۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

گروهك تروريستي حماس گناهكار تر است يا رژيم تروريست پرور اسلامي؟

پرسشي كه در ذهن بسياري وجود دارد اين است كه چرا رژيم وقت ايران، شوق و علاقه مفرطي به دخالت در امور ساير كشورها دارد؟ چرا در زمان پيش آمدن هر جنگ و يا رويداد تروريستي و امثال آن همواره انگشت اتهام از جانب جامعه جهاني بر كشور ايران قرار دارد؟

اين پرسش ذهني و يا شايد سرزنش دروني بسياري از هم ميهنان باشد. بالطبع تحمل اينچنين رسوايي و بدنامي سنگيني در منظر بين المللي دشوار است و شوربختانه بخشي از بار آن نيز بر دوش ملت عزيز ايران قرار دارد.

چرا نام كشور ما با واژه تروريزم قرين و عجين مي باشد؟

اگر به ريشه يي ترين و عمده ترين علت چنين امري باز گرديم بايد تقويم ها را تا سال 57 خورشيدي و وقوع ضايعه شوم و خان و مان سوز انقلاب 57 عقب ببريم تا به وضوح ببينيم ايجاد چنين ذهنيتي از آن زماني آغاز شد كه حكومت ايران به يك جمهوري در ساختار اسلامي بدل گرديد.

لمس چنين واقعيت دردناكي، با دلايل گوناگون قابل قبول تر و باور پذير تر خواهد بود. هنگامي كه به فرمان خميني كثيف دجال تيره بخت و چنگيز معاصر٬ سفارت خانه امريكا در خيابان روزولت توسط اوباش پيرو خط خميني محاصره شد در همان اثنا حكومت الله جوخه هاي تروريستي اش را به سراسر دنيا گسيل كرده بود تا به جان شريف محمدرضا شاه فقيد آريامهر آسيب وارد سازند. از شاخص ترين و شقي ترين اين گروه ها،گروه تروريست معروف آن زمان "كارلوس" بود كه دقيقن با تطميع مستقيم جمهوري نوپا در آدمكشي اسلامي براي به قتل رساندن آن ابرمرد، عوامل تعليم ديده خود را با آموزه هاي خاص تروريستي به محل اقامت ايشان فرستاده بود. درين نوشتار ، وارد جزييات مطلب و اينكه تير اين دژخيمان چه گونه به سنگ اصابت كرد نداريم و همان زمان هم البته جوخه هاي تروريستي برون مرزي جمهوري استبدادي اسلامي، جان بسياري از دلدادگان ايران را ستاند و خون پاك شان را بر زمين ريخت.

از زمان به وجود آمدن رژيم سياسي- مذهبي، ايران به مركز آشوب و آتش افروزي تبديل شد. شعله هاي قهر و غضب اسلام گرايان تا بدانجا بود كه حتا به آلمان ،آرژانتين،امريكا، فرانسه، هند، افغانستان، پاكستان، عراق ،هلند و... كشيده شد و بيشماري از مردم جهان را در خود سوزانيد و اين واقعيت بي شك هرگز از چشم دولت ها و ملت ها دورنمانده است و نه تنها مردم ايران بلكه ساير جهانيان از همان اوان برپايي چنين رژيمي آنهم در كشوري حاصل خيز و ثروتمند چون ايران –كه يك پل استراتژيكي در جهان به شمار مي رود- پيش آمد چنين كانون شر و فتنه يي را پيش بيني مي كردند.

چرا غرب به دست خود چنين مركز شرارت و جنايتي را بنيان نهاد؟

آنچه كه براي جهان غرب انگيزه شد تا با برپايي ازدحام و بلوا فرمانروايي ملي ايران را ساقط كرده و يك حكومت فاقد مشروعيت ملي و مقبوليت عمومي را بر صدر امور بگمارند، يكي بيم از رواج انديشه هاي ماركسيستي شوروي سابق(رقيب همه جانبه امريكا) بود كه در سايه يك رژيم سكيولار(حكومت پيشين ايران) مي توانست بي هيچ سد دفاعي يا سانسوري در ميان مردم ايران تعريف و سپس پخش و ترويج گردد و ديگري ضرباهنگ پيشرفت هاي درخشان اجتماعي و تكنولوژيكي در سايه ي سلطنت پهلوي بود كه اين دو بر تن دنياي غرب لرزه وارد مي آوردند. آنها هدف شان از ايجاد يك رژيم اسلامي،نخست بسته شدن مسير گشايش دروازه هاي پيشرفت و مدرنيزه شدن ايران و دوم ايجاد كمربندي اسلامي براي مقابله با افكار ماركسيستي و بي خدايي صادره از سوي ابرقدرت رقيب بود. اما غربيان تصور نمي كردند روح الله خميني، عامل دست پرورده خودشان و كسي كه صميمانه به وي باور و اعتقاد داشته و سالياني پرورش اش داده بودند اينچنين چموش و سركش باشد و جنون اسلاميزه گري وي تا آن حد باشد كه نه فقط سركوب داخلي كه دامنه وسيعي از آشوب هاي بين المللي را به وجود آورده و به تقويت جنايتكاران عرب و غير عرب بپردازد.

امروزه جمهوري ولايت فقيه، سطح بحران خاور ميانه را از آستانه تحمل گذرانده است. گروهك هايی چون حماس، جهاد اسلامي، حزب الله و غيره را به راكت و سلاح هاي كشتار جمعي مجهز مي سازد. ديگر امروزه اينان از بيان روح پليد و تروريست خود پروايي ندارند. به شكل رسمي براي ترور آقاي حسني مبارك رياست جمهوري مصر ،جايزه تعيين مي كنند و علاوه بر رويه بُت سازي هميشگي از تروريست هاي سابقه دار و به گور واصل شده يي همچون خالد اسلامبولي، عماد مغنيه و ديگران، اندازه وقاحت خود را تا جايي بالا برده اند كه نه تنها عمليات ددمنشانه حماس و غيره را تحسين و مدح مي كنند كه با شست و شو دادن مغزهاي كوچك و عقب مانده برخي از جوانان و ميانسالان داخل مرز٬ آنها را تشويق به يورش به سوي غزه و انجام عمليات تروريستي انتحاري مي نمايند. ديگر امروز جمهوري اسلامي بدل به حيوان افسار گسيخته يي شده و يا به اتوموبيلي شبيه است كه در سراشيب و بدون ترمز با سرعت سرسام آوري در حال حركت مي باشد.

امروز و در شرايط كنوني كه ميان گروه حماس و كشور اسراييل نبرد سختي در جريان است، حكومت الله به طرز عجيبي چهره عصيان طلب،مجنون و سركش خود را نمايان تر ساخته است. رژيم نامشروع خامنه يي٬ چهار اسبه و چشم بسته مي رود تا ايران و هرچه در آن است به مرداب نكبت و فنا فرو ببرد. جهان آزاد سعي در رام كردن گروهك حماس و ثبات بخشيدن به كشور اسراييل و نوار غزه دارد اما همواره از اين مهم غافل بوده و يا عامدانه خود را به وادي غفلت مي اندازد كه مهم ترين عامل ايجاد چنين بحران هايي جمهوري اسلامي است نه لزومن حماس و ديگران.

حزب الله، جهاد اسلامي و حماس به راحتي مي توانند سركوب شوند. آسان مي توان از ريخته شدن خون تمامي بي گناهان جلوگيري كرد. دست آشوبگران و خرابكاران بين المللي را خوب مي توان كوتاه نمود و مي شود تروريزم را از عرصه جهاني محو ساخت. كليد طلايي همه اين موارد در گرو پايان گرفتن عمر شوم حكومت اسلامي است كه مانند غده يي سرطاني تار و پود خاور ميانه را احاطه كرده و با گروگان گرفتن ملت ايران به دست شوم سپاه،گستاخانه در حال افروختن شعله هاي مرگ و مصيبت در بسياري از نقاط دنياست.

به امروزمان نگاه كنيم. ملت ايران لايق بهترين جايگاه ها مي تواند باشد و افسوس كه در كوماي مرگباري فرو رفته است. اگر هم ميهنان بخواهند، بي ترديد بر اين ظلم جهان سوز چيره خواهند شد. چرا بايد بگذاريم كه دنيا براي ما تصميم بگيرد؟چرا بايد اجازه دهيم يكبار ديگر و پس از رخداد سياه سال 57 جهان غرب سرنوشت ما را تعيين كند. آنها اگر سي سال پيش بي شرمانه و صرفن براي حفظ و تضمين منافع خود اوباش را حمايت كردند تا حكومت پرافتخار پهلوي براندازي شود، شايد امروز اگر تصميم به دخالت بگيرند حق داشته باشند.

ايكاش ما بپذيريم كه با سكوت خود در برابر جنايات حكومت اسلامي به ساير ملت ها نيز وامداريم و ايكاش زماني دريابيم كه بايد برخيزيم و فريادي بزنيم پيش از آنچه كه يك حمله نظامي و يا هر فاجعه ديگري براي ايران عزيز حادث شود و پيش از زماني كه ديگر راهي براي نجات باقي نمانده باشد.

________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم دي دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: