۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

دشنه ي بنيادگرا و قلم آزاد انديش – به بهانه بيست سالگي فتواي تروريستي خميني

هنگامي كه "سِر احمدسلمان رشدي" نويسنده خوش قلم و هندي تبار، كتاب "آيات شيطاني" را در سَبك سورئال و با ساختاري ويژه نوشت تا براي چاپ محيا كند هرگز تصور نمي كرد با چنين اقبال مافوق تصوري روبه رو گردد. آقاي رشدي شايد حتا حدس هم نمي زد كه آن اندازه زندگي وي به عنوان يكي از چهره هاي شاخص ادبيات جهان مهم و شايان توجه گردد كه براي حفظ آن در مقابل تهاجم اسلام گرايان افراطي چندين محافظ همواره او را همراهي كنند و...

بيست سال پيش و در بيست و پنجم بهمن سال 1367 و متعاقب با انتشار كتاب آيات شيطاني، خميني جلاد قرن فتواي مشمئز كننده خود را پيرامون ترور وي صادر نمود. آن زمان شايد شماري از آن كژانديشاني كه امروز بسي فريبكارانه در شيپور آزاديخواهي نيز مي دمند، اين فتواي شوم و خارج از معيار هاي سياسي روح الله خميني را تحسين نمودند.

براي تماشاي شكست اين فتواي ددمنشانه زمان چنداني نياز نبود. شايد امروز تنها انگشت شماراني را بتوان يافت كه فتواي جنايي خميني مبني بر دستور قتل و ترور يك نويسنده را محكوم نكنند و نسبت به چنين حكم نامعقولي ابراز انزجار ننمايند.

فتواي ترور و بازخورد مثبت آن براي آقاي رشدي

آيات شيطاني البته اثر با ارزشي در عرصه ادب جهان به شمار مي رود اما شايد فضاي بيش از اندازه جادويي و پيچيدگي خاصي كه در ارايه داستان مشهود است، انگيزه لازم را در بسياري از مخاطبين ايجاد نمي كرد تا اين كتاب را تهيه نموده و به طور كامل بخوانند. يكي از مهم ترين اثرات ناخواسته آن فتواي احمقانه، به شهرت رسيدن اين كتاب و جلب مخاطبي چندين و چند برابر بود كه سبب دريافت سود سرشار براي ناشر كتاب نامبرده – كه حكم مرگ وي نيز توسط خون آشام تاريخ معاصر خميني صادر گرديده بود – شد.

اساس و فلسفه نهادي تئوري شوم تروريزم، ايجاد و تشديد وحشت براي افرادي است كه در جبهه مخالف شخص يا اشخاص تروريست قرار دارند. اين فلسفه زماني به شكست و تباهي برخورد خواهد نمود كه سايرين فارغ از اقبال يا عدم اقبال يابي ترورگران ،گام در همان جاده يي بگذارند كه فرد مورد تهديد در آن حركت مي كند. چاپ و نشر كتاب هاي متعددي كه همگي محتوايي در راستاي به چالش كشيدن و يا حتا تمسخر محمد پيامبر اسلام داشته و بسيار شفاف تر و بارزتر از آيات شيطانيِ سلمان رشدي بدان پرداخته بودند موجب شد تا اكنون بسياري از خود همان بنياد گرايان و متعصبان دوآتشه و مهارناشدني اسلامي نيز، از حمايت خود پيرامون فرمان ترور آقاي رشدي پشيمان گردند. آنان باور دارند اگر زمان به گذشته بازگردد هرگز و هرگز بر فتواي تروريستي صادره از يك رهبر مجنون مهرتاييد نزده و افسار اعتقادات شان را به دست چنين ديوانه ي مهار گسيخته يي نخواهند سپرد.

بي حاصل بودن چنين حكمي، آن ميزان مشخص و واضح است كه اگر آن رمه هاي به گرگ سپرده هم كورسوي اميدي در ذهن شان درخشش داشت تا ساير نويسندگان و هنرمندان دگرانديش، با شنيدن چنين حكمي "وحشت" در قلب شان پديدار خواهد شد تمامي آن اميدها امروز نقش بي حاصلي بر آب گشته است و ديگر رمقي در وجود آن فتواي بي حاصل باقي نمانده كه مدافعين تاريك انديشش نيز مجالي براي دفاع داشته باشند.

ارمغان فتواي تروريستي خميني براي امت اسلام!!

پخش چنين حكم نابخردانه و آبرو براندازي از سوي روح الله خميني، فضاي به خصوصي را در سطح جامعه ايران – كه آن زمان و به علت فقدان رسانه هاي مستقل و عدم دسترسي هم ميهنان به منابع آگاه، در خفقان محض به سر مي بُرد- ايجاد نمود. آن عده كه هنوز تحت تاثير القائات خميني قرار داشتند تصور اينكه يك مسلمان زاده پيامبرشان را به مضحكه بكشاند براي شان دردناك و غير قابل تحمل بود و بسياري ديگر نيز باور داشتند بر روي موضوعي كم اهميت٬ جنجال خبري مبالغه آميزي صورت گرفته است.

شايد افراد در آن برحه خاص به سه دسته تقسيم مي شدند: آنهايي كه كليت مطلب به روزگارشان تفاوتي نمي كرد، آنان كه پرده هاي كدر تعصب انديشه شان را در حجاب حماقت پنهان ساخته بود و آن گروهي كه مزدوري و تلقين بوزينه وار هويت و شخصيت شان را به نابودي كشانده و مانند قبايل عصر حجر، بي درنگ در چنين موقعيت هايي لايه يي از خون ديدگان شان را مي پوشاند و... آري همين گروه سوم كه صدالبته در همان جامعه خفقان زده و منكوب شده دهه شصت كشورمان نيز درصد ناچيز و كم اهميتي از آحاد ملت را دربرمي گرفتند كوشيدند تا فتواي رهبر منحوس شان را به مرحله اجرا در آورند. شاخص ترين آدمكشاني كه كمر به قتل آقاي رشدي بسته بودند و بي آنكه قصد شوم شان عملي گردد جان شان را تباه كردند يكي مصطفا محمود مازح(جوانك لبناني و از اعضاي گروهك حزب الله) و ديگري ابراهيم عطايي يك فرد ايراني اصل بود كه برگرفته از دستور رهبر جنايتكارشان اين سوء قصدهاي بي نتيجه را متحمل شده و با بسته شدن دفتر زندگي شان، اكنون اسباب تاسف عده يي و باعث تمسخر عده يي ديگر هستند.

شايد يكي از مهلك ترين عوايد درج و نشر اين فتواي كذايي، زير سوال رفتن حيثيت بين المللي ايران و متعاقبن پيچيده تر شدن محدوديت هاي سفر و يا اقامت براي هم ميهنان مان در سراسر جهان بود. حكايت آن حماقت تاريخي خميني گجستگ، چيزي جز داستان ديوانه يي كه سنگي در چاه مي اندازد نيست و لكه سياهي كه صدور حكم مرگ يك روشنفكر از سوي رژيم حاكم بر كشورمان بر دامان آبرو و اعتبار ايران در عرصه جهاني نشانده است به آساني زدودني نمي باشد.

گذشته از چنين بحث هايي، برجسته ترين دستاوردي كه در هر شرايطي جزو جدانشدني ماهيت و ساختار انديشه و هدف يك فرد مخالف محسوب مي گردد و شخص دگرانديش به هرروي و حتا به قيمت جان خود نيز تير را مستقيم به هدف مورد نظر مي اندازد، باز نمودن ناگزير پاره يي از حريم هاست. هيچ شمشير و گلوله و خنجري را قدرت خاموش ساختن صدايي نيست كه با هر انگيزه يي و از هر ديدگاهي سخني در مخالفت با عقيده و ايدئولوژي سايرين مي زند. بهتر است چنين بگوييم دو راه بيشتر وجود ندارد يا شكستن تابو ها و تثبيت فردي و شخصي ايدئولوژي ها در سايه دموكراسي محض و يا تهديد مداومي كه از جانب مخالفين آن عقيده، ضربه هاي تبرش را مدام بر درخت سست نهاد اعتقادات بنيادگرايان زده و به رغم تهديد، ارعاب،جو سازي،ترور، زندان،شكنجه و... اين صداها و يا اين ضربه هاي تبر پايدار خواهند ماند و نه تنها از حجم شان كاسته نمي شود كه روز به روز و دوره به دوره قوي تر و سنگين تر مي گردند.

مثال ها بيشمارند و يكي از شاخص ترين آنها مرز شكني ايدئولوژيك شادروان دكتر احمد كسروي بود كه مرگ دلخراش ايشان با ضربات چاقو و در واقع ترور آقاي كسروي نه تنها موجب خاموشي هم فكران وي نشد كه با گذشت ساليان، عده يي به تاسي از او و برخي نيز با نگرش هاي منحصر به فرد "راه كسروي" را در پي گرفته و اسلام و مسلماني را به صورت جدي و قاطع به نقد كشيدند. راهي كه كسروي با قلمش آغاز نمود به خون شرافتمندش ادامه يافت و نه تنها پايان نپذيرفت كه قطعيت و شفافيت بيشتري يافت و چه بسيارند امروز كه آگاهي و بيداري خود را وامدار كسروي و كسروي ها مي دانند. تئو ونگوگ كارگردان چيره دست هلندي پس از ساختن فيلم "تسليم"، مورد خشم بي منطق افراطيون مسلمان قرار گرفت و هنگامي كه از خيابان عبور مي كرد يكي از بنياد گرايان ناجوانمردانه از پشت به او حمله نمود و به طرز دلخراشي سر از بدن اش جدا كرد. چند سال سپستر كارگردان ديگري در همان كشور – گيرت وايلدرز كه عضو پارلمان هلند نيز مي باشد- ظهور يافت كه فيلمي به نام "فتنه" را بسازد فيلمي كه توانست ضربه يي به مراتب سهمگين تر از تسليم آقاي ونگوگ بر پيكره ارتجاع وارد آورَد.

آقاي رشدي آيات شيطاني را نوشته و امروز نويسنده نامداري است كه هركجاي اين جهان و در معيت محافظين اش قدم مي گذارد و غالبن مورد احترام واقع مي شود اما علي خامنه يي رهبر منفور جمهوري اسلامي، آن اندازه پرونده اش سياه است كه حتا براي درمان بيماري اش قادر به خروج از ايران نيست چرا كه به خاطر دخالت مستقيمش در فجايع تروريستي بين المللي، سالياني است كه اينترپل وي را تحت تعقيب قرار داده است. تئو ونگوگ كارگردان فقيد هلندي سال ها پس از مرگ اش همچنان مورد تحسين و تشويق قرار دارد اما محمد بويري، تروريست افسارگسيخته يي كه وي را به قتل رساند اكنون در انزواي چهارديواري زندان به انتظار پايان عمرش مي باشد تا مرگش سرانجام حبس ابد وي را خاتمه بخشد. شادروان شهيد دكتر فريدون فرخ زاد كه توضيح المسايل خمينيِ روان پريش را هنرمندانه به طنز درآورد اگرچه خون پاك اش پيشاني تاريخ را رنگين ساخت اما امروز ثمره تلاش هاي شجاعانه وي راهي به سوي فردا گشوده است و اگر ميان قشر روشن انديش جوانان پرس و جو كنيم بسياري از آنان دوست دارند جاي فرخزاد باشند اما توضيح المسايل خميني سال هاست به زباله داني تاريخ پيوسته و از فرط تعفن و حقارتش حتا مرجع معتبري براي دوآتشه هاي بنيادگرا نيز نمي باشد و خود رژيم اسلامي هم تمايلي ندارد تا نسخه كاملي از آن هجونامه ننگين را تجديد چاپ نمايد.

تجربه ها ذهن را بارور مي سازند و بر الگوهاي نادرست و راه هاي به بن بست رسيده، خط بطلان مي كشند. راهي كه از تجربه مي گذرد راه دشوار و تلخي است اما اگر به تجربه دست يافتيم نبايد اين متاع ارزشمند را به آساني از كف بدهيم. تجربه تنها به مدد زمان، دست يافتني مي گردد تا خِرَد ما را دوچندان سازد. اين راه و رسم تاريخ است كه به سوي آزادي و حقيقت پيش مي رود. تنها زماني خواهيم توانست به آزادي دست يابيم كه جاي "حذف مخالف" كه راهي شوم٬ بي حاصل و احمقانه است به "نقد مخالف" بپردازيم.

بينش و اعتقادي كه حرفي براي گفتن دارد، مخالف خود را به هيچ نحوي خاموش نمي سازد بلكه آن اندازه قدرتمند است كه تهديدها را به فرصت بدل سازد و آن ميزان ژرف و ريشه دار است كه همواره به چالش كشيده شدنش راه را براي غني تر شدن و محبوب تر شدنش هموار مي سازد نه اينكه به قدري بي بنيان و مضمحل باشد كه با حذف صداهاي مخالف، دشمنانش را محبوب و خويش را منفورتر سازد. تفاوت انسان هاي سربلند و آزاد با تئوريسين هاي ترور در همين نكته باريك تر از موست و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خبر مهم: متاسفانه ساعاتی پیش باخبر شدیم کوروش احمدی فعال و مبارز سیاسی سلطنت طلب٬ که در تاریخ بیست و هشتم بهمن ماه به علت عوارض ناشی از خونریزی عروق مغز دچار مرگ مغزی شده و در حالت اغما قرار داشت امروز در بیمارستانی واقع در شهر وان ترکیه٬ غریبانه جان به جان آفرین تسلیم کرد. کوروش احمدی پیش از سفر مجبورانه اش به غربت٬ همواره از دلیرترین و پر جرات ترین وبلاگ نویسان بوده و سالیانی از عمر کوتاه اما با ارزشش را نیز در زندان های مخوف رژیم تبهکار اسلامی و تحت سخت ترین شکنجه ها سپری کرده بود. ایشان که تنها با قید ودیعه از زندان رژیم اسلامی آزاد گردیده بود پنهانی به همراه خانواده اش به ترکیه مهاجرت نموده و در آنجا فعالیتش را در راستای مشروطه خواهی به صورت جدی پیگیری می کرد. درگذشت رقت بار و غم افزای کوروش احمدی را به همسر وفادار و مهربانش سرکار خانم فرحناک و همچنین سه گل نورسته اش تسلیت می گوییم و برای بازماندگان شکیبایی آرزومندیم. فقدان کوروش احمدی٬ بی تردید ضایعه تلخی است که هرگز فراموش نخواهد شد.

_______

نگاشته شده در تاریخ سي ام بهمن دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: