۱۳۸۸ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

فردا در آيينه امروز

فردا چه خواهد شد؟ سراشيب تند رژيم اسلامي، ايران را به قعر كدام دره پرتاب خواهد كرد؟ آيا راهي براي برون رفت از چنين بحران جدي و مهلكي به چشم مي خورَد؟ اين راه كدام است؟ چه گونه بايد جستجو شود؟‌ راه ميانبُر كجاست؟ چه هزينه هايي دربر دارد؟

اين پرسش ها به واقع مانند آماجي از گلوله هاي آتشين هستند كه در مغز ما شليك مي شوند و اگرچه هركدام شان سوالاتي جدي و كليدي مي باشند ما به تنهايي شايد از پاسخ دادن به تك تك اين پرسش ها درمانده باشيم و براي ارزيابي صحيح و جواب دقيق، نيازمند سنجيدن جوانب امر و تاملي ژرف بر صورت مساله هستيم.

سي سال از استقرار ننگين رژيم اسلامي سپري مي شود. سي سال كه هر روز و ساعت و دقيقه اين سه دهه، جرعه هاي كشنده شوكراني بودند كه در گلوي وطن و هم وطنان ريخته شدند و امروز پس از سي سال مصيبت غيرقابل انكار، ما نيازمنديم تا نگاهي همه جانبه و عقلاني به آنچه گذشت انداخته و صرف نظر از بخش هايي كه شايد اكنون جبران پذير نبوده و يا جبران شان دشوار و محتاج زمان باشد فقط به فردا بيانديشيم و بنگريم بهترين، باورپذيرترين و صدالبته كم هزينه ترين راه براي رهايي از چنين موقعيت خطرناكي چه مي باشد؟ آيا دست يابي به چنين راهي چه قدر از ما زمان خواهد ستاند؟ و ...

نخستين گام براي آزادي ايران و خروج قدرت از چنگال دشمنان(حاكمين كنوني ايران) عبور از رژيم اسلامي و حذف اين حكومت مي باشد. آنها كه در اين قسمت از بحث با ما هم آوا هستند همان هايي مي باشند كه مي توان ادامه صحبت را با ايشان از سر گرفت و اگر به اين مهم باور ندارند شوربختانه مخاطب و مورد بحث نمي باشند و در قسمت ديگري از اين بحران خطرساز جاي دارند. به حقيقت آنان كه در هر سلك و كسوتي٬ به حذف جمهوري ولايت فقيه اعتقاد ندارند بخشي از بحران را تشكيل مي دهند و جاي آنكه راه حل باشند بخش عمده مشكل هستند. در نتيجه نمي شود با اينان درباره يافتن "راه" گفتگو كرد.

حال به بحث اصلي برمي گرديم. ما براي رسيدن به نقطه يي كه بتوانيم با ذهني باز پيرامون سرنوشت ميهن مان و دستيابي به آزادي مذاكره كنيم لازم است تا ابتدا از جمهوري اسلامي عبور كنيم و بايد ديد اين عبور و برانداختن رژيمي خودكامه و خطرناك چه گونه امكان پذير است و آيا ما مجال آن را داريم تا از روش آزمون و خطا بهره گيريم و اينكه آيا طي يك مسير پرهزينه و اشتباه – كه هيچ سرانجام مساعدي ندارد – به اصل مطلب و هدف نهادي ما ضربه يي جدي وارد نخواهد ساخت؟

پرواضح است كه در چنين تصميمات فراگير و همه جانبه يي يك - دو يا چند نفر نمي توانند و نبايد تصميم گيرنده باشند بلكه چنين جنبش عظيم و حساسي نيازمند مشاركت عمومي است. براي همراه سازي و يكسان كردن جنبش هاي پراكنده و به حركت درآوردن نيروي بالقوه دروني بسياري از هم ميهنان كه از شرايط كنوني خشمگين و ناخشنودند قطعن برترين و قوي ترين بردار، بردار رهبري مي باشد. رهبري كه بتواند يكايك افرادي كه هدف نخستين شان مشترك مي باشد را زير يك چتر واحد قرار دهد. پيرامون رهبري و شايسته ترين رهبر، در همين وبلاگ پست هايي زنجيروار منتشر شده و نگارنده نتيجه نوشتارهاي پياپي را نيز در فصل پاياني همان مطالب عرضه نمود. حال در اين مقاله كمي كنجكاوانه تر جنبه هاي مختلف رهبري مبارزات ملي را بررسي نموده و جاي اثبات صلاحيت و شايسته گي رهبري اين قيام بزرگ - كه ناگفته پيداست چه كسي يگانه لايق و شايسته چنين مسووليت خطيري مي باشد - به گونه هاي عملي آن و وظايف ما در پيشگاه اين رهبر بزرگ، ذات همایونی اعلاحضرت رضا شاه دوم خواهيم پرداخت.

ما در برابر اين يگانه رهبر چه وظايفي داريم؟

هنگامي كه رهبري نهضتي عظيم و سرنوشت ساز را به يك شخصيت واگذار مي كنيم قطعن از صلاحيت و كيفيت هايي رهبري شخص مورد نظر، آگاهي كامل داشته و بدان ايمان داريم. در نتيجه پذيرش و تن دادن به فرامين ايشان، به گونه يي استدلال نظري همان ايمان و اطمينان ما به شخصيتي است كه عنان امور را به دستان قدرقدرتش بخشيده و خطيرترين و كليدي ترين مرحله از سرنوشت ميهن مان را به ايشان محول ساخته ايم.

خرده گيري و ساز جداگانه نواختن همواره نشانه دليري و آزادگي نيست كه اگر چه چنين امري در پاره يي موارد و به خصوص در زير سلطه سيستم هاي استبدادي و مطلق گرايانه، بسيار بايسته و پسنديده است اما زماني كه ما خود و به فرمان خِرَد و شعور خويش و در موقعيتي بي نهايت حساس، راهبرد يك قيام ملي را به شخصي شايسته و فرزانه تقديم كرده ايم، نگرش هاي منتقدانه(از نوع احمقانه يا غيراحمقانه اش) و همچنين سرپيچي ها و لگداندازي ها متاسفانه مصداق بارز كوته بيني، فقدان بينش صحيح و عدم آينده نگري ما مي باشد. در شرايط كنوني آنهايي كه لجوجانه و كودكانه، صلاحيت بلاانكار اعلاحضرت رضا پهلوي دوم را براي پرچمداري براندازي رژيم، مورد شك و شبهه قرار مي دهند در برابر وجدان خود و در برابر سرنوشت ايران عزيز موظف اند تا گزينه مناسب تري ارايه دهند و اما چون به وضوح پيدا و از روز هم روشن تر است كه چنين گزينه يي وجود خارجي ندارد و نه تنها در زمين بلكه در آسمان هم يافت نمي شود – كه اگر چنين كسي موجوديتي داشت تا كنون توسط عزيزان روياپرداز جمهوري خواه صدباره نامش برده شده و در بوق و كرنا فرياد زده مي شد- در نتيجه فرد فرد كساني كه به هر شكلي در صلاحيت كامل معظم له ترديد داشته و البته از ارايه كردن آلترناتيوي لايق و شايسته نيز عاجزند تمام سرسختي و لجاجت شان، دشمني محض اينان با حيثيت ايران به حساب آمده و نشانه بارز عهد اخوت ديرين جمهوري طلبان با سيستم حاكم مي باشد.

ايران فردا در آيينه امروز به تمامي نمايان است. اگر امروز با خود و سرنوشت خود يكدل شويم و با فرمانبرداري از بزرگواري كه به راستي بيشترين كفايت، درايت و لياقت پيشبرد چنين قيام خطيري را دارد گام در راهي نهيم كه به حذف اين رژيم مستبد بيانجامد فرداي ما و فرداي ايران ما روشن و متجلي خواهد بود. اما اگر در گنداب "مَن پرستي" باقي بمانيم همچنان بيهوده درجا زده و پاي اسب آرزوهاي مان در گِل خواهد ماند. اين واقع چيزي نيست كه بتوان يك برداشت شخصي نام نهاد كه اگر در رويدادهاي هرروزه داخل ايران و همينطور اخبار خارجي پيرامون ميهن مان كمي كنكاش كرده و با دقت به پيرامون خود بنگريم بي شك چنين اصلي را فراتر از يك گمان شخصي و يا پندار يك نفر(نگارنده) خواهيم ديد. آينده ميهن عزيز ما و عاقبت هم ميهنان ما ارزشمندتر از آن است كه در دست نابه كاران باقي بماند و آبروي ايران وراي آن است كه بازيچه خودخواهي و فردگرايي اشخاصي شود كه نقاب دوست بر چهره مي زنند اما دست شان در دست دشمنان ايران مي باشد و حتا به بهاي باقي ماندن اهريمن اسلام گرايي در ايران، حاضرند رژيم وقت پابرجا بماند و سرنوشت ميهن به دست مردم نيافتد تا مبادا اين دشمنان دوست چهره را براي زمامداري فرداي ايران بر نگزينند و روياهاي سي - چهل ساله شان را نقش بر آب سازند.

اگر در انتظار فردا هستيم بهينه است امروز را دريابيم كه فردا بازتاب امروز است نه بيشتر و نه كمتر...

_________

نگاشته شده در تاریخ هجدهم فروردين دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: