۱۳۸۷ آذر ۶, چهارشنبه

شايسته ترين فرد براي رهبريت براندازي رژيم اسلامي-مطلب شماره دوم

آنچه كه در شماره پيشين اين مقاله مورد بحث قرار گرفت برشمردن عواملي بود كه وجود آنها موجب انگيخته شدن ملت براي آغاز و به انجام رساندن يك قيام مي باشد تا با عبور از رژيم كنوني دريچه يي نوين براي ايران گشوده شود.

دو عامل ياد شده نخست هويدا بودن يك آلترناتيو براي جايگزيني با رژيم كنوني بود و ديگري (كه تا اندازه يي در مطلب پيشين پيرامونش سخن گفته شد) وجود اصلي مهم و خدشه ناپذير به نام "رهبري مبارزه" بود. اينكه رهبر كه بايد باشد و چه ويژگي ها و قابليت هايي نياز دارد تا در قواره يك راهبر و طلايه دار بايستد. اينكه به راستي چه كسي لايق "رهبر "بودن براي خيل بيشمار ملتي است كه قرار است انقلابي بزرگ و همه جانبه را در ايران به راه اندازند.

كسي كه مي تواند و استطاعت دارد تا يك جامعه گسسته را به يك اجتماع پيوسته بدل سازد و خط و روش مبارزه را به آنان بياموزد تا حساب شده و منطقي حركت كنند،به نظرمي آيد كه قطعن بايد آمال و اهدافش را به شكل واضح و روشن براي هم ميهنان بيان نموده باشد. آنان كه افكار باطني شان در پرده يي از ابهام واقع مي باشد و يا اينكه از ثبات فكري و نظري بي بهره هستند هرگز گزينه هاي مناسبي براي راهبري جنبش نمي باشند.بسيار طبيعي است كه مردم گذشته از آنكه حق دارند شخصي را كه در جايگاه يك رهبر ملي و مبارزاتي نشسته است به درستي بشناسند و هويتش براي آنان تعريف شده باشد همچنين خواستار هستند تا با ديدگاه ها و بينش آن شخص آشنايي لازم را داشته باشند.

رهبر ملي ايران بايد به صورت شفاف، آينده و نتيجه اين جنبش و قيام را براي مردم تعريف و تشريح كرده باشد. بايد كه عاقبت و حاصل چنين تحول مهمي را به صورت فرموله بيان كرده و قادر باشد تا يك ارزيابي همه جانبه انجام دهد و راهي را به هم ميهنان معرفي كند كه كم هزينه تر و قابل اجراتر و داراي ضريب موفقيت بيشتري باشد. فردي كه بتواند افكار و ديدگاه ها و بنيان تفكر خود را در فهم دانا و عامي اظهار كند نه كسي كه سياست سكوت را پيشه كرده و يا نظريات خود را به شكل متراكم و مبهم شرح داده باشد كه بديهي است اگر چنين باشد شايسته راهبري و مشعل داري قيام ملي ايران نيست.

هستند و بسيار هم هستند اشخاصي كه بعضن در كسوت يك استاد فرهيخته و در اصطلاح عوام جاافتاده دم از مخالفتي جدي با رژيم اسلامي حاكم مي زنند اگرچه دلايل ايشان براي ثبوت مخالفت شان منطقي و مشخص مي باشد اما از تفسير و توضيح ساختاري صحيح و مطلوب آحاد جامعه براي جابه جايي با رژيم وقت عاجز و ناتوان هستند. آنها ممكن است در نوع خود جدي و براي معدودي نيز داراي شهرت و محبوبيت باشند اما قطعن جاذبه لازم براي رهبريت را ندارند چرا كه اهداف و انديشه هاي خود را در معرض ديدگاه عموم قرار نداده اند.

اينجا باز همان بحث هراس مردم مطرح مي گردد. هراس و واهمه از اينكه همين شخص تكرار دوباره و دوباره تري از حكومت ولايت فقيه باشد و در نهايت و به نوعي ديگر همان پندار،كردار و شخصيت را نمايان سازد كه خميني پس از به دست گرفتن كامل زمام امور از خود نشان داد. عده يي ديگر نيز نه در لباس يك استاد و نه در شمايل يك فرد سالخورده و استخوان دار بلكه به صورت جوانان دانشجو و آرمان گرا وجود دارند كه تصور مي كنندبه علت برخورداري از انگيزه و اعتماد به نفس، بي شك از كفايت براي رهبري مبارزات بهره مندند اما به علت آنكه شايد هنوز شاخصه يي به نام "شور" فراتر از "شعور" در نهادشان متبلور باشد پس قادر نخواهند بود تا پروتكل فكري و باوري خود را به درستي بيان كنند. آنها براي قرار گيري در صف مخالفين و تظاهر كنندگان اين انقلاب ملي گزينه هاي مناسبي خواهند بود اما براي جاي گرفتن در مسند يك رهبر،بي نهايت خام و فاقد لياقت مي باشند.

مردم اصولن نسبت به كسي كه يكباره ظاهر شود و يكباره طغيان كند بي آنكه براي تمام اقدامات و راهكارهايش منطق و توجيهي ملموس و باورپذير داشته باشد تمايلي نشان نمي دهند. دقت كنيم سرمشق مبارزاتي هرگز به مانند مشق شب كودكان نيست كه بي آنكه جرات كنند و يا بتوانند علت و مفهومش را از آموزگار خود بپرسند يا بدانند مجبور هستند يك صفحه، دو صفحه و ده صفحه رونويسي كنند. خط مشي مبارزه تا زماني كه به روشني براي مردم واضح و مشخص نگردد ايرانيان آگاه و حتا قشر ناآگاه به آن وقعي نخواهند گذاشت.

واقعيت مهم ديگري كه بي ترديد در نظر بيشماري از مردم،شاخص و داراي اهميت است آگاهي بر سوابق آن شخص و به قولي نيالوده بودن پرونده زندگي كسي مي باشد كه مي خواهند در زير چتر رهبري وي جنبش متحدانه يي را شروع كنند. شخصي كه پيشتر به هر شكل و عنواني موجب از دست رفتن زندگی هم ميهنان شده باشد امروز اگر بهترين واژه ها را نثار كند و يا حتا صادقانه نشان دهد از عملكرد گذشته خود شرمنده و پشيمان است چندان سودي نخواهد داشت. آنان كه در ارگان هاي مخوف سپاه و يا وزارت اطلاعات داراي سابقه همكاري هستند و يا اينكه در گذشته هاي دور و زير هر عنواني دست به ترور مخالفين خود زده اند و يا در گذر جنگ تلخ هشت ساله –كه يكي از صعب ترين دوران ها براي مردم كشورمان بود- مستقيم يا غيرمستقيم خيانتي به اين ملت روا داشتند و سبب بيگناه به كام مرگ رفتن عده يي شده اند تحت هيچ شرايطي و با در نظر گرفتن هيچ نوع مماشاتي بضاعت رهبري را ندارند. چه احتياج به يادآوري نيست كه اشخاص مسوول در جمهوري اسلامي نيز داراي همين سوابق تيره مي باشند و چه لزوم و نيازي مي باشد كه آدمكشي را با آدمكشان ديگر تعويض كنيم؟؟ تغيير مثبت در نگرش و عملكرد- البته از نوع صادقانه و قلبي - امري پسنديده و مطلوب مي باشد اما هرچه هم بخواهيم عطوفانه و مهربانانه نگاه كنيم كسي كه پيشترها چنين وجهه آلوده يي داشته است امروز لااقل رهبر نمي تواند باشد شايد همانطور كه در مورد قبلي اشاره شد بتواند نقشي كناري و در حاشيه داشته باشد اما هرگز در متن نمي گنجد چرا كه سوابق تاريك وي، نام و كلامش را نامعتبر ساخته و رخسار روشن يك "طلايه دار ملي" را از وي ستانده است.

مورد ديگري كه شايد بي مبالغه بايد گفت يكي از مهم ترين و بنيادي ترين ويژگي ها براي فرد مورد نظر محسوب مي شود،غيرت و هميت ملي فارغ از هر گونه دين مداري است. كسي كه بناست در چنين جايگاهي بنشيند بي ترديد بايد خواست ملي و مصالح ميهني را بر هر چيز رجحان دهد. چنين فردي نبايد هيچ دين و آييني را به عنوان پيشوند و يا پسوند اهداف،واژه ها و تلاش هايش قرار دهد. يك رهبر مكتبي دقيقن كپي برابر با اصل همين نارهبران امروز است كه در كسوت حاكمين وقت ايران جا گرفته اند و قطعن يا به همين صورت و يا شايد سخت تر و موحش تر ،سياست هاي واپسگرا و ضد بشري را پياده خواهد كرد. پس از آنجا كه امروز نيز همين شرايط وجود دارد و وقوع دگرگوني زير نظر يك رهبر اسلام گراي ديگر نتيجه يي عينن مشابه آنچه هست به ما خواهد داد چه دليلي دارد عده يي با زندگي خود و خانواده خود بازي كنند؟چه دليلي دارد كه اين دور باطل باز هم ادامه يابد و همچنان مردم ايران در نظر همگان ملتي باشند كه مدام دست به انقلاب هاي نابخردانه مي زنند و مهم تر از آن ميهن را قرباني احساسات بي منطق و بدون مهار خود مي سازند.

ادامه دارد

_________

نگاشته شده در تاریخ پنجم آذر دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: