۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

زنده به گوری زن ایرانی در مدفن حجاب(نوشتار دوم و آخر)

در آیه 53 سوره ی احزاب باز به زنان محمد پرداخته شده و خطاب به دوستان نزدیک و یا تازه مسلمانانی که مداومن به خانه پیامبر وارد شده، از وی کسب تکلیف نموده و یا شیفته معاشرت با او بودند چنین می گوید:" ای کسانی که ایمان آورده اید سرزده وارد خانه پیامبر نشوید و اگر هم برای صرف غذا دعوت شدید به موقع بیایید و بعد بروید و با قصه گفتن وقت پیامبر را نگیرید زیرا این امور پیغمبر را ناراحت می کند و او شرم دارد شما را از خانه خود بیرون کند اما خدا از شما شرم نمی کند. اگر هم می خواهید چیزی از زنان پیامبر بگیرید از پشت پرده بخواهید بدون اینکه داخل اتاق شوید"

اینجا نیز همچنان محور آیات، زنان خود پیامبر هستند و اینکه البته در آن زمان به علت تفاوت بارز و شاخص روابط اجتماعی و همچنین پایین بودن سطح فرهنگ، اعراب بی پروا و بی ملاحظه برخورد نموده و برای درخواست های پیاپی خود ممکن بود درب ها را گشوده و زنان محمد را بی آنکه هیچ پوششی بر تن داشته باشند غافلگیر سازند. به همین منظور نیز چنین مبحثی طرح شده که عرفن و عقلن در جامعه کنونی نه موضوعیتی دارد و نه اعتباری.

در سوره نور طی چندین آیه به حجاب اشاره شده که باز هم آنجا به اندازه و میزان حجاب هرگز اشاره یی نشده و تاکید اصلی بر پنهان ساختن زیور آلات می باشد جای آنکه حدود معینی را برای پوشاندن اندام ها و یا سر ترسیم نماید چنانچه می گوید:" به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فرو بخوابانند و دامن های خویش حفظ کنند و زیورهای خویش آشکار نسازند مگر آنچه پیداست". و در قسمت دیگری می گوید:" سرپوش های خویش بر گریبان ها بزنند" از قسمت دوم می توان استنباط نمود که شاید مقصود این باشد اگر تا کنون سرپوش بر روی سر قرار داشته از این لحظه آن را باز کنند و به دور گردن های شان ببندند یا حفظ پوشش گردن را مهم تر از پوشش سر و سایر اعضای بدن دانسته است(به نوعی شاید در نگرش قرآن پوشاندن دست، پا و سینه چندان مهم نیست) و از قسمت اول می توان برداشت کرد که پوشاندن زیور آلات، مطلبی اساسی تر بوده و نگارنده این آیات گویا بیشتر مخفی ساختن زیورها برایش اهمیت داشته تا بدن، صورت و یا سر.

هرچند در بخش نخستین چندان معلوم نگردیده که منظور از "زیور پیدا" چیست؟ آیا بدین معناست که اگر زیوری بر دست یا گوش و گردن به طور طبیعی مشخص و پیداست نیازی به پنهان ساختن آن نیست و یا اینکه اگر به طور اتفاقی زیوری نمایان شد زنان مومنه نباید برای دوباره مخفی کردن آن تلاش کنند.

حال که از هر دو زاویه یعنی آنچه عقل و خرد می پسندد و آنچه که در متون دینی از حجاب تعریف شده بدین مهم پرداخته شد می توانیم به یک نتیجه گیری بهتر دست یابیم. بحث حجاب در نظام جمهوری اسلامی بیش از آنچه که برگرفته از خود اسلام باشد، یک سناریو برای ایجاد ارعاب و خفقان است. حجابی که فقها از آن دم می زنند چه ریشه اسلامی داشته و چه نداشته باشد وهمی بیشتر نیست و اجباری خیال بافانه برای به بند کشیدن و در قفس و اسارت قرار دادن زن ایرانی است تا به آسانی نیمی از جامعه را فلج و ناتوان سازند.

حجاب بنا به تعریفی که هم اکنون عمامه داران از آن ارایه می دهند بی هیچ تعارفی یک قفس و حصار برای زنان است که نه تنها کوچک ترین مصونیتی نمی بخشد که اتفاقن برعکس زنان را در مقابل هر رخدادی آسیب پذیرتر می سازد.

عبور از حجاب هرگز به منزله حرکت به سوی برهنگی نیست و اتفاقن یک تجربه بدیهی و ملموس نشان می دهد همواره زنان و دخترانی که خود را مقید به حفظ حجاب اسلامی دانسته و یا خانواده و شرایط اجتماعی شان چنین جبری را بر آنان تحمیل می نماید در محافل پنهانی و دوستانه، شوق وافری به برهنگی در مقابل جنس مخالف دارند که این را در عمل نیز نشان می دهند. پوشش خردمندانه یک عرف تغییر پذیر و منطبق با زمان می باشد اما حجاب دینی، لباس بی خردی است که نه با زمان حرکت می کند و نه با عقل سلیم نسبتی دارد.

چه دلیلی دارد که وقتی یک زن می تواند با پوششی شعورمندانه در جامعه ظاهر شود، طوری خود را در پارچه های ضخیم مدفون سازد که نتواند به طور طبیعی راه برود، بدود و یا دست هایش را باز کند و به فعالیت های طبیعی و نرمال بپردازد.

این چه علت و برهانی دارد که زن بایستی در یک حریم مضحک، احمقانه و بی معنا خود را پنهان کند تا از گزند افراد طمع کار مصون بماند اما وقتی پای حقوق حقه و اولیه اش به میان می آید فریاد رسی نداشته باشد. اگر این حضرات زن را محترم می شمارند چرا هنگام تعیین تصمیمات اولیه، زن نیاز به کفیل و سرپرست(عاقل) دارد و با آنکه رنج مادر شدن را به جان می پذیرد بر فرزند خود هیچ قیمومتی ندارد اما هنگامی که پای طمع و هوسرانی به میان می آید این مرد است که هوسران است(در نتیجه عاقل نیست) و زن موجودی معصوم که باید به کمک انبوهی از پارچه ها خود را از دید مرد پنهان سازد تا مبادا آتش هوس او دامان این موجود معصوم را فرا بگیرد؟

اگر مرد آن اندازه عاقل تر و بالغ تر است که می تواند و باید همه عمر سرپرست و متولی زن باشد پس چرا در بحث آزادی اولیه و انتخاب نوع پوشاک، همان مرد عاقل، بالغ و پخته تبدیل به سمبل اهریمن و جهنم گردیده و به خاطر این موجود جهنمی! زن باید از تک تک آزادی های فردی اش برای گزینش نوع پوشاک صرف نظر کند. اصولن بحث نگاه حرام یعنی چه و چه تفسیر قانع کننده یی از آن در اسلام مکتوب گردیده است؟

زن امروز و در ایران اسلامی، میان تار و پود مشمئز کننده حجاب مدفون است و با آنکه در تعیین جنسیت خود هیچگونه انتخابی نداشته و نقشی ندارد مجبور است از اوان خردسالی تا لحظه مرگ، طعم تلخ زنده به گوری را تجربه نماید.

موضوع حجاب یکی از بی شمار معماهایی است که مدعیان و مبلغان اسلامی هرگز و هیچگاه توان آن را نداشته اند تا دست کم سندی محکمه پسند برای اثبات حقانیت آن عرضه بدارند. حجاب نیز مانند سایر قوانین رژیم اسلامی، ابزار و حربه یی برای سرکوب مردم و برقراری جو ملیتاریزه در سطح جامعه می باشد.

آنچه که خرد انسانی تاییدش می کند بایستی دلایل حقانیتش در بطن آن نهفته باشند و حال آنکه موضوع حجاب آنقدر بی مایه و فاقد شفافیت می باشد که هرچه بیشتر در جوانب آن تحقیق و پرس و جو می شود تضادها و تناقضات بیشتری آشکار می گردند که این به معنای رد کلیت آن است.
______________________

نگاشته شده در تاریخ یازدهم خرداد دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱ نظر:

فدائیان میهن گفت...

درود بانو مریم گرامی
وبلاگ وزین و پرمحتوایی دارید. نوشته هایتان را مطالعه کردم و لذت بردم
حضورتان در وبلاگ ما باعث افتخار و خرسندی مان خواهد بود
پیروز باشید