۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

چرا می گوییم پادشاهی

وقتی صحبت از نظام پادشاهی می شود، صحبت به واقع از یک ساختار وسیع است که جوانب گوناگونی دارد. سیستم پادشاهی مشروطه بنا به تعریف خود، اصلی ترین مولفه را نظارت مردم می داند.


ادعای بی اصل و اساس مخالفین پادشاهی این است که چنین نظامی، محوریت خود را بر رای و نظر یک نفر نهاده است و بر همین اساس نیز آن را مطابق میل خود نمی دانند. عمومن جمهوری خواهان، مردم را وجه المصالحه خودشان قرار داده و در واقع این چماق را در دست گرفته اند که حق و حقوق نداشته خود را مطالبه کنند و انتقام آرزوهای سرکوفته شان را از دوستداران پادشاهی بگیرند.

نظام پادشاهی مطلوب ما همان نظامی است که محورش اقشار عادی جامعه هستند و رکن اصلی آن خود مردم می باشند.

دست کم تاریخ اسف بار سی و دو سال گذشته که در حرمان مطلق سپری شد به همگی ما نشان داد که جمهوری خواهان چیزی بیش از جمهوری اسلامی برای عرضه کردن در چنته ندارند. جالب اینجاست که همان نابخردان مدعی هستند که انقلاب ما دزدیده شد و به یغما رفت. اگر انقلاب این حضرات یک مرتبه به این شکل زشت و مضحک به یغما رفته، دست گرگ ترین و سیاه دل ترین افراد عصر حاضر افتاد و به دست نجس پلیدترین نامرد تاریخ روح الله خمینی مصادره شد، از کجا معلوم فردا نیز قیام های مردمی را همین روشنفکرنمایان دروغگو به باد ندهند. از کجا روشن است که فردا چنین ادعایی نکنند و دوباره علم مصیبت را برندارند که انقلاب مان به باد رفت( و در واقع به باد دادیم و رفت).

البته جنبش های مردمی این ده سال اخیر که نشانه بلوغ و آگاهی هم میهنان می باشد هرگز قابل قیاس با هیاهوی بزدلان و ارازل سال 57 نیست و این قلم بنا ندارد که با چنین مقایسه یی به شریف ترین و محترم ترین هم وطنان خدای ناکرده جسارتی وارد آید. اما از آنجایی که باید طینت و سرشت مدعیان جمهوری و مخالفین پادشاهی بر همگان عیان شده و بر غیر قابل اطمینان بودن این دسته افراد تاکید شود چنین مقایسه یی ناگزیر است.

جمهوری طلبان بخواهند یا نخواهند بارها و بارها امتحان خود را پس داده اند. سال 57 که خبث طینت شان خمینی رجاله را بر مسند قدرت نشانید و سال ها بعد با برداشتن پرچم اصلاحات، سال های سال مردم را به بازی گرفته و پای صندوق های رای انتصابات اسلامی کشاندند و دست آخر هم چیزی جز خاکساری نصیب مردم ایران نشد.

هنگامی که ما صحبت از پادشاهی می کنیم یعنی داریم از خود ایران سخن می گوییم. ایرانی که از آغاز به نام نامی شاهنشاهی هویت گرفت. شخص پادشاه یعنی مردم، یعنی عصاره ایران و به معنای همان کسی است که صرفن برای ایران و به خاطر مردمش بر آن اریکه سپندینه نشسته است.

پادشاه در یک نظام مشروطه، به لحاظ اجتماعی هیچ تفاوتی با سایر مردم ندارد جز آنکه شبانه روز خود را برای امنیت، آزادی و خوشبختی دیگران مصروف می دارد. امروز بیش از هر زمان دیگری اهمیت چنین سیستمی حس می شود و هر روز بیش از روز قبل، ایران به قدوم شهریاری همچون رضا شاه دوم پهلوی نیازمند است. کسی که از تبار مرد بزرگ و میهن پرستی چون اعلاحضرت محمد رضا شاه هستند و شخصیت والای ایشان اثبات کرده است یک تار موی شان به تاریخ و سرنوشت این مدعیان رنگ و لعاب زده برتری دارد. دیر نیست همگان بفهمند تنها راهی که به آزادی می رسد برقراری یک نظام پادشاهی در ایران است.

_________________________________
نگاشته شده در تاریخ هفدهم اردیبهشت دو هزار و پانصد و هفتاد شاهنشاهی

۱ نظر:

Minuvash گفت...

Thank you very much. You are right!


هم میهنان گرامی، درود بر شما
به بهترین فرزندانتان که هفت خوان رستم را گذرانده اند تا وارد دانشگاه شده اند بپیوندید
تا به مسئولیت انسانی، وجدانی و شهروندی خود وفا کنید
خیزش سازمان یافته شما یعنی شنیدن ندای بیش از چهل دانشگاه در سراسر ایران
باشد که جادوگر بد را همچون نیاکانتان دستگیر کنید
و خود و فرزندانتان را از شرش رها کنید
فریدون بازآمده به میدون
سیاوش شاهنامه میخونه تو تهرون
کاوه آینه میسازه تو تهرون


اکنون که بهار است و طبیعت سر سبز
ای جوانان شیردل زمان را ندهید از دست
بیست و پنجم اردیبهشت رژه ملی را آغاز کنید
و تا پیروزی آزادی برای دادگستری ادامه دهید