری نمی کند که منتهای محنت مان را در این غم گریبان سوز وصف کند.

باید آه کشید. باید نگریست و گریست. این هجران همیشگی را باید در کنار تلخی این روزگار بی سازش چونان بغضی جاودانه در گلو نگهداشت که ضجه و ماتم دیگر ثمری به احوال ما ندارد. بهار ما، آن مهربان پریشان زلف، غنچه ی تازه بشکفته ما بار سفر را بسته است. ما را در این میانه چاره یی نیست جز سوختن و ساختن و پذیرفتن فراقی که بی مانند است و زمانی که هرگز به گذشته باز نخواهد گشت.

شاهدخت هماره در یاد، والاحضرتی که قلبی به وسعت دریا داشتند، لیلای نیک تبار، آن گلچهره به آفتاب پیوسته امروز در میان ما حضور ندارند اگرچه یادشان ژرف تر از وجود ما با ماست. نام شان در خاطره ما و راه شان رویاروی ما همچنان گشوده می باشد.

والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی، گل خوش عطر و شاداب باغ و بوستان پهلوی، در تاریخ بیستم خرداد جهان خاکی را به سوی ابدیت ترک فرمودند و شوق بوسیدن خاک کفش های شان، داغی شد بر دل مایی که وجود نازنین شان را عاشقانه دوست می داشتیم.

ایشان به تاریخ هفتم فروردین ماه یکهزار و سیصد و چهل و نه خورشیدی، منت بر سر جهان نهادند تا ولادت شان قلب میلیون ها ایرانی را شاد نماید. والاحضرت شاهدخت لیلا به عنوان چهارمین فرزند علیاحضرت شهبانو فرح و پنجمین فرزند شاهنشاه بزرگ اعلاحضرت محمدرضا پهلوی، وجود دل انگیزشان امید بخش قلب ملوکانه پدر و مادر و حضور یکپارچه لطف و شفقت شان سبب افتخار ملتی بود که شاهنشاه شان را فراتر از هر چیز و هر کسی می پرستیدند.

کودکی شاهدخت لیلا پهلوی در دامان پرمهر آن خاندان بزرگ سپری شد. شاهدخت کوچک پدر تاجدارشان را دیوانه وار دوست می داشتند و پدر نیز به کوچک ترین فرزندشان توجهی ویژه معطوف می فرمودند. والاحضرت هنوز قدم به نوجوانی نگذاشته بودند که سایه ابرهای مصیبت سرتاسر آسمان میهن را فرا گرفت.

شورش احمقانه مردمی که خود نمی دانستند چه می خواهند و رمه وار به دنبال یک جهل مرکب، دست به خودکشی همگانی زده و شرف و حیثیت شان را در طبق اخلاص نهاده بودند موجب شد تا پرنسس بزرگوار در تابستان سال پنجاه و هفت، در کنار خواهر و برادر والاحضرت شان ایران را ترک فرمایند. هیهات که این سفر تلخ، برای والاحضرت شاهدخت لیلا بی بازگشت بود. هرچند ایشان در ذهن معصوم و پاک شان شور و شوق دوباره برگشتن به دیار پدری را می پروراندند.

تابستان شوم دو سال بعد، فاجعه یی خان و مان سوز و فوق طاقت در غربتی تاسف انگیز رقم زده شد. به حقیقت پیوستن پدر تاجدار ایشان داغ بزرگی بود که در ذهن ها نمی گنجید. قلب کوچک والاحضرت تاب تحمل این رنج گران را نداشت اما شاهدخت همچنان ایستادند. ایشان همچنان ایستادگی کردند تا جایی که درس شان را به اتمام رسانیده، به دانشگاه قدم نهاده و سرانجام موفق به کسب مدرک لیسانس رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه براون امریکا شوند.

والاحضرت شاهدخت لیلا چونان یکایک اعضای خاندان جلیل شان، رویی گشاده و چهره یی ملیح و مهربان داشتند. ایشان عاشق شعر و ادب پارسی بودند. به موسیقی اصیل ایرانی ارج نهاده و خاطرات شان را از ایران، به سان گنج گرانبهایی در سینه نگاه می داشتند.

در تاریخ نحس بیستم خرداد سال یکهزار و سیصد و هشتاد خورشیدی، در هتل لئونارد لندن، قلب آن دوشیزه بزرگ منش برای همیشه از تپیدن باز ایستاد تا نام شان استوره یی شود برای همه تاریخ. تا بهارهای آینده هماره به یاد ایشان سبز شوند. هیهات آن شاهدخت بزرگ، با آغاز بهار آمدند و با پایان آن رفتند تا مشتی دریغ و درد سهم دل های ناقابل ما گردد. شاهدختی که حضور کوتاه شان در این سرای حقیر، دنیا را شرافت بخشیده و عشق را معنا داد، رفتن شان افسوس و حسرت را به دل های مان ناخوانده مهمان ساخت:

بی مهر رخت روز مرا نور نمانده ست

وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده ست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست

امروز دیگر بدر کامل رخسار والاحضرت لیلا پهلوی شب تیره ما را روشن نمی سازد اما آنچه که ایشان تا واپسین دم حیات زمینی شان به امیدش زیسته بودند یعنی بازگشت فخرآفرین برادر تاجدار و همواره برقرارشان اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی، یگانه مایه انتظار و امید ماست. شاهدخت لیلا در میان ما نیستند اما آرمان و عشق فزاینده ایشان که طلوع دوباره خورشید میهن و بر اریکه جلوس کردن آن گوهر گرانبها می باشد، اکنون فروزان تر از هر چراغی راه آینده مان را پرنور می کند.

به امید روزی که زود از راه خواهد رسید و به شوق خط خوردن شبی که سی سال است گلوی میهن مان را می فشارد، در کمال خضوع و خشوع به روح پرفتوح والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی درود بی پایان نثار می کنیم.

در آستانه سالروز این ضایعه بزرگ، نخست خاکسارانه در محضر ملوکانه شاهنشاه بزرگ ایران، اعلاحضرت همایونی رضا شاه دوم پهلوی مراتب تسلیت خود را عرضه می داریم. سپس به حضور مبارک علیاحضرت شهبانو فرح دیبا پهلوی مادر معنوی ملت ایران، سالروز آن غم جانکاه را تسلیت عرض نموده و همچنین به خدمت برادرشان والاحضرت شاهزاده علیرضا پهلوی و دو خواهرشان والاحضرتان شاهدخت فرحناز و شهناز پهلوی صمیمانه و چاکرانه عرض تسلیت خود را تقدیم می داریم. آنگاه به حضور والاحضرت ملکه یاسمین اعتماد امینی پهلوی فرا رسیدن سالروز غم انگیز بیستم خرداد را تسلیت عرض می کنیم. امید که وجود لایزال شهریار جوانبخت مان رضا شاه دوم پهلوی و تک تک خاندان بزرگ سلطنت در پناه ایزد کردگار پیروز، سلامت و برقرار بمانند.

روح پرفتوح والاحضرت شاهدخت لیلا پهلوی شاد و یادشان جاوید باد.


پایداری پادشاهی پیروزی

___________________

نگاشته شده در تاریخ نوزدهم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱ نظر:

Unknown گفت...

درود بر مریم عزیز
بدون تردید یاد و خاطره شاهدخت لیلا پهلوی همواره در قلب و ذهن میهن پرستان حقیقی این مرز و بوم باقی خواهد ماند.